محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829238999
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: روبهرويش كه مينشيني، شباهت زيادي به عمويش «حسين ياري» دارد، او جوان موفقي است كه از دوران نوجواني به هنر تئاتر علاقه وافري داشت. و توانست پلههاي ترقي را طي كند. او هم مانند عمويش از مصاحبه فاصله ميگيرد، اما راضي شد كه با ما مصاحبه كند و گفت كه تاريخ اين مصاحبه سه تا شش ماه اعتبار دارد... با او بيشتر در مورد سريال حضرت يوسف(ع) گفتگو كرديم، چرا كه در قسمتهاي آخر اين مجموعه حضوري پررنگ داشته و ميتواند ناگفتههاي زيادي به همراه خاطرات زيادي مجموعه برايمان بگويد. گرچه گوشهاي از اين مصاحبه به زندگي او هم پرداخت، به خصوص اينكه رشته تحصيلياش «علوم سياسي» است، اما حالا به عنوان يك بازيگر جوان در عرصه هنر كشور فعاليت ميكند. با شما پس از پايان سريال هم ميتوانيد او را از تلويزيون ببينيد، روزهاي فرد، برنامه «صبح عالي بخير» از شبكه اول ساعت 15/8 صبح... بيوگرافي در 26 فروردين سال 59 به دنيا آمدم، ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران دارم. يك برادر به نام شُعِيب دارم كه از من كوچكتر است. پدرم كارمند امور بينالملل وزارت ارشاد و مادرم محقق علوم ديني است و تحصيلات او در زمينه اديان است... شايد اسامي ما براي شما سوالبرانگيز باشد، اما پدرم هميشه دوست داشت كه نام فرزندانش عربي و بر وزن «فُعِيل» باشد، به همين خاطر نام ما را «زُهِير و شُعِيب» گذاشت، البته نام خودشان «محمد اسماعيل» است... پس از پايان درسم، اول رفتم خدمت سربازي اما از 14، 15 سالگي به تشويق عمويم «حسين آقا»، به كلاسهاي كارگرداني در انجمن سينماي جوان رفتم و پس از مدتي ديپلم كارگرداني گرفتم. سپس، چند فيلم كوتاه ساختم. آن زمان هنوز در دبيرستان تحصيل ميكردم، مطالعاتم در رابطه با مقوله سينما و تئاتر زياد بود، در دبيرستان كمي حرفهايتر تئاتر كار كردم، تا جايي كه يك تئاتر در تالار آويني دانشكده هنرهاي زيبا، اجرا ميكردم. دوستي در دوران دبيرستان داشتم به نام «روزبه حسيني» كه به من ميگفت: بيا اين تئاتر را در تالار شهر هم اجرا كنيم. آن زمان يك معلم تاريخ داشتيم به نام مجيد شريف خدايي كه از قضا ايشان مدير مركز هنرهاي نمايشي هم بود. روزبه يك متن را به ايشان نشان داد و گفت ميخواهيم آن را كار كنيم. او هم ما را حمايت كرد و به ما اجازه اجرا داد. نام آن كار «سهراب اسب و سنجاقك» كه من نقش سهراب را بازي ميكردم و از همان زمان، تئاتر به شكل جديتري شروع شد. حتي در دوره ليسانس و سربازي هم تئاتر ادامه يافت و با دوستان خوبي چون افشين هاشمي و محمود استادمحمد كار كردم... صبح عالي بخير سه سال پيش به شكل توليدي در يك برنامه صبحگاهي از شبكه دوم به نام «بيدار شو، آفتاب شد» مجريگري را تجربه كردم، طي آن دو ماه، يك روز من مجري بودم و يك روز هم خانم ژيلا صادقي... يك برنامه صبحگاهي بسيار خوبي كه در واقع به شكل «مجري – بازيگر» پخش ميشد. اما چندي پيش سر تئاتر «شكار روباه» بودم از برنامه «صبح عالي بخير» كه از شبكه اول پخش ميشود، آمده بودند گزارش تهيه كنند، آنجا بود كه به من پيشنهاد دادند راجع به شغل خودم يك روز در ميان، به مدت 20 دقيقه برنامه اجرا كنم. من هم ديدم كه اين نوع اجرا به حرفهام نزديكتر است، قبول كردم، كه تجربه خوبي هم بود. از گذشته هم دوست داشتم كه در كار تحليل و نقد حضور داشته باشم، اين شد كه ما هم جزوگروه شديم «صبح عالي بخير»... بايد بگويم كه اجراي برنامه زنده سخت است، چرا كه وقتي شما مقابل دوربين برنامه زنده قرار ميگيري، كاملا حضور مردم را احساس ميكني، البته اگر بخواهم از سختيهاي ديگر اجرا بگويم، يكي اينكه در گوشي دائما به تو ميگويند كه اين دوربين را نگاه كن، آن دوربين را نگاه كن يا مطالبي ديگر كه گوشزد ميكنند، از اين رو بايد سريعا بتواني «تجزيه تحليل» كني. من در اين برنامه كه از ساعت 6 تا 9 صبح هر روز از شبكه اول پخش ميشود، روزهاي فرد بين ساعات 8:15 تا 8:35 حضور دارم... و هيچ وقت هم اشاره نكردم كه من بازيگر نقش بنيامين هستم. عمويم، مشاور خوبي است پس از اينكه وارد حيطه بازيگري شدم و به نوعي كارم روي غلتك افتاد، عمويم «حسين آقا» خيلي به من كمك و مرا راهنمايي كرد. من هميشه سعي كردم از او كمك بخواهم. در دوران نوجواني زماني كه فيلم كوتاه ميساختم، به اولين كسي كه نشان ميدادم، عمويم بود، اگر در تئاتري بازي ميكردم، به ديدن تئاترهايم ميآمد. از طرفي عمويم با اينكه گزيده كار است، اما به خوبي فضاي سينما و تئاتر را ميشناسد. اگر بد بازي كنم، خيلي سريع و رك به من ميگويد. در مهمانيهاي فاميلي هم، از بس با هم در مورد سينما صحبت ميكنيم، حوصله همه را سر ميبريم، اجازه بدهيد به صورت كلي بگويم، من از داشتن چنين مشاور خوبي به خودم ميبالم، شما اگر هزار دانش هم داشته باشيد، اما مشاور يا مشاوران خوبي نداشته باشيد، شايد هيچ وقت نتوانيد به پيشرفت برسيد، گرچه من هنوز اول راه هستم، حالا كه صحبت به مشاوره كشيد، چيزي به ذهنم خطور كرد كه اجازه بدهيد بگويم. علي دايي براي من شخصيت بسيار ارزشمندي است، حالا كار ندارم كه در اين روزهاي اخير، مورد بيمهري قرار گرفته است، من به اعتماد به نفس و عنايتي كه خداوند به او داده، شك ندارم. هميشه اين جمله او را به ياد دارم كه ميگفت: «من فوتباليست عادي بودم، اما چون مشاوران خوبي داشتم، توانستم پيشرفت كنم» به نظر من بازيكنان فوقالعادهاي هم در اين ورزش بودند كه خيلي زود فراموش شدند. چرا علوم سياسي؟ من ديپلم علوم انساني داشتم. پدر و مادرم شديدا ميترسيدند كه من به خاطر علاقهام به هنر از درس غافل شوم، در صورتي كه من در دبيرستان نمرات بسيار خوبي ميگرفتم. هر وقت به همراه پدر و مادرم از كنار دانشگاه تهران عبور ميكرديم، آنان به من ميگفتند، ما نميدانيم، تو دوست داري چه كاره شوي؟ اما از در اين دانشگاه بايد داخل شوي. ما دلمان ميخواهد فارغالتحصيل اين دانشگاه شوي! از طرفي خود من هم زياد به كنكور فكر نميكردم، اما طي دو ماه تا حدي درس خواندم كه رتبهام در كنكور سراسري سال 77 شد 348... مدت دو ماه، روزي، 17 ساعت درس ميخواندم. طي اين مدت اصلا از منزل خارج نشدم و 20 كيلو هم اضافه وزن پيدا كردم. چون كارم شده بود، خواندن و خوردن... ابتدا علاقهاي به اين رشته نداشتم چون به خاطر پدر و مادرم به اين رشته رفتم، اما كمكم به علم سياست علاقهمند شدم. پس از اينكه ليسانس گرفتم، ديگر پدر و مادرم كاري به من نداشتند و مرا آزاد گذاشتند تا به دلمشغوليام، يعني هنر برسم، البته بگويم در دوران دانشگاه هم، كار تئاتر ميكردم، ضمن اينكه در همان زمان تحصيل، عمويم به من گفت كه آقاي سلحشور ميخواهد اصحاب كهف كه بعدها نامش «مردان آنجلس» شد را كليد بزند. من قرار است در آن بازي كنم، تو هم بيا تست بده، من هم تست دادم و به من نقش پسر ماكسيميليان را دادند كه فكر كنم شش سكانس بود و من مقابل دوربين حرفهاي «مازيار پرتو» قرار گرفتم كه براي من تجربه لذتبخشي بود. در سريال «مريم مقدس(س)» هم در يك سكانس بازي كردم، در آن سريال نقش جبرئيل را بازي كردم. سپس سريال امام حسين(ع) به كارگرداني شهريار بحراني(كارگردان مريم مقدس (س)) به من پيشنهاد شد، دو ماه هم فيلمبرداري شد، اما بعدها بنا به دلايلي عوامل از ساخت كار صرفنظر كردند، در همان سريال بود كه من اسبدواني و تيراندازي و... را براي پروژههاي تاريخي ياد گرفتم. بعد هم كه سريال يوسف(ع) در همان مراحل پيش توليد به من پيشنهاد شد... از همان ابتدا قرار بود در نقش «بنيامين» بازي كنم... هنوز فيلمبرداري سريال آغاز نشده بود كه قراردادم را نوشتم، اما به من گفتند كه يك سال ديگر تصويربرداري تو آغاز خواهد شد كه همينگونه هم شد. طي آن يك سال هم در چند فيلم تلويزيوني بازي كردم و البته تئاتر هم كار كردم... اين بود حكايت بازيگر شدن من... شيفته بنيامين من شيفته نقش «بنيامين» بودم! ميخواهم حكايتي برايتان بازگو كنم كه عين واقعيت است. تازه مدرسه رفته بودم كه يك روز پدرم به من گفت: بايد قرآن خواندن را ياد بگيري. با اينكه بايداز ابتدا و صفحه اول قرآن به من ميآموخت، ناخودآگاه قرآن را باز كرد و «سوره يوسف(ع)» آمد، به من گفت: بخوان و فردا براي من روخواني كن. همين مسئله باعث شد كه پدرم داستان يوسف(ع) را برايم تعريف كند... همان زمان هم كه داستان را تعريف كرد، خدا شاهد است، كه من شيفته برادر كوچك يوسف(ع) شدم. از اين رو وقتي كه سالها بعد اين نقش را به من پيشنهاد دادند، تعجب كردم، خاطرات آن روز براي من تداعي شد، به همين خاطر سريعا پذيرفتم. نكته ديگر در مورد اين نقش گريم آن بود كه چهرهاي معصومانه به بنيامين داده بود... البته پلانهايم با يوسف كم بود. من و مصطفي در سكانسي با مصطفي كه همان وصالمان بود، بايد گريه ميكرديم و اين گريه هم بايد طبيعي ميبود. آن پلان جور درنميآمد، سرتان را درد نياورم، 7، 8 بار من گريه كردم و 10، 12 بار هم مصطفي زماني. هر بار ميگفتيم كه خدا كنه اين آخريش باشه كه اتفاقا پلان خوبي هم از آب درآمد.بگذاريد يك خاطره ديگر از مصطفي بگويم: روزي كه من رفتم و قرارداد بستم، هنوز بازيگر نقش يوسف(ع) انتخاب نشده بود گويا قرار بود، ابتدا يك بازيگر غيرايراني اين نقش را بازي كند، از طرفي از همه اشخاصي هم كه ادعا داشتند چهرهاي زيبا دارند، عكس گرفته بودند. روزي كه من آنجا بودم، فكر كنم چيزي بين پانصد، ششصد عكس روي ميز آقاي سلحشور بود كه او داشت آنها را ميديد، زمان خداحافظي از آقاي سلحشور، بين آن همه عكس، تصوير مصطفي به چشمم آمد، حسي به من گفت كه او نقش يوسف(ع) را بازي خواهد كرد. از طرفي آن زمان مصطفي در حالت تعليق بود و به همراه تعدادي ديگر از افراد كانديداي اين نقش در حال آموزش سواركاري و شمشيرزني بود. من كه نميدانستم قرار است او انتخاب شود، به مصطفي گفتم كه تو نقش يوسف(ع) را بازي خواهي كرد، پس از مدتي كه او براي بازي در اين نقش انتخاب شد، يادآوري كرد كه پيشبيني من را فراموش نكرده است! شاگرد اصغر حاجيلو در نوجواني در تيم پايهاي صنايع دفاع بازي ميكردم و مربي من هم اصغر حاجيلو، بازيكن سابق تيم ملي و استقلال بود. اما در حال حاضر هفتهاي يك بار فوتبال بازي ميكنم، بيشترش هم با عمويم به فوتبال ميروم... هيچ وقت يادم نميرود ميخواهم خاطرهاي بگويم كه هيچ وقت يادم نميرود. در زمان فيلمبرداري سريال يوسف(ع)، من از سرويسي كه به دنبالم ميآمد، جا ماندم. منزلم سيدخندان بود، محل فيلمبرداري كجا بود؟كيلومتر 20 جاده قم – زنگ زدم آژانس بيايد، چون كه بايد سريع ميرفتم، سكانسم هم همان بود كه آن جام را نزد بنيامين پيدا ميكنند و آغاز فيلمبرداري هم با من شروع ميشد، از طرفي مدت گريم من هم يك ساعت و نيم طول ميكشيد. ساعت 30/4 صبح بود، وقتي كه به راننده آژانس گفتم ميخواهم جاده قم بروم، كمي ترسيد و گفت: براي چي آنجا ميخواهي بروي؟ من كه ديدم او ترسيده، شيطنتم گل كرد و به خودم گفتم، به او چيزي نگويم تا در شك بماند. ماشين كه حركت كرد، به من گفت: فرودگاه ميخواهي بروي ديگر؟! گفتم: نه فرودگاه كار ندارم، كيلومتر 20 جاده قم ميخواهم بروم. وقتي كه به مسير انحرافي و شهرك دفاع مقدس رسيدم، خيالش راحت شد، گفت: آهان، اينجا ميخواي بروي! گفتم نه، اينجا كار ندارم، برو جلوتر... از شهرك دفاع مقدس كه رد ميشدي، چند كيلومتري بايد در بيابان ميرفتي كه اين مسئله باعث ترس شديد او شد، واقعا ترسيده بود، هيچ وقت چهره او يادم نميرود، وقتي كه از پيچ آخر رد شديم، سر در مصر باستان را ديد، آن مجسمههاي عظيم 30، 40 متري، هنروران آقا و خانم با آن لباسهاي مصري... يك لحظه فكر كرد كه دارد خواب و رويا ميبيند كه وسط آن بيابان، اينها چه ميكنند! چون نميدانست كه سريال يوسف(ع) در حال ساخته شدن است، يا اطلاعي نداشت. با لحن عجيبي به من گفت: داداش، جون مادرت بگو، اينجا كجاست؟ اينجا چه خبره، من كجام كه به او گفتم اينجا سريال تاريخي ساخته ميشود. به من گفت كه ميتواند، اينجا باشد، گفتم: آره. من رفتم گريم شدم و آمدم در محوطه كه ديدم، او همان طور در حال گشت و گذار است، رفتم نزديكش و دستم را به شانهاش زدم و گفتم اينجا چه ميكني؟ با حالتي خاص گفت: يك آقايي را آوردم، بازيگر بود، گفتم: كجاست؟ گفت: نميدانم. وقتي كه متوجه شد، خودم هستم، يك بار ديگر غافلگير شد. دلخوري عمو از مطبوعات عمويم «حسين ياري» از مطبوعات دلخور است، عقيده او اين است كه توفيقاتي در دنياي هنر داشته، اما هيچگاه مطبوعات آن را نديده، او حتي از جشنواره «رليجن تودي» در ايتاليا كه آنجا بازيگران نقش اول و دوم مرد و زن جايزه نميگرفتند بلكه كلا يك بازيگر انتخاب ميشد كه عمويم براي بازي در فيلم «دم صبح» اين جايزه را از آن خود كرد، اما هيچ انعكاسي در مطبوعات ايران نداشت. عمويم هم گفت: وقتي كه مطبوعات، اخبار مرا پيگيري نميكنند، پس من هم دليلي براي گفتگو نميبينم... (خانوادهسبز: خداوكيلي ياري خيلي درست ميگويد حق با اوست...) قربون خدا برم هميشه به خودم ميگويم، قربون خدا برم، آخر اين چه فيلمنامهاي بوده كه او نوشته، چقدر زيبا، «احسن القصص» به معناي واقعي است! اما بايد بگويم كه ساخت آن كار مشكلي بود، حالا شايد هم انتقادهايي به ساخت آن شده، اما تا درگير كار نباشي، نميتواني متوجه شوي كه چقدر ساخت اين مجموعه ميتواند مشكل باشد. انتقادها هم در ابتدا به اين خاطر بود كه مردم دوست داشتند زودتر ادامه داستان را ببينند، در واقع عجول بودند و به همين خاطر عجولانه هم اظهارنظر ميكردند، اما بعد ديديم كه ديگر از انتقادها خبري نشد. وصال اين داستان، پايان بخش اين داستان است، همان زماني كه تمام برادران جمع هستند و يعقوب(ع)، يوسف(ع) را در آغوش ميگيرد. گريم سنگين بيشترين بازي را با محمود پاكنيت داشتم و از بودن در كنارش لذت بردم، چون انساني است بسيار خوشذوق، مثبت و خوشفكر... كتايون رياحي هم فوقالعاده بازي كرد به خصوص با آن گريم سنگين كه در مقطع پيري روي صورتشان انجام ميگرفت. آن همه «لاتكس» روي صورت براي پيري و سپس ليفتينگ براي جواني، وقتي پوست كشيده ميشود، خيلي به پوست فشار ميآورد، به خصوص، آن مادههايي كه در زمان پيري دور چشم ايشان بود، اگر داخل چشمشان ميرفت، حتي ميتوانست ايشان را نابينا كند، به همين خاطر كار حساسي بود. محمود پاك نيت: فينال داستان با حضرت يعقوب تمام ميشود محمود پاكنيت ايفاكننده يكي از اصليترين نقشهاي سريال «حضرت يوسف(ع)» است. او كه سابقه زيادي در بازيگري دارد و از او تاكنون بازي در سريالها و فيلمها سينمايي زيادي را در كارنامهاش دارد، بدون شك يكي از ماندگارترين نقشهاي او «حضرت يعقوب» است. چند روز پيش با اين بازيگر مطرح به بهانه پايان اين مجموعه ديدني گفتگويي ترتيب داديم. او در قسمتهاي ابتدايي و پاياني اين مجموعه نقشي پررنگ ايفا كرده است، بخوانيد پرسشها و پاسخهاي او در مورد اين مجموعه را. خانوادهسبز:از ادامه نقشتان در سريال «حضرت يوسف» و پايان آن بگوييد؟ پاكنيت: به هر حال قصه اين طور ادامه پيدا ميكند كه پيراهن يوسف به كنعان ميرسد و حضرت يعقوب بينايي خود را به دست آورده و به سمت مصر حركت ميكند. خانوادهسبز: فكر ميكنيد در اين مجموعه به شخصيت حضرت يعقوب به اندازه كافي پرداخته شده است؟ پاكنيت: قصه، قصه حضرت يوسف است، اما تا جايي كه نياز بوده كه به روشن شدن شخصيت حضرت يوسف كمك شود، پرداخته شده است. خانوادهسبز:انتقاداتي به غيرواقعي بودن بخشهايي از اين مجموعه وارد شده است، آنها را قبول داريد؟ پاكنيت:تا جايي كه من اطلاع دارم فيلمنامه اين مجموعه به طور كامل با قرآن كريم و الميزان تطابق دارد و چيزي خارج از آن نيست. خانوادهسبز: اينكه شما و خانم كتايون رياحي بيشترين دستمزد را براي بازي در اين سريال گرفتيد، حقيقت دارد؟ پاكنيت: (ميخندد) اين را بايد از آقاي سلحشور بپرسيد، چون ما هيچ كدام نميدانيم كه ساير بازيگران با چه مبلغ قراردادي حاضر به بازي در اين مجموعه شدند. آنچه لازم است بگويم اينكه دستمزدهاي بازيگران در اين سريال متعادل بوده است. خانوادهسبز: در قسمت پاياني چقدر نقش حضرت يعقوب پررنگتر ميشود؟ پاكنيت: خواهيد ديد كه پايان داستان، حضرت يعقوب نقش پررنگتري دارد و به نوعي فينال داستان با او تمام ميشود. خانوادهسبز: بازي «زهير ياري» در نقش بنيامين را چگونه ديديد؟ پاكنيت: او بازيگري تواناست كه سابقه زيادي در تئاتر دارد و طبيعتا انتظار ميرفت كه خوب از پس اين نقش برآيد كه فكر ميكنم موفق بوده است. خانوادهسبز: جالبترين خاطره يا اتفاقي كه از قسمتهاي پاياني اين سريال به ياد داريد، چيست؟ پاكنيت: يكي از جذابترين خاطرات من لحظه ديدار حضرت يعقوب و يوسف در اواخر داستان است كه به نظر من اوج اين سريال ميباشد. آنها بعد از سي سال همديگر را ميبينند و صحنههاي عجيبي رقم ميخورد. خانوادهسبز: نمونههاي خارجي داستان حضرت يوسف را هم ديدهايد؟ پاكنيت: نديدم، اما شايد جالب باشد بدانيد كه شنيدهام كارتون اين داستان هم ساخته شده است. خانوادهسبز: در قسمتي كه حضرت يعقوب نابينا ميشود، گريم متفاوتي داشتيد. از اين گريم در رسيدن به اين حس بگوييد؟ پاكنيت: گريمورها بار بسيار سنگيني روي دوششان بود و چون تعداد آدمها زياد بود بايد با دقت زيادي گريم ميكردند و زمان آن هم طولاني بود. ضمن اينكه تغيير چهرهها هم زياد بود. براي قسمتي كه حضرت يعقوب نابينا ميشود، لنز مخصوصي ساخته بودند كه در عالم واقعيت هم وقتي آن را به چشم ميزدي نميتوانستي چيزي ببيني. اين لنز ساختگي و فقط مربوط به اين بخش بود و پشت آن ديده نميشد. البته چشم را مقداري اذيت ميكرد، اما آسيب نميرساند. فكر ميكنم اين قسمت اوج گريم حضرت يعقوب بود. چون پيري، نابينايي و بيمار شدن حضرت يعقوب را به خاطر دوري از يوسف و بنيامين به تصوير ميكشد. چون اين فرزندان صادقتر از بقيه بودند فقدان آنها تاثير زيادي روي حضرت يعقوب ميگذاشت و فكر ميكنم گريم خوب، خيلي كمك كرد منبع : خانوادهسبز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5200]
صفحات پیشنهادی
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر-روبهرويش كه مينشيني، شباهت زيادي به عمويش «حسين ياري» دارد، او جوان موفقي است كه از دوران نوجواني به هنر ...
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر-روبهرويش كه مينشيني، شباهت زيادي به عمويش «حسين ياري» دارد، او جوان موفقي است كه از دوران نوجواني به هنر ...
مجموعه عکس از سریال حضرت یوسف (عکس فیلم یوسف پیامبر)
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر. ... با او بيشتر در مورد سريال حضرت يوسف(ع) گفتگو كرديم، چرا كه در قسمتهاي آخر اين مجموعه حضوري پررنگ .
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر. ... با او بيشتر در مورد سريال حضرت يوسف(ع) گفتگو كرديم، چرا كه در قسمتهاي آخر اين مجموعه حضوري پررنگ .
عکسهای دیدنی : خوابهای یک کنکوری!
حفظ قرآن در خواب يا خواب در خدمت قرآن · مسافران سپیده ... عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر.
حفظ قرآن در خواب يا خواب در خدمت قرآن · مسافران سپیده ... عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر.
10 فرودگاه زیبای دنیا (عکس)
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر. ... بيوگرافي در 26 فروردين سال 59 به دنيا آمدم، ليسانس ...
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر. ... بيوگرافي در 26 فروردين سال 59 به دنيا آمدم، ليسانس ...
عکس وگفتگو با مصطفی زمانی نقش حضرت یوسف (ع)
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر با او بيشتر در مورد سريال حضرت يوسف(ع) گفتگو كرديم، چرا كه در قسمتهاي آخر ... آن زمان يك معلم تاريخ داشتيم ...
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر با او بيشتر در مورد سريال حضرت يوسف(ع) گفتگو كرديم، چرا كه در قسمتهاي آخر ... آن زمان يك معلم تاريخ داشتيم ...
سريال «مريم مقدس»
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر در سريال «مريم مقدس(س)» هم در يك سكانس بازي كردم، در آن سريال نقش جبرئيل را بازي كردم. سپس سريال امام ...
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر در سريال «مريم مقدس(س)» هم در يك سكانس بازي كردم، در آن سريال نقش جبرئيل را بازي كردم. سپس سريال امام ...
«توطئه فامیلی»؛ سریال نوروزی رامبد جوان
سریال توطئه فامیلی رامبد جوان در شبكه یك سریال توطئه فامیلی رامبد جوان در شبكه یك. ... عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر ... بهترین متن ها برای ...
سریال توطئه فامیلی رامبد جوان در شبكه یك سریال توطئه فامیلی رامبد جوان در شبكه یك. ... عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر ... بهترین متن ها برای ...
بهترین متن ها برای کارت تبریک عید نوروز
سریال توطئه فامیلی رامبد جوان در شبكه یك. ... عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر ... بهترین متن ها برای کارت تبریک عید نوروز ... حکایت فلورا سام ...
سریال توطئه فامیلی رامبد جوان در شبكه یك. ... عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر ... بهترین متن ها برای کارت تبریک عید نوروز ... حکایت فلورا سام ...
خاطرات فردا را در شبكه يك ببينيد
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر ... ببينيد، روزهاي فرد، برنامه «صبح عالي بخير» از شبكه اول ساعت 15/8 صبح. ... صبح عالي بخير سه سال پيش ...
عکس ومصاحبه جالب از بنیامین سریال یوسف پیامبر ... ببينيد، روزهاي فرد، برنامه «صبح عالي بخير» از شبكه اول ساعت 15/8 صبح. ... صبح عالي بخير سه سال پيش ...
یوسف به روایت ایرانیها
اولین و بدیهیترین تصوری كه هر مخاطبی از این سریال تلویزیونی دارد، انتخاب ... سریالهای تلویزیونی یوسف پیامبر، مختارنامه، آشیانه ، روزگار قریب، در چشم باد، ... در بین راه همسرش راحیل به هنگام وضع حمل از دنیا میرود و یوسف و بنیامین بیمادر میشوند. ... نامه اشاره شده اما شاید جالب باشد كه بدانید بیشترین انتقاد به این سریال در درجه ...
اولین و بدیهیترین تصوری كه هر مخاطبی از این سریال تلویزیونی دارد، انتخاب ... سریالهای تلویزیونی یوسف پیامبر، مختارنامه، آشیانه ، روزگار قریب، در چشم باد، ... در بین راه همسرش راحیل به هنگام وضع حمل از دنیا میرود و یوسف و بنیامین بیمادر میشوند. ... نامه اشاره شده اما شاید جالب باشد كه بدانید بیشترین انتقاد به این سریال در درجه ...
-
تصویری
پربازدیدترینها