محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830995510
باهنر: تندروهاي مدعي بصيرت،زمان را نميشناسند/همين مدعيان بصيرت، در برابر اختلاس اخير سكوت كردهاند
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: باهنر: تندروهاي مدعي بصيرت،زمان را نميشناسند/همين مدعيان بصيرت، در برابر اختلاس اخير سكوت كردهاند
احزاب و شخصيتها - «قبول دارم كه لابيهايم در جبهه متحد ضعيف بود. اما اين را هم بگويم كه «لابي» جايي اثر دارد كه افراد اصلي و تصميمگير موضع قبلي نداشته باشند.»
نسرين وزيري: اين دو جمله، شاه بيت توضيحات محمدرضا باهنر درباره تمامي آنچه كه در جبهه متحد اصولگرايان براي تعيين ليست انتخاباتي گذشت، بود. نايب رئيس 59 ساله مجلس كه 24 سال سابقه نمايندگي و حدود 30 سال سابقه كار تشكيلاتي دارد؛ بر «حفظ قواعد بازي» و «انسجام كار تشكيلاتي» تاكيد بسيار دارد. او كه در عمل نشان داده به ضوابط كار تشكيلاتي ملتزم است و هنگامي كه فراكسيون اصولگرايان به نايب رئيسي وي در مجلس راي نداد در صحن علني نيز نامزد اين پست نشد، در مذاكرات انتخاباتي جبهه متحد نيز بر اساس همين التزام پيش رفته است. به گفته وي برخي بر عدم حضور مطهري در ليست ايستادگي كرده بودند و حتي براي برهم زدن كل بازي هم پاي كار بودند. اينجا بود كه باهنر«مصلحت» بقاي جبهه متحد را بر عدم التزام اين افراد بر كار تشكيلاتي رجحان داده و خودش ميگويد كه «كوتاه آمديم».
نامزد منتخب اين جبهه هم ليست مجلس نهم را جامعتر از ليست مجلس هشتم ميخواند و در عين حال كه مي گويد «مدعي نيستيم بهترين ليست را دادهايم»؛ مجموعه 30 نفره نامزدهاي جبهه متحد را به واگنهاي قطاري تشبيه ميكند كه برخي «ليست كش» هستند و ديگران هم نبايد با هم اصطكاك داشته باشند. وي از حضور 5-6 «ليست كش» در اين فهرست سخن ميگويد و حدادعادل را نمونه آنها مينامد.
پاسخهاي باهنر به «ساكتين فتنه» خوانده شدنش به آنها كه او «بيبصيرت» ميخواندشان، از خواندنيترين بخشهاي اين گفتوگوي مفصل است كه شما را به خواندنش دعوت ميكنيم: (بخش دوم اين مصاحبه كه حاوي پاسخ هاي صريح او به سوالات غيررسمي خبرآنلاين از زندگي شخصي وي و علايقش است را در روزهاي آينده خواهيد خواند)
به عنوان نماينده جبهه پيروان خط امام و رهبري لطفا بفرماييد كه تصميمات در جبهه متحد اصولگرايان براي ارائه ليست نهايي اين جبهه چگونه اخذ شد كه نارضايتيهايي را برانگيخت. به قول خودتان اگر اسامي آقاي صدر در اين ليست ميبود، او جبهه مجزايي را تاسيس نميكرد. يا حتي اگر آقايان مطهري، عباسپور و كاتوزيان در فهرست گنجانده ميشدند ديگر فهرست «صداي ملت» ارائه نميشد. چطور در ادوار گذشته چهرههايي چون عباسپور و غفوريفرد و كاتوزيان به عنوان نامزدهاي منتخب جبهه پيروان در ليست گنجانده ميشدند اما اينبار چنين نشد؟
در هيات اجرايي جبهه متحد اصولگرايان قرار بر اين شد تا نامهاي بنويسيم براي همه گروههاي اصولگرا و اضلاع اين جبهه تا اگر اصل اجماع ميان اصولگرايان را قبول دارند، نامزدهاي منتخبشان را به ما معرفي كنند. به جز برخي اسامي تكراري، در مجموع 70اسم به دست ما رسيد. انصافا همه اين افراد، هم لياقت و هم صلاحيت نماينده شدن و هم نكات مثبت جدي براي نمايندگي از تهران را داشتند. اما تهران فقط 30 نماينده دارد و بايد 40 نفر از آنها را ريزش ميداديم تا ليست تهران را ببنديم.
در ابتدا حدود 20 نفر از اين افراد به اتفاق آرا راي آوردند تا در ليست گنجانده شوند. اما انتخاب از بين بقيه افراد، خيلي سخت بود ولي ما چاره ديگري هم نداشتيم. الان هم اين ادعا را نداريم كه ما بهترينها را در ليست جبهه متحد آوردهايم. اين را هم بگويم كه اگر انتخاب كنندهها در تركيب 8+7 كسان ديگري بودند، قطعا انتخاب شوندهها هم فرق ميكردند. مثلا اگر اعضاي جبهه پايداري هم به اين تركيب اضافه ميشدند، ليست نهايي متفاوت ميشد و اگر هم قرار بود كه جامعه روحانيت مبارز به تنهايي ليستي ارائه دهد، قطعا ليست نهايي، چيز ديگري در ميآمد.
