پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848380394
ملکه ای در کنار ...
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ملکه ای در کنار ...
در آن زمان كه تازه به اسلام گرویده بودم، بحثهاى جدى درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت كه هنوز هم وجود دارد. اكثریت بر این نظر بودند كه مسئله حجاب، خلاف این اصل را ثابت مىكرد كه مدارس دولتى فرانسه باید نسبت به مذهب دانشآموزان بىتفاوت باشند و حتى من، به عنوان یك غیرمسلمان، مىاندیشیدم كه چرا باید چنین وسواسى درباره موضوعى كوچك - روسرى دانشآموزان - وجود داشته باشد.این احساس، همچنان در میان غیرمسلمانان به قوت خود باقى است كه زنان مسلمان، پوشش اسلامى بر تن مىكنند؛ تنها به این دلیل كه مجبور به اطاعت از سنتها هستند و بنابراین، حجاب، نماد ظلم و ستم است. از این رو، استقلال و آزادى زنان، میسر نخواهد شد؛ مگر با برداشتن حجاب.چنین درك ناپختهاى در میان مسلمانان كماطلاع یا بىاطلاع از اسلام هم وجود دارد. این افراد، چنان به التقاط دینى و سكولاریسم خو گرفتهاند كه از درك این مطلب كه اسلام دینى جهانى و جاودانى است، ناتوانند. این در حالى است كه زنان غیرعرب، در سراسر دنیا، به دین اسلام مىگروند و حجاب را به عنوان یك شرط مذهبى مىپذیرند و نه به خاطر برداشتى نادرست از سنت. من هم نمونهاى از این زنان هستم. حجاب من، نه بخشى از هویت سنتى یا نژادى من است و نه معنایى سیاسى یا اجتماعى دارد؛ بلكه حجاب من، تنها و تنها، هویت مذهبى من است. من پیش از آنكه در پاریس دین اسلام را برگزینم، حجاب را در حد خودم رعایت مىكردم. شكل حجاب، بسته به كشورى كه فرد در آن زندگى مىكند و یا میزان آگاهى او از اسلام، متغیر است. در فرانسه، من تنها شالى بر سر مىگذاشتم كه از نظر رنگ، با دیگر لباسهایم متناسب بود. این تركیب، تقریباً مُد به حساب مىآمد. اكنون كه در عربستان سعودى هستم، چادر سیاه سرتاسرى بر تن مىكنم كه حتى چشمانم را هم مىپوشاند. به این ترتیب، من حجاب را از سادهترین شكل تا كاملترین آن، تجربه كردهام. واقعاً معناى حجاب چیست؟ با وجود اینكه كتابها و مقالههاى زیادى درباره حجاب نگاشته شده، اما تمام آنها، نگرش افرادى است كه از بیرون به این قضیه نگاه مىكنند. من امیدوارم با در نظر گرفتن این نكته كه از داخل به این مسئله مىنگرم، بتوانم آن را شرح دهم.
