محبوبترینها
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1825003569
حدس بزن قاتل كیه؟!!
واضح آرشیو وب فارسی:فارس پاتوق:
حدس بزن قاتل کیه؟!!
بعد هم آن مرد جوانی که برای پیاده کردن نقشهاش لباس زنانه میپوشد، کلاهگیس سرش میگذارد و خودش را زن جا میزند. اختر (رویا نونهالی) هم تا حدودی از شخصیتهای خاص مجموعه…
مهدی فخیمزاده تلاش میکند در آثارش از سبک هیچکاک استفاده کند به خاطر داریم در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ زمانی که آلفرد هیچکاک تصمیم به ساختن فیلمی میگرفت، از همان ابتدا و حتی چند ماه پیش از شروع فیلمبرداری با اعلام عنوان فیلم و اسامی بازیگران آن، نگاهها به سوی او و فیلم تازهاش جلب میشد.
در این میان نهتنها منتقدان و نویسندگان سینمایی که تماشاگران عادی هم با کنجکاوی و اشتیاق زیاد، اخبار مربوط به فیلم مورد نظر را دنبال و با شور و شعف فراوان عکسهای خود فیلم و همچنین پشت صحنهاش را تماشا میکردند. چاپ و انتشار این اخبار و تصاویر در مجلههای سینمایی، حالت انتظار آمیخته به هیجان دلپذیری را به وجود میآورد؛ انتظاری که تا زمان نمایش آن فیلم ادامه مییافت. پرسشی هم که در تمام این مدت ذهن علاقهمندان به سینما را به خودش مشغول میکرد، این بود که این دفعه استاد چگونه فیلمی ساخته و چه خوابی برای تماشاگران دیده؟ به یقین برخی منتقدان از این حرف نگارنده اصلا خوششان نخواهد آمد؛ اما واقعیت این است که آثار هیچکاک و مجموعههای تلویزیونی فخیمزاده دستکم در این مورد خاص شباهت نزدیکی به یکدیگر دارند. مجموعههای تلویزیونی فخیمزاده هم از همان ابتدا و از لحظهای که جلوی دوربین میروند، توجهبرانگیز میشوند و اخبار مربوط به آنها از سوی تماشاگر ایرانی با شوق و ذوق و کنجکاوی پیگیری میشود، بخصوص برنامه آینده (آنونس) مجموعههای او، انتظار دلچسبی را به وجود میآورند؛ خصوصیتی که در میان مجموعههای تلویزیونی کمنظیر است. این تفاوت از ۳ چیز سرچشمه میگیرد؛ اول شخصیت خاص خود فخیمزاده، دوم سوژه ساختههایش و سوم شیوه کاریش که با بقیه فرق میکند. در مجموعههای فخیمزاده، چیزهایی را میبینیم که نظیر آنها در ساختههای بقیه کارگردانهای ایرانی یا اصلا دیده نمیشود یا خیلی کم است.
فخیمزاده کارگردان بافکری است و ذهنش پر است از تصورات و تخیلات جالب توجه؛ هم از نظر خصوصیتهای فردی و ظاهری و هم از جهت درک و بینش حرفهای آدمی است که واقعا به حرفهاش (بازیگر ـ کارگردان) احاطه دارد. ساختههای او به شکل واضحی از مختصات سینمایی برخوردارند. فضای موقعیتها، تیپها، بازیها، آرایش صحنهها و جنب و جوشی که در صحنههای مجموعههایش جریان دارد… همه اینها مبتنی بر اصول و قواعد سینماییاند. فخیمزاده یک امتیاز قابل توجه دیگر هم دارد؛ این که کارگردانی است با جیبی پر از تجربه. خودش هم بدش نمیآید در ساختههایش، آشکار یا در لفافه به این موضوع اشارهای بکند. به طور مثال در صحنهای از همین ساختمان ۸۵ در حالی که وزنهای را روی سینهاش بلند میکند به رویا نونهالی (اختر) میگوید: «دود از کنده بلند میشه…» اختر هم بلافاصله میگوید: «اونم چه دودی!…» اگرچه سالهاست که فخیمزاده به کار ساختن مجموعههای تلویزیونی مشغول است؛ اما به دلیل دانش و سلیقه سینمایی و تخیل تصویری قویاش و نیز به خاطر استفاده متفاوتی که از مدیوم تلویزیون میکند، همواره به عنوان یک سینماگر در ذهنها جا افتاده است. خیلیها و حتی برخی منتقدان او را سینماگر خطاب میکنند.