در مورد آقاي مطهري هم بگويم كه او نفر سيويكم در ليست تهران بود و از اين بابت ميتوان گفت كه او نخستين فرد بعد از ليست 30 نفره ماست كه انصافا مي توانست يكي از اعضاي اين ليست باشد. در مورد هر سه نفر آقايان مطهري، كاتوزيان و عباسپور، بحثهاي مختلفي مطرح شد و به نظر من همهاشان مي توانستند در ليست جبهه متحد باشند. بنده در اصل اصولگرايي آنها هيچ شكي ندارم ولي خب برخي دوستان نقدهايي به آنها داشتند كما اينكه به خود من هم نقدهايي ميكردند. اگرچه برخي گفتهاند كه اين آقايان صلاحيت عمومي حضور در ليست جبهه متحد اصولگرايان را نداشتند، اما من اين حرف را قبول ندارم و از هر سه آنها هم حمايت كردم ولي فرايند كار را هم پذيرفته بودم. حتي اگر نتيجه نهايي مطلوب نظر من هم نباشد، اما بايد آن را بپذيريم. اين يك اصل در كار تشكيلاتي است كه بايد به فرآيند پايبند بود.
اوائل تشكيل جبهه متحد اصولگرايان اين بحث مطرح بود كه فهرست نهايي اين جبهه بايد به تاييد و امضاي نهايي آيتالله مهدويكني و آيتالله يزدي برسند. بعد كه برخي اختلاف نظرها در اين جبهه بروز پيدا كرد، گفته شد كه اين دو نفر از از انتخاب افراد كناركشيدند و خبرهايي هم دال بر اينكه آيتالله مهدويكني از اين ليست راضي نيستند، منتشر شد. اين اخبار چقدر صحت دارند؟
نه اصلا از اول كار چنين قراري كه گفتيد در ميان نبود. آقايان معزز يزدي و مهدويكني هم قراري بر دخالت در تعيين ليست نداشتند. البته آيتالله مهدويكني گاهي پيغام ميدادند كه اگر فلاني هم در ليست باشد، بد نيست؛ اما اختيار را به خود ما ميدادند كه تصميم گيري كنيم. اين را هم بگويم كه برخي ميكوشيدند كه ايشان را در محذوريت قرار دهند و اصرار ميكردند كه به عنوان نامزد منتخب ايشان در ليست قرار بگيرند يا دست كم ايشان براي آنها اعمال نفوذ كنند. ولي ايشان اين كار را نميكردند.
آقاي مطهري در مصاحبهاي كه با ما داشتند، گفتند كه در رايگيري براي حضور در ليست جبهه متحد، در ميان اعضاي هيات اجرايي، راي لازم را كسب كردهاند ولي چند نفر از جمله آقاي حدادعادل، مانع از حضور ايشان در ليست شدهاند و قاعده كار را به هم زده و خواستار بررسي حضور وي در جمع 7 نفره هيات داوري شدهاند. آنجا هم بيآنكه رايگيرياي صورت بگيرد، او را از ليست حذف كردهاند. چه پاسخي براي اين نوع عملكرد داريد؟ اين هم بخشي از فرآيند كار بود؟
قرارمان در شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان اين بود كه اول نام 44 نفر را انتخاب كنيم و بعد از ميان آنها 30 نفر را برگزنيم. تاكيد هم داشتيم كه حتما 6 نفر از روحانيان و 6 نفر از خانمها هم در ليست باشند كه نهايتا اين اعداد به ترتيب به 4 و 5 تغيير يافت. اما در مورد برخي از ديگر نامزدها –غير از روحانيون و زنان- با اعضاي هيات اجرايي جبهه متحد اختلاف نظر داشتيم. به همين دليل براي انتخاب 18 نفر از اعضاي ليست -منهاي زنان و روحانيان- راي گيري كرديم و قرار شد اگر اعضاي هيات اجرايي روي كسي اصرار دارند و آن فرد بيرون از ليست است، با 5 امضا از 13 نفر عضو 7+6، او را به هيات داوري معرفي كنند تا دوباره در مورد وي تصميم گيري مجدد شود. اين را هم بگويم كه به اين ترتيب لازمه اينكه نام كسي باز به هيات داوري برود، اين بود كه باز در مورد ديگراني كه در ليست بودند نيز بررسي مجدد شود. يعني اگر قرار باشد، كسي به ليست اضافه شود، قطعا بايد كسي از ليست خارج ميشد تا آنها جايگزين شوند.
حق با آقاي مطهري است. او در رايگيري شوراي مركزي جبهه متحد اصولگرايان در مرحله اول 7 تا راي آورد و بايد در ليست ميآمد. ولي آقاي حداد موضع مشخص و مخالفي با آقاي مطهري داشت و آنقدر بحث شد كه نهايتا آقاي مطهري از ليست خارج شد.
چرا همان كاري كه در مورد مشهد كرديد، در تهران انجام نداديد؟ جبهه متحد براي حوزه مشهد كه تنها 5 نماينده دارد، 7 نفر نامزد معرفي كرده است. خب همين كار را در تهران ميكرديد و ليستي بيش از 30 نفر ارائه ميداديد تا اين همه اختلاف نظر بروز نكند.
البته در مورد تهيه ليست مشهد همچنان اختلاف نظرهايي وجود دارد. ضمن اينكه ارائه ليستي بيش از تعداد نمايندگان يك حوزه كار غير معمولي است. در مشهد مسائل خاصي وجود دارد. در مشهد دو ستون و استوانه بزرگ تصميم گير و موثر يعني حضرت آيتالله طبسي و آيتالله علمالهدي را داريم كه گاهي نظراتشان با هم يكي نيست البته الحق و الانصاف احترام همديگر را در حد اعلا با هم دارند. به دليل پيچيدگيهاي تصميم گيري در مشهد بود كه چنين تصميم اتخاذ شد، هرچند كه هنوز هم برخي از اين ليست راضي نيستند و تاكيد دارند كه بايد 5 نفره شود. اينكه در تهران هم به جاي ليست 30 نفره، بخواهيم ليستي 35 نفره ارائه بدهيم، كار بسيار غير معمولي است.
