واضح آرشیو وب فارسی:فارس: «خورشيد بر شانه راستشان مي تابيد» در گفتگو با جواد افهمي:داستاننويسان ما جسارت ندارند/حلقه مفقوده در رمانهاي ما عدم جذابيت استخبرگزاري فارس: جواد افهمي گفت: به بازار رمان و داستان كوتاه كه در مملكت خودمان نگاه ميكنيم، يك وضعيت وا اسفا را مشاهده ميكنيم. حلقه مفقوده در رمانهاي ما عدم جذابيت آنهاست. اگر نويسندگان ما دنبال جذابيت در آثار خود هستند بايد تاريخ كشورمان را نگاه كنند.
خبرگزاري فارس: جواد افهمي گفت: به بازار رمان و داستان كوتاه كه در مملكت خودمان نگاه ميكنيم، يك وضعيت وا اسفا را مشاهده ميكنيم. حلقه مفقوده در رمانهاي ما عدم جذابيت آنهاست. اگر نويسندگان ما دنبال جذابيت در آثار خود هستند بايد تاريخ كشورمان را نگاه كنند.
افهمي در «سوران سرد» جسارت خود در حوزه رماننويسي را نشان داده بود، اما آخرين اثر منتشر شده از او حكايت از توجه او به سوژههاي جديد و قدم گذاشتن در مسيرهاي كمتر پيموده شده داشت. افهمي از اينكه نويسندگان معاصر رويهاي ثابت را در پيش گرفتهاند و از خطر كردن و آزمودن مسيرهاي جديد بيم دارند، گلايه داشت. او همچنين از اينكه بعد از گذشت سي سال هنوز رمانهاي چشمگيري در خصوص انقلاب ننوشتهايم و همواره در اين خصوص لب به انتقاد از مميزي و ارشاد ميگشاييم و كمتر دست به قلم ميبريم، شكايت داشت. در ادامه گفتگوي او را با خبرگزاري فارس درباره آخرين كتاب منتشرشدهاش از نظر ميگذرانيد.
به عنوان اولين سوال، چه شد كه به سوي نوشتن اين داستان رفتيد و اين سوژه را به عنوان يكي از روايتهاي داستان خود در نظر گرفتيد؟
خيلي وقت بود كه دغدغه نوشتن در مورد بلوچها و زندگي آنها را داشتم. من نزديك به هشت سال در سيستان و بلوچستان زندگي كردهام. الان هم با وجودي كه اين رمان را نوشتم، احساس ميكنم هنوز حق مطلب ادا نشده؛ موضوعاتي چون طايفههاي بلوچ، خلق و خو و فرهنگ آنها كجا و اين كتاب اندك و ناچيز كه به اين موضوع پرداخته كجا. هنوز هم احساس ميكنم اگر كسي به طايفههاي بلوچ كه در جنوب شرق ايران ساكن هستند رجوع كند، موضوعات بيشتري براي نوشتن پيدا خواهد كرد. البته نه اينكه اين احساس از سر وظيفه و كم توجهي به آنها باشد بلكه به عنوان يك نويسنده كه به دنبال نوشتن رماني جذاب است، اين مطلب را عنوان ميكنم. طايفه بلوچ، آن منطقه جغرافيايي و آن فرهنگ جاي زيادي براي نوشتن دارد و در ژانرهاي مختلف ادبي مي توان دست به پرداخت آن زد؛ رمان نو، رمان تاريخي و....
در طي دوراني كه در سيستان و بلوچستان بودم، هميشه مترصد فرصتي بودم تا در مورد بلوچستان رماني بنويسم تا اينكه مشاهده مطلبي در مورد اشرف پهلوي و خبر ترور او در اينترنت دست مايهاي شد براي آغاز نوشتن اين رمان.
شما در مصاحبهاي عنوان كرده بوديد كه با خواندن يك پاراگراف در اينترنت در خصوص ترور اشرف پهلوي به سمت نوشتن اين داستان رفتيد. آيا شما براي ادامه كار تحقيقات بيشتري هم در اين خصوص انجام داديد؟
نه! چندان سراغ منابع كتابخانهاي نرفتم بلكه همان مطلبي كه در اينترنت خواندم، كمك فراواني براي نوشتن اين رمان بود.
