واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: نگاهي به گفتمان انقلاب اسلامي
هادي شريفي
گفتمان انقلاب اسلامي، كه به نوعي تداوم حركت انبيا و متصل به تعاليم آسماني است، از ريشه و اساس با گفتمان هاي رقيب خود، مانند سوسياليسم، كاپيتاليسم و صهيونيسم، تفاوت دارد. چنانچه هسته مركزي گفتمان انقلاب اسلامي را اسلام و هويت اسلامي بدانيم، كاملاً واضح است كه جنس آن با هسته مركزي ساير گفتمان هاي معاصر و ماقبل آن فرق مي كند. گفتمان به چهارچوب و استخوان بندي نظري و فكري هر مكتب گفته مي شود كه اعمال پيروان آن مكتب را سازمان دهي و هدايت مي كند. بر همين اساس نظريه اي حاصل شده است با عنوان نظريه گفتمان يا نظريه تحليل گفتمان كه اين چهارچوب و نظريه را در دوره هاي مختلف تاريخي، با مسائل اجتماعي و سياسي آن دوره بررسي مي كند و ملاك اين بررسي را فقط گفته ها يا نوشته هاي بزرگان آن مكتب قرار نمي دهد، بلكه مسائل سياسي ــ اجتماعي زمان را نيز در گفتمان مؤثر مي داند.
اسلام سياسي در گفتمان انقلاب اسلامي
در ايران پس از انقلاب اسلامي سال 1357 نگاه سياستگذاران نسبت به مسائل سياسي، اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي به گونه اي ديگر شد.آنچه كه به عنوان اسلام سياسي يا سياست اسلامي تلقي مي شود،ديدگاهي بود كه به بنيانگذار جمهوري اسلامي نسبت مي دهند.هرچند امروز به سياست اسلامي بيشتر توجه مي شود.
«اسلام سياسي در يك توضيح،مفهوم اسلام در گفتمان سياسي يا قرائت سياسي از اسلام است.در خصوص قرائت سياسي از اسلام ذكر توضيح و يك دسته بندي ضروري است:به نوع رويكرد به اسلام سياسي وجود دارد كه عبارت اند از:
اول: رويكرد تك بعدي نگر يا سكولار.اين رويكرد به علت حمايت هاي سياسي و مالي كه از آن مي شود و به دليل فهم سطحي و صوري و البته مع الفارق اسلام و مسيحيت،به اسلام از دريچه يا چارچوب فرد، شريعت، اخلاق و عرفان مي نگرد و بر اين پندار است كه اسلام اين است و جز اين نيست و در مواجهه با آموزه هاي اجتماعي و سياسي اسلام يا سكوت مي كند يا به ورطهء تأويل مي غلتد. در اين رويكرد اسلام،مانند ديگر اديان براي پر كردن خلأ معنوي و روحاني حياب بشر آمده است و لا غير و اگر برتري براي آن متصور است به كمّيت و كيفيت اين آموزه ها مربوط است، نه به حوزه هاي معنايي آن.
دوم: رويكرد تقليل گرايانه يا تحليلي.در اين رويكرد،اسلام به گفتمان سياسي تقليل يا تحليل مي يابد و از درون آموزه هاي اسلامي تنها ايدئولوژي است كه رمق استخراج يافته و ابزاري براي طرفداران ايدئولوژي مي شود.ازاين رو اسلام در اين رويكرد در يك تبديل و تغيير ماهوي از دين و آيين رهايي بخش به مانيفست مبارزه و جهاد تبديل مي شود.راديكاليست هاي اسلامي،از گذشته تاكنون بيشتر در اين رويكرد قابل فهم هستند.به عبارت ديگر در اين رويكرد،طرفداران اسلام بيشتر از آنكه درد و دغدغه فهم و عمل به اسلام داشته باشند،در جست وجوي هويت اجتماعي هستند و از كه شناخت آن ها از اسلام عمق مباني و متد ندارد هم به آساني در دام تحجر و خشونت مي افتد(القاعده)و هم دچار قلب ماهيت و تغيير جهت مي شوند(سازمان منافقين).
