تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837060121
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی
«حبیب» فرزند «مظهر بن رئاب بن اشتر بن جخوان» است.(1) برخی به جای «مظاهر» او را «مظهّر» خواندهاند. ایشان از اشراف و چهرههای سرشناس، مورد احترام و اعتماد کوفه و از قبیله «بین اسد» بوده است. (2)پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و حبیب به گزارش کلبی «حبیب» صحابی رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را درک کرده است.(3) همه تاریخ نگاران نگاشتهاند که او در دوران امام علی علیه السلام مقیم کوقه شده است. امام علی علیه السلام و حبیب تاریخ نگاران گفتهاند که حبیب در دوران امام علی علیه السلام در کوفه سکونت کرد و او همیشه را همراهی کرده است.(4) او از یاران امام علی علیه السلام بود و در تمام جنگها در خدمت حضرت مولی شمشیر میزده است. «حبیب» چنان به امام خود نزدیک بود که از اصحاب سرّ امیرالمومنین و از حاملان علوم آن بزرگوار به شمار آمده است. (5)حبیب، حامل اسرار الهیجناب کشّی که بزرگ رجالی شیعه است از فضیل بن زبیر(6) گزارش کرده است. «میثم تمار در حالی که بر اسب خود سوار بود، در حال عبور بود که حبیب بن مظاهر اسدی در حالی که در مجلس بنیاسد بود او را استقبال کرد؛ سپس حبیب گفت: گویا میبینم شیخی را که جلوی سرش مو ندارد و شکمی بزرگ دارد و نزدیک «دار الرزق» کدو میفروشد؛ او را به سبب محبت به اهلبیت پیامبرش به صلیب و دار آویختهاند. همانگونه که بر چوبه دار است، شکمش را پاره میکنند. پس میثم گفت: و البته من خود بهتر میدانم مردی سرخ و سفید را که دو لگام به دهان او زده میشود. او برای یاری فرزند دختر پیامبر خارج میشود، پس کشته میشود، و سر او را در کوفه میگردانند. سپس هر دو از یکدیگر جدا شدند. اهل آن مجلس گفتند: تا به حال دروغگوتر از این دو مرد ندیدهایم. فضیل گفت: هنوز جلسه به هم نریخته بود که «رُشَید هُجری» سر رسید و سراغ میثم و حبیب را گرفت. مردم گفتند: آن دو از هم جدا شدند و ما شنیدیم که آنها چنین و چنان میگفتند. رشید گفت: خداوند میثم را رحمت کند. او (نکتهای را) فراموش کرد و خود افزود که برای کسی که سر او را بیاورد صد درهم پرداخت خواهد شد. سپس پشت کرد و رفت. آن گروه گفتند: به خدا قسم این از همه آنها دروغگوتر است. گزارشگر گفت: دورانی بیش از گذر شب و روز نگذشت که خود دیدم میثم را در باب «عمرو بن حریث» به دار آویختند و سر حبیب که با حسین علیه السلام کشته شده بود آورده شد و خود دیدم که هر چه گفتند همان شد.»(7) حبیب و کوفه پس از مرگ معاویه به اهل کوفه خبر رسید که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شده و از بیعت با یزید سر باز زده است. حرکت امام به سوی مکه بسیار معنا دار بود. شیعیان حضرت در منزل «سلیمان بن صرد خزاعی» جمع شدند. بنا شد که نامههایی به سوی امام نوشته شود و همگی حضرت را به کوفه دعوت کنند. خطبا هم در نماز جمعهها مردم را به این مسئله سوق دهند. از جمله کسانی که به امام نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کردند، حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه و سلیمان بن صرد ... بودند.