آقاي باهنر از شما به عنوان يك «لابيگر خوب و موفق» اين توقع بود كه بيش از اين بتوانيد در گنجاندن افراد همفكرتان در ليست جبهه متحد موثر باشيد و از اين بابت به شما خرده گرفته ميشود.
بستگي دارد به اينكه شما چه تعريفي از «لابي» داشته باشيد. من شخصا «لابي» را به معني زرنگي و سهمخواهي تعريف نميكنم. به همين دليل هم بيشترين نقد را جبهه پيروان خط امام و رهبري به من دارند كه من به عنوان نمايندهشان در جبهه متحد اصولگرايان خوب از حقشان دفاع نكردم. واقعيتش اين است كه اگر بخواهيم سهميهاي هم حساب كنيم، سهميه جبهه پيروان با حضور 18 تشكل سابقه دار اصولگرا، خيلي بيش از اينها بود كه در ليست نهايي جبهه امده است. قبول دارم كه لابيهايم در جبهه متحد ضعيف بود. اما اين را هم بگويم كه «لابي» جايي اثر دارد كه افراد اصلي و تصميمگير موضع قبلي نداشته باشند. مثلا در مورد آقاي مطهري، سه چهار نفر از آقايان موضع از قبل تعيين شده و مخالفت جدي داشتند. چهار نفر از آقايان سفت و سخت پاي عدم حضور آقاي مطهري در ليست ايستاده بودند و حتي براي برهم زدن كل بازي هم پاي كار بودند و چون ما اين را به مصلحت نميدانستيم، كوتاه آمديم.
البته از زماني كه رئيس هيات اجرايي و سخنگوي جبهه متحد اصولگرايان انتخاب شد، پيش بيني خيليها اين بود كه جبهه پيروان پيشاپيش و از همان اول بازي را واگذار كرده است و بايد هم چنين ليستي در ميآمد.
نه اين درست نيست ومن قبول ندارم كه جبهه پيروان از ابتدا بازي را واگذار كرده بود. اصلا موضوع برد و باخت نيست و نسبي است. در انتخابات رياست جمهوري كسي كه نصف بعلاوه يك آرا را كسب ميكند، ميبرد و بقيه نامزدها ميبازند. اما در انتخابات مجلس اينگونه نيست و كسي كه ميبازد ميتواند از 0 تا 50 درصد در مجلس يارگيري كند. البته در مجموع قبول دارم كه جبهه پيروان نتوانست به حق سياسي طبيعي خودش برسد ولي اين در حدي نبود كه ما به خاطرش كل بازي را به هم بزنيم.
ليست جبهه متحد را واقعا ليست «متحد» اصولگرايان ميدانيد؟ معترضان به اين ليست كه كم هم نيستند و از آقاي صدر تاغفوريفرد و كاتوزيان و عباسپور و مطهري كه قبلا در اين ليست بودند اما الان ديگر نيستند، بر اين باورند كه ليست جبهه متحد، ديگر «متحد» نيست و تنها منتسب به يك گروه خاص است.
حرف آخرم را همين اول بزنم و آن اينكه من معتقدم ليست جبهه متحد در انتخابات مجلس نهم، جامعتر از ليست جبهه متحد در انتخابات مجلس هشتم است، كثرت بيشتري دارد و جمعيت بيشتري را زير چتر خود گرفته است. البته اعضاي جبهه پايداري از اول اين احساس را داشتند كه خودشان بايد از ديگران دعوت كنند و افراد را زير چتر بياورند. به همين خاطر هم به خواهشهاي ما جواب ندادند و در جمع جبهه متحد حضور نيافتند. آنها هم به ساختار 7+8 ايراد داشتند و ميگفتند كه به جاي 2 نفر بايد 4 نماينده در اين جمع داشته باشند و نماينده اي از سوي آنها به هيات داوري اضافه شود. همچنين آنها به نماينده گروههاي ديگر در اين تركيب هم ايراد داشتند. در حاليكه هر گروه نماينده خودش را تعيين ميكند و رقيب نميتواند و حق ندارد كه نماينده آنها را معرفي كند. مثلا جبهه پايداري ميگفت كه باهنر نماينده جبهه پيروان نباشد و چرا لاريجاني و قاليباف، بايد نماينده داشته باشند؟
ما هم به آنها گفتيم كه اولا هر گروه خودش نمايندهاش را انتخاب ميكند و ديگران حق اعتراض ندارند. دوما اين فرآيند شكل گرفته و بهتر است به بركت حضور روحانيت در اين تركيب، كوتاه بياييد و در اجماع حضور يابيد كه نيامدند. حتي چهرههايي مثل آقاي رسايي، پا را فراتر گذاشتند و در نشريه 9 دي، تيتري به اين مضمون زد كه «آيتالله مصباح بازي هاشمي را به هم زد و مات كرد». براي خود من عجيب بود كه منظور از «بازي هاشمي» چيست؟ مطلب را خواندم و ديدم كه تركيب 8+7 را به آقاي هاشمي نسبت دادهاند! كلا آقاي احمدينژاد و اعضاي جبهه پايداري همينجوري هستند و فكر ميكنند كه همواره براي پيروز شدن، بايد هميشه بازي «هاشمي و احمدينژاد» راه بياندازند تا راي بياورند. در صورتيكه آقاي هاشمي يك شخصيتي هستند كه فعاليتهايي داشتهاند و با وجود نقطه ضعفهايي، كارهاي خوبي هم كردهاند كه به آن كاري ندارم. ولي مساله اينجاست كه آقاي هاشمي اصلا در بازي سياسي كنوني نيست و 8+7 اصلا مال آقاي هاشمي نيست!
فكر ميكنم خود آيتالله مصباح يزدي هم كه انشالله خداوند به سلامت بدارتشان، بنده خدا روحش هم از اين موضوع خبر ندارد! اصلا چطور ممكن است آيتالله مهدويكني كه جايگزين آقاي هاشمي در رياست مجلس خبرگان شد، بازي هاشمي را پياده كند؟
اينها نشان ميدهد كه جبهه پايداري از اول بازي ديگري داشت. به ديگراني هم كه بعدا از جبهه متحد جدا شدند، اين توصيه را ميكنم كه وزنشان را در نظر بگيرند. بالاخره 40 نفر را كه نميتوانستيم در ليست 30 نفره تهران بگنجانيم. مطمئنا هر كدام از كساني كه از ليست جبهه متحد اصولگرايان جاماندند براي خودشان عده و عدهاي دارند، اما آيا آنقدر حامي دارند و وزين هستند كه به تنهايي راي بيار هم باشند؟
البته بنده شخصا متاسفم كه نام آقاي غفوريفرد در ليستمان نيست. چون ايشان به عنوان دبيركل جامعه اسلامي ورزشكاران، در ميان اين قشر پايگاه زيادي دارند و حتما حضورشان در اين ليست منجر به راي ورزشكاران و قرمزها و آبي ها به ليست جبهه متحد ميشد. آقاي مطهري را هم دوست داشتم كه در ليست باشد و معلوم بود كه اگر در ليست نباشد، ناراحت ميشود و تشكيلات رقيبي براي جبهه متحد راهاندازي مي كند. به آقاي صدر هم نقد سياسي و تشكيلاتي دارم اما عدم حضورش در ليست به دليل عدم صلاحيتش نيست. حتي در مورد رد صلاحيتشان، بنده از خدا ميخواهم كه دروغ باشد. اگر هم اين موضوع حقيقت دارد اميدوارم كه مشكلشان سريعتر حل شود. اين را هم قبلا گفتهام كه اگر آقاي صدر در ليست جبهه متحد ميبود قطعا جبهه بصيرت و بيداري راه نميافتاد.
صحت دارد كه آقاي غفوريفرد را در جبهه متحد با قرعه كشي از ليست خارج كرديد؟
بله صحت دارد. ايشان به قيد قرعه از ليست رفتند و چارهاي هم نبود. ببينيد آنقدر فاصله ميان نفر 20 تا 40 افراد معرفي شده به جبهه متحد كم است و افراد آنقدر به هم نزديك بودند كه مشكل ميشد سبك سنگين كرد. مثل گلستاني كه باغبان همه را ميپسنديد ولي بايد تنها 5 شاخه گل را جدا كند. شوراي داوري ناگزير از قيد قرعه ميان نفر آخر شد، چون انتخاب سخت بود. ولي خدا وكيلي بحث اين نبود كه باهنر بهتر است يا مطهري.
انصافا آقاي غفوريفرد با اين همه سوابق مجلس و غيره با چهرههايي مثل آقايان فرماني و بذرپاش قابل مقايسه است؟
در مورد آقاي فرماني بگويم كه ايشان تنها عضو معرفي شده از طرف جامعه كارگري بود كه به اصولگراها نزديك بود. خانه كارگر هميشه كانديدايش آقاي محجوب است كه انسان خوبي است من هم هميشه احترامش را نگه مي دارم ولي او در طيف ما نيست و اصولگرا محسوب نميشود.
البته رعايت شرط برخورداري از مدرك فوق ليسانس براي تعيين نماينده قشر كارگري هم كار سختي است. با اين قانون انتخاباتي كه براي مجلس داريم، قشر كارگر و كشاورز تجربي و بازاريان و اصناف نميتوانند نماينده واقعي در مجلس داشته باشند. به نظرم بايد در قانون انتخابات تجديد نظر كرد. الان هم نميدانم كه آقاي فرماني چقدر چهره پارلمانتاريستي قوي شود، ولي برايمان مهم بود كه از جامعه كارگري يك نفر در ليست ما باشد.
با اين حساب در انتخاب نامزدها، فاكتور «راي آوري» جزء آخرين ملاكهايتان بوده وگرنه قطعا چهرهاي مثل آقاي مطهري، بيشتر از بذرپاش راي ميآورد. فكر نميكنيد با اين چينش ليست جبهه متحد، بويژه در مورد 10 نفر آخر، خود به خود زمين را به جبهه پايداري و نامزدهاي مستقل و اصلاح طلبان واگذار كرديد؟
من معتقدم كه ليست تهران از نظر راي آوري، يك قطار 30 واگني است. بخشي از اين واگنها «لوكوموتيو» و بخشي «خود كششي» است و بخشي هم فقط «واگن» است! مهم اين است كه اين واگنها با يكديگر اصطكاك نداشته باشد. برخي چون حاشيه دارند و اصلا نمي گذارند كه قطار جلو برود.
شما در تدوين ليستهاي انتخاباتي مجالس چهارم و پنجم معتقد بوديد كه بايد چهرههاي «ليست كش» در فهرست حضور داشته باشد. الان «ليست كش»هاي فهرست جبهه متحد چه كساني هستند؟
«ليست كش» زياد داريم. آقاي دكتر حدادعادل از مهمترين «ليست كش»هاي ما هستند. منهاي بنده ناقابل، ما 5-6 نفر نامزد «ليست كش» خوب داريم.
چرا روال مجلس هشتم براي تعيين ليست طي نشد و نامزدها بر اساس سهميه بندي ميان اضلاع جبهه متحد، انتخاب نشدند؟
من هم اتفاقا طرفدار آن مدل بودم كه احزاب و تشكلها، هركدامشان نيروهاي خودشان را داشته باشند. اما برخي معتقد بودند كه نام «سهم بندي» خوب نيست. ولي چون فرآيند كلي در چينش ليست را پذيرفته بوديم، ديگر نميشد كاري كرد.
شانس راي آوري ليست جبهه متحد را چقدر ميدانيد؟
بر اساس آنچه كه در رسانهها ميشنويم و در نظرسنجي مراكز معتبر ميبينيم؛ نام «جبهه متحد» و نه ليست آن، در صدر قرار دارد. منظورم اين است كه ليست منتخب جامعه روحانيت و جامعه مدرسين فاصله خوبي با ديگر ليستها دارد. تا كنون هم رقيبمان جبهه پايداري بوده است. ولي پيشبيني ميكنم كه تا در 10 روز آينده، احتمالا ليست «صداي ملت» رقيب ما بشود و در نظرسنجي ها از جبهه پايداري پيشي بگيرد. البته همين الان هم فاصله جبهه متحد با جبهه پايداري زياد است.
آيا نام شما در ليست «صداي ملت» هم خواهد بود؟
راستش را بخواهيد از من خواستند كه در ليست «صداي ملت» باشم، اما قبول نكردم. دليلش را هم نميتوانم به شما بگويم.
نظرتان درباره تركيب مجلس بعد، چيست؟
فكر مي كنم اصلاحطلبان با چند درصد كمتر يا بيشتر، حضوري متناسب با همين ميزاني كه در مجلس هشتم داشتند، در مجلس نهم خواهند داشت. چون اصلاحطلبان خيلي خوب، توانستند پراكنده كار كنند و نيروهاي بيشتري را به عرصه رقابت آوردهاند. اين را به دليل آشناييام با ليستهاي شهرستان ميگويم. چهرههاي فراكسيون گردانشان و به اصطلاح رهبران فراكسيون اقليت هم كه باز در عرصه حضور دارند. تركيب اصولگراهاي مجلس نهم هم شبيه مجلس هشتم خواهد بود. يعني باز هم شاهد برخي اصولگراهاي راديكال و اصولگرايان معتدل خواهيم بود.
ممكن است در آينده فضاي سياسي كشور، همين دوگرايش ميان اصولگرايان به دو جناح مجزا تبديل شوند؟
نه تجربهام نشان داده كه راديكاليسم در كشور پايدار نيست. راديكاليسم مثل يك موجي صاعقهاي ميزند و ميرود. فرقي هم نميكند راديكال اصلاحطلب يا اصولگرا باشد. ممكن است دو سه سالي مانوري بدهند و كاري بكنند اما ماندگار نيستند. براي همين در آينده كشور دو جناح اصولگرا راديكال و ميانهرو نخواهيم داشت. فرهنگ مردم ما تندروي و راديكاليسم را نميپسندد. ترديد ندارم كه تندروهاي اصولگرا در مجلس نهم بيشتر از مجلس هشتم نخواهد بود.
تعداد نمايندگان حامي دولت، چطور؟
بايد تعريف كنيم كه منظورتان از حاميان دولت، چه كساني است. اگر منظورتان نمايندگاني تابع بي قيد و شرط دولت است كه بعيد است، بيش از 10 نفر از اين دست نمايندگان در مجلس نهم داشته باشيم. اما اگر منظور از نماينده حامي دولت، حامي كارهاي خوب دولت و نقاد بديها آن است، من اولينشان هستم.
منظورم حامياني است كه خودشان را وكيلالدوله مي نامند و دولت با يارگيري آنها مي كوشد كه عنان مجلس را در اختيار خود داشته باشد؟
ببينيد دولت در مجلس هشتم هم رسما يك سوم نمايندگان را يارگيري كرده بود. ليست رايحه خوش در سراسر كشور، يك سوم كرسيهاي اين مجلس را از ان خود كرد و نمايندگاني را به مجلس فرستاد كه دولت را نمايندگي ميكرد. اما تا آخر عمر اين مجلس چه اتفاقي افتاد؟ بيش از 50 درصد از اين افراد به منتقدان دولت تبديل شدند.
نظرتان درباره نفوذ جريان انحرافي در مجلس هشتم چيست؟ آيا خلق اين جريان نوعي «دشمن فرضي» تراشي براي اصولگراها نبود؟
نه من اين حرفتان را قبول ندارم. من يكبار مفصل اين موضوع را بررسي كردم واتفاقا حرفم به آقاي رئيسجمهور برخورد و هنوز هم گاهي در حرفهايشان از من به گلايه ياد ميكنند. من به تبارشناسي جريان انحراف كاري ندارم اما معتقدم كه ايدهپردازي اين جريان در پنج جمله كليدي نهفته است كه به شدت به آن اعتقاد دارندو خروجياش هم اسلام ناب آمريكايي است.
اين پنج جمله اين است: اول اينكه «اگر بخواهيم اين نظام را حفظ كنيم، مكتب اسلام كشش لازم را ندارد و بايد برويم به سراغ مكتب ايران». دوم هم اينكه منظورشان از اسلام، «اسلام ايراني» است. در حاليكه ما ميگوييم تاكيد بر اسلام ايراني بدتر از مكتب ايراني است. چون به اين ترتيب بايد منتظراسلام اردني، اسلام مصري و عربستاني و .. نيز باشيم. در شرايطي كه بيداري اسلامي كشورهاي منطقه را فرا گرفته و وحدت امت اسلامي براي ما مهمترين اولويت است، بايد محوريترين شعار، شعار اسلامگرايي واحد باشد نه رويكردهاي تفرقه افكنانه.
جمله سوم آنها اين است كه «با وجود وليفقيه، مرجعيت و روحانيت خيلي مهم نيست و نبايد زياد به آن بها داد». به عبارت ديگر آنها معتقدند كه اگر بخواهيم ولايت فقيه را بزرگ كنيم، بايد بقيه كوچك شوند! در حاليكه ما كد مستند از امام و رهبري داريم كه احترام ولايت به مرجعيت لازم است ولو اينكه آن مرجع طرفدار انقلاب هم نباشند. به ياد دارم كه در مجلسي به جاي لفظ محترمانه «آيتالله خويي» در محضر امام گفته شده بود «خويي». امام(ره) هم با عصبانيت به گوينده تذكر دادند و هم جمعي را كه احترام يك مرجع تقليد -ولو مرجعي خارج از مرزهاي ايران- را نگه نميدارد، ترك كرده بودند. امام آيتالله خويي را «آيتالله العظمي» خويي خطاب كرده بودند و گفته بودند در جايي كه با اين حرفها معصيت ميشود، من نميمانم.
جمله كليدي ديگر آنها اين است كه «اگر بتوانيم به خود حضرت آقا {امام زمان} برسيم، چكار به نايبش داريم؟». اين حرف آنها هم خطرناك است، من هم معتقدم كه امام زمان ارجح از نايبش است و اگر من هم روزي بتوان خود آقا را ببينم با نايبش كاري ندارم. اما چه كسي ميخواهد امام زمان را تشخيص بدهد؟
پنجمين كليد هم اين است كه از نظر جريان انحرافي، طريقت بر شريعت ارجحيت دارد. از دوره امام صادق(ع) كه شاخه عرفان شكل گرفت و رشد كرد، دو مقوله «طريقت» و «شريعت» از يكديگر تفكيك شد. جريان انحرافي طريقت را قبول دارد اما به شريعت كاري ندارند. البته ظواهر اسلامي دارند و برخورد با اينها مثل برخورد با خوارج است كه ظاهرا نماز هم ميخواندند.
من معتقدم برخورد با انحرافيون سختتر از برخورد با فتنهگران است. اين اسلام ناب آمريكايي كه جريان انحراف به دنبال آن است، 700-800 سال و تا قبل از انقلاب اسلامي در كشور ما وجود داشت. امام با همراهي مردم انقلاب كرد تا اين قرائت از اسلام برداشته شود، آنوقت يكسري بعد از 30 سال آمدهاند تا دوباره كشور را به همان قرائت برگردانند.
نفرموديد كه حضورشان در انتخابات بعد جدي و نگران كننده هست؟
خوشبختانه شوراي نگهبان حساس بود و خيلي از آنها را رد صلاحيت كرد. البته نگراني جدي از پيوند خوردن بين كانونهاي قدرت و ثروت در ميان اعضاي منتسب به جريان انحرافي واقعا جدي بود كه شوراي نگهبان به ميزان زيادي جلوي آن را گرفت.
آنها كه به عنوان اعضاي منتسب به اين جريان شناخته ميشوند، افراد نوظهوري نيسيتند و حتي در دوره دولت نهم هم از اطرافيان نزديك رئيسجمهور بودندو چطور اينها را تشخيص نداديد و باز هم از نامزدي احمدي نژاد حمايت كردند؟
اتفاقا چندي پيش يك نفر از من سوال كرد كه احمدينژاد سال 84 با سال 89 چه فرقي داشت كه الان منتقدش هستي؟ من هم پاسخ دادم كه هنوزم از كارهاي خوب دولت كه كارهاي منحصر به فردي هم بود، حمايت ميكنم. آقاي احمدينژاد فرقي نكرده است ولي شناخت من از او بيشتر شده و من او را در ميدان عظيم تصميمگيري تجربه كردهام. هيچ رئيسجمهوري از اول انقلاب تا كنون نگفته بود كه من فلان قانون را اجرا نميكنم. ممكن بود برخي در هر دولتي از زير بار اجراي قانوني شانه خالي كنند يا به قول معروف زيرسبيلي پيش بروند يا زيرآبي برود يا قانون را كج و معوج اجرا كنند، اما اين خيلي عجيب و اشتباه و بدعت خطرناكي است كه بگويند ما قانوني را اجرا نميكنيم! اوايل انقلاب بنيصدر كارهايي مي كرد كه بوي عدم اجراي قانون از آن ميآمد. امام هم همان موقع فرمودند: برخي مي گويند قانون را قبول ندارم، اما قانون آنها را قبول ندارد. با همين يك جمله امام(ره)، حساب كار دست همه ميآمد كه مراقب رفتارشان باشند.
البته آقاي احمدينژاد مجموعهاي از خصلتها را دارند كه براي يك شخص عادي ميتواند خوب باشد اما براي شخص دوم مملكت، عيب است. مثل خيلي كارها كه براي مردم عادي خوب است، اما براي ما مسئولين حرام است. از جمله اينكه آقاي احمدينژاد به دليل اتكاي بيش از حد به خودشان اصولا با خرد جمعي نميتواند كار كند. براي همين است كه حلقه مشورتي اوليه او در اين 6-7 سال، دسته كم سه بار عوض شده است. ايشان ترجيح مي دهند با كساني كار كنند كه فقط بر حرفهاي او صحه ميگذارند و همانها را هم براي خودش حفظ كرده است. كساني كه بخواهند نظر مشورتي منتقدانه يا مخالفي به ايشان بدهند، بايد بركنار شوند. تلقي آقاي رئيسجمهور اين است كه كارها آنقدر زيادند كه ايشان اصلا وقت بحث كردن ندارد و چون كارها بايد زودتر انجام شود، پس وقتي دستور به انجام كاري مي دهند همه بايد آن را اجرا كنند و كسي هم مخالفت نكند كه وقت گرفته شود. حال اينكه تصميم شخصي ايشان چقدر صحيح است و چقدر راهگشا، بماند! اينكه هر تصميم خلقالساعهاي ميتواند داراي بار ارزشي يك كار كارشناسي شده باشد هم معلوم نيست. بدتر از همه اينكه ممكن است در اين جريان سرمايههاي كشور به هدر برود و ديگر امكان جبرانش نباشد. اما متاسفانه آقاي احمدي نژاد به اين توصيههاي پدرانه و دوستانه ما هيچ توجهي ندارند.