وفاداری به قصهگویی فخیمزاده وابسته و وفادار به سینمای قصهپرداز است، بنابراین از نگاه او، قصه و شیوه روایت آن در درجه اول اهمیت قرار دارد و دقیقا به همین دلیل سراغ قصههای ساده و روشن میرود و سعی میکند آنها را بدون ابهام و پیچیدگی و به شیوهای دلچسب روایت کند. ساختههایش بیآن که نازل و پیش پا افتاده باشند بشدت سرگرم کنندهاند و طبعا خالی از مفاهیم فلسفی و نشانههای روشنفکری. به همین دلیل بسیاری از منتقدان کارهایش را نمیپسندند. واقعیتی که خودش هم از آن باخبر است و اهمیت چندانی به آن نمیدهد. هرچند در عمل و صحنهپردازی از کارگردانهایی مثل ترنس یانگ، گای همیلتون و دان مدفورد پیروی میکند اما شدیدا تحت تاثیر بیلی وایلدر و آلفرد هیچکاک است. نشانههایی از این تعلقخاطر و تاثیرپذیری را به وضوح در ساختههایش و بخصوص در حس سوم دیدهایم. به طور مثال صحنه سقوط مامور پلیس در کانال کولر (در مجموعه حس سوم) یادآور سکانس ابتدای فیلم سرگیجه است یا آنجا که نسرین مقانلو ناگهان رویش را برمیگرداند و به دوربین خیره میشود، شباهت زیادی دارد به صحنهای مشابه از فیلم سرگیجه با نماهایی مشابه از کیم نواک. همچنین در سریال بیصدا فریاد کن، صحنه فرار فخیمزاده از دست تبهکاران و پناه بردنش به یک آپارتمان مسکونی دقیقا از صحنه فرار کری گرانت و ورودش به محل فروش اشیای عتیقه در فیلم شمال از شمال غربی اقتباس شده بود. در مجموعه ساختمان ۸۵ هم صحنههایی را میبینیم که از جهت آرایش صحنه، فضای موقعیتها، حرکات و جاگیری بازیگرها شباهت نزدیکی دارند با صحنههایی از فیلمهای هیچکاک. مثل صحنهای که اختر (رویا نونهالی) در خیابان و مترو و لای پلههای متحرک زنی را تعقیب میکند و… که یادآور برخی صحنههای تعقیب و گریز فیلمهای پرده پاره و شمال از شمال غربی و حتی پرندگان است. بخصوص موسیقی همراه این صحنه خیلی شبیه است به موسیقی متن فیلمهای هیچکاک که حتما به سفارش خود فخیمزاده این گونه تهیه و اجرا شده است. تصاویر پیاپی و نزدیکی که در صحنه یاد شده از رویا نونهالی گرفته شده و محل قرار گرفتن دوربین در این نماهای عجیب ما را به یاد تصاویر مشابهی از تی پی هدرن در فیلم پرندگان، در سکانس حمله پرندهها به مدرسه میاندازد. از همه اینها گذشته پیداست که فخیمزاده داستان مجموعه ساختمان ۸۵ را با نگاهی به فیلم دردسر هری ساخته هیچکاک نوشته است. در آن فیلم هم با پیدا شدن یک جسد شخصیتهای اصلی ماجرا به دردسر و زحمت میافتادند و… با این همه و اگرچه این شباهتها نمیتوانند اتفاقی باشند، اما چیزی از ارزش کار فخیمزاده کم نمیکنند و نظر منتقد را نسبت به شخصیت حرفهای و شیوه کار او تغییر نمیدهند. این که فخیمزاده کارگردان باهوشی است با درک تصویری قوی و کارگردانی است که ارزش و اعتبار تصویر و نحوه استفاده صحیح از آن را بخوبی میشناسد. دقیقا میداند موقعیتهای حساس را ازکجا و چگونه شروع کند با چه آهنگی ادامه دهد و چطور به پایان برساند. خوب میداند که برای خلق یک موقعیت پرتعلیق و پرتنش از چه عناصری و به چه اندازه و میزان استفاده کند و چگونه آنها را کنار هم قرار دهد تا بتواند هیجان، دلهره و کشش لازم را به وجود آورد. همچنین مانند بسیاری از فیلمسازان دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ و تا حدودی ۱۹۷۰ هالیوود، سعی میکند ساختههایش از کیفیت تصویری بالایی برخوردار و نیز سرشار از جاذبههای بصری باشند.
