تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):سخن چون دواست، اندکش سودمند و زیادش کشنده است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833454422




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفته بودم گر تو بیایی...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:  گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویمحضور غیر منتظره رهبر انقلاب در خانه‎ی شهدا
 دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهدا در طول سال های رهبری
توی 4 تا خانه شهر یزد پنجشنبه‌شب مهمانی خاصی به پا شده بود؛ مهمانی که غیرمنتظره به چند خانواده‎ی شهید یزدی سر زد و...!
 دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهدا در طول سال های رهبری
اشک نریختم!ذوق‌زده شده بود پیرمرد؛ باورش نمی‎شد. یعنی درست می‎دید؟ نکند چشم‎های کم سویش خطا می‎کرد؟ خصوصاً الآن که باران اشک هم از آن سرازیر بود."من برای 2 تا شهیدم اشک نریختم ولی الآن نمی‎تونم جلوی خودم رو بگیرم."خیلی حرف برای گفتن داشت؛ اما، اما آقا را بغل کرده بود و می‎بوسید و می‎گفت: "زبونم نمی‎گرده حرف بزنم؛ نمی‎دونم چرا دارم گریه می‎کنم؟ پسر دومم که شهید شد، یک بچه‎ی 6 ماهه داشت؛ بدون این‎که اشک بریزم، برای امام پیام فرستادم؛ من این طفل 6 ماهه رو هم بزرگ می‎کنم، می‎فرستم جبهه؛ شما نگران نباشید!"کدام یک؟!بنده‎ی خدا، هنوز منتظر بچه‎های روایت فتح بود؛ آن هم با سر و وضع خیلی ساده و لباس توی خانه: یک پیراهن سفید یقه آخوندی، یک زیرشلواری آبی نفتی و یک عبای شکلاتی.*****"اگه می‎شه یه دست روی سر و شونه‎ی من بکشید حاج آقا. اوضاعم خرابه؛ همین امسال از بافق که برمی‎گشتیم، تصادف کردیم و ماشینمون 4 تا معلق زد. خانومم که عمرش رو داد به شما؛ خودمم گردن و سر و شونه‎ام داغون شد."دست آقا سر و گردن و شانه‎ی پیرمرد را نوازش می‎داد. پدر شهید هیچ چیز نمی‎دید؛ اشک امانش نمی‎داد. دست رهبر اما حسابی نازش می‎کرد و حتی اشک‎های چشم و عرق صورت پیر را لمس می‎کرد. همان دستی که پس از ناز و نوازش پیرمرد، اول عینک را از چشمان صاحبش برداشت و بعد به صورت خود آقا کشیده ‎شد؛ راستی کدام متبرک شده بودند؟ سر و صورت پدر شهید یا دست آقا؟ یا شاید هر دو؟!
 دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهدا در طول سال های رهبری
غافل‎گیری"دوستان مال روایت فتح هستند؟" برادر شهید از محافظ آقا می‎پرسید.محافظ هم لبخندزنان به او می‎گفت: "تقریباً یه چیزی تو همین مایه‎ها. البته چند دقیقه‎ی دیگه یه مهمون ویژه هم از راه می‎رسه." " آقاس. رهبر انقلاب. مقام معظم رهبری. من مطمئنم. خودم دیشب خوابش رو دیدم. خواب دیدم آقا خامنه‎ای می‎یاد خونه‎مون. از خواب که پریدم، ختم صلوات نذر کردم. از صبح تا حالا هم نذرم رو ادا کردم."خواب خواهر شهید همه‎ی بچه‎های تیم حفاظت و همراهان آقا را شگفت زده کرده بود. همه را به جز خود آقا. ایشان با آرامش گفتند: "دل‎های پاک شما رؤیاهای صادق را جلوی چشمتان می‎آورد."
 دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهدا در طول سال های رهبری
بزرگ‎ترین آرزو- "آقا! می‎شه ازتون یه خواهش بکنم؟ "آقا که داشتند گوشه‎ی قرآن اهدایی‎شان به خانواده‎ی شهید یادگاری می‎نوشتند، سرشان را بلند کردند: "بفرمایید."خواهر شهید با خوشحالی گفت: "می‎شه چفیه‎تون رو به من بدین؟"آقا لبخندی زدند و گفتند: "کاش یه آرزوی بهتر کرده بودید!"خواهر شهید بی‎معطلی با لهجه‎ی غلیظ و شیرنش جواب داد: "آرزوم سلامتی شماس. دیگه آرزو بزرگ‎تر از این نمی‎تونم بکنم."آقا چفیه را از روی دوششان برداشتند؛ خانم جلو آمد و قبل از آن‎که چفیه را بگیرد، پایین عبای آقا را بوسید: "ببخشید که نمی‎تونم دستتون رو ببوسم."آخرین شهید- "مادر! بلند نشید از جاتون."- "چرا خبر ندادید گوسفند قربانی کنیم؟"- "ما بی‎خبر می‎آییم. قربانی هم نمی‎خواهد."- "شهید ما آخرین شهید استان یزد بوده؛ 14/5/67 شهید شده."- "ان‎ شاء الله خدا شهیدتون را با رسول خودش محشور کنه."مادر شهید اشک ریزان لبخند می‎زد.
 دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهدا در طول سال های رهبری
شب گرم زمستانیبه محض این‎که فهمید، نتوانست صبر کند. با همان یک‎لا پیراهن دوید توی حیاط. محافظ‌ها گفتند: " آقاچند دقیقه دیگه می‎رسن."گفت: " مهمونم رو باید از دم در استقبال کنم."پیرمرد توی حیاط به عصایش تکیه داده بود و می‎لرزید. یکی از محافظ‌ها دوید توی اطاق. کت پدر شهید را برداشت و آورد انداخت روی دوش نحیف مرد. پیرمرد هنوز می‎لرزید.چند لحظه بعد پیرمرد صلوات بلندی فرستاد و خم شد دست‎های رهبرش را بوسید. انگار دیگر توی بغل آقا احساس سرما نمی‎کرد.  منبع: سایت مقام معظم رهبری 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 446]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن