واضح آرشیو وب فارسی:فارس پاتوق:
با زن نافرمان چه کنیم؟
حال اگر در رابطه زناشویی، زن بخواهد از زیر بار تمکین و عفاف، شانه خالی کند، آنگاه دین اسلام، در این خصوص اختیاراتی را به مرد داده است تا بتواند این مشکل را حل کند. در نوشتار حاضر پیرامون مساله نافرمانی زن که در اصطلاح قرآن، ”نشوز” گفته می شود بحث شده است:
آیه ”نشوز” چنین است: «… َاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیا کَبِیرًا(النساء/۳۴)
…و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.) »
آیه یاد شده پس از آن که اعلام مىدارد قوام زندگى زن؛ یعنى، مسؤولیت اداره و تأمین نیازهاى او بر عهده مرد است، دستوراتى را در رابطه با چگونگى برخورد با برخى از مشکلات در روابط زوجین بیان مىدارد.
در این رابطه نکاتى چند شایان توجه است:
۱- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصىاش؛ یعنى، تمکین و عفاف، بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید.
جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچهدارى و… سر باز زند، شرع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و حکم مزبور صرفاً اختصاص به مورد «نشوز» دارد؛ نه هر گونه نافرمانى از دستورات شوهر.
نشوز زن تنها به ضرر شوهر نیست؛ بلکه غالباً تمام خانواده و چه بسا شخص زن نیز در این رابطه آسیب بیند. ازاینرو بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده، کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد
۲- «نشوز» مسلماً امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن، بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران، مشکل را در داخل خانه حل نمود؛ ولى اگر چنین چیزى میسر نبود، نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران مىرسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است.
۳- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفى انجامپذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راهها شروع نموده و در صورت تأثیرگذارى آن، مراتب بالاتر را اجازه نداده است. ازاینرو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است. چنین روشى حکیمانهترین شیوه در حل مشکلات زوجین است؛ لیکن اگر زنى در برابر اندرزها و نصایح شوهر، سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایدارى ورزید، چه باید کرد؟ در این جا نیز خداوند راه دومى را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمىرود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مىباشد. پس اگر مشکل حل شد، دیگر کسى حق پیمودن راه سوم را ندارد؛ اما اگر زن در چنین وضعیتى نیز سرسختى نشان داد و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟
در این رابطه چند راه قابل تصور است:
الف) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلى ساکت شود، هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزى براساس هیچ منطقى قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد؛ یعنى، در هیچ یک از نظامهاى حقوقى جهان، نمىتوان به صاحب حقى الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند. بلى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مىتوان چنین توصیهاى نمود؛ ولى نباید بین مسأله حقوقى و اخلاقى خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن تنها به ضرر شوهر نیست؛ بلکه غالباً تمام خانواده و چه بسا شخص زن نیز در این رابطه آسیب بیند. ازاینرو بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده، کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفاى حقوق نماید. چنین چیزى را هرگز شارع اجازه نمىدهد و براى استیفاى حق روشهاى معینى وضع نموده است؛ زیرا محدود نساختن شیوههاى احقاق حق و اصلاح مشکل، موجب روا داشتن ستمهاى زیادى به زن مىشود و مفاسد و مظالم دیگرى به بار مىآورد.
ج) راه سوم آن است که مرد با مراجعه به دیگران – اعم از مراجع قضایى یا افراد ذىنفوذ دیگر – حقوق خود را استیفا کند، چنین چیزى اگر چه ممکن است حق مرد و دیگر اعضاى خانواده را تأمین کند، ولى با امکان حل مشکل در داخل خانه، بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود؛ زیرا ابراز خارجى مسائل داخل خانه، آسیبهاى فراوانى براى حیثیت خانواده به بار مىآورد. ازاینرو خداوند حکیم حل خارجى را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد مىکند.
د) راه چهارم آن که مرد اندکى قاطعانهتر از برخورد منفى عاطفى یاد شده، برخورد نماید. در این راستا قرآن مجید به عنوان آخرین راه ممکن جهت حل مشکل در داخل منزل، مسأله «ضرب» را مطرح نموده است. البته در این جا نیز مسأله حدودى دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومى یا تبلیغات مسموم مطرح مىشود، سازگارى ندارد. در رابطه با حد و چگونگى زدن، علامه مجلسى(ره) در بحار الانوار، ج ۱۰۴، ص ۵۸ روایتى از فقه الرضا(ع) نقل نموده است که: …والضرب بالسواک و شبهه ضرباً رفیقا؛ زدن باید با وسایلى مانند مسواک و امثال آن باشد، آن هم با مدارا و ملایمت».
اگر خوف گسست در میان آن دو یافتید، پس حَکَمى از ناحیه مرد و حَکَمى از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند، خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد. همانا خداوند دانا و آگاه است(نساء/۳۵)
روایت یاد شده به خوبى نشان مىدهد که «ضرب» باید در پایینترین حد ممکن باشد و نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیلهاى که در این روایت اشاره شده چوبى بسیار نازک مانند سیگار و سبک و کم ضربه است و شیوه زدن نیز باید ملایم و خفیف باشد به طورى که حتى رنگ پوست اندک تغییرى نکند.
نکته دیگرى که از آیه شریفه به دست مىآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید؛ زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال مىرود: یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود. در این صورت قرآن مىفرماید: «فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً؛ اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید»؛ یعنى، اگر زن در برابر حقوقى که بر آن پیمان بسته است، تسلیم شد دیگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است.
