پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851345506
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز مانور قدرت در خطبه پر صلابت
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز مانور قدرت در خطبه پر صلابت
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «... و اينك الگوي فجر جهاني»،«مانور قدرت در خطبه پر صلابت»،«بحران سوريه و صفآرائيها»،«بهار بي خزان»،«بازي با فضاي امنيتي»،«قدرت صداي انقلاب»،«ضرورت تشكيل ارتش اسلامي»،«انتخابات و حقوق مردم»،«آيا بودجه 91 انقباضي است؟»،«تنظيم بازار با همكاري بخش خصوصي»و...كه برخي از آنها در زير ميآيد.
كيهان:... و اينك الگوي فجر جهاني
«... و اينك الگوي فجر جهاني» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن ميخوانيد؛
1- كمترين ترديدي وجود ندارد كه سي وسومين سالگرد ايام دهه فجر پيروزي انقلاب اسلامي با تمامي سال هاي گذشته تفاوت هاي محسوس و چشمگيري دارد. تفاوتي كه نشان مي دهد اكنون گفتمان انقلاب اسلامي به يك الگوي منطقه اي تبديل شده است و «دهه فجر» قد كشيده و امسال ملت هاي مسلمان نيز سالگرد انقلاب هاي اسلامي خود را جشن مي گيرند.
اگر سي و سه سال پيش نظام سلطه ناتوان از آن بود كه پديده اي به نام «انقلاب اسلامي» را در ايران پيش بيني نمايد اين ضعف تحليل تحولات تا سال گذشته نيز ادامه پيدا كرد و مجموعه انقلاب هاي منطقه اي بيرون از ارزيابي هاي اطلاعاتي، امنيتي و سياسي جبهه استكبار بروز و ظهور يافت.
آنچه امروز براي آمريكايي ها، صهيونيست ها و چند كشور اروپايي دنباله روي آمريكا بسيار آزاردهنده است و تا قبل از تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در مخيله نظام سلطه خطور نكرده بود منطقه اي شدن الگوي انقلاب اسلامي است. الگويي كه باعث شده تا آنها با «دهه فجر منطقه اي» روبرو بشوند و نتوانند به صحنه عمل آمدن گفتمان انقلاب اسلامي را در قامت يك الگوي حيات بخش انكار نمايند.
«قدرت انكار» اتفاقات و تحولات از سوي قدرت هاي بزرگ همواره عاملي بوده است تا اوضاع و احوال و شرايط را به نفع خودشان مصادره كنند ولي اكنون تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا به مرحله اي رسيده كه غيرقابل انكار است.
آيا مي توان انكار كرد كه امسال به موازات سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، ملت مصر نيز پيروزي انقلاب اسلامي كشورشان را جشن مي گيرند؟ مي توان انكار كرد كه طاغوت مصر به طاغوت پهلوي پيوسته است؟!
هر چند در ابتداي خيزش و خروش ملت هاي مسلمان، آمريكايي ها با تمام ظرفيت ديپلماسي، سياسي و رسانه اي خود تلاش كردند ماهيت و هويت تحولات منطقه را وارونه نمايند و در قالب جنبش دموكراتيك از نوع ليبرال دموكراسي بزك كرده و جا بيندازند ولي اكنون در نخستين سالگرد بهار بيداري اسلامي نمي توانند انكار كنند كه 4 ديكتاتور سرسپرده به غرب سقوط كرده اند و امروز در تونس، مصر، ليبي و يمن اكثريت مردم خواستار شريعت اسلامي در مصادر حكومت هستند.
اكنون نه تنها آمريكايي ها و صهيونيست ها قدرت انكار تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي ملت ها را ندارند بلكه منابع رسانه اي غربي و صهيونيستي اعتراف مي كنند بايد فراتر از «سطح» اين تحولات به «عمق» آن پي برد.
اينجاست كه روزنامه صهيونيستي هاآرتص تحولات منطقه خاورميانه را ناشي از «بهمن اسلامي خاورميانه» ارزيابي مي كند و در همين راستا «جروزالم پست» ديگر روزنامه صهيونيستي اعتراف مي كند موج بيداري اسلامي خاورميانه، آينده اسرائيل را به خطر انداخته است.
2- ضعف تحليل تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا طي يكسال گذشته موقعي آشكارتر شد كه در ادامه اين تحولات در سطح منطقه، قيام هاي اعتراضي فراگير و گسترده به خاك اروپا و آمريكا رسيد. آنچه كه نظام سلطه و جبهه استكبار را با استيصال و سردرگمي روبرو ساخت ارتباط قيام هاي اعتراضي در اروپا و آمريكا با خيزش و خروش ملت هاي مسلمان بود.
