واضح آرشیو وب فارسی:ايران: يادداشتي شفاهي از حجتالاسلام بهمن شريفزاده (بخش نخست) مؤلفههاي گفتمان امام(ره)
سخن در باب گفتمان انقلاب اسلامي است، گفتماني كه ما آن را با نام امام خميني رضوانالله تعالي عليه ميشناسيم. گفتماني كه با راهبري امام با نگاه امام به اسلام شكل گرفته و شكوفا شده و در جامعه تثبيت شده است. اگر چه در جريان انقلاب اسلامي ايران گفتمانهاي ديگري نيز قابل تشخيص است، گفتمانهايي كه در انقلاب اسلامي سهمي داشتهاند چه با اين ادعا كه تبعيت از امام ميكنند و چه با اين نگاه كه در عرض امام قرار گرفتهاند. اگر چه گفتمانهايي كه در عرض امام قرار گرفتهاند، مؤلفهاي براي انقلاب اسلامي شمرده نميشوند ولو در قيام نهضت و انقلاب نقشي داشته باشند اما ما گفتمانهايي را سهيم در انقلاب اسلامي ايران ميدانيم كه به گونهاي خود را برداشتي از مشي و راه امام ميدانستند.
با نگاه و توجه به گونههاي برداشت از مشي و شيوه امام، ميتوان ادعا كرد كه انقلاب اسلامي اگرچه گفتمان امام خميني است اما واجد و صاحب گفتمانهاي كوچكتري است كه خود را برداشتي از مشي و روش امام ميدانستند و ميدانند براي همين ما با قرائتهاي گوناگوني از راه امام روبهرو هستيم كه بايد با دقت به بررسي هر كدام از آنها، مقايسه آنها با يكديگر و مقايسه آنها با مجموع كلام و رفتار امام بپردازيم تا معلوم شود كه كدام يك از اين قرائتها و برداشتها به راه و مشي امام خميني كه گفتمان اصيل انقلاب اسلامي است، نزديكتر هستند.
ممكن است در سالهاي نخستين انقلاب تفاوتها بيشتر در قالب سليقهها بروز و ظهور ميكرد اما امروز ميتوان مشاهده كرد و ادعا كرد كه تفاوتها عميقتر از تفاوت سليقهها است. تفاوت در برداشتها و تفاوت در خوانشها از گفتار و كردار امام خميني است. اگرچه ما معتقد باشيم كه خوانش و برداشت همه گروهها مشابهتهايي با مشي و راه امام دارد، ادعاي ما اين است كه منطبقترين برداشت و خوانش از راه و مشي امام آن است كه رهبر معظم انقلاب در سالهاي ولايت و رهبري خويش بر جامعه به كار بستهاند اما اين باور از تكليف ما در بررسي قرائتها و خوانشها از كلام و كردار امام چيزي نميكاهد و ما مكلف هستيم راه و مشي امام را مورد بررسي قرار دهيم، گفتمانهاي گوناگون را شناسايي كنيم تا بتوانيم به نزديكترين قرائت به گفتمان انقلاب اسلامي برسيم.