(8) اینگونه گفتهاند: هنگامی که مسلم بن عقیل وارد کوفه شد و به منزل مختار فرود آمد، شیعیان رفت و آمد با ایشان را شروع کردند.(9) در برابر او برخی از سخنوران چون عابس بن ابی شبیب شاکری به سخن برخاستند. پس از وی حبیب از جای برخاست و عابس را مدح بلیغی کرد و گفت: خدا رحمتت کند، البته آن چه در باطن داشتی در قالب جملاتی کوتاه بر زبان آوردی! در حالی که به خدایی که جز او معبودی نیست. ما همه بر همان راهی هستیم که تو بر آن استوار گشتهای.» (10)ورود حبیب به کربلا حبیب بن مظاهر و دوست بزرگوارش مسلم بن عوسجه پیش از ماجرای کربلا در کوفه، برای یاری امام حسین علیه السلام از مردم بیعت میگرفتند. هنگامی که ابن زیاد به کوفه آمد و بر مردم سخت گرفت، مردم هم مسلم را تنها نهادند و بیعت شکستند، قبیله بنی اسد حبیب و مسلم بن عوسجه را نزد خود پنهان کردند تا به آنها آسیبی نرسد، و هنگامی که امام به کربلا آمد، این دو دوست صمیمی به سوی حضرت رهسپار شدند. در آن اختناق، روزها از چشم جاسوسان و ماموران ابن زیاد پنهان میشدند و شبها طی طریق میکردند تا به اردوی امام ملحق شدند.(11)حبیب در روز تاسوعا
پس از آن که حبیب، یاران کم امام و زیادی دشمنان را مشاهده کرد، از ایشان اجازه خواست تا قبیله «بنیاسد» را که در نزدیکی کربلا سکونت داشتند به یاری امام دعوت کند و امام به او اجازه داد. او به میان قبیله خود آمد و از آنها درخواست کرد که پسرِ دختر پیامبر خدا را یاری کنند تا شرف دنیا و آخرت برای آنها باشد. او را نود مرد اجابت کردند. شخصی که از قبیله «حّی» بود به عمر بن سعد خبر داد که گروهی به سوی امام رهسپار شدهاند. ابن سعد چهارصد مرد جنگی را به سپاه «ازرق» ملحق ساخت. این گروه با آن مردان حق در بین راه درگیر شدند و در این نزاع و جدال، جماعتی از «بنیاسد» کشته شدند. هر کسی که زنده مانده بود، شبانه گریخت و خود را به قبیله «حی» رسانید. آری حبیب به سوی امام حسین علیهالسلام بازگشت و آن حضرت را از آن چه اتفاق افتاده بود، با خبر کرد. امام فرمود: نخواستید مگر آن چه خداوند خواست، در حالی که هیچ قدرت و قوهای جز خدای بزرگ نیست. (12)دعوت حبیب در روز تاسوعا طبری گزارش کرده: ابن سعد، «کثیر بن عبدالله شعبی» را به سوی امام حسین علیه السلام فرستاد، هنگامی که آمد ابوثمامه او را شناخت و بازگرداند. پس از آن ابن سعد «قرة بن قیس حنظلی» را به سوی امام فرستاد. وقتی امام حسین علیه السلام او را دید که به سویش میآید، فرمود: آیا او را میشناسی؟ حبیب در پاسخ گفت: آری، این مردی از قبیله تمیم از حنظله است و او پسر خواهر ماست. آری، من او را به خوش رایی میشناسم. آنگونه که باور دارم این است که در این مقام، شهادت خود را قرار خواهد داد. طبری گوید: پس قرة آمد تا به امام حسین علیه السلام سلام کرد. و نامه عمر بن سعد را به دست آن حضرت رسانید. امام او را پاسخ داد. سپس حبیب به او روی کرد و فرمود: وای بر تو ای قره! آیا به سوی قوم ستمگر باز میگردی؟ این مرد را یاری کن تا به توسط پدرانش خداوند تو را به کرامت یاری فرماید و ما نیز با تو هستیم. قره گفت: من به سوی همراه خودم باز میگردم تا جواب نامهاش را برسانم و بیندیشم خود چه باید بکنم. (13)درسی که میتوان گرفت: از این ماجرا چند نکته به دست میآید: 1. حبیب از محرمان درگاه امام حسین علیه السلام بود و امام درباره دیگران با او مشورت میکردهاند؛ 2. حبیب در خیرخواهی برای بندگان خدا و مقام امامت همیشه تلاش میکرد و قره را در آخرین روز هم به سوی امام دعوت کرد؛ 3. شرح صدر مبلغان الهی نیز درسی آموزنده است که از لحن حبیب با قره و سپس پاسخ منفی او را درک و میپذیرد. عباس علیه السلام و حبیب روز نهم محرم به لشکر عمر سعد دستور دادند تا به لشکر امام حسین علیه السلام حمله کنند. حضرت عباس علیه السلام به امام خبر داد: ای برادر، قوم به سوی شما میآیند. امام فرمود: عباس! جانم فدایت بر اسب سوار شو و به نزد آنها برو و به آنها بگو شما را چه شده؟ و چه چیز باعث شده به این سمت حرکت کنید. حضرت عباس علیه السلام با بیست نفر از یاران، چون حبیب و زهیر رهسپار میدان شدند تا خبر بیاورند. دشمن گفت: امیر امر کرده که تحت فرمانش در آیید یا آماده جنگ شوید. عباس علیه السلام فرمود: عجله نکنید تا به اباعبدالله خبر دهم، سپس شما را ملاقات کنم.(14) حضرت عباس علیه السلام به سوی برادر بازگشت و از یاران خواست که این قوم را موعظه کنند. حبیب به زهیر گفت: اگر میخواهی با این قوم سخن بگو. زهیر گفت: تو پیش از این شروع کردهای، پس با آنها سخن بگو. حبیب فرمود: «ای مردم! به خدا قسم نزد خدای تعالی در روز قیامت بد گروهیاند کسانی که به استقبال فرزند پیامبر و خاندان اهلبیت او و بندگانی از اهالی این شهر آمدهاند تا آنها را به قتل رسانند، در حالی که آنها بندگانی عبادت پیشه، شب زندهدار، سحرخیز و بسیار به یاد خدایند. «عزره بن قیس» در پاسخ گفت: هر چه میتوانی خودستایی کن.(15) درسی که میتوان گرفت: حبیب، ویژگی یاران امام را شب زندهداری، سحرخیزی و فراوانی یاد خداوند و بندگی آنها دانسته است. آیا افتخار دیگری برای انسانهای کامل میتوان سراغ داشت؟ حبیب در شب عاشورا در شب عاشورا، حبیب چون «بُریر» شادمان و خرسند بود. به گونهای که «یزید بن حصین» به او خرده گرفت: ای برادر! این ساعت زمان شوخی نیست. «حبیب» در پاسخ گفت: کجا از این جا سزاوارتر برای سرور خواهد بود؟ در حالی که تنها فاصله ما با حورالعین، حمله این قوم بر ماست تا که شمشیرها را از نیام برکشند.(16) قدری از شب عاشورا گذشت، «نافع» میگوید: امام وارد خیمه خواهرشان زینب(سلام الله علیها) شدند. من در برابر خیمه به انتظار امام بودم که شنیدم حضرت زینب(سلام الله علیها) به امام عرض کرد: آیا شما نیّات یارانتان را امتحان کردهاید؟ من نگران آنم که آنان نیز به ما پشت کنند و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند. امام در پاسخ فرمودند: به خدا سوگند اینها را امتحان کردهام؛ پس آنها را مردانی یافتم که سینه سپر کردهاند، به گونهای که به مرگ زیرچشمی مینگرند و به مرگ در راه من چنان شیرخواره به سینه مادرش انس دارند. (17) نافع میگوید: چون این گفتار امام را شنیدم، گریهام گرفت و نزد حبیب بن مظاهر رفتم و داستان گفت و گوی امام و خواهرش را بازگو کردم.(18) حبیب گفت: به خدا سوگند، اگر انتظار امر امام نبود در همین شب با این شمشیرم به آنها حملهور میشدم. نافع میگوید: به حبیب گفتم: من نزد خواهرشان بودهام؛ گمان میکنم باید زنها را تسکین خاطری داد. آیا میتوانی یارانت را جمع کنی تا نزد آنها رفته خاطرشان را آسوده کنیم؟ «حبیب» از جای برخاست و فرمود: ای یاران مردانگی! ای شیران! چون شیران وحشی از آشیانههای خود به در آیید. سپس به بنیهاشم گفت: به خیمههای خویش بازگردید(امیدوارم که) چشمانتان بیدار مباد. بعد از آن به اصحاب خود نظر کرد و آن چه خود دیده بود یا از نافع شنیده بود بازگو کرد و همگی گفتند: به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در این جایگاه قرار بگیریم، اگر انتظار فرمان حسین نبود، اکنون با شتاب بر آنان حمله میکردیم تا که نفس خویش را پاک و چشم را روشن سازیم. حبیب از خداوند بر آنان طلب خیر کرد و گفت همراه من بیایید تا که نزد زنهای حرم رویم و خاطرشان را آسوده سازیم. او خود به راه افتاد و یاران، او را همراهی کردند. حبیب به نزدیک حرم اهلبیت رسیده و فریاد زد: ای حریم رسول خدا! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت تا این که گردن بدخواه شما را بزند. این نیزههای پسران شماست، سوگند یاد کردهاند که تنها بر سینه جدا شده از دعوتتان فرو روند. در این هنگام زنهای حرم از خیمهها به گریه خارج شدند و گفتند: ای پاکان! از دختران رسول الله و ناموس امیر مومنان حمایت کنید.» در آن حال همه منقلب و گریان شده بودند، گویا زمین هم با آنها زار میگریست. (19)حبیب در روز عاشورا
حبیب، فرماندهی طرف چپ سپاه امام حسین علیه السلام را به عهده داشت چنان که زهیر فرمانده طرف راست بود. اگر کسی حبیب را به مبارزه دعوت میکرد او با شتاب پاسخ میداد. «سالم» غلام زیاد و «یسار» غلام عبیدالله بن زیاد وارد میدان شدند و مبارز طلبیدند. این در حالی بود که یسار جلوتر آمده بود و در پیشاپیش سالم قرار داشت. حبیب و بریر به سرعت به سمت آنان شتافتند؛ ولی امام حسین علیهالسلام آن دو را به جای خود نشانید. عبدالله بن عمیر از جای برخاست و امام به او اجازه جهاد فرمود.(20) درسی که میتوان گرفت: طبری و دیگران درباره وضعیت حبیب چنین بیان داشتهاند: هرگاه حبیب را مبارزی به جنگ دعوت میکرد. او به سادگی اجابت میکرد.(21) این روحیه، بیانگر شجاعت و نیز از خودگذشتگی آن مجاهد بزرگ در راه احیای دین خداست. هنگامی که «ابوثمامة» وقت نماز را به امام یادآوری کرد، حضرت در حق او دعای خیر کرد و فرمود: به آنها بگویید از جنگ دست بردارند تا نماز بگزاریم. در این حال، یکی از افراد سپاه ابن سعد به نام «حصین بن تمیم» فریاد برآورد که نماز او (حسین علیه السلام) پذیرفته نخواهد بود. حبیب از این گفتار برآشفت و گفت: پنداشتهای که نماز از آل رسول قبول نمیشود، ولی از تو - ای الاغ - پذیرفته میشود؟ حصین که تاب شنیدن این حقیقت را از حبیب نداشت، بر او حملهور شد و حبیب نیز دست به شمشیر برد و با ضربهای به صورت اسب او کوبید، که اسب با شتاب به زمین خورد و بر روی او افتاد. خویشان و اطرافیان حصین برای نجات او به سویش شتافتند و با حبیب درگیر شدند تا او را نجات دهند.(22) در این درگیری که حبیب با شمشیر در بین دشمن میجنگید، این اشعار را ترنم میکرد: «اُقسِمُ لَو کُنا لَکُم اَعدائاً اَو شَطَرَکُم وَلَّیتُم ألا اکتاداً یا شَرَّ قَوم حَسَباً وَ آدا.» (23) رجز حبیب در میدان رزم، هنگام حمله، این بود: انا حبیب و ابی مظاهر فارس هیجاء و حرب تسعرو انتم عند العدید اکثر و نحن اعلی حجة و اظهرو انتم عند الوفاء اغدر و نحن اوفی منکم و اصبر من حبیبم و پدرم مظاهر، پهلوان میدان نبرد و کارزار شعلهور؛ گرچه گروه شما از ما فزونتر است، ولی ما حجتی والاتر و آشکارتر داریم؛ و اگرچه شما خائن به عهد خود هستید، ولی ما وفادارتر از شما و شکیباتریم. (24) «حبیب» آن شیرمرد دلاور، به رغم کهولت سن، در آن درگیری شصت و دو نفر از آنها را به خاک انداخت. او این سرود حماسی را پیوسته به زبان داشت تا این که «بدیل» به او حملهور شد.