فكر نميكنيد بخشي از اين عارضه به دليل استفاده سياسيون از فضاي پوپوليستي است؟
اگر هميشه بخواهيم در كارهاي سياسيمان از ظرفيتهاي پوپوليستي استفاده كنيم كه نميشود. من اين موضوع را هم از آفتهاي فعاليت سياسي ميدانم. رفتارهاي سياسي ما بايد با عقلانيت توام باشد نه برآمده از تفكرات پوپوليستي. براي همين است كه معتقدم نظام جمهوري اسلامي ايران نيازمند برخورداري از سه چهار حزب شناسنامهدار قوي و پاسخگو است تا فضا را از همين تشنجات پوپليستي به سمت عقلانيت و كار بر اساس برنامهريزي پيش ببرد والا فضا همين گونه مي ماند و در هيچ يك از انتخاباتهاي رياست جمهوري آينده هم باز كسي نميتواند از سه ماه قبل از انتخابات مطمئن باشد چه كسي راي ميآورد و حتي خود نظام هم اين را نداند.
منظورم خدا نكرده تخلف در انتخابات نيست. منظورم استفاده از ابزارهاي تعيين كننده در عرصه براي اصول مديريتي و برنامهريزي است. چطور علم اينقدر پيشرفت كرده كه از شش ماه قبل پيش بيني ميكنند هوا باراني خواهد بود يا نه؟ پس چطور نمي توان اين پيش بينيها را به فضاي سياسي كشور تعميم دارد. بايد ابتدا اين فضا را مهيا نمود و رفتارهاي جمعي در آن را سروسامان بخشيد. بايد بتوان سه ماه ديگر فضاي كشور را تحليل و پيش بيني كرد و دست كم مشخص باشد كه رئيسجمهور از ميان كدام يك از سه نفر نامزد مشخص، خواهد بود.
يكي از كاربران ما پرسيده بود كه به عنوان يك عضو كميسيون اجتماعي، با اين همه مشغلهاي كه در هيات رئيسه و حتي بيرون از مجلس داريد، اصلا وقت شركت در جلسات اين كميسيون را داريد؟
قبول دارم كه حضورم در جلسات اين كميسيون كمرنگ است. اما اعضاي كميسيون بويژه رئيس آن به من محبت دارند و هر وقت احساس ميكنند جلسه مهم است، به من هم خبر ميدهند كه بروم. هر سال هم از روي لطف به بنده راي ميدهند تا به عنوان نماينده كميسيون اجتماعي، عضو كميسيون تلفيق شوم. هرچند مي دانند كه در آنجا كمتر پيش ميآيد كه از نظرات كميسيون اجتماعي دفاع كنم ولي حضور مرا در آنجا موثر ميپندارند. من در آنجا برخي امور حساس را سروسامان ميدهم.
اينكه عضو كميسيون اجتماعي ميشوم هم به دليل آن است كه در هر دورهاي از مجلس نمايندهها معمولا كششي به سوي كميسيون اجتماعي ندارند و بيشتر طالب عضويت در كميسيون امنيت ملي و يا برنامه و بودجه هستند. براي همين من به كميسيون اجتماعي ميروم تا نصاب اعضايش حفظ شود. البته كميسيون اجتماعي وظايف مهم و تعيين كنندهاي را هم بايد بررسي كند. وظايف سنگيني همچون بحث تركيب تشكيلات دولت و ادغام وزارت خانهها از امور مهم اين حوزه بود كه در مجلس هشتم به خوبي انجام شد.
يكي از كاربران ما موضعتان در مورد آقايان موسوي، كروبي وهاشمي را جويا شده است. شما از يك طرف از «ساكتين فتنه» شناخته ميشويد و از طرف ديگر مواضع تندي در قبال نامزدهاي مغلوب انتخابات گذشته داريد. يكبار هم گفته وبديد كه ناقل پيامهاي شوراي نگهبان به انها بودهايد. به نظر ميرسد كه از هر دو طرف در معرض انتقاديد. كمي در اين باره توضيح بدهيد كه مغضوب دو طرف هم نباشد.
من كه هميشه مظلوم بودهام! واقعيتش اين است كه امثال من با برخي تندروها اختلاف نظر داريم. ما به مواضع آنها نقد داريم و اظهارات آنها را وارد نميدانيم. بحثمان هم از منظر «زمان شناسي» است. تا يك هفته بعد از اعلام نتايج انتخابات 22 خرداد 88، ملاقاتهاي متعددي از سوي افراد مختلف در نظام با آقايان موسوي و كروبي انجام شد. اگر زماني امكان پذير باشد كه نوار اين ديدارها منتشر شود، همه خواهند ديد كه محور همه اين مذاكرات اين بود كه شما دونفر خيلي هم ادمهاي خوبي هستيد، منتخب امام بودهايد، رئيس مجلس و نخست وزير مملكت بودهايد، پس بياييد و از اين سرمايه ميليوني آراي خود به درستي استفاده كنيد و در چارچوب قانون اساسي و كار سياسي، آن را به كار ببنديد. من هم همين توصيه را به آنها بويژه به مهندس موسوي داشتم.
حالا يك نفر يا يك جرياني بيايد اين توصيه مرا پس از ماهها كه موسوي مرتكب تندترين كارهاي ضد انقلابي شد و دچار حضيض ذلت گرديد، الم كند و بگويد باهنر هنوز هم همين نظر را دارد، يك بداخلاقي سياسي است. قطبزاده يك زماني رئيس صداوسيما بود و من بخاطر حمايت از او چقدر از منافقين فحش خوردم! آيا ميشود يك نفر حالا بيايد و بگويد كه چرا من از او حمايت كردم؟ آن موقع من از قطبزاده به عنوان يك فرد منصوب امام(ره) در صداوسيما حميات كردم نه يك خائن وطن فروش.
من معتقدم كه يكي از عوامل بصيرت، «زمان شناسي» است. برخي از يك هفته بعد از انتخابات 88 ميگفتند اين دو نفر را به ما بدهيد تا در ميدان قيام اعدامشان كنيم و مشكل حل شود. اما در آن زمان ما معتقد بوديم كه بايد آنها را نصيحت كنيم. حتي با رويي گشادهتر از ما حضرت آقا تا سه ماه بعد از انتخابات، آنها را نصيحت ميكردند كه به دامان نظام و انقلاب برگردند.
به نظر من برخي تندرويها، از روي ساده انگاري آنها بود. اگر هم آنها مستحق اعدام باشند هم بايد در يك دادگاه عادله محكوم شوند كه زمانش الان نيست. شاهد حرف من هم «9 دي» است. ما نميتوانستيم راهپيمايي «9 دي» را «25 خرداد» راه بياندازيم. «9 دي» بعد از حوادث «13 آبان» و «16 آذر» و هنجار شكنيهاي عاشورا شكل گرفت. معلوم است كه در 25 خرداد، تعداد طرفدارهاي معترض موسوي بيشتر بودند ولي به تدريج مرزبنديها بيشتر شد تا به 9 دي رسيد. اما متاسفانه برخي فكر ميكنند با اين تند وتيزيها و راديكالبازيها و ساكتين فتنه خواندنها، فضا را ميتوانند به نفع خود تغيير بدهند. بارها گفتهام كه يكي از جانبازان جنگ صفين، همان «شمر»ي بود كه امام حسين(ع) را به شهادت رساند. يكي ميگفت از همان جنگ صفين، بايد به شمر فحش داد! اما امام علي(ع) با اينكه به عنوان يك معصوم از آينده مطلع بود و ميدانست كه او با فرزندش چه خواهد كرد، شمر را طرد نكرد.
از اين رو، تندرويهاي برخي آقايان اوج عدم بصيرت آنها است كه ميگويند حق و باطل را ميشناسند ولي «زمان» را نميشناسند. البته سكوت برخي از اين دوستان در برابر انحراف و معدودي از آنها در برابر اختلاس نيز تاييدي است بر ضعف بصيرت ايشان. برخي نيز القابي مانند كاسبين فتنه و يا حتي كركس فتنه هم به برخي از اين برادران تندروي ما مي دهند كه البته بنده با اينگونه تعابير تند موافق نيستم.
به نظرتان مهمترين چالشهاي پيش روي مجلس نهم چيست؟
منهاي بحثهاي سياسي، مبرمترين مسئله روز ما، بيكاري است. عليرغم تلاش زياد دولت، براي ايجاد اشتغال پايدار، برنامه درست و حسابي در اين دولت نداشتهايم و اين آمارهايي كه مبني بر ايجاد دو و نيم ميليون شغل ارائه ميدهند، شوخي است! در طول برنامه پنجم ما محاسبه كرديم اگر همه سرمايههاي كشور بسيج شود، بيش از يك ميليون و صد هزار شغل در هر سال، نميتوان ايجاد كرد.
البته هربار كه به اين آمارهاي دولت اعتراض ميكنيم آقاي رئيسجمهوي ميگويد شما چرا با اشتغالزايي دولت مخالفيد! در حاليكه ما مخالف نيستيم. حرفمان اين است كه به قول معروف، با 100 تومان پول نميتوان 500 تومان خريد كند. اگر هم كسي چنين كاري بكند يا ميخواهد دزدي كند و يا عقلش كم است كه چنين ادعايي كرده!
يك لطيفهاي هم در اين باره هست، شنيدهايد؟ ميگويند يك نفر گفته بود خوشبهحال گذشته كه با صد تومان كلي از فروشگاهها ميشد خريد كرد اما حالا با اين همه دوربين مخفي در فروشگاهها نميتوان با 100 تومان خريد زيادي كرد! حالا هم مگر دوربين مخفي نباشد كه دولت بتواند اينقدر اشتغال ايجاد كند! براي همين است كه ميگويم ايجاد دو ميليون ونيم شغل در سال، بيشتر به يك طنز شبيه است.
همانطور كه گفتم، براي دوره آينده مجلس، مبرمترين مساله داخلي كشور ايجاد اشتغال و افزايش سطح عمومي كارهاست.
در مسائل سياسي و ديپلماتيك چطور؟
به نظرم پس از شكلگيري مجلس نهم هم هنوز نبايد از فتنه و انحراف غافل شويم . مساله اصلي سياست ما فتنه است، البته بايد مراقب انحراف هم بود. بويژه در شرايطي كه مشخص نيست، فشارهاي خارجي هم كم شود يا نه. قطعا ما براي پيشبرد برنامه هستهايمان متحمل فشارهاي خارجي زيادي خواهيم بود كه بايد ضمن ايجاد آرامش در فضاي داخلي كشور، اين مشكلات بيروني را هم مديريت كرد و با آن مقابله نمود.
به عنوان آخرين سوال، پيشبينيتان از ميزان مشاركت مردم در انتخابات مجلس چقدر است؟
به قول هواشناسان ركورد «كمينه» ميزان مشاركت در تهران 30 درصد است كه مطمئنم حتما از اين كف عبور ميكنيم و انشالله هرچه به پيش برويم ميزان مشاركت به 40 درصد و بالاتر هم برسد. به اين ترتيب بيش از حدود دو ميليون نفر از مردم تهران در انتخابات شركت خواهند كرد. در كل كشور هم فكر ميكنم ميزان مشاركت حدود 60 درصد باشد.
/2929
دوشنبه|ا|1|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاين]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 146]
-
گوناگون
پربازدیدترینها