واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > رجایی، غلامعلی - هفته دفاع مقدس اگرچه برای خیلی ها یادآوری خاطرات دوران جنگ واتفاقات آن است اما برای بر و بچه های جنگ یادآورخیلی چیزهای دیگر است.یاد آورظهور مردانی مرد و تجلی مردانگی مردانی بی تکرار یادآورکسانی که دنیا را با همه بزرگی آن کوچک دیدند وبا تعجب به کسانی که به آن دل خوش کرده ودر صف آرزوهای دور ودراز آن صف ایستاده بودند می نگریستند. کسانی که تمام وجودشان همه چشم شده بود،چشمی که فقط جلو را می دید و به سمت وسوی آخرت بود ،کسانی که برخلاف دل به دنیا خوش کرده ها، چشم پشت سرشان را نه بسته، که کور کرده بودند تا جزفرا روی خود را نبینند. کسانی که وجودشان همه گوش شده بود برای شنیدن فرمان پیری که خدا او را در آل رسول ذخیره کرده بود تا ازخمین برخیزد و بی آنکه بجای شاهان بنشیند ورفتارشاهی پیشه گیرد، به حکومت شاهان خاتمه دهد.مردی که نفس خود را اسیر خود کرده بود و ازهمین رو،امیر دل مردم شده بود. کسانی که چنان خالص شده بودند که نیمه شبها که بیشتر مردم به سان مردار در بسترهای نرم وراحت خود آرمیده اند و در خلوتهای نیمه شب از لذت با معشوق خود نصیبی نمی برند، دعایشان به دعای آن پیر بی تکرار جماران نشین گره می خورد وملائک قدرتمند الهی را از آسمان به زمین می کشانید .ملائکی که مات و مبهوت راز ونیازهای عاشقانه آنها با حضرت دوست واشک مدامشان در فراق آن یارغائب از نظر بودند . کسانی که تمرین عصمت شان لشکریان شیطان را به ستوه آورده بود .مردانی مرد، که گناه نمی شناختند. مردانی که همه عاطفه بودند اما هرگز اجازه ندادند عاطفه آنها بر دین واعتقادشان غلبه کند! کسانی که با تمام وجود و بذل موجود، که جان شان بود ایستادند تا ایران وایرانی به ذلت ننشیند ورفتند تا ایران وایرانی سربلند وسرافراز بماند. کسانی که گوهرجان را در طبق اخلاص نهادند وبه پیشگاه حق تقدیم کردند وبا اشک های مدام از حضرتش می خواستند آن را از آنان بپذیرد تا مبادا جون دیگران نصیب فرشته مرگ شود. مردانی که در شجاعت چنان بودند که مرگ را به بازی می گرفتند ومرگی که همه از او می گریزند از آنان می گریخت! مردانی که چنان گرم حهاد بودند که تقویم نمی دانستند وبا تاریخ ایام بیگانه بودند .همانها که شب را از روز و روز را از شب نمی شناختند و از همه تعلقات رسته بودند و همه چیزجز حضوردرجبهه را به فراموشی سپردند . مردانی که از آن همه جهاد وپایمردی، نه تنها برای خود چیزی نخواستند بلکه خود را بدهکار امام ومردم می دانستند. مردانی که ازتلاش وجهادشان که قدر آن را فقط خدا می داند وبس، نردبانی برای بالا رفتن بر این وآن وگذشتن از این وآن نساختند. مردانی که تا امام بود ،محبوبهای امام بودند واکنون درنظر بعضی متهمانی هستند که پذیرش قطعنامه را به امام تحمیل کرده اند و جام زهر را به امام نوشانده اند! ویا للعجب از بازیهای روزگار! ،کسانی که با نیامدن خود ،جبهه ها را به دشمن سپردند ودر دورانی که جبهه تشنه حضورشان برای یکسره کردن کار دشمن بود در سنگر شهرها! جا خوش کرده بودند، اکنون انگشت اتهام را به سمت مردانی کشیده اند که درغربتی وصف ناشدنی ایستادند تا ایران بایستد.مردانی که هرروز که از عمرجنگ می گذشت از تعدادشان کاسته می شد. مردانی که گویی همچون مولایشان علی(ع) غربت با وجودشان عجین شده است. مردانی که غریبان این ملک ودیارند وآه که غربتشان را پایانی نیست!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]