واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دربندی، محمدرضا - در این بخش به عوامل حرفه ای یعنی اطلاعات، تجربه، قدرت تصمیم گیری، مشاوره و ایجاد روحیه خوف و رجا اشاره می شود. ویژگیهای موثر در مدیریت (2) سید محمد رضا دربندی در بخش اول این مقاله گفته شد ، گروه اول ویژگی های مدیر ، مربوط به مهارتهای شخصیتی است که شامل جنبههای ذاتی رهبری ، اصالت خانوادگی ، تقوی و تعهد و عنایت الهی است. در این بخش گروه دوم ، یعنی مهارت های حرفه ای مورد توجه قرار می گیرد. گروه دوم: مهارتهای حرفهای 1- اطلاعات همانطور که قبلا بیان شد، بعضی راه افراط پیش گرفته و معتقدند جنبههای ذاتی، یعنی هنر مدیریت، نقش مهمی در مدیریت ندارد و حرف اول و آخر، توسط علم وفن آوری زده میشود. لکن قول متعادل این نیست، گری یوکل می گوید: این فرض که در قدیم گفته میشد «رهبران، مادرزادی رهبرند» دیگر اعتبار ندارد و امروز یک عقیده متعادلی طرح شده که میگوید : بعضی از صفات فطری در مدیران، اثر بخشی رهبری را افزایش میدهد ، اما تضمین کننده اثر بخشی نیست.(کتاب مدیریت و رهبری در سازمانها ) در واقع، نظریه جدید میگوید: هنر مدیریت شرط لازم است، ولی شرط کافی نیست. بنابراین برای کفایت آن، به چند عامل دیگر باید مجهز شد که یکی از آنها علم و آگاهی است. یک مدیر، برای تصمیم گیری صحیح، باید از اطلاعات لازم برخوردار باشد. این اطلاعات دارای گسترة وسیعی است که عبارتاند از: اطلاعات عمومی، اطلاعات مذهبی، اطلاعات روانشناسی ، اطلاعات تخصصی و ...، اما از همه مهمتر اطلاعات مدیریتی است. مدیر بایستی از مبانی و اصول مدیریت، نظریههای مطرح در این رشته و روشهای تجربه شده در این حوزه، اطلاع داشته باشد. این مجموعهٴ اطلاعات، در موفقیت او نقش اساسی خواهد داشت. 2- تجربه تجربه ، یکی از سه محور اساسی مدیریت است. کسی که ذاتا روحیه رهبری دارد، و به فراگیری علم مدیریت نیز میپردازد، هنوز پختگی و زمینه لازم را برای مدیریت صحیح کسب نکرده است. بنابراین باید از کارهای کوچکتر شروع کرده و به کسب تجربه مبادرت ورزد. چیزی که از طریق تجربه کسب میشود، به روشهای دیگر قابل کسب و انتقال نیست. در جریان عمل، انسان به نکات ظریف و دقیقی دست می یابد که برای کارهای آینده او بسیار راهگشا و موثر خواهند بود. به همین لحاظ، از معصومین، علیهم السلام نقل است: التجربه فوق العلم تجربه بالاتر از علم است البته، نکتهای که باید مورد توجه قرار گیرد اینست که تجربه، خود به خود حاصل نمیشود، فرد بایستی با توجه و دقت، به کسب تجربه بپردازد. از این رو، گاهی مشاهده میکنیم، فردی که در کاری 5 سال سابقه دارد، تجربهاش از کسی که در همان کار 20سال سابقه دارد، بیشتر است. •3- قدرت تصمیم گیری یکی از عوامل موثر در مدیریت، قدرت تصمیم گیری است، مدیری که نمی تواند تصمیم بگیرد، نمی تواند موفق باشد. عدم قاطعیت، عدم شجاعت برای اخذ تصمیمهای مهم ، حالت شک و تردید در انجام کارهای مورد نظر، بزرگترین آفتی است که مدیر را تهدید می کند. مدیر بایستی: مقدمات کار را به دقت بررسی کند؛ روشهای رسیدن به مطلوب را مورد مطالعه قرار دهد؛ با افراد صاحب نظر مشورت نماید؛ میزان ریسک پذیری خود و سازمانش را مشخص کند؛ سپس با قاطعیت، تصمیم گیری نماید. مدیران تا در تصمیم گیری، مصمم نشوند، نباید امیدی به پیشرفت کارشان داشته باشند. 