هنگامى كه تصمیم گرفتم اسلام خود را ابراز كنم، هرگز فكر نكرده بودم كه آیا خواهم توانست روزى پنج نوبت نماز بخوانم یا اینكه آیا قادر خواهم بود حجاب خود را حفظ كنم؟ شاید از این مىترسیدم كه اگر جدى به این موضوع فكر كنم، به نتیجه منفى برسم و این كار، مىتوانست تصمیمم را مبنى بر مسلمان شدن، تحت تأثیر قرار دهد. تا زمانى كه مسجد جامع پاریس را ندیده بودم، هیچ كارى با اسلام نداشتم و با نمازگزاران و حجاب، هیچ آشنایى نداشتم. در واقع، هر دوى آنها برایم غیرقابل تصور بودند؛ اما شوق مسلمان شدن، چنان در من قوى بود كه نگران چیزهایى كه در آن سوى این تغییر در انتظارم بودند، نبودم.رعایت حجاب، باعث شادمانىام شد و نیز نشانه فرمانبردارى من از خداوند و تجلى ایمانم بود. دیگر لازم نبود كه اعتقاداتم را با صداى بلند فریاد بزنم؛ حجاب من، آنها را به روشنى براى همگان بیان مىكرد.پس از گوش دادن به یك سخنرانى در مسجد پاریس، محاسن رعایت حجاب بر من روشن شد؛ تا حدى كه حتى پس از خروج از مسجد هم روسرى را از روى سرم برنداشتم. آن سخنرانى، مرا غرق در نوعى رضایت روحى كرد كه هرگز قبلاً نمىشناختم؛ آن چنان كه اصلاً نمىخواستم روسرى را از سرم بردارم. در آن وقت، به دلیل سرماى هوا، پوشش حجابم، توجه زیادى را به خود جلب نكرد؛ ولى خودم به شدت احساس مىكردم كه با دیگران تفاوت دارم؛ احساس طهارت و امنیت مىكردم. احساس مىكردم كه در محضر خداوند هستم. به عنوان یك خارجى در پاریس، از اینكه مردان به من خیره شدند، احساس خوبى نداشتم؛ ولى با پوشش حجاب، از نگاه مردان در امان بودم.رعایت حجاب، باعث شادمانىام شد و نیز نشانه فرمانبردارى من از خداوند و تجلى ایمانم بود. دیگر لازم نبود كه اعتقاداتم را با صداى بلند فریاد بزنم؛ حجاب من، آنها را به روشنى براى همگان بیان مىكرد؛ به ویژه براى دیگر مسلمانان. به این ترتیب، حجاب به تقویت پیوند من با دیگر خواهران مسلمانان كمك مىكرد. حجاب براى من، خیلى زود، به یك امر طبیعى و كاملاً اختیارى تبدیل شد. هیچ كس نمىتوانست مرا مجبور به رعایت حجاب كند و اگر هم مىكرد، من از آن سرپیچى مىكردم. در اولین كتابى كه درباره حجاب خواندم، نویسنده با زبان بسیار ملایمى بیان كرده بود كه: «خداوند، حجاب را جداً توصیه مىكند» و در اسلام، ما باید از خواستههاى خداوند اطاعت كنیم. از اینكه من هم موفق به انجام وظایف دینى خود، به صورت اختیارى و بدون هیچ مشكلى شدم، خوشحال بودم. الحمدالله.حجاب به مردم یادآورى مىكند كه خداوند وجود دارد و همیشه به من یادآور مىشود كه من باید مثل یك مسلمان رفتار كنم؛ درست مانند افسران پلیس، كه در لباس خدمت، آگاهتر و مراقبتر هستند؛ من هم با حجاب، بیشتر احساس مسلمان بودن مىكنم.
دو هفته پس از آنكه به اسلام گرویدم، براى شركت در یك جشن عروسى خانوادگى، به ژاپن بازگشتم و تصمیم گرفتم كه تحصیل در فرانسه را رها كنم. اشتیاق تحصیل در رشته ادبیات فرانسه، جاى خود را به شوق تحصیل در ادبیات عرب داده بود. براى تازه مسلمانى چون من، با آگاهى اندك از دین اسلام، زندگى در شهرى كوچك در ژاپن كه مرا از سایر مسلمانان جدا مىساخت، آزمایش بزرگى بود؛ هرچند، این دورى از اجتماع مسلمانان، آگاهىهاى اسلامىام را افزایش داد و دانستم كه تنها نیستم؛ زیرا كه خداوند با من است. من مىباید بسیارى از لباسهایم را كه قبل از مسلمان شدن مىپوشیدم، كنار مىگذاشتم. یكى از دوستانم به من كمك كرد تا خیاطى پیدا كنم كه برایم تعدادى شلوار گشاد، نظیر آنچه پاكستانىها مىپوشند، بدوزد. در این باره، نگاه متعجب مردم، مرا آزار نمىداد.