شهادت حبیب فردی از «بَنی تمیم»(25) به نام «بُدَیلُ بنُ صُریم» با شمشیر خود ضربهای به حبیب زد و دیگری از همان قبیله (تمیم) با نیزهاش به او ضربه زد. پس از این بود که حبیب از اسب به زمین افتاد، اما همین که خواست از جای برخیزد «حصین بن تمیم» با شمشیر بر فرق او زد. مرد «تمیمی» از اسب پایین پرید و سر حبیب را از بدن او جدا کرد. حصین به او گفت: من در کشتن او شریک تو هستم. پس دیگری گفت: به خدا قسم، او را کسی جز من نکشت. حصین گفت: سر را به من بده تا که به گردن اسبم بیندازم تا مردم ببینند و بدانند که من در قتل او شریک تو هستم، سپس سر را تو بگیر و به عبیدالله بن زیاد بده، من نیازی به هدیهای که برای کشتن او به تو عطا میکند ندارم. او زیر بار نرفت و قوم آن دو سرانجام بین آن دو نفر داوری کردند. او سر حبیب را به حصین داد و حصین در بین لشکر به جولان پرداخت، در حالی که سر را به گردن اسب آویخته بود. سپس سر را بازگردانید و تمیمی آن را گرفت و به اسب خود آویزان کرد تا آن که نزد ابن زیاد برد.(26) در این هنگام بود که امام حسین علیه السلام خود را بر بالین حبیب رسانید و فرمود: «خودم و اصحاب وفادارم را نزد خدا احتساب میکنم.»(27) پس از آن، امام مکرر این آیه را تلاوت میفرمود: «انالله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم.»(28) در برخی از مقاتل آمده که امام فرمود: آفرین بر تو ای حبیب تو مردی فاضل بودی که در یک شب قرآن را ختم میکردی.(29) در زیارت ناحیه مقدسه آمده: السلام علی حبیب بن مظاهر الاسدی؛ درود بر تو ای حبیب بن مظاهر اسدی.(30) امتیازات حبیب: 1. امام حبیب را فاضل میدانند؛ 2. او هر شب، کل قرآن را تلاوت میکرد؛ 3. معرفت او به امام بر دیگران امتیاز داشت. اما آیا انحراف دشمن امام حسین علیه السلام توجیهپذیر است؟ آیا ریاکاری و مقامطلبی حصین و شمشیر به مزد بودن آن تمیمی شایان عبرت نیست؟ پینوشتها:1- ابصار العین، ص 100 .2- مقتل الحسین مقرم، ص 254 .3- الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 2، ص 142 .4- ابصار العین، ص 101 .5- همان .6- شیخ طوسی فضیل بن زبیر را از یاران و اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام دانسته است. رجال شیخ طوسی، ص 272 و 132. 7- رجال الکشی، ص 78، ش133/ مامقانی، تنقیح المقال، ج2، ص 328. 8- ابصارالعین، ص25/ الارشاد، ج2، ص 37/ الکامل فی التاریخ، ج2، ص 533 .9- اللهوف، ص108/ الارشاد، ج2، ص41/ الکامل فی التاریخ، ج2، ص 555، الاخبارالطوال، ص341 10- ابصارالعین، ص102. 11- ابصارالعین، ص 57 .12- کتاب الفتوح، ج 5، ص91-90/ مقتل الحسین مقرم، ص254/ بحارالانوار، ج44، ص368، باب 37. 13- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص511- 510 .14- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص416 .15- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص 417- 416/ مقتل الحسین مقرم، ص256 .16- مقتل الحسین مقرم، ص 263 .17- مقتل الحسین مقرم، ص 265 .18- مقتل الحسین مقرم، ص 246 .19- مقتل الحسین مقرم، ص266 .20- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص429/ الارشاد، ج2، ص95. 21- ابصارالعین، ص104 .22- تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 439/ الکامل فی التاریخ، ج2، ص 567. 23- ابصارالعین، ص105. 24- کتاب الفتوح، ج5، ص 107/ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص18/ ابصارالعین، ص105. 25- موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص446، ش 424. 26- الکامل فی التاریخ، ج2، ص567 .27- تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص440/ مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، ج2، ص192/ الکامل فی التاریخ، ج2، ص567/ البدایة و النهایة، ج8، ص198/ بحارالانوار، ج45، ص27/ عوالم، ج17، ص27/ اعیان الشیعه، ج1، ص206/ وقعه الطف، ص231/ موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص446. 28- بقره، آیه 156/ مقتل الحسین مقرم، ص301 .29- موسوعة کلمات الامام الحسین، ص446، ش 424، ص231 .30- اقبال الاعمال، ج3، ص78 و 343 .منبع:یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 478]
صفحات پیشنهادی
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی-حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی«حبیب» فرزند «مظهر بن رئاب بن اشتر بن جخوان» است.(1) برخی به جای «مظاهر» او را «مظهّر» خواندهاند. ایشان از ...
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی-حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی«حبیب» فرزند «مظهر بن رئاب بن اشتر بن جخوان» است.(1) برخی به جای «مظاهر» او را «مظهّر» خواندهاند. ایشان از ...
حبيب بن مظاهر اسدی یادگار صحابه
حبيب بن مظاهر اسدی یادگار صحابه نويسنده:جواد محدثی عارفان مسلح نيم روز، ... اين قهرمان عابد و عارف، «حبيب بن مظاهر» است كه نامش آشناست و با كربلاى حسين و ..... در برخى منابع هم مظهر، بروزن مطهر نقل شده است; هر چند كه مشهور در زبانها به فتح ميم است.
حبيب بن مظاهر اسدی یادگار صحابه نويسنده:جواد محدثی عارفان مسلح نيم روز، ... اين قهرمان عابد و عارف، «حبيب بن مظاهر» است كه نامش آشناست و با كربلاى حسين و ..... در برخى منابع هم مظهر، بروزن مطهر نقل شده است; هر چند كه مشهور در زبانها به فتح ميم است.
نامه امام حسین علیه السلام به حبیـب بن مظاهـر
نامه امام حسین علیه السلام به حبیـب بن مظاهـر-نامه امام حسین علیه السلام به حبیـب بن مظاهـرفقه در روایاتسؤال حبیب ... حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی - اضافه به علاقمنديها ...
نامه امام حسین علیه السلام به حبیـب بن مظاهـر-نامه امام حسین علیه السلام به حبیـب بن مظاهـرفقه در روایاتسؤال حبیب ... حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی - اضافه به علاقمنديها ...
پیر میداندار عشق حبیب بن مظاهر
نام اصلى "حبیب بن مظاهر" یا "حبیب بن مظهر" (1) است، بزرگمردى از طایفه با شرافت و افتخارآفرین! « بنى اسد» و از صحابه رسول گرامى اسلام(ص) مىباشد، وى یك سال ...