خلافکاری با سلیقه کارگردان ساختمان ۸۵ هم مثل بقیه مجموعههای فخیمزاده مجموعهای پلیسی ـ جنایی است، البته از نوع حدس بزن قاتل کیه. هرچند در این مجموعه مقتول هم ناشناس است و هویت معلوم و مشخصی ندارد! ساختمان ۸۵ مجموعه شلوغ و پرکاراکتری است که از این جهت ما را به یاد فیلم قطار سریعالسیر شرق ساخته سیدنی لومت میاندازد که مبنای آن داستانی بود به قلم آگاتا کریستی. در این مجموعه رد پای خیلی از شخصیتهای واقعی و خیالی عرصه پلیسی ـ جنایی را میشود یافت. از آگاتا کریستی و هیچکاک گرفته تا شرلوک هلمز و پوآرو و جانی دالر و… در کنار تعداد زیادی کاراکتر معمولی و اجباری که حضورشان در قصه و داستانی اجتنابناپذیر است و نظیرشان را در هر مجموعهای میتوان یافت، مجموعه ساختمان ۸۵ چند شخصیت خاص و انتخابی هم دارد. بدیهی است که فخیمزاده هم مثل هر نویسنده و کارگردان مبتکر و بافکر همیشه تعدادی از این نوع شخصیتها را در ذهن و خیال خودش دارد و در انتظار فرصت مناسبی است تا آنها را وارد دنیایی کند که به سلیقه خودش برای آنها میسازد. آنها را در مسیر حوادثی قرار دهد که خودش راست و ریستشان میکند و آخر سر هم به میل خودش سرنوشتی تلخ یا شیرین برایشان رقم بزند. قدرت (فخیمزاده) از شخصیتهای خاص مجموعه است. خلافکار کلهشق و قلدری که وضعیت ظاهری، نوع رفتار و طرز حرف زدنش با بقیه فرق میکند.
بعد هم آن مرد جوانی که برای پیاده کردن نقشهاش لباس زنانه میپوشد، کلاهگیس سرش میگذارد و خودش را زن جا میزند. اختر (رویا نونهالی) هم تا حدودی از شخصیتهای خاص مجموعه به حساب میآید. شخصیت نسبتا جذابی که بعضی وقتها طرز حرف زدنش خیلی شبیه میشود به طرز حرف زدن قدرت (فخیمزاده). خجندی هم میتوانست جزو شخصیتهای خاص مجموعه باشد ـ صحنه ورودش به مجموعه، خونسردی، توداری و کم حرفیاش واقعا تماشاگر را عصبی میکند. اما به دلیل کمتوجهی کارگردان خیلی زود خصوصیتهای توجهبرانگیزش را از دست میدهد و تبدیل به شخصیتی عادی و معمولی میشود. از آنجا که شخصیتهای یاد شده به ذهنیت سینمایی فخیمزاده نزدیکترند برای خلق و پرورش آنها وقت بیشتری گذاشته، با دقت و وسواس بیشتری روی آنها متمرکز شده و به آنها پرداخته. او با قرار دادن این شخصیتهای خاص در وضعیتها و موقعیتهای کمیاب و جالب توجه سعی کرده است قابلیتهای حرفهای خودش را نشان دهد. پیدا کردن اسکلتی در میان دیوار پارکینگ یک ساختمان مسکونی چندین طبقه باعث وحشت و نگرانی ساکنان و آشکار شدن چهره واقعی تعدادی از آنها میشود و… پر واضح است کارگردانی که سراغ چنین سوژه و داستانی میرود سوای برخی مسائل حاشیهای باید روی چند نکته مهم بیشتر فکر و کار کند که بعضیهایشان عبارتند از:
الف: نشان دادن وحشت تعدادی از ساکنان ساختمان پس از پیدا شدن جسد/ ب: نشان دادن ناآرامی و نگرانی آدمهایی که ریگی در کفش دارند و… / ج: نشان دادن میزان شک و تردید بعضیها نسبت به بعضی دیگر/ د: نشان دادن نحوه برخورد پلیس با حادثه و نیز با ساکنان ساختمان. فخیمزاده در پرداختن به یکی دو مورد از موارد یاد شده به اندازه کافی موفق عمل کرده است. مثل نشان دادن وضعیت زوج جوانی که از حادثه پیش آمده سوءاستفاده میکنند و به جواهرفروشی یکی از ساکنان ساختمان دستبرد میزنند. در مواردی هم زیادهرویهایی کرده که نتیجه حاصله ساختگی و غیرواقعی شده است. مثل نحوه برخورد پلیس با ماجرا و ساکنان ساختمان و متاسفانه نگاهش به یکی دو مورد هم سطحی و غیرحرفهای است. مثل نشان دادن ترس و وحشت ناشی از پیدا شدن جسد و انتقال این احساس به تماشاگر که این موضوع صرفا به صورت کلامی و در گفتوگوی ساکنان ساختمان مطرح شده است. در حالی که برخی ساکنان از ترس و وحشتشان صحبت میکنند ـ مثل همسر جواهرفروش که اصرار دارد باید خانهشان را بفروشند و بروند جای دیگری … یا مرد جوانی که میخواهد همراه دختر کوچولویش ساختمان را ترک کند… ـ عملا چیزی از این ترس و وحشت نمیبینیم. در حقیقت کارگردان یکی از بهترین فرصتها را برای نشان دادن تخیل و مهارتش به آسانی از دست داده است.