پس از شش ماه تحصیل در ژاپن، اشتیاقم به تحصیل زبان عربى به حدى افزایش یافت كه تصمیم گرفتم به قاهره بروم. من در آنجا دوستى را مىشناختم؛ اما هیچ كدام از اعضاى خانواده میزبان، انگلیسى یا ژاپنى نمىدانستند و بانویى كه در بدو ورود، مرا به داخل خانه هدایت كرد، از فرق سر تا نوك پا، سیاهپوش بود و حتى چهرهاش را هم پوشانده بود. اگرچه اكنون این نوع پوشش در اینجا (ریاض) برایم عادى و آشناست، ولى به یاد مىآورم كه در آن زمان، از دیدن چنین ظاهرى، سخت شگفتزده شده بودم؛ زیرا به یاد حادثهاى مشابه در فرانسه افتادم كه با دیدن چنین لباسى با خود فكر كرده بودم كه «این زنى است كه اسیر سنت شده، بدون كوچكترین آگاهى از اسلام واقعى»؛ زیرا به نظر من، پوشاندن صورت، نه یك ضرورت، بلكه سنتى بومى بود.در قاهره، مىخواستم به آن خانم بگویم كه در پوشش، زیادهروى كرده است و این نوع پوشش، غیرعادى و غیرطبیعى بود؛ اما در عوض به من گفته شد كه من به عنوان یك مسلمان، پوشش مناسبى براى ظاهر شدن بین مردم ندارم. من با این نظر مخالفت كردم؛ زیرا بر اساس آنچه من درك كرده بودم، این نوع پوشش، براى یك زن مسلمان كافى بود؛ اما یك ضربالمثل انگلیسى مىگوید: «هنگامى كه در رم هستى، مانند رمىها رفتار كن». از این رو، مقدارى پارچه خریدم و لباسى نظیر آنچه زنان مصرى مىپوشیدند (Khimar)، براى خودم دوختم؛ لباسى كه بازوها و پایینتنه را كاملاً مىپوشاند و حتى آمادگى داشتم كه صورتم را هم مانند اقلیت كوچك خواهران مصرى كه با آنها آشنا شده بودم، بپوشانم.پیش از مسلمان شدن، لباسهاى سبك مردانه، نظیر شلوار را بر پوشیدن لباسهاى زنانه، نظیر دامن، ترجیح مىدادم؛ اما نوع پوشش به سبك زنان مصرى، برایم خوشایند بود و در این لباس، بیشتر احساس آرامش و وقار مىكردم.از نظر غربىها، سیاه، رنگى مناسب براى لباسهاى شب است؛ چون زیبایى شخص را برجستهتر مىسازد. خواهران جدید من نیز در پوشش سیاهشان، واقعاً زیبا بودند و در چهرههایشان، نور قداست مىدرخشید.پس از اقامتى كوتاه در عربستان سعودى، مجبور شدم به پاریس برگردم. در آنجا متوجه شدم كه ظاهر خواهران مصرى، بىشباهت به راهبههاى كاتولیك نیست. در راه، با یك راهبه، همسفر بودم؛ در حالى كه از شباهت بین لباسهایمان لبخند بر لب داشتم. لباس او مانند لباس یك زن مسلمان، نشانگر این بود كه خود را وقف خداوند كرده است. متعجب شده بودم كه مردم درباره روبند راهبههاى كاتولیك، هیچ سخنى نمىگویند؛ ولى از روبند یك زن مسلمان، به شدت انتقاد مىكنند و آن را نماد تروریسم و ظلم مىانگارند. براى من مهم نبود كه لباسهاى رنگىام، جاى خود را به لباسهاى مشكى داده بودند؛ درواقع، پیش از مسلمان شدن، به گونهاى آرزوى داشتن زندگىاى چون زندگى یك راهبه را داشتم.پس از شش ماه اقامت در قاهره، چنان به آن لباس مشكى بلند عادت كرده بودم كه فكر مىكردم پس از بازگشت به ژاپن هم آن را خواهم پوشید؛ اما به چند دست لباس روشن و سفید نیاز داشتم تا زنندگى كمترى نسبت به رنگ سیاه داشته باشند.حق با من بود؛ زیرا ژاپنىها به پوشش سفیدم واكنش نسبتاً خوبى نشان مىدادند و به نظر مىرسید كه مىتوانستند حدس بزنند كه، من پیرو مذهبى خاص هستم. یك بار شنیدم كه دخترى - با اشاره به من - به دوستش گفت: او یك راهبه بودایى است. چقدر راهبههاى مسلمان، مسیحى و بودایى، به هم شباهت دارند! یك بار در قطار، مردى كه كنارم نشسته بود، از من پرسید: چرا چنین لباس غیرعادىاى را پوشیدهاى؟ وقتى برایش توضیح دادم كه من یك زن مسلمان هستم و اسلام به زنان امر كرده است تا اندام خود را بپوشانند؛ تا مردان ضعیفالنفس به گناه نیفتند، به نظر مىرسید كه او تحت تأثیر قرار گرفته است. هنگامى كه مىخواست قطار را ترك كند، از من تشكر كرد و گفت: دوست داشتم وقت بیشترى باشد تا درباره اسلام با تو صحبت كنم.هنگامى كه پدرم مرا مىدید كه حتى در روزهاى گرم هم با لباس آستینبلند و سرپوشیده بیرون مىرفتم، ابراز نگرانى مىكرد؛ اما من دریافته بودم كه حجاب، مرا از اشعههاى خورشید هم در امان مىدارد و در واقع، این من بودم كه از دیدن پاهاى برهنه خواهرم در شلوار كوتاهش، احساس ناراحتى مىكردم. من همیشه از دیدن چنین صحنههایى درباره زنان، احساس شرم مىكردم. بنابراین، مشكل نخواهد بود كه فكر كنیم این صحنهها چه تأثیرى بر مردان مىگذارد. در اسلام به زنان و مردان سفارش شده تا موقر (نجیب) لباس بپوشند و برهنه در میان مردم ظاهر نشوند؛ حتى در مكانهایى كه همگى زن یا مرد هستند.در اسلام، سعى زن بر این است كه براى شوهرش زیبا جلوه كند و شوهر هم مىكوشد تا براى همسرش زیبا باشد. در اسلام، حتى بین یك زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت مىدهد.این واضح است كه حد قابل قبول پوشیدگى اندام، با توجه به تفكر فردى و اجتماعى تعیین مىشود؛ به عنوان مثال، در ژاپن، 50 سال قبل، اگر زنى با مایو به شنا مىرفت، زشت محسوب مىشد؛ اما امروزه مایوى دوتكه، نوعى هنجار است؛ هر چند شنا كردن بدون پوشش بالاتنه، بىحیایى محسوب مىشود؛ در حالى كه شنا در سواحل جنوبى فرانسه، بدون پوشش بالاتنه، نوعى هنجار است. در برخى سواحل آمریكا، برهنهگرایان، لخت مادرزاد، در ساحل دراز مىكشند. اگر یك خانم «آزاد» كه حجاب را نفى كرده است، مورد سؤال یكى از همین برهنهگرایان قرار بگیرد كه چرا برجستگىهاى بدنش را مىپوشاند؛ در حالىكه این اندامها به اندازه دستها و صورت، طبیعى هستند، چه جواب صادقانهاى خواهد داد؟ در این جا، هوا و هوس مردان، تعیینكننده حد پوشیدگى زنان محسوب مىشود؛ اما در اسلام، چنین مشكلى وجود ندارد؛ زیرا خداوند مشخص كرده است كه چه بخشهایى باید و یا نباید پوشیده بمانند و ما از او اطاعت مىكنیم.پردههاى شرم در میان مردمى كه برهنه یا نیمه برهنه در جامعه ظاهر مىشوند و در مقابل چشمان دیگران، اجابت مزاج یا معاشقه مىكنند، دریده مىشود و این رفتار، مقام انسان را تا حد یك حیوان تنزل مىدهد. زنان ژاپنى، تنها هنگامى كه مىخواهند از منزل خارج شوند، آرایش مىكنند و براى ظاهر خود در خانه، اهمیت زیادى قائل نمىشوند. در اسلام، سعى زن بر این است كه براى شوهرش زیبا جلوه كند و شوهر هم مىكوشد تا براى همسرش زیبا باشد. در اسلام، حتى بین یك زن و شوهر هم حیا وجود دارد و این امر، روابط آنها را زینت مىدهد.مسلمانان به حساسیت بیش از حد درباره بدن متهم مىشوند؛ ولى آزارهاى جنسى رایج در جامعه، پوشش موقر و نجیبانه را توصیه مىكند. پوشیدن دامن كوتاه، مىتواند پیامى براى مردان باشد؛ مبنى بر اینكه «من در دسترس هستم»؛ اما حجاب، با صداى بلند اعلام مىكند كه «من براى شما ممنوع شدهام».پیامبر گرامى اسلام صلىاللَّه علیه و آله از دخترش حضرت فاطمه سلاماللَّه علیها پرسید: «بهترین چیز براى یك زن چیست»؟ وى فرمود: «اینكه نه مرد نامحرمى را ببیند و نه در معرض دید نامحرمان باشد». پیامبر صلىاللَّه علیه و آله خشنود شد و فرمود: «به درستى كه تو دختر منى». این سخنان، نشان مىدهد كه براى زنان بهتر است كه در خانه بمانند و تا حد امكان، از نگاه نامحرمان به دور باشند. در خارج خانه، نیز رعایت حجاب، همان اثر را دارد. پس از ازدواج، ژاپن را به قصد عربستان سعودى ترك كردم؛ جایى كه زنان بنا به رسم، در بیرون از منزل چهرههایشان را با نقاب مىپوشانند. من بىصبرانه منتظر بودم تا نقاب را امتحان كنم و بدانم كه پوشیدن آن، چه احساسى به من مىدهد؛ البته زنان غیرمسلمان هم لباسهایى به نام شنل مىپوشند كه آزادانه از شانههایشان آویزان است؛ ولى چهرهایشان را نمىپوشانند و زنان مسلمان غیرعرب هم كمتر صورتهایشان را مىپوشانند.همین كه به پوشیدن نقاب عادت كردید، متوجه خواهید شد كه اصلاً ناراحت نیستند. در واقع، من با نقاب، احساس كردم كه شاهكار و گنجى را پنهان مىكنم كه نه مىتوانى آن را ببینى و نه بشناسى. وقتى یك زن غیرمسلمان، یك زوج مسلمان را در خیابان مىبیند، به این مىاندیشد كه آنها كاریكاتورهایى هستند كه اداى زندگى را در مىآورند؛ ظالم در كنار مظلوم؛ در حالى كه با این نوع پوشش، زن مسلمان، احساس مىكند ملكهاى است كه خدمتكارش او را همراهى مىكند.اولین نقابى كه پوشیدم، چشمانم را نمىپوشاند؛ اما در زمستان از نقابى استفاده مىكردم كه چشمهایم را هم دربرمىگرفت و به این ترتیب، احساس سنگین چشم در چشم شدن با مردان نامحرم از بین مىرفت و درست مانند یك عینك آفتابى، از دید بیگانگان جلوگیرى مىكرد. این اشتباه است كه فكر كنیم زنان مسلمان خود را مىپوشانند؛ چون جزء اموال خصوصى شوهرانشان محسوب مىشوند؛ بلكه در واقع، آنها با این كار، شرافت، متانت و وقار خود را حفظ مىكنند و از اینكه توسط بیگانگان تصاحب شوند، جلوگیرى مىكنند. باید به حال زنان غیرمسلمان و زنان مسلمان لیبرال تأسف خورد كه آنچه را باید بپوشانند، در معرض دید عموم قرار مىدهند.وقتى یك زن غیرمسلمان، یك زوج مسلمان را در خیابان مىبیند، به این مىاندیشد كه آنها كاریكاتورهایى هستند كه اداى زندگى را در مىآورند؛ ظالم در كنار مظلوم؛ در حالى كه با این نوع پوشش، زن مسلمان، احساس مىكند ملكهاى است كه خدمتكارش او را همراهى مىكند.نگاه به حجاب از بیرون، دیدن حقایق پنهانِ درون آن را غیرممكن مىسازد. تفاوت موجود در دو زاویه دید، تا حدى مىتواند خلأ موجود در فهم اسلام را توضیح دهد. كسى كه از بیرون به اسلام مىنگرد، ممكن است آن را عامل محدودكننده مسلمانان بداند؛ اما از درون اسلام، چیزى جز صلح، آزادى و لذت [لذتى كه هیچ كس قبلاً آن را تجربه نكرده است]، نیست. پیروان اسلام، چه آنها كه مسلمان زاده شدهاند و چه آنها كه بعدها به اسلام گرویدهاند، اسلام را به جاى آزادى واهى در یك جامعه سكولار برگزیدهاند. اگر اسلام به زنان ظلم مىكند، چرا شمار زیادى از زنان جوان و تحصیلكرده در اروپا، آمریكا، ژاپن، استرالیا و...، «آزادى» و «استقلال» خود را رها مىكنند و به اسلام روى مىآورند؟زن آراسته به حجاب، به زیبایى فرشته است؛ پر از وقار، آرامش و اعتماد به نفس؛ اما تعصب كه چشم دیگران را كور كرده است، مانع از دیدن این زیبایى مىشود. «به راستى كه این چشمها نیستند كه كور مىشوند؛ بلكه این دلهاى درون سینهها هستند كه كور مىشوند». دیگر چگونه مىتوان بهتر از این، تفاوت میان ما و چنین انسانهایى را بر سر فهم و درك حجاب، توضیح داد؟ Nakata Khaulaمترجم: حمیده پشتوانمنبع: پرسمان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
ملکه ای در کنار ...-ملکه ای در کنار ...در آن زمان كه تازه به اسلام گرویده بودم، بحثهاى جدى درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت كه هنوز هم وجود دارد. اكثریت بر این ...