نام اصلى "حبیب بن مظاهر" یا "حبیب بن مظهر" (1) است، بزرگمردى از طایفه با شرافت و افتخارآفرین! « بنى اسد» و از صحابه رسول گرامى اسلام(ص) مىباشد، وى یك سال ...
پير ميدان دار عشق حبيب بن مظاهر
نام اصلى "حبيب بن مظاهر" يا "حبيب بن مظهر" (1) است، بزرگمردى از طايفه با شرافت و افتخارآفرين! « بنى اسد» و از صحابه رسول گرامى اسلام(ص) مىباشد، وى يك سال ...
نام اصلى "حبيب بن مظاهر" يا "حبيب بن مظهر" (1) است، بزرگمردى از طايفه با شرافت و افتخارآفرين! « بنى اسد» و از صحابه رسول گرامى اسلام(ص) مىباشد، وى يك سال ...
چه کسانی به دست مختار کشته شدند؟
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی از جمله کسانی که به امام نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کردند، حبیب بن مظاهر، مسلم ... کوفه شد و به منزل مختار فرود آمد، شیعیان رفت و ...
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی از جمله کسانی که به امام نامه نوشت و حضرت را به کوفه دعوت کردند، حبیب بن مظاهر، مسلم ... کوفه شد و به منزل مختار فرود آمد، شیعیان رفت و ...
مردان دروغگوتر هستند یا زنان
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی اهل آن مجلس گفتند: تا به حال دروغگوتر از این دو مرد ندیدهایم. فضیل .... دشمن گفت: امیر امر کرده که تحت فرمانش در آیید یا آماده جنگ شوید.
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی اهل آن مجلس گفتند: تا به حال دروغگوتر از این دو مرد ندیدهایم. فضیل .... دشمن گفت: امیر امر کرده که تحت فرمانش در آیید یا آماده جنگ شوید.
ای نامه كه می روی به سویش ...
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی بنا شد که نامههایی به سوی امام نوشته شود و همگی حضرت را به کوفه دعوت کنند. ... وقتی امام حسین علیه السلام او را دید که به سویش میآید، ...
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی بنا شد که نامههایی به سوی امام نوشته شود و همگی حضرت را به کوفه دعوت کنند. ... وقتی امام حسین علیه السلام او را دید که به سویش میآید، ...
جوان؟ اینک جوان رشید بنی هاشم
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی صفحه اول آرشیو مطالب تبادل لینک ارتباط با ما مطالب سایت ... رشید گفت: خداوند میثم را رحمت کند. او (نکتهای را) فراموش کرد و خود .
حبیب ابن مَظاهر (مُظَهَّر) اَسَدی صفحه اول آرشیو مطالب تبادل لینک ارتباط با ما مطالب سایت ... رشید گفت: خداوند میثم را رحمت کند. او (نکتهای را) فراموش کرد و خود .
فتح خون (روایت محرم)
بخوان قل اعوذ برب الفلق ، كه این سرخی ازخون فرزند رسول خدا ، حسین بن علی رنگ ..... به راستی آن مهربان ، مظهر كامل رحمت عام و خاص خداوند ، چه دیده بود از حكم بن عاص و ..... رسیدند ، بودند مردانی چون « حبیب بن مظاهر » و « مسلم بن عوسجه » كه در كوفه نیز ... كه گذارَش به خانه « طوعه » كنیز آزاد شده اشعث بن قیس و زوجه « اسد خضرمی »بیفتد ؟
بخوان قل اعوذ برب الفلق ، كه این سرخی ازخون فرزند رسول خدا ، حسین بن علی رنگ ..... به راستی آن مهربان ، مظهر كامل رحمت عام و خاص خداوند ، چه دیده بود از حكم بن عاص و ..... رسیدند ، بودند مردانی چون « حبیب بن مظاهر » و « مسلم بن عوسجه » كه در كوفه نیز ... كه گذارَش به خانه « طوعه » كنیز آزاد شده اشعث بن قیس و زوجه « اسد خضرمی »بیفتد ؟
-
گوناگون
پربازدیدترینها