تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):انسان بلند مرتبه چون به فهم و دانايى رسد، متواضع مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826539298




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

می‌دانی از چه كسی بدگویی می‌كنی؟


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بر كرانه‌ی الغدیر 6‏
نجف
می‌دانی از چه كسی بد می‌گویی؟نسائی در كتاب خصائص 7 (چاپ جدید 47 ح 24. سنن 5/112/8409) می‌نویسد: از ‏محمد پسر مثنی است که گفت: حدیث کرد ما را علی پسر حماد، [گفت:... تا آخر سند] ‏از عمرو پسر میمون از ابن عباس.عمرو گوید: «نزد ابن عباس نشسته بودم که نُه گروه نزدش آمدند و گفتند: ای پسر ‏عباس! یا با ما بیا و یا از میان اینان، تنها با ما خلوت کن. ابن عباس گفت: نه، با شما ‏می‌آیم. ‏عمرو گوید: ابن عباس در آن روز هنوز بینا بود. ‏عمرو گوید: نشستند و به سخن پرداختند و ما نمی‌فهمیدیم چه می‌گویند. ‏عمرو گوید: ابن عباس آمد و در حالی که جامه‌اش را می‌تکاند می‌گفت: اُه، اُه! از مردی ‏بدی می‌گویند که او را بیش از ده فضیلت است که دیگری را جز او نیست! ‏مردی را بد می‌گویند که پیامبر(ص) به او فرمود: سوگند که مردی را برانگیزم که خدا هرگز ‏خوار نسازدش، خدا و فرستاده‌اش را دوست دارد و خدا و فرستاده‌اش دوستش دارند... ‏فرمود: علی کجاست؟ ‏گفتند: در آسیاب دارد آرد می‌کند. ‏فرمود: کسی نبود که آرد کند؟! ‏ابن عباس گفت: علی آمد در حالی که چشم درد داشت و نمی‌توانست ببیند. ‏ابن عباس گفت: پیامبر(ص) در دو چشم او از آب دهان خود زد، سپس سه بار پرچم را ‏تکان داد و به علی دادش. ‏علی پس از گشودن خیبر، صفیه دختر حی بن اخطب را آورد. ‏ابن عباس گفت: سپس فرستاده خدا(ص) ابوبکر را با سوره توبه فرستاد، اندکی بعد ‏علی را دنبالش روانه کرد تا سوره توبه را از او بگیرد و فرمود: آن را نباید ببرد جز مردی که ‏از من است و من از او هستم. ‏ابن عباس گفت: پیامبر(ص) به پسرعموهایش فرمود: کدام‌تان در دنیا و آخرت، ولیّ من ‏تواند بود؟  سر پیچیدند. ‏ابن عباس گفت: در حالی که علی در میان‌شان نشسته بود گفت: من در دنیا و آخرت ‏ولی تو توانم بود. ‏ابن عباس گفت: پیامبر از علی گذشت و به فرد فردشان رو کرد و فرمود: کدام‌تان در دنیا ‏و آخرت ولیّ من تواند بود؟ نپذیرفتند. ‏علی گفت: من در دنیا و آخرت تو را ولی توانم بود. به علی فرمود: تو در دنیا و آخرت ولی ‏من هستی. ‏ابن عباس گفت: پس از خدیجه، علی نخستین کس از مردم بود که ایمان آورد. ‏گفت: فرستاده خدا(ص) جامه‌اش را بر روی علی و فاطمه و حسن و حسین انداخت و ‏گفت: خدا خواهد که تنها از شما خاندان پلیدی را بزداید و پاک و پاکیزه‌تان سازد. ‏ابن عباس گفت: علی جانش را فروخت؛ جامه پیامبر(ص) را پوشید و در جایش خوابید. ‏ابن عباس گفت: مشرکان می‌خواستند پیامبر را سنگباران کنند. ابوبکر آمد، در حالی که ‏علی خوابیده بود.‏ابن عباس گفت: ابوبکر می‌پنداشت که وی فرستاده خداست، ‏ابن عباس گفت: ابوبکر گفت ای پیامبر خدا! علی به او گفت: پیامبر خدا به سوی چاه ‏میمون رفته است خود را به او برسان. ‏ابن عباس گفت: ابوبکر رفت و با حضرتش درون غار شد.‏ابن عباس گفت: در حالی که علی داشت سنگباران می‌شد گویی که پیامبر دارد ‏سنگباران می‌شود، علی از درد به خود می‌پیچید، سرش را در جامه فرو برده بود و تا ‏بامداد در نیاوردش، سپس سرش را از جامه درآورد، مشرکان گفتند: رفیقت ‏وقتی سنگبارانش می‌کردم به خود نمی‌پیچید حال آن که تو به خود می‌پیچیدی و ما این ‏را ندیده گرفته بودیم! ‏ابن عباس گفت: فرستاده خدا(ص) راهی غزوه تبوک شد، مردم با او راه افتادند، علی به ‏حضرتش گفت: همراه شما بیایم؟ پیامبر(ص) فرمود: نه. علی گریست. به او فرمود: آیا ‏ناخشنودی که برایم چون هارون به جای موسی باشی، جز این که پس از من دیگر ‏پیامبری نیست، نسزد که خودم بروم مگر که تو جانشینم باشی. ‏ابن عباس گفت: فرستاده خدا(ص) به علی فرمود: تو پس از من ولی هر زن و مرد ‏مومنی هستی. ‏ابن عباس گفت: فرستاده خدا(ص) درهای مسجد را بست جز در خانه علی را.‏ابن عباس گفت: فرستاده خدا(ص) فرمود: هر که را مولای اویم هان که مولایش علی ‏است. ‏ر.ك: خلاصه الغدیر، ص 100، برگزیده و ترجمه‌ی دكتر محمود رضا افتخارزاده‏





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن