واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - مروری بر مختصر کتاب«یک عمر مسلمانی»- انتشارات امیرکبیربخش دوم یاد خدا(ذکر) یاد خدا، مهم ترین سلاح تو در مقابل شیطان و وسوسه اوست. تلاش کن از یاد خدا غافل نشوی. می توانی مدام اسمهای خدا را به بهانه های گوناگون بر زبانت ببری... یا مدام در دلت به خدا و مهربانی هایش فکر کنی. * مهم ترین ذکر خدا، نماز است. یادت باشد که شیطان به خاطر سجده نکردن به آدم، از درگاه خدا رانده شده و بنابراین، به عبادتی که سجده داشته باشد، حسّاس است و بیش از هر جا، هنگام نماز، سراغت می آید تا هر طور که می تواند، ذکرت را نابود کند... برای همین است که در نماز، همه فکرهای دنیا به ذهنت می رسند! * اگر می خواهی به معنای درستش ذکر خدا را بگویی؛ بدان که باید چهار مرحله را بگذرانی: اول همان واژه هایند که بر زبانت جاری می شوند: یا الله!... یا رحمان!... یا...! دوم مرحله ای است که ذکر را بیش از یک بار می گویی و متوجه می شوی که تک و توک، بخشی از ذکر را با درک بهتر می گویی و این بخش، همان است که ذکر، دارد تلاش می کند به قلبت وارد شود. سوم، در این بخش، قلب را عادت می دهی به ذکر و دیگر با یاد خدا آشناست و آشنایی اش پیوسته است. مرحله آخر، جالب است. تا اینجا، «تو» بودی که به قلبت الهام می کردی ذکر بگوید... از اینجا به بعد، قلب تو(بیدار باشی یا خواب)، کار خود را می داند و ذکر را می گوید. در این مرحله، بی آنکه تصمیم بگیری، یاد خدا از تو جدا نخواهد شد. بیم و امید(خوف و رَجا) بعضی از آدم ها آنقدر از خدا می ترسند که همه عبادت و ذکرشان به خاطر شدت ترسشان از خداست... بعضی از آدم ها هم آنقدر به خدا امیدوارند که هیچ عبادتی را لازم نمی دانند و از هیچ گناهی پرهیز نمی کنند... هر دو گروه، اشتباه می کنند. * گفته اند: - پسرم!... فکر کن اگر به اندازه اهل زمین عبادت کرده باشی، خدا از تو قبول نخواهد کرد؛ به این اندازه نگران باش... و فکر کن اگر به اندازه اهل زمین گناه کرده باشی، خدا تو را خواهد بخشید؛ به این اندازه هم امیدوار باش!(تا نه بیش از اندازه امیدوار و نه بی اندازه نگران باشی)- امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) * گفته اند: - پدرم محمد بن علی باقرالعلوم می گفت:«کسی به مرحله ایمان حقیقی می رسد که اندازه امید و نگرانی اش یکی باشد»- امام ششم: جعفر صادق(ع). * اگر می خواهی به کسی دین درست را بیاموزی؛ نه آنقدر از عذاب خدا بگو که از خدا وحشت کند و هیچ وقت نتواند خدا را دوست داشته باشد... نه آنقدر از لطفش بگو که فکر کند می تواند تا آخر عمرش گناه کند و لحظه های آخر زندگی اش وقت توبه است. گروه اول، از لذت ارتباط درست با خدا محروم می شوند ...و گروه دوم، یادشان می رود که لحظه مرگ آدم هامعلوم نیست و * - ای داوود!... تو پیامبر منی، مردم را دوست من کن! - خدایا!... چگونه دوستی ات را به مردم بیاموزم؟ - از مهربانی ام بگو و به یادشان بیاور که چقدر در زندگی شان از من مهربانی دیده اند- گفتگوی خداوند با داوود نبی(ع). * یکی از بزرگان، عادت داشت بیش از نگران کردن مردم، بندگان خدا را به لطف او امیدوار می کرد. پس از مرگ، خوابش را دیدند و پرسیدند: - خدا با تو و اعمالت چگونه رفتار کرد؟ گفت: - مرا به جایی بردند و گفتند:«در محضر خدایی؛ هر چه پرسیده می شود بگو!»... جز اطاعت، کاری نمی توانستم بکنم. ندایی را شنیدم که پرسید:«مگر از مجازاتم غافل بودی که آن همه از مهربانی ام گفتی؟... نترسیدی بندگانم گناهکار شوند و تقصیر تو باشد؟»