به تعبير ديگر؛ ضعف فزاينده در تحليل اتفاقات منطقه اي تا جايي ادامه يافت كه در 5ماه گذشته جنبش تسخير وال استريت شكل گرفت و هر روز پرقدرت تر از روز قبل با دامنه اي گسترده تر به صحنه آمده و در پهنه 82 كشور و بيش از 1200 شهر اعتراضات عليه نظام سرمايه داري رخ نمايانده است. نكته در اين ميان اين است كه جوانان و معترضان در نيويورك، واشنگتن، لندن، مادريد و... با صراحت و بدون لكنت زبان فرياد برآورده اند كه با الهام از ميدان التحرير به خيابان ها آمده اند و در همين خط، جوانان مسلمان مصري در ميدان التحرير به تأسي و با الهام از انقلاب اسلامي ايران و نفي دو قطبي سرمايه داري و كمونيسم شعار سر مي دهند: «لاغربيه، لاشرقيه؛ اسلاميه اسلاميه»
3- مقامات ارشد آمريكايي در تحليل تحولات منطقه و در ادامه تحليل تحولات جنبش ضد وال استريت فاقد يك راهبرد مشخص بوده اند و اكنون با نزديك شدن انتخابات رياست جمهوري در ايالات متحده اين فقر تحليل بيشتر به چشم مي آيد.
البته اوباما در چند سخنراني اخير خودش پيرامون آنچه در منطقه مي گذرد و درباره اتفاقاتي كه در اثر جنبش تسخير وال استريت با آن روبرو هست يك راهبرد مشخص را پيش گرفت و آن عبور از پرداختن به مسائل منطقه اي خاورميانه و اعتراضات دامنه دار جنبش ضد وال استريت است.
خب، شايد خيلي نتوان به رئيس جمهور آمريكا آنهم در آستانه يك انتخابات نفسگير در سال 2012 خرده گرفت. وضعيت اوباما در ميدان اين مبارزه انتخاباتي وخيم تر از آن است كه بخواهد راهبرد آمريكا را در قبال تحولات منطقه و اتفاقات جنبش تسخير وال استريت تشريح كند.
شايد آنچه امروز براي اوباما بيش از هر چيزي مهم تر باشد رتوش سيماي اقتصادي آمريكاست. دولت اوباما به آب و آتش مي زند تا به گونه اي اوضاع اقتصادي را براي افكار عمومي مناسب جلوه دهد و البته اين در شرايطي است كه از واپسين روزهاي سال 2008 كه اوباما قدرت را با شعار بهبود وضعيت اقتصادي به دست گرفت اوضاع به مراتب بدتر شده و هيچ افق روشني در فضاي تاريك اقتصاد آمريكا ديده نمي شود. بنابر گزارش هاي منتشره، افزايش بدهي ملي از 10 تريليون دلار به بيش از 15 تريليون دلار، افزايش نرخ بيكاري از 6/7 به 5/8 درصد و افزايش متوسط هزينه هاي بيمه از 13 هزار به 15 هزار دلار تنها بخشي از كارنامه اقتصادي اوباما است.
از سوي ديگر؛ نظرسنجي هاي انجام شده بوسيله مؤسساتي چون «پيو» و «گالوپ» نشان مي دهد اكثريت مردم آمريكا شكاف طبقاتي را در وضعيت كنوني كشورشان بسيار عميق و رو به گسترش مي دانند.
بدون ترديد اين شكاف طبقاتي ضريب ناامني را در حوزه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي در پي داشته و حتي پي آمدهاي غيرقابل پيش بيني به دنبال داشته است. به عنوان نمونه هفته پيش در اثر اين شكاف طبقاتي كه كارشناسان و ناظران آن را علت العلل مشكلات اقتصادي آمريكا مي دانند مردم شهر اوكلند واقع در ايالت كاليفرنيا به خيابان ها ريختند و علي رغم موج گسترده دستگيري ها و بازداشت ها از سوي پليس كاليفرنيا، پرچم آمريكا را آتش زدند!
جالب اينجاست كه استراتژيست ها و تحليلگران بنام آمريكا نيز همانند دولتمردان اين كشور تاكتيك «قدرت انكار» را در پيش گرفته اند و از «قدرت تبيين كنندگي» سر باز مي زنند، چطور؟ بخوانيد...
4- فرانتس فوكوياما در تازه ترين گفت وگويش با اشپيگل كه اخيرا منتشر شده است در تحليل جنبش تسخير وال استريت مي گويد: «جنبش تسخير وال استريت را جدي نمي گيرم... آنها آنتي كاپيتاليست هايي فاقد فكر و انديشه جديد به شمار مي آيند.» طرفه آنكه آقاي فوكوياما كه زماني نظريه «پايان تاريخ» را مدعي شده بود و بعد آن نظريه را در پي بحران گسترده مالي در سال 2008 در اروپا و آمريكا پس گرفته بود اكنون در اين مصاحبه در سيري قهقرايي ليبرال دموكراسي را تنها الگوي موفق جهاني برشمرده و ادعا كرده است آلترناتيوي براي نظام سرمايه داري وجود ندارد!
آنچه جالب است اين كه «كيسينجر» استراتژيست برجسته آمريكايي نيز اخيرا در مصاحبه با «گلوبال ريسرچ» از قريب الوقوع بودن «پايان دنيا» سخن مي گويد و بي آن كه تحليلي براي تحولات منطقه و جنبش تسخير وال استريت ارائه دهد متكبرانه مي گويد كه تنها يك ابرقدرت باقي مي ماند و آن ابرقدرت]![ ما هستيم.
بنابراين آنچه عيان است و حاجت به بيان بازخواني تحولات منطقه خاورميانه و جنبش ضد وال استريت نيست اين است كه نظام سلطه و جبهه استكبار قدرت تبيين اتفاقات و رخدادهاي يكسال گذشته را از دست داده و تنها به «قدرت انكار» واقعيت ها در بستر بيداري اسلامي و تا نفوذ اين بيداري در خاك اروپا و آمريكا روي آورده است اما يك واقعيت سرنوشت ساز كه حاكي از پيچ تاريخي دنياست را نمي تواند انكار نمايد و آن به تعبير حكيمانه رهبر بصير انقلاب در خطبه دوم نماز جمعه ديروز تهران اين است كه؛ «دو قطبي سرمايه داري و كمونيسم كه جنگ بر سر قدرت و ثروت بود پايان يافت و امروز دو قطبي ميان مستضعفين جهان به رهبري جمهوري اسلامي با مستكبران به رهبري آمريكا و ناتو و صهيونيسم دو اردوگاه اصلي تشكيل شده است و اردوگاه سومي وجود ندارد.»
خراسان:مانور قدرت در خطبه پر صلابت
«مانور قدرت در خطبه پر صلابت»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم كورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد؛اظهارات رهبري در خطبه هاي نمازجمعه ديروز درباره دستاوردهاي انقلاب، نقاط قوت و ضعف موجود در كشور، انتخابات پيش رو، تحريم هاو تهديدها عليه كشورمان، بيداري اسلامي در منطقه و مسائل بين المللي و جهاني آنقدر صريح، شفاف و روشن بود كه به هيچ تبيين و تفسيري نياز ندارد.
و به نظر مي رسد مجموعه بيانات مطرح شده در اين خطبه ها بايد اساس تصميم سازي ها، تصميم گيري ها، برنامه ريزي ها، مواضع و حتي تحليل ها قرار گيرد.
گذشته از اين مسئله، و جدا از اهميت مباحث و عناوين بسيار مهم و دسته بندي شده در اين خطبه ها، به نظرمي رسد چند نكته كلي مي تواند مورد توجه قرار گيرد.
۱ - انتخاب تريبون نماز جمعه براي بيان مسائلي تا به اين حد از اهميت مي تواند از اين واقعيت حكايت كند كه رهبر فرزانه انقلاب مانند هميشه قصد داشته اند كه مهمترين مسائل كشور، منطقه و جهان را از تريبون نماز جمعه كه هم شأن عبادي و معنوي دارد و هم شأن مردمي بودن را در بين آحاد مردم و براي همگان به صورت كاملا صريح و روشن و آشكار مطرح كنند.
۲ - فرازهايي از فرمايشات رهبري چنين به ذهن مي رساند كه ايشان قصد دارند با صراحت تمام علاوه بر برشمردن دستاوردهاي بي بديل و پربركت انقلاب و كارهاي بزرگ انجام شده و نقاط قوت موجود ، نقاط ضعف و عوامل ايجاد اين نقاط ضعف را كه اشرافي گري و تجمل گرايي از جمله مهمترين اين ضعف هاست تبيين كنند تا براي برطرف كردن اين نقاط ضعف تمهيدات و برنامه هاي لازم انديشيده و طراحي شود.