آنچه در تحليل گفتمان انقلاب اسلامي ميتوان گفت همچون هر پژوهشي ديگر، پژوهشي علمي است كه جاي بحث و بررسي و نقد دارد و مدعي آن نيستيم كه بهترين تحليل و بررسي را در اين زمينه داشتهايم. گفتمان امام را با تكيه بر كلمات مكرر امام بر دفاع از مستضعفان و مقابله با مستكبران گفتمان مهدوي ميدانيم. همان وعدهاي كه قرآن كريم در سپردن خلافت به مستضعفان اين گونه فرموده است: [ونريدان نمّن علي اّلذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين] اين گفتمان، گفتماني منطبق بر فطرت عدالتجو و ستمگريز انساني است. انسان به حكم فطرت، جوياي عدالت و بيزار از ستم و ظلم است و آنچه چهره عالم را هزاران سال تاريك كرده است، ستم و ستمكاري است. مستضعفان قرنها است كه از ستم ستمكاران رنجهاي طاقتفرسا كشيدهاند و خداوند انبيا را براي برپايي مردم به قسط برانگيخت تا ستم را نابود كنند و دنيايي پر از روشنايي و عدالت بسازند كه در چنين فضاي تابناكي خدا پرستش شود و سعادت تحصيل گردد. تكيه امام بر همين خواهش فطري انسان بود و چون اين خواهش از فطرت انسانها برميخاست، امام بي هيچ نرمشي در برابر مستكبران و ظالمان عالم ميايستاد و از روي قهر با آنها سخن ميگفت و ملاطفتي با ايشان نداشت چرا كه زشتي ستم امري مبين و آشكار بود و ستمكاران آشكارا با فطرت خويش ميجنگيدند. اما امام نجات مستضعفان را از زير يوغ مستكبران در احيا و اقامه اسلام باور داشت. احكام نوراني اسلام را تنها عامل نجات بشر از ستم ميدانست به همين دليل نوع مواجهه او با مردم جهان تعليمي و تربيتي بود. او ميكوشيد مخاطبان جهاني خويش را با اين حقيقت آشنا سازد كه اسلام نجاتبخش ايشان از ستم ستمكاران است؛ از اين رو برخورد او با مردم جهان در تبيين و تعليم و تربيت ديني، برخوردي مملو از نرمش و ملايمت بود كه براي تبيين حقايق و بيدار كردن مستضعفان و متنبه و هوشيار كردن غافلان بايد با ملايمت و نرمش به تربيت آنها همت گماشت. اكنون ما با دو گفتمان كه هر كدام بخشي از اين دو نوع مواجهه امام را ديدهاند روبهرو هستيم؛ عدهاي نرمش و ملاطفت او را تعميم بخشيده و شامل ستمگران نيز كردهاند و گروهي قاطعيت و خشم امام را تعميم داده و سايه آن را بر مردم جهان انداختهاند.
گروهي با گرايش به سكولاريزم و پلوراليزم مسالمت با همگان از جمله ارباب قدرتمند جهان را توصيه ميكنند و گروهي به غلط مشي تحكم و تحميل را نسبت به ديگر اديان پيشه كردند، از انعطاف فاصله گرفتهاند و ملايمت را فراموش كردهاند و جالب آن كه هر دو گروه مشي خود را مشي امام ميخوانند؛ گروه اول چنان مسالمت با اغيار را برگزيدند كه گاه در دام بيگانگان ميلغزند و به آغوش آنها پناه ميبرند و احقاق حق خويش را از آنها ميطلبند و گروه دوم چنان در خشونت پيش ميروند كه برادران خويش را تكفير ميكنند و اين را مشي ولايتمداري ميپندارند. لكن نه اين مشي امام است و نه آن.
خشم امام بر مستكبران عالم روا داشته ميشد و ملايمت او بر مردم جهان. امام بر ستمگران خشم ميگرفت نه بر مردم. امام نه فقط پدر مهرباني براي مردم ايران كه راهبري مهربان، ناصحي دلسوز براي همه مردم جهان بود. گفتمان امام، گفتمان خشم بر مستكبران و ملاطفت بر مردمان بود. گفتمان امام، گفتمان مبارزه با ستمگران و مالاندوزان و كاخنشينان، تجملگرايان، ثروتاندوزان و ملاطفت با محرومان، مستضعفان و طبقات گوناگون مردم جهان بود. همان گفتمان غلبه مستضعفان بر مستكبران، همان گفتمان عدالت خواهان و ستم گريزان، همان گفتماني كه در سرزمين استكبار از عدالت دم ميزند و به مردم عالم عشق را نويد ميدهد بي آن كه مردم جهان را كافر و نالايق به شمار آورد بلكه انسان را در سراسر كره خاك تكريم ميكند و ستم را تقبيح.
در حقيقت مرز بين احترام به مردم و مسئله هدايت «تبيين حقيقت در اسلام» است. در واقع اسلام است كه ميتواند عدالت را براي شما به ارمغان آورد و راه تعليم را از مسير تبيين محقق بدارد و راه نجات، راه دين مهدويت و راه امام زمان است.
پنجشنبه|ا|20|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]