واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: درسهایی از صحیفه سجادیه(7)
آیت الله امجددعای چهارم صحیفهی سجادیه راجع به اصحاب و دوستان پیغمبر است. در قسمتی از ایندعا میخوانیم:(عَلی جَمیعِهِم السَّلام)، وقتی از خواب بلند میشویم یك سلام به همهی اولیاء وانبیاء و شهداء بگوییم. آیا آنها جواب سلام ما را نمیدهند؟ جواب سلام آنها چگونه است؟ «السلام علی تخته فولاد السلام علی وادیالسلام» برای همهی آنها یك سلام میدهیم و همهشانهم جواب میدهند.آیتاللهالعظمی آقاشیخ محمّدتقی آملی به شیخان رفته بودند و وقتی گفته بودند «السلامعلیكم» یكدفعه دیده بود همهی علما بر روی قبر نشستهاند.مردنی در كار نیست. این كه فكر كنی قبر اینست كه بروی و در آن بخوابی و پشتت را به خاكبگذاری، این حرفها نیست. شاید اینگونه تمثیلی برای آدم بشود ولی اینگونه نیست كه ماگوشمان را روی قبر بگذاریم ببینیم نكیر و منكر آمدهاند یا نه و یا قبر را بشكافیم ببینیم آن مرده،تكان خورده یا نه؟ اینها درست نیست. مردن، رفتن از این خانه به آن خانه است. عزرائیل هم یكوجود خطرناك نیست، عزرائیل یك ملك بسیار زیبای خداست، منتها من آئینهی وجودم خراباست و عزرائیل را به صورت خودم میبینم و الاّ اگر آیینه صاف باشد، حضرت عزرائیل خیلیزیباست. اگر مؤمن باشیم یك دستهگل میدهد تا بو كنیم و به بهشت برویم. عزرائیل بدوناجازهی مؤمن جان او را نمیگیرد.تا از صحّت حدیثی مطمئن نشدهایم نباید آن را بخوانیم. اسلامشناسی خیلی مشكل است. یكفقهاش هشتاد سال كار میخواهد. بعد هم كه فقیه میخواهد نظر بدهد، اصحاب استفتاء را جمعمیكند. در یك احكام كه قطرهای از دریای معارف هم نیست، هشتاد سال باید استخوان خم كرد،آنوقت در معارف به این بزرگی كه فقهاكبر است، به راحتی نباید نظر داد. امروز از غیرمحكماتنباید حرف زد. لزومی ندارد كه منبر ما بگیرد.خدایا همه جایمان اشكال دارد، بالاتر از همه، بنده هستم. چه باید كرد؟ فقط باید دعا كرد تاسرپرستمان بیاید. گلهی بیچوپان چه ارزشی دارد؟ ما صاحب داریم و باید او دستمان رابگیرد. همانطور كه وقتی یك یهودی برای لطمه زدن به عقیدهی شیعه یك قالب گلی درست كردهبود و آن را روی انار قرار داده بود تا جایش بماند بعد به شیعیان گفته بود یا دلیل بیاورید و یاشما را میكشیم، آنها گفتند سه روز مهلت بدهید، وقتی روز اول و دوم نتوانستند مشكل را حلكنند روز سوم خدمت امام رفتند و حضرت به آنها فرمود: چرا همان شب اول نیامدید؟ ما بر شماحاضر و ناظریم. ما پشتوانه داریم ولی مشكل از ماست.
الحمدللّه كه غرق نعمتیم و حالیمان نیست، جملهی «حالیمان نیست» را بگویید تا بفهمیمحالیمان نیست. با حمد و استغفار، همهی خوبیها را میخواهند به ما بدهند. (تدرك بذلك الخیركلّه) چرا جامعهی ما استغفار نمیكند؟ در قدیم وقتی صبح به حمام میرفتند اذكار(أستغفراللّه) و (لاحول و لاقوة الاّ باللّه) را میگفتند. وقتی به دكان میرفتند ذكر میگفتند. حالاچه شده است؟ همه با موبایل مشغول به دنیا شده ا ند. ما در دنیا خلاصه شدهایم. آقای سیبویه وقتی بچههای سیّد پای منبر ایشان میآمدند، از منبر پایین میآمده است، آنها رامیبوسید و صلوات میفرستاد و همه را بلند میكرد، این كارها به ما نمیآید، ایشان یك عمرنوكر اهل بیت بود و صداقت داشت.(و جعلنی فی كلّ الاحوال متواضعاً) خدایا این كبر و حسد و كینه و خودخواهی وخودپرستی كه بدترین لحن است را از ما بگیر. هر قبله كه ببینی بهتر ز خودپرستی است. بوش،خودپرست است. خدایا خودپرستی را از ما بگیر.روزی آنست كه به انسان برسد(و جعل لكلّ روح منهم قوة معلوماً مقسوماً من رزقه لا من زاده ناقص و لایزید من نقص منهمزائد) (خدای تعالی برای هر روح و نفسی، رزق خاصی قرار داده است؛ هركه را روزی فراوانعنایت كرد، كسی را قدرت بر كم كردن آن نیست و هر كه را روزی اندك عنایت كرد، كسی راقدرت بر ازدیاد آن نیست.)روزی آنست كه به انسان برسد، بقیهاش روزی نیست. مثلاً یكی میگفت من هفده تا كشتی دردریای مدیترانه دارم. گفتم من بیكار نیستم، با من كاری نداشته باش. همهی دنیا برای من، ولی بهمن مراجعه نكنید. من نباید اسیر كاه و كوه این دنیا بشوم و حرص نباید بر آدم مسلّط بشود.البته این حرص، نعمت بزرگی است. اگر حرص نبود ما در رفاه نبودیم، خدا حرص را به بشر دادتا در رفاه باشد.روزی آن چیزی است كه به انسان میرسد. یك روز آقاشیخ محمدتقی بافقی را در زندان بردهبودند و گرسنهاش شده بود، چیزی هم نمیخورد، رو به خدا كرد و گفت: مگر خودت نگفتی (وَمَامِن دَابَّةٍ فِی الاَْرْضِ اءِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا) هر جنبندهای روزی دارد. خوب من هم جنبنده هستم باید بجنبم، بعد تكانی به خودش داد و یك دفعه در زندان باز شد و یكی از تجّار آمد و غذاهای ناببرای او آورد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 650]