واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین - ماهنامه مهرنامه در شماره سوم خود (خرداد 89) پرونده کوچکی دارد درباره هژمونی و مصاحبه هایی با استادان به نام حوزه روابط بین الملل منتشر کرده است . در این باره نکاتی قابل طرح است :گفته می شود هژمونی فعلی آمریکا رو به افول است . یعنی همچنان که چیرگی دو - سه قرنی بریتانیا سرانجام در اوایل قرن بیستم به پایان رسید آمریکا نیز با رشد قدرت های دیگر باید حداکثر تا اواسط قرن حاضر با هژمونی خود در عرصه بین الملل خداحافظی کند . دیگرانی چون فرید زکریا نیز در نظریه «جهان پسا آمریکایی» خود چنین سخنانی را گفته اند اما این حرف که احتمالا درست است ضرروتا به معنای جایگزینی قدرت دیگر نیست . به عبارت دیگر ، ممکن است اساسا به پایان هژمونی با تعریف سنتی آن برسیم ؛ زیرا احتمالا" مدل ها عوض می شود و نظریه هژمونی از تعریف مناسبات باز می ماند . برای تشریح جمله آخر به دو نکته کوتاه اشاره می شود :الف) اصولا نظریه ها به عکس قوانین فیزیک و مکانیک ، پایدار نیستند . بر اثر استقراء به وجود می آیند و تا زمانی که نمونه های مغایر دیده نشود سلطنت می کنند . حتی نظریه ها به خود ترمیمی نیز می پردازند یعنی با مشاهده نمونه های جدید - که می تواند بنیاد نظریه را براندازد - درصدد باز تعریف خود یا شمول جدید یا استثناء پذیری بر می آیند تا همچنان جامعیت خود را حفظ کنند . نظریه ها معمولا توسط شاگردان مکتب واضعان اولیه حراست می شوند و آنان تلاش دارند پاسخگویی نظریه را تداوم بخشند و با تعمیراتی روبنایی ، اصل بنا را حفظ کنند تا این که نظریه و پارادایم بالاخره به کهولت می رسد و از توجیه مناسبات و یا پدیده های جدید باز می ماند و نوآمده بازار، آن را از جلوه می اندازد و نهایتا به بایگانی سپرده می شود . اینجاست که بسته به اهمیت ، نقش آفرینی ، سبب سازی و دوره صدر نشینی به چند سطر یا چند صفحه در تاریخ علم تبدیل می شود .ب) در ریاضیات مبحثی داریم به نام برون یابی خطی . وقتی تابع یک خط یا منحنی را داریم می توانیم نقاط بعدی آن را رصد کنیم و از این طریق حدس بزنیم منحنی ما در صورت تداوم به کجا می رسد . اما اگر تابع ما ثابت نباشد یعنی درجه آن عوض شود امکان برون یابی وجود ندارد . گمان می کنم موضوع هژمونی نیز این دست باشد . یعنی همچنان که امروزه به جای تک قطبی ، به قول هانتینگتون «یک - چند قطبی» و به قول برخی متخصصان ژئو پلتیک « قدرت های بسیار و یک ابرقدرت» داریم در آینده نیز به دلیل بروز پدیده ها یاچرخش های نو ، عملا درجه این تابع عوض می شود و لذا نقطه جایگزین وجود ندارد تا قابل پیش بینی باشد .به عبارت دیگر ، در آینده بیست - سی ساله ، دیگر دولتها به مفهوم امروزی نقش آفرین اصلی نیستند و شرکتهای چند ملیتی و از آنها مهمتر ، «فرد» بازیگران اصلی می شوند . نقش ملیت در افراد کمرنگ تر می شود و معلوم نیست سهم یک ژاپنی الاصل متولد آمریکا که در چین برای یک شرکت چند ملیتی با محوریت هلند کار می کند به حساب چه کسی نوشته می شود ؟ اگرفقط اقتصاد را در نظر می گرفتیم مهم این است که او در کدام تولید ناخالص ملی (یا داخلی) نقش آفرینی می کند اما با پیچیدگی و درهم تنیدگی مفروض ، میراث 3 قرنی وستفالی (دولت - ملت) مخدوش می شود . پس این پیش بینی که هژمونی آمریکا پایان می یابد احتمالا درست است اما ضرورتا" به معنای آن نیست که چین یا ژاپن یا هند یا ایالات متحده اروپا جای آن را می گیرد بلکه شاید ناشی از آن باشد که اساسا مفهوم هژمونی با تعریف رایج آن پایان می یابد ، همچنانکه مفاهیم یا دانشواژه های زیادی مثل امپراطوری ، جنگ سرد و بازدارندگی پایان یافته است .علاوه بر این ، اگر آمریکا بتواند با آینده پژوهی مداوم ، موج های پیش رو را شناسایی و بدل آن را کشف کند می تواند افول هژمونی خود را به تاخیر اندازد یا حتی منتفی سازد ؛ به عبارت ریاضی ، نگذارد درجه تابع عوض شود . هرچند با رفتار شناسی کاخ سفید ( بویژه یکجانبه گرایی رسوب مانده از نومحافظه کاران و شاید فرهنگ آمریکایی) و همچنین سیر تحولات سریع جهان که امکان حفظ شرایط و برتری های موجود را سخت می کند ، چنین احتمالی ضعیف است .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]