سوم: رويكرد جامع نگر.اين رويكرد به روشني و با تكيه و استناد به آموزش هاي دين اسلام-با اولويت قرآن و سنت- حوزه هاي هدف پيام اسلامي را از هم تفكيك كرده و سهم فرد و جامعه را جداگانه مي دهد.در اين منظر،اسلام به عنوان مكتبي آرمان گرا و ارزش محور براي فرد،خانواده،جامعه و حكومت سطوحي از ايده آل ها را تعريف و ترسيم كرده و مسلمانان را براي رسيدن به آن ها دعوت نموده است.وجوب اين آرمان گرايي در ساحت هاي غير فردي به مثابه تكاليف فردي مثل نماز،روزه و حج است(دبيري مهر،همشهري).
اسلام سياسي«مجموعه اي از آموزه هاي مسلم ديني است كه از ذات اسلام انفكاك ناپذير است؛مانند عدالت طلبي،ظلم ستيزي،صلح طلبي،جهاد با متجاوزان به حريم مسلمانان، فقر ستيزي و...آيين اسلام نه تنها به انسان كامل و متعالي و سعيد نظر دارد و سعادت او را در دنيا و اخري هدف قرار داده است،بلكه به دو دليل براي جامعه نيز به عنوان يك واقعيت فراتر از جمع جبري افراد،سعادت متصور است:اولا فرد در جامعه موظف به ايفاي نقش هاي اجتماعي و گوناگوني است و زيربناي هويت جمعي را مي سازد؛مانند نقش خانوادگي،نقش شهروندي،نقش حقوقي و...؛ثانيا مسير تكامل فرد از دنيا به آخرت از درون جامعه مي گذرد و ناديده گرفتن جامعه و-در مهم ترين جزء آن-دولت و حكومت نقص و نارسايي است كه اسلام از آن بري است.
اما مي توان براساس تاريخ و آموزه هاي اسلامي دو مرحله مبارزه،جهاد،دعوت،جذب و كسب قدرت براي پيروزي(نصر)را در اين آرمان گرايي اسلامي از هم تفكيك كرد:اول، مرحلهء مبارزه،جهاد،دعوت،جذب و كسب قدرت براي پيروزي است.در اين مرحله گفتمان اسلام سياسي،حاكم و كارآمد است و قرائت سياسي از اسلام جاذبه دارد؛دوم،مرحله استقرار، سازندگي،نهضت نرم افزاري و افزايش يا نمايش قدرت است.در اين مرحله گفتمان سياست اسلامي حاكم و كارآمد است و قرائت اسلامي از سياست جاذبه و ضرورت دارد.
تفكيك فوق به معناي انفكاك مطلق نيست،بلكه منظور غلبه گفتماني است؛به عنوان مثال در صدر اسلام و در دوران قبل از هجرت،ما با غلبه گفتمان اسلام سياسي مواجه هستيم.شايد سؤال شود كه برعكس،پس از هجرت و در سيزده سال حضور مسلمانان در مدينه،گفتمان اسلام سياسي غالب بود.پاسخ اين است كه اگر به آيات مكي نگاه كنيد و تاريخ اسلام را از بعد سياسي مرور كنيد،آنچه كه منجر به خروج پيامبر و يارانش از مكه شد،مجموعه اي از پيام، سخن و دعوتي بود كه نظام اجتماعي كفار قريش را به چالش مي طلبيد؛هم نظام اقتصادي مبتني بر برده داري،هم نظام اجتماعي قبيله اي و جاهلي و هم نظام سياسي بت داري و كليدداري بت خانه ها.ازاين رو گفتمان اسلام سياسي،برانداز و در پي تغيير وضع موجود است.
در نهضت اسلامي نيز تا قبل از پيروزي انقلاب در سال 1357 اين گفتمان غالب بود؛از اين رو سخن و قلم مرحوم شريعتي نافذ بود و مؤثر واقع شد.در واقع از آنجا كه در تاريخ اسلام بيشترين حجم كيفي و كمّي تحركات مسلمانان براي پيروزي و خروج از انزوا و انفعال بوده است،اين ذهنيت رشد يافته كه فقط اسلام سياسي قابل تعريف و تبيين است و ازاين رو بارها گفته اند-و درست گفته اند-كه مسلمانان از فقر تئوريك در حوزهء سياسي رنج مي برند؛زيرا اين حوزه مربوط به سياست اسلامي است.سياست اسلامي براي دوران استقرار است و ابعاد ايجابي آن پررنگ تر است.اسلام سياسي مي گويد چه نمي خواهيم و بر«نفي و سلب »مبتني است،اما سياست اسلامي مي گويد چه مي خواهيم و بر«اثبات و ايجاب »متكي است.
اسلام سياسي،ارزشمدار است و از ضرورت استقرار عدالت،نابودي ظلم،برقراري امنيت و رفع فقر و فساد سخن مي گويد؛ازاين رو گفتمان رهبران و ايدئولوگ هاي اسلامي در اسلام سياسي منحصر مي شود در اين گفتمان،ترسيم چشم اندازها مطرح است،اما در سياست اسلامي ما با روش ها سروكار داريم؛روش هايي كه مغاير با اهداف نباشد(همان).پس گفتمان انقلاب اسلامي متكي بر اصول دين است يكي از اصول دين اسلام عدل است كه در عين حال يكي از مفاهيم اساسي نيز محسوب مي شود.
در لغت معناي «عدالت خواهي »،«رعايت انصاف »يا«تعادل »است.اين اصل حاكي از آن است كه چون پروردگار مالك مطلق همه منابع است و چون اوست كه خالق همه چيز است، لذا نيازي ندارد كه بين انسان هاي مخلوق خود فرقي بگذارد.خداوند به ما حكم مي كند كه عدالت را رعايت و از عمل ناصواب اجتناب كنيم.در غير اين صورت فساد،فقر و گمراهي در انتظار ما ما خواهد بود.اين بدان علت است كه افراد بشر شبيه هم نيستند.پروردگار انسان ها را چنين خلق كرده است كه آن ها را بيازمايد او مي فرمايد:«بعضي از شما را سبب آزمايش بعضي ديگر قرار داديم«(خورشيد،1374:31)
ابعاد گفتمان انقلاب اسلامي
هسته مركزي گفتمان انقلاب اسلامي در شعارهايي نهفته است كه مردم در رفراندوم تاسوعا و عاشوراي سال 1357 مطرح كردند. مردم در آن زمان خواستار بازگشت به اسلام و حاكميت مردم بودند؛ به عبارت ديگر مسئله استقلال، آزادي و جمهوريت را مطرح مي كردند كه از نظر آنها به معناي بازگشت به حاكميت مردم و تعيين سرنوشت كشور از طرف مردم و سهيم بودن آنها در تعيين سرنوشت خودشان بود و بزرگان انقلاب هم تبلور اين خواسته را براساس اين آيه شريفه ذكر مي كردند كه »ان الله لا يغير ما بقـوم حتي يغيروا ما بانفسهم«. پيش از انقلاب اسلامي مردم ايران به هيچ وجه بر سرنوشت خودشان حاكم نبودند و ايران كشوري استعمارزده بود كه امريكايي ها در همه شئونات آن مداخله مي كردند. به همين خاطر بود كه بازگشت حاكميت مردم يكي از
خواسته هاي نيروهاي انقلابي بود؛ البته در كنار اين درخواست، شعار اسلاميت نيز مطرح مي شد؛ يعني مردم جمهوريتي را درخواست مي كردند كه براساس اسلام باشد، يعني حاكميت مردم را بدون حاكميت اسلام قبول نداشتند؛ زيرا آنها خواستار سياستي بودند كه علاوه بر اينكه اداره جامعه يكي از اركان اساسي آن محسوب شود، هدايت مردم به سوي تعالي هم در آن حاصل گردد. از نظر مردم ايران هدايت به سوي تعالي مسلماً در گفتمان انقلاب اسلامي حاصل مي شود؛ زيرا زمينه اي براي ايجاد فضيلت هاي اخلاقي در جامعه فراهم مي كند. آنها مي ديدند كه قبل از انقلاب و در زمان حكومت شاه همه فضيلت هاي اخلاقي از بين رفته است؛ بنابراين معتقد بودند براي هدايت و دست يافتن به عبادتي كه خداوند تبارك و تعالي آن را هدف خلقت قرار داده است، بايد حتماً فضيلت هاي اخلاقي در جامعه ايجاد شود، گسترش پيدا كند و رذيلت هاي اخلاقي از بين برود. مردم ايران مي ديدند كه به خاطر اينكه فضيلت هاي اخلاقي در جامعه وجود ندارد، وجدان اخلاقي افراد هم تقويت نشده و همين مسئله سبب شده است جامعه ايران به معضلات سياسي ــ اجتماعي گرفتار شود. راه تقويت وجدان اخلاقي افراد از نظر آنها جدي گرفتن خدا و آخرت در جامعه بود؛ به عبارت ديگر مردم ايران به اين مسئله آگاه شده بودند كه براي تحقق اين مسئله بايد به خويشتن خويش بازگردند تا مردم بتوانند به آن فضيلت هاي اخلاقي دست پيدا كنند و راه هدايت را بيابند. آنها مي ديدند كه بدون اينكه رهبران الهي در رأس جامعه باشند تحقق اين مسئله ممكن نيست. اين مردم طي تاريخ 2500 ساله خود دريافته بودند كه پادشاهان در هر كشوري وارد بشوند، آنجا را به فساد مي كشانند (ان الملوك اذا دخلوا قريه افسدوها). به همين خاطر نفي حكومت پادشاهي و سلطنتي يكي از خواسته هاي مردم بود براي رسيدن به خدا، آخرت، هدايت و عبادت كه راه رسيدن به آن را فقط در صورت به حكومت رسيدن رهبران الهي مي دانستند. در آن زمان مردم اين رهبران الهي را كه مي بايست در رأس حكومت قرار مي گرفتند، با گفتماني كه امام خميني(ره) آن را با دقت مطرح كردند، فقهاي جامع الشرايط مي دانستند. از نظر آنها، در اين صورت بود كه هدايت، عبادت و فضيلت اخلاقي در جامعه ايجاد مي شد و مردم سير تكاملي خودشان را به طرف انسان كامل مي پيمودند.
شكل گيري انقلاب ها يا جنبش هاي اجتماعي، به پيدايش يك گفتمان عمومي وابسته است و يكي از ويژگي هاي مهم رهبران در انقلاب ها و جنبش هاي اجتماعي، توانايي به وجود آوردن گفتمان توسط آنهاست. روشن است كه گفتمان سازي فقط كار نظري نيست، بلكه مهم تر از آن ايجاد فهم مشترك، هرچند اجمالي، بين مردم و سپس همسو كردن همه يا اكثريت با آن است. البته در كنار يا در درون هر گفتمان بزرگي خرده گفتمان ها يا مفاهيم متعدد و متنوعي ديده مي شود كه هم مكمل اند و هم مي توانند در همسو كردن گروه هاي مختلف مردم مؤثر باشند. نكته ديگري كه بايد به آن اشاره شود، فرايندي بودن شكل گيري گفتمان سياسي يا اجتماعي است. نبايد تصور كرد كه گفتمان ها مي توانند آني متولد شوند؛ گفتمان ها به معنايي كه بيان شد، تدريجي و گام به گام در جامعه ظهور و بروز پيدا مي كنند؛ يعني گاه يك تا دو دهه زمان نياز دارد تا گفتماني در جامعه به وجود بيايد. در انقلاب شكوهمند اسلامي، رهبري بر عهده يك مرجع