دود از کنده بلند میشود ساختمان ۸۵ مجموعه یکدستی نیست. چند صحنه درخشان و دیدنی دارد. تعدادی صحنه خوب و نسبتا خوب و چندین صحنه خام، ضعیف و بیخاصیت. از صحنههای قابلتوجه مجموعه صحنهای است که لیلا برخورداری پس از پیدا شدن جسد، در ساختمان گشتی میزند و وارد بعضی از خانهها میشود تا سروگوشی آب دهد و… یا صحنه تعقیب و گریز اختر (رویا نونهالی) و زنی که به او بدهکار است. همچنین صحنه دیدار قدرت (فخیمزاده) و اختر (نونهالی) در حالی که قدرت ورزش میکند و وزنه بر میدارد و… که این صحنه به خاطر آرایش صحنه و تصویرسازی و جملههایی که بین این دو رد و بدل میشود، خیلی دلچسب شده است. از صحنههای خام و ضعیف سریال صحنهای است که بازپرس و همکارانش با یکدیگر شوخی میکنند آن هم در حضور زنی از اقلیتهای مذهبی که برای پیگیری پرونده قتل همسرش به اتفاق کودک خردسالش به اداره پلیس آمده. در پایان همین صحنه بازپرس به همکارانش میگوید: «عجب گندی زدیم!…» که در حقیقت بهترین توصیف برای صحنه یاد شده است. همچنین صحنهای که چند دختر خانم جوان به دیدن نفیسه روشن میروند تا با او عکس بیندازند و یا صحنهای که ساکنان ساختمان در پارکینگ جمع میشوند تا صحبتهای بازپرس را بشنوند. تیتراژ هر اثر سینمایی یا تلویزیونی سوای اطلاعات به درد بخوری که درباره عوامل سازنده همان اثر به تماشاگر میدهد، در صورتی که روی آن فکر شود و در ساختنش سلیقه به کار رود، میتواند از بخشهای جذاب و دیدنی و حتی تاثیرگذار اثر باشد و اشتیاق تماشاگر را هم برانگیزد. مثالهای سینماییاش تیتراژ فیلمهای: سرگیجه، خیابان داغ (walk on the wild side)، مرد بازو طلایی، معما و… .
تیتراژ مجموعههای فخیمزاده نهتنها در میان مجموعههای تلویزیونی که در مقایسه با تیتراژ فیلمهای ایرانی هم کارهای بینظیریاند. به خصوص موسیقی همراه این تیتراژها واقعا شنیدنی و به یادماندنیاند، مثل موسیقی تیتراژ خواب و بیدار که تم دلچسبی بود با مایههای لطیف شرقی. همچنین موسیقی تیتراژ حس سوم که ساز اصلیاش آکاردئون بود. قطعهای اشتیاق برانگیز آن هم روی تصاویری درشت، شفاف و دلربا. موسیقی تیتراژ حس سوم یادآور موسیقی برخی فیلمهای پر راز و رمز دهههای خیلی دور سینمای فرانسه بود. بیتردید بهترین موسیقی تیتراژ مجموعههای فخیمزاده مربوط است به سریال بیصدا فریاد کن. اقتباس استادانهای از موسیقی فیلمهای قدیمی جیمز باند که جان باری آنها را میساخت. قطعهای محکم، قوی و تکاندهنده. البته منهای آوای گروه کر که بعضی وقتها قاطی موسیقی میشد. چراکه های و هوی گروه کر به درد فیلمها و سریالهای تاریخی میخورد و نه مجموعهای پلیسی. تیتراژ ساختمان ۸۵ احتمالا در اجرا آن چیزی نشده که پیش از آن در ذهن و خیال فخیمزاده بوده است. موسیقی تیتراژ خوب شروع میشود اما در ادامه و همینکه وضعیت بهتری پیدا میکند ناگهان صدای تار تکنواز همه چیز را خراب میکند که این صدای تار نه با تصاویر تیتراژ تناسبی دارد و نه با جنس و فضای سریال.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس پاتوق]
[مشاهده در: www.farspatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]
-
گوناگون
پربازدیدترینها