4- مشاوره انسان هر چقدر عالم، با تجربه و مدیر باشد، از مشاوره با دیگران بی نیاز نیست. هر پدیدهای دارای زوایای گوناگونی است که ممکن است کلیه این زوایا و ابعاد به نظر یک فرد نرسد. ممکن است یک مدیر از زاویه دید خود یک پدیده را بررسی و تجزیه تحلیل نماید؛ اما از یک زاویه دیگر مطالبی وجود داشته باشد که از نظر او مغفول مانده باشند. بنابر این لازم است مدیر برای انجام هر کاری، با افراد ذیربط مشاوره کرده و سپس تصمیم گیری نماید. خداوند تبارک و تعالی به پیامبرش می فرماید: و شاور هم فی الامرفاذا عزمت فتوکل علی الله (آل عمران 59) درامور با مردم مشورت کن و هنگامی که خواستی تصمیم بگیری ، به خدا توکل کن . همچنین علی علیه السلام درحکمت شماره 152 نهج البلاغه می فرماید: هر کس به مرتبه ای از قدرت ، ثروت ، علم و ... دست یابد، خودرای می شود و هر کس خودرای و مستبد گردید، هلاک می گردد. لکن کسانی که با مردان اهل نظر مشورت نمایند، در واقع در عقل آنها شریک شدهاند. نکته مهمی که در اصل مشورت بایستی توجه داشت این است که مدیر باید هنر جمع کردن نظریات را داشته باشد زیرا، گاهی مشورت با افراد، موجب سست رای شدن مدیر گشته و نمی تواند تصمیم گیری نماید. 5- ایجاد روحیه خوف و رجا یکی از مواردی که در پیشبرد کار سازمان موثر است، حالت خوف و رجای کارکنان نسبت به مدیر است، به عبارت دیگر، مدیر باید به گونه ای عمل کند که کارکنان، هم به او علاقمند باشند و هم نگران این باشند که اگر کارشان را صحیح انجام ندهند، او ناراحت می شود. ماکیاول در رساله قرن شانزدهم به نام پرنس (شهریار)، نظریه جالبی را بیان می کند: کارکنان باید هم به مدیر علاقمند باشند و هم از او بیمناک، رابطه بر مبنای عشق، زوال پذیر و کوتاه مدت است و...، اما رابطه براساس ترس، عمر طولانیتری دارد. ماکیاول در ضمن، هشدار می دهد مبادا این ترس تبدیل به تنفر شود، زیرا تنفر موجب تحقیر و کوشش برای براندازی خواهد شد. این حالت موجب می شود ، کارکنان همیشه خود را تحت نظارت بدانند و از کم کاری و کوتاهی دست بردارند. در واقع هنگامی که مدیر حضور ندارد، سایه او بر سر کارکنان وجود دارد و موجب می شود، به همان دقتی که در هنگام حضور وی فعالیت می نمایند، درزمان عدم حضور وی نیز فعالیت کنند . پاول هرسی میگوید: در مدیریت سازمانها، تفاوت میان مدیران، بیان کننده این است که چرا هنگامی که سرپرست در محل کار خود حاضر است و کارگر را زیر نظر دارد، بازده کار رضایت بخش است؛ ولی هنگامی که خارج می شود، بازده کار کم می شود و بازار شوخی های رکیک و ضایعات بالا می رود. در بعضی محیط ها، با خروج سرپرست، کارگران کار را به نحو احسن انجام می دهند. ( مدیریت رفتار سازمانی.جهاد دانشگاهی)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 686]