آستون مارتين DB5 اتومبيل اسطوره اي جيمزباند ، جواهر بي نظير اتومبيل سازي كه در كنار شون كانري در نقش جيمز باند ، مامور007 سرويس جاسوسي ملكه در فيلم هاي گلد ...
سیمای قرآنی ملکه ای که رستگار شد-سیمای قرآنی ملکه ای که رستگار شداز حساس ... سپس دستور داد تا آن تخت را در کنار تخت خودش بگذارند تا ببیند که آیا ملکه سبا، ...
ملکه گل ها-ملکه گل ها روزی روزگاری ، دختری مهربان در كنار باغ زیبا و پرگل زندگی ... گل ها كه از شنیدن این خبر بسیار غمگین شده بودند ، به دنبال چاره ای می گشتند .
از كار بركنار شدن پنج نظامي محافظ ملكه انگليس به علت مصرف مواد مخدر-از كار بركنار ... دوم ملكه انگليس را بر عهده داشتند به علت مصرف مواد مخدر از سمت خود بر كنار شدند. به گزارش خبرگزاري فرانسه از لندن ، وزارت دفاع انگليس با انتشار اطلاعيه اي اعلام ...
تصاویر( از زنان عماني در انتظار ملکه تا تصوير پرنس چارلز)-آخرین نیوز: درهفته گذشته ( 20 تا 26 نوامبر) وقايع گوناگوني در گوشه و كنار جهان رخ داده اند. ... نامعلوم 29 معدنچي در نيوزيلند و جنگ توپخانه اي دو كره از جمله اخبار مهم هفته گذشته بودند .
محبوبه بیات: من ملکهام وقتی با بیضایی کار میکنم-فرهنگ > سینما - محبوبه بیات، بازیگر ... گفت وقتی با بهرام بیضایی کار میکند خود را به مانند ملکهای میبیند. ... درواقع طرف باید بازیگر نباشد که در کنار بیضایی بازیگر خوب نشود.
ليست ميهمانان دعوت شده به عروسي نوه ملكه بريتانيا منتشر شد / اوباما ، بلر ... كاخ باكينگهام برگزار خواهد شد ، تبديل به سوژه اي داغ براي رسانه هاي بريتانيايي و جهان ... در اين ليست نام 46 شاهزاده و عضو خاندان سلطنتي از گوشه كنار جهان به چشم مي خورد .
زنان اسطوره ای اروپا-زنان اسطوره ای اروپاقسمت سوم از مقاله ی زنان نامدار تاریخ6- در آسیای صغیر تله زیلا (telesilla)شاعره و ... تله زیلا در کنار موطن خود آرگوس (Argos ی.
امامزاده ابراهيم سعيد آباد گلپايگان و کتيبهاي نويافته به خط محمد رضا امامي خوشنويس ... غرب شهرستان گلپايگان در روستاي »کنار رودخانه«1)، امامزادهاي قرار دارد که اثر. ... المؤيد بالتوفيق الرباني ابوالمظفر شاه عباس ثاني، خلدالله ملکه و سلطانه، نواب ...
-