... نمی دانستم چه بگویم. ناگهان فکری از ذهنم گذشت و گفتم:«خدایا!... راست می گویی؛ اما دوست داشتم مخاطبانم دوستت داشته باشند»... کمی سکوت شد. دلم می لرزید. دوباره ندا را شنیدم. گفت:«همه گناهانت را به خاطر نیَّت خوبت بخشیدم». * گناه، لذت دارد؛ آدم ها هم که نمی توانند گناه نکنند... اما وقتی در دلشان از مجازات خدا نگران باشند، نمی توانند از گناهی لذت کامل ببرند. آدمی هم که از گناه لذت کافی نبرد، آرام- آرام، از گناه کردن پرهیز می کند تا نگرانی آخر گناه، کامش را تلخ نکند. خوبی خوف این است. ضعف نفس و اعتماد به نفس کسی که اعتماد به نفسش کم است، مدام مضطرب و نگران است. اجازه می دهد دیگران به او اهانت کنند و باورش نمی شود که اهانتی درکار بوده!... ... کسی که اعتماد به نفسش کم است، از وارد شدن به کارهای بزرگ، می ترسد و همیشه با کارهای کوچک و نه چندان مهم راضی است. ... کسی که اعتماد به نفسش کم است، مهم ترین چیزی را که از دست می دهد این است که هرگز «نهی از منکر» نمی کند چون می ترسد شنونده کلامش با او برخورد کند. ... کسی که اعتماد به نفسش کم است، همیشه از حادثه های دنیا بیش از اندازه آن حادثه می ترسد و دست و پایش را چنان گم می کند که نمی تواند تصمیم درستی بگیرد. * گفته اند: - خداوند، در همه امور، به بنده اش اجازه داده برای خود تصمیم بگیرد؛ اما در یک مورد اجازه ای به بندگانش نداده... در این مورد که بگذارند دیگران به آنان اهانت کنند؛ چون خدا بندگانش را عزیز آفریده و دوست دارد که عزتشان را حفظ کنند- امام ششم: جعفر صادق(ع). * گفته اند: - وقتی کسی تلاش می کند و اعتقادش را محکم می کند، مؤمن می شود و خدا، به مؤمن، سه پاداش بزرگ می بخشد: اول، زندگی و رفتارش را طوری می کند که در دنیا و آخرت، همه به او احترام بگذارند. دوم، همیشه و در هر کار، در دنیا و آخرت پیروزش می کند. سوم، خدا کاری می کند ستمگری که به حالش ستم کند، مدام از او بترسد- امام پنجم: محمد باقر(ع). * کسی که اعتماد به نفس داشته باشد، بین مرگ و زندگی، فرقی نمی گذارد و مرگ را نیز آغاز شکلی دیگر از زندگی می داند.(*) بی غیرتی و غیرتمندی وقتی کسی به حریم خانه، خانواده، دین و وطنت تجاوز کرد و تو، کاری نکردی و زیاد هم برایت مهم نبود، بدان که غیرتت را از دست داده ای... وقتی برای همه چیز ارزش و احترام قایل بودی، بدان که غیرتمندی. * گفته اند: - وقتی کسی غیرتش را از دست می دهد؛ خدا فرشته ای را می فرستد تا چهل روز و شب، بر سر وجدان او فریاد کشد تا بداند که غیرتش را از دست داده... اگر ندای وجدانش را شنید و توجهی نکرد، فرشته به درگاه خدا برمی گردد و ایمان صاحب خانه را نیز با خود می برد- پیامبر اکرم(ص). * آدم بی غیرت، نشانه دیگری هم دارد... از اینکه کار ناشایسته ای را در جمع مردم اجرا کند، نگران نمی شود. * بیکار نباش و سرت را شلوغ کن تا چشمت فریب زیبایی ظاهری جنس متفاوت را نخورد و اسیر دام شهوت نشوی. کسی که اسیر دام شهوت می شود، غیرتش را از دست می دهد. * کسی که بیشتر وقتش را در مهمانی می گذراند و مرزی برای خنده و شادی اش نمی شناسد؛ آهسته- آهسته بی غیرت می شود. * کسی که مدام تفریح می کند و در هر جا، شمع محفل می شود؛ دیگر به نکته های کوچک اهمیت نخواهد داد و آرام- آرام، همه چیز را «کُلّی» می بیند. برای همین هم غیرتش را درباره نکته های کوچک از دست می دهد. * گفته اند: - من نیز مانند خداوند، از مردی که بی دلیل به همسرش مشکوک می شود، بدم می آید- پیامبر اکرم(ص).
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]