نكته جالب و قابل توجه در اين كتاب، توجه به يكي از شخصيتهاي تاريخي مهم و تاثير گذار دوران معاصر بود. با توجه به اينكه در اين خصوص تلاش كمي صورت گرفته و به عبارت بهتر تلاشي نشده، دليل اين امر را چه چيزي ميدانيد كه هنوز نتوانستهايم رمان تاثيرگذار و خواندني در مورد شخصيتهاي تاريخي خود بنويسم؟
اين سوال را اين گونه نيز ميتوان مطرح كرد كه چرا ما به سمت خيلي از سوژهها نميرويم؟ چرا نويسندگان ما هميشه در يك مسير تثبيت شده حركت ميكنند. آيا شجاعت اين كار را نداريم، عرضه انجامش را نداريم، مرد كار نيستيم يا .... اين در حالي است كه پرداختن به شخصيتهاي تاريخي و نوشتن رمان پيرامون آنها در ادبيات جهان به شاخه و نحلهاي تبديل شده و اين رمانها معمولا رمان هاي بسيار عالي و خواندني هم از كار در ميآيند.
به بازار رمان و داستان كوتاه كه در مملكت خودمان نگاه ميكنيم، يك وضعيت وا اسفا را مشاهده ميكنيم. حلقه مفقوده در رمانهاي ما عدم جذابيت آنهاست. اگر نويسندگان ما دنبال جذابيت در آثار خود هستند بايد كمي بگردند و تحقيق كنند. به تاريخ كشورمان كه نگاه ميكنيم، مي بينيم كه در طول تاريخ چند هزار ساله ما ديكتاتورها، ظالمان فراواني حضور داشتهاند و بسياري از آنها نيز داراي نبوغ خاصي بودهاند.
من در رمان خودم مقطع بسيار كوتاهي از زندگي اشرف را آوردهام، اما از نظر من نويسنده سوژهاي بهتر و جذابتري از اشرف پيدا نميشود. اگر ده تا رمان هم پيرامون شخصيت اين فرد نوشته شود باز هم كم است. اين فرد بسيار فوق العاده است. اين فرد در طول زندگاني خود تلاش فراواني داشته تا تجربيات متفاوتي را از سر بگذراند و دو روز مثل هم نداشته باشد. او برادر خود محمدرضا را اصلا آدم حساب نميكرده و فقط در دوران مصدق است كه براي مدت محدودي از كشور اخراج ميشود. همه اين موضوعات ميتوانند دستمايه نوشتن و ساخت فيلم قرار بگيرند. واقعا نميدانم چه سري است كه نويسندگان ما وارد اين حوزهها نميشوند.
البته بخشي از اين مورد به مميزي باز ميگردد اما بايد چند تلاش در اين مورد انجام شود و ما نتيجه آن را ببينيم و بعد حكم كلي صادر كنيم. اما واقعا نويسندگان ما در رابطه با داستان انقلاب چه اقدامي كردهاند؟ آيا اين انقلاب ما فارغ از دستهبنديها گنجايش نوشتن چند رمان عالي را نداشت كه هميشه بحث مميزي را پيش ميكشيم و تلاش ميكنيم ضعفهاي خود را بپوشانيم.
در كنار روايت داستان ترور اشرف پهلوي ما شاهد روايت ديگري هستيم كه به زندگي سبحان گمشادزهي باز ميگردد. آيا اين بخش از داستان شما نيز زايده تخيل است يا ريشه در واقعيت دارد؟
اين شخصيت وجود خارجي نداشته و تماما خيالي است. سبحان گمشادزهي و اتفاقهايي كه براي او ميافتد تماما زاده خيال هستند و در تاريخ سيتان و بلوچستان فردي با اين ويژگيها در هيچ مقطعي از تاريخ معاصر نداشتهايم.