ديني، مفسر قرآن، فيلسوف و عارف بزرگ اسلامي بود كه از سال ها قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و برخلاف ديدگاه هاي رايج، كاملاً به اسلام سياسي اعتماد داشت و بر همين اساس نظريه ولايت فقيه را احيا نمود. براساس نظريه ولايت فقيه، در صورت وجود شرايط، تأسيس حكومت اسلامي توسط فقيه داراي شرايط واجب است؛ بنابراين، طبيعي است كه مهم ترين دغدغه امام(ره) طي دوره مبارزه، اجراي حكم الهي بود؛ سطح حكم الهي رفع ظلم در هر سطحي در ايران بود؛ ، يعني حتي نجات يك مظلوم از چنگ ظالم، حال اين ظالم فرد باشد يا حكومت، كه صرف نظر از نظريه ولايت فقيه، بر هر عالم ديني واجب است و علماي ديني در ايران معمولاً به دنبال اداي اين وظيفه يعني رفع ظلم از مردم بودند و در حد توان در اين زمينه تلاش مي كردند و خيلي ها در اين راه جان خود را هم فدا كردند، اما حكم الهي در منظر امام يك سقف هم داشت و آن تأسيس حكومت اسلامي بود كه البته بايد توجه كرد كه تأسيس حكومت اسلامي در زمان غيبت معصوم(ع) كار بسيار سخت و دشواري است و هر كسي ظرفيت و جسارت ورود به اين عرصه را ندارد. كسي كه فكر تأسيس حكومت اسلامي در زمان غيبت را وظيفه اي الهي مي داند و در عمل هم براي تأسيس آن تلاش مي كند بايد اجمالاً به انديشه اجتماعي جامع و منسجمي از بطن قرآن و سنت رسيده باشد كه به صورت روشمند بتواند به مسائل متنوع حكومت در دوران معاصر پاسخ دهد و امام(ره) به اين انديشه رسيده بود، اما طرف موضوع فقيه داراي شرايط و صاحب انديشه است و طرف ديگر كه شرايط را براي تأسيس حكومت اسلامي فراهم مي كند اشتياق و آمادگي مردم است؛ اولاً مردم بايد داراي عرق ديني باشند و ايمان و تعهد اسلامي در بين آنها زنده باشد، ثانياً براساس همين ايمان و تعهد، حاضر باشند با تمام وجود پشت سر كسي مثل امام خميني (ره) حركت كنند. موقعيت ايران، كه تنها پايگاه تشيع در جهان به شمار مي آيد، همواره اين گونه بوده است. ممكن است فراز و نشيب هايي ديده شود، اما مردم ايران مسلماناني هستند كه با فرهنگ علوي(ع) و حسيني(ع) خو گرفته اند و برخلاف بسياري از اهل تسنن در دنياي اسلام، كه همواره اسير قشري گرايي هستند، به بركت تشيع كمتر گرفتار قشري گرايي شده اند، بنابراين توانستند با امام ارتباط فكري برقرار كنند. علاوه بر اين، براي بسياري از مردم روشن بود كه حكومت ظالمانه و سياه رژيم پهلوي محصول دور شدن از اسلام اصيل است و حضور اسلام در ايران به هر اندازه مي تواند مردم را بيشتر به عدالت به معناي دقيق و عام كلمه، يعني دربرگيرنده ابعاد سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، نزديك كند. بنابر آنچه عرض شد، امام براساس نظريه اي كه داشت گفتماني را در مبارزات انقلاب اسلامي به وجود آورد كه به گمان نگارنده، جمهوري اسلامي بود. مهم ترين شاهد اين مطلب نيز شعارهاي انقلاب است. اگر كسي شعارهاي انقلاب را مرور كند، نمي تواند وجود اين گفتمان را منكر شود.
چهارشنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]