واکنش احتمالى دیگر آن است که هم چنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بىثباتى نماید. در این رابطه در آیه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اَللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیرا؛ اگر خوف گسست در میان آن دو یافتید، پس حَکَمى از ناحیه مرد و حَکَمى از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند، خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد. همانا خداوند دانا و آگاه است».(نساء/۳۵)
نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله، گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار مىدهد. حکمت این حکم آن است که در این مرحله فقط پاى قانون و مراجع قانونى به میان نمىآید؛ بلکه ابتدا کار به نزدیکان و خویشان سپرده مىشود، تا با برخوردهاى عاطفى و بررسىهاى عقلانى، حتىالامکان مشکل را با صفا و صمیمیت حل کنند و خداوند نیز وعده داده است که در توفیق اصلاح با آنان، همراهى و همکارى کند و این از لطایف احکام و دستورات نورانى قرآن است، تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طى کند و براى این که حقى از هیچ یک از طرفین زایل نشود و تبعیضى رخ ندهد، فرموده است که از هر جانب حکمى برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین، مشکل را برطرف نمایند.
در نهایت در این حکم شرایط زیر دیده مىشود:
۱- این حکم اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد؛ حقوقى که زن با پیمان ازدواج، وفادارى خود را نسبت به آن متعهد شده است.
۲- در راستاى حل مشکل در داخل خانه و خوددارى از بروز خارجى وضع شده است.
۳- سومین مرحله، حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.
۴- حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود.
۵- موقتى است؛ یعنى، چه داراى نتیجه مثبت باشد و چه منفى، باید به زودى از آن دست کشید.
۶- از بند ۲ حکمت وضع این حکم روشن مىشود و با توجه به بندهاى ۴ و ۵ درمىیابیم که این مقدار ضرب با کیفیت اشاره شده هیچ تأثیرى در خفتن و آسیبرساندن به استعدادهاى زنان ندارد؛ بلکه آنچه موجب اخلال در توانایىهاى جسمى و فکرى زن مىشود، خروج از حدود یاد شده از نظر استمرار زمانى و به کارگیرى شیوههاى خشن و ظالمانه در این رابطه است.(۱) در پایان شایان ذکر است که دیدگاه کلى شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زیادى در نهى از این عمل وارد شده است.
این روایات همه در زمانى بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشى گرفته تا ضرب و جرح و حتى قتل رواج داشت و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهى و قضایى در دنیا و عذاب آخرت دانست.
برخى از این روایات عبارتند از:
۱- پیامبر(ص) فرمود: «من در شگفتم از کسى که زن خود را مىزند، در حالى که خودش براى کتک خوردن، سزاوارتر است. زنانتان را مزنید که قصاص دارد».
۲- و نیز فرمود: «زنان بر مرد کریم، غالب مىشوند و مرد لئیم، بر زنان مسلط مىگردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب».
۳- از امام صادق(ع) از پدرش روایت شده که گفت: «وقتى با زنى ازدواج مىکنید، احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید».
رسول خدا(ص)، خشم و توهین زنان را تحمل مىکرد. روزى زن عمر جواب وى را به خشم، باز داد. عمر گفت: یالکعاء، جواب باز مىدهى؟
گفت: آرى که رسول(ص) از تو بهتر است؛ زیرا زنان، وى را جواب باز مىدهند و او تحمل مىکند
۴- پیامبر(ص) فرمود: «هر مردى که بر بد اخلاقى همسرش صبر کند، خدا اجر داوود(ع) را به او مىدهد و به هر زنى که بر بداخلاقى مردش صبر کند، همچون اجر آسیه – که با فرعون، کنار آمد – عطا مىکند».
۵- حضرت محمد(ص) فرمود: «زنان را نزنید و تقبیح مکنید».
۶- حضرت على(ع) فرمود: «در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکى رفتار نماى تا زندگى لبریز از صفا و صمیمیت باشد». ۷- آخرین چیزى که به وقت وفات، از رسول خدا(ص) شنیدند – که در زیر زبان همى گفت، سه سخن بود: «نماز بر پاى دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید واللَّه اللَّه درباره زنان، که در دست شمایند. با زنانتان، نیکو زندگى کنید و حریم آنان را نگاه دارید».
۸- و رسول خدا(ص)، خشم و توهین زنان را تحمل مىکرد. روزى زن عمر جواب وى را به خشم، باز داد. عمر گفت: یالکعاء، جواب باز مىدهى؟
گفت: آرى که رسول(ص) از تو بهتر است؛ زیرا زنان، وى را جواب باز مىدهند و او تحمل مىکند.
۹- یک روز، زنى به خشم، دست فراسینه رسول خدا(ص) زد. مادر وى با وى درشتى کرد که: چرا کردى؟ رسول خدا گفت: بگذار بیش از این نیز کنند و من درگذرم. (۲)
پی نوشت ها:
۱٫ براى آگاهى بیشتر ر.ک: ۱- واژهنامه روانپزشکى و روانشناسى، ص ۱۳۲هارولد کاپلان و بنیامین سادوک ۲- واژهنامه روانپزشکىانجمن روانپزشکان آمریکا، ترجمه: مهرداد فیروز و خشایار بیگى ۳- تفسیر نمونه، ج ۳، ص ۳۷۳٫
۲٫ احادیث به نقل از بولتن اندیشه، ویژه «زن»، ص ۳۵۰
فرآوری: شکوری
بخش قرآن تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 338]