واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > بادی، نزهت - اما فیلم این هفته یک اثر تجربی آوانگارد با ساختاری نامتعارف و لحن غیرعادی است که آدم حیرت می کند چطور توانسته با چنین استقبال و محبوبیت گسترده ای روبرو شود. متاسفم که هفته پیش به دلیل مریضی ام نتوانستم خیالبافها را بنویسم اما حالا بعد از شلوغی های جشنواره می توانیم دوباره سر بازی خودمان برگردیم. با این تفاوت که از این به بعد خیالبافها را دوشنبه هر هفته و یادداشتهای هفتگی ام را شنبه ها در سایت بخوانید. در ضمن به لطف دوستان وبلاگم نیز در سایت راه اندازی شده که دیگر می توانید مطالبم را در آن پیدا کنید. فیلم دفعه پیش بانی و کلاید ساخته آرتور پن بود که با گذشت زمان هنوز جذابیتش را از دست نداده است. تابحال فکر کردید فیلمهای خوب هر چه پیرتر و قدیمی تر می شوند، آدم بیشتر به آنها علاقه پیدا می کند. اما فیلم این هفته یک اثر تجربی آوانگارد با ساختاری نامتعارف و لحن غیرعادی است که آدم حیرت می کند چطور توانسته با چنین استقبال و محبوبیت گسترده ای روبرو شود. نه اینکه فکر کنید فیلم خوبی نیست، اتفاقا یکی از فیلمهای فوق العاده سالهای اخیر است اما فیلمساز چنان همه عناصر جذاب فیلم را تقلیل داده است که فکر می کردیم فقط سلیقه های خاص تر از آن لذت خواهند برد. در بیشتر صحنه های فیلم شخصیت تک افتاده دانیل دی لوئیس را در قاب های خالی و سکوت های طولانی در دل بیابانهای وسیعی می بینیم که خوشبختی اش را در مایه سیاهی که در دل زمین نهفته است می جوید. واقعا دنبال چیز دیگری نگردید، همه داستان همین است، قصه مردی که روز به روز بیشتر در باتلاق تیرگی و سیاهی زیرپایش فرو می رود تا مرد طلایی روزگارش شود اما درنهایت به مردی به شدت تنها تبدیل می شود که تنها کاری که از او برمی آید این است که بدترین چیزها را در مردم ببیند و نفرتش از آنها بیشتر شود. دانیل دی لوئیس در نقش یکی از ضد قهرمانهای مخوف سینمای سالهای اخیر با مهارت و تسلطی بی نظیر سیمای مردی را نشان می دهد که پشت چهره معمولی اش یک هیولا را پنهان کرده است. تا جایی که آدم احساس می کند خاویر باردم در "پیرمردها جایی ندارند" در مقابل او یک قاتل معصوم و دوست داشتنی است. البته نه اینکه فکر کنید در این فیلم با کشتار و شکنجه و خونریزی و اینجور چیزها روبرو هستید، بلکه خشونت فیلم در جوهره آن و نوع دیدگاهش نسبت به بشر و دنیای پیرامون آن نهفته است. درواقع از این همه نفرت، حرص و جاه طلبی که در وجود آدمها می بینید به هراس می افتید و تازه احساس می کنید پشت همه این انسان دوستی، مردم داری و اخلاق گرایی انسانهای دور و برمان می تواند چه نیات و افکار وحشتناکی مخفی شده باشد و همه اینها فقط بهانه هایی برای استثمار و سلطه جویی دیگران باشد. حالا متوجه شدید که چرا تعجب کردم که فیلمی به این تلخی و سیاهی چطور فیلم محبوب روزگار ماست. حتما به آخر دنیا رسیده ایم که از چنین فیلمهایی لذت می بریم و باورشان می کنیم. بعید می دانم دیگر فیلم بزرگی درباره امید و خوش بینی به رستگاری بشر ما را راضی کند. ما خیلی وقت است که از خودمان ناامید شده ایم. حالا اگر گفتید درباره چه فیلمی حرف زدیم؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 280]