در همين روايت، شما به محيط اجتماعي، فرهنگي و ارتباط ميان مردم جنوب شرق ايران پرداختهايد؟ با توجه به تجربه شما در اين محيط، كمي در اين خصوص توضيح ميدهيد؟
تلاش زيادي كردم قالب اين روايت را پيدا كنم. معمولا براي انعكاس خلق و خوي مردمان يك ايل، تبار يا قبيله بايد بدنبال مراسمهاي آنها گشت. اين مراسمها معمولا عروسي و عزا هستند و در وهله بعد جنگ و جدل ميان طايفهها است. اين موارد بهترين موضوعات براي شناسايي و انعكاس دادن خصوصيات يك طايفه يا ايل است. بلوچها در اين سه مورد بسيار بارز عمل ميكنند؛ در عروسيها آنها مراسم بسيار خاصي دارند، اما مهمتر از آن برگزاري مراسم عزاي آنهاست. در مراسم عزا چون بين اين افراد ارتباط عشيرهاي و طايفهاي وجود دارد، با فوت يكي از بزرگان قوم تمامي طايفهها و عشيرهها به عزا مينشينند و تمامي مراسمهاي خود را بروز ميدهند. شما ميتوانيد در اين مراسم عزا تمام خلق و خوي و آداب اجتماعي، اقتصادي و حتي سياسي مردم بلوچ را مشاهده كنيد.
بعد از پايان رمان و برنده شدن در جشنواره داستان انقلاب، آيا براي انتشار اين اثر مشكلي هم پيدا كرديد؟
بله. من براي انتشار اين كتاب با ققنوس قرارداد داشتم و به رغم برنده شدن اين كتاب در جشنواره داستان انقلاب، براي دريافت مجوز يكسال و نيم در صف ارشاد بودم. پس از آن، آنها خواستار حذف برخي قسمتها شدند. ما حذفياتي را انجام داديم كه شامل چهار مورد كلي بود و پس از حذف و نوشتن مجدد برخي قسمتها، كتاب را دوباره براي اخذ مجوز روانه ارشاد كرديم. اما نوشته هاي جديد هم بايستي تغييراتي در آنها ايجاد ميشد و در انتها با تن دادن من و ناشر به ايجاد تغييرات اين كتاب مجوز نشر گرفت.
آقاي افهمي، در پشت جلد كتاب شما به جملهاي اشاره مي شود، اما اين جمله در كتاب شما وجود ندارد. آيا اين جمله مفهوم و دليل خاصي دارد؟
اسم كتاب تا پيش از چاپ، بارها از مورد سوال بود. اين توضيح را در پشت كتاب فقط براي روشن كردن بيشتر عنوان كتاب آوردم و دليل خاصي ندارد.
با توجه به حضور شخصيتهاي فراوان در درون كتاب، شما به خوبي توانسته بوديد براي هر يكي از اين افراد زبان خاصي را بسازيد و در اين راه از زبان محلي كمك فراواني گرفته بوديد. به نظر ميرسد كار سختي بوده باشد و وقت زيادي از شما گرفته باشد، اين طور نيست؟
از نظر من المانهايي كه شخصيت را ميسازند در وهله اول فضا است. پس از آن ديالوگ از اهميت فراواني برخوردار است و يك ديالوگ خوب ميتواند شخصيت را خوب پرداخت كند و يك ديالوگ بد شخصيت را از بين ببرد. براي من شخصيتها از اهميت بسياري برخوردارند. زيرا اگر شخصيتها خوب پرداخت شوند شما جاده را براي ادامه نوشتن رمان هموار كردهايد. اما اگر شخصيت با ديالوگ، لحن، لهجه و... به خوبي شكل نگيرد، هيچ وقت نميتوانيم با استفاده از ديگر عناصر داستاني اعم از فراز و فرود، تعليق و... داستان خوبي بنويسيم. از همين رو از نظر من شخصيت در رمان حرف اول را ميزند و پرداختن به آنها در اولويت قرار دارد.
نپرداختن به شخصيت يكي از نقصهاي مهم رمان و سينماي ماست. دوستان نويسنده يك اتفاق مهم و جذاب نظرشان را جلب ميكند و تمام هم و غم خود را بر روي اين ميگذارند تا داستان را به اوج برسانند و در ادامه با يك فرود اضطراري داستان را به پايان برند. اما اين كه اين اتفاق را چه شخصيتي بايد شكل دهند، چندان مورد توجه دوستان نيست.
انتهاي پيام/و
شنبه|ا|6|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]