۳ - تاكيد رهبري بر اين كه مسئولان قوا نبايد تقصيرها را به گردن يكديگر بيندازند و همچنين تصريح ايشان به روشن بودن مسئوليت ها و وظايف قانوني هركدام از قواي سه گانه و اين كه همه قوا بايد در حيطه وظايف خود مسئوليت پذير باشند نيز به روشني از اين واقعيت حكايت مي كرد كه متاسفانه اين واقعيت تلخ انداختن تقصيرها به گردن يكديگر در كشور وجود دارد ماجراي تلخ و نامباركي كه بايد هرچه سريع تر پايان يابد.
طرح اين مسئله يعني پذيرش خطاها و مسئوليت پذيري در حيطه وظايف و پاسكاري نكردن مسائل ، آن گاه اهميت بيشتري مي يابد كه رهبري به صراحت اشاره مي كنند «كه حتي اگر اشكالي متوجه رهبري نيز بود، رهبري بايد متواضعانه آن اشكال را قبول و سعي كند آن را برطرف كند» اين نكته مهم به روشني از اين مسئله حكايت مي كند كه شخص رهبر انقلاب اولا برخلاف برخي تعابير غلط كه از سوي معدودي مطرح مي شود نه تنها شأن معصوميت براي خود قائل نيستند كه هيچ كس در عالم جز ۱۴معصوم نمي تواند چنين شأني براي خود يا هيچ كس ديگر قائل باشد بلكه ايشان به روشني تصريح مي كنند كه حتي اگر اشكالي متوجه رهبري بود بايد متواضعانه قبول و در صدد برطرف كردن آن اشكال برآيد. اين درحالي است كه متاسفانه ما شاهد اين بليه و امر نامبارك هستيم كه اغلب آقايان يا قائل به اشتباهات خود نيستند يا اگر هم گاهي قائل باشند، عزمي جزم براي جبران ندارند، عذرخواهي هم كه اصلا در مرام بسياري ازآقايان جايي ندارد و گو اين كه در ظرف ذهني و عملكردي ايشان اساسا عذرخواهي تعريف نشده است.
۴ - تاكيد مجدد رهبري در خطبه هاي نماز جمعه ديروز مبني بر هوشياري در مقابل دشمن و فريب نخوردن در مقابل لبخندها و وعده هاي دروغ آنان نيز از وجود برخي نگاه ها و انگاره هاي مجذوب شده به لبخندها و فريفته وعده ها حكايت مي كند كه اين فراز بيانات رهبري نيز بيدار باش مجدد و جدي ديگري بود به معدودي كه خواسته يا ناخواسته برخلاف اصول و آرمان امام و انقلاب و مردم حركت مي كنند.
۵ - تاكيد مجدد رهبري به همراهي و همدلي و اتحاد مسئولان علي رغم اختلاف سليقه ها و اختلاف نظرهايي كه طبيعي هم هست و همچنين تاكيد ايشان بر اين كه همدلي و اتحاد مسئولان و همدلي و اتحاد مردم و مسئولان چاره ساز و علاج قطعي بسياري از مشكلات كشور است نيز از اين واقعيت هميشگي حكايت مي كند كه همدلي و اتحاد نياز يك مسئله خاص يا برهه زماني خاص نيست بلكه اين مسئله مهم، ضرورتي هميشگي هم براي برطرف كردن مشكلات و هم براي توسعه و پيشرفت كشور و هم براي تقويت مباني نظام مردم سالاري ديني است و هم ضرورتي براي استحكام جايگاه ايران اسلامي در منطقه و جهان.
اين درحالي است كه نه تنها برخي از مسئولان فعلي و برخي از مسئولان قبلي نه تنها به اتحاد و همدلي نمي انديشند بلكه متاسفانه گاه مسائل كوچك و بزرگ را بهانه تضعيف و حتي تخريب قرار مي دهند و اسف بارتر اين كه غافلاني كه به بركت انقلاب اسلامي و خون شهدا روزگاري مسئوليت هايي برعهده داشته اند آن چنان سخن مي گويند و موضع گيري مي كنند كه گويي اپوزيسيون داخلي هستند.
و متاسفانه برخي نيز آن چنان خود را صاحب و همه كاره انقلاب مردم و نظام اسلامي مي پندارند كه نه تنها غير از «خود» همه را «غير خودي» به حساب مي آورند بلكه به خود اجازه مي دهند درباره هركس و هرچيز به بهانه هاي مختلف هرچه مي خواهند بگويند و حتي انتقادهاي سازنده و مشفقانه را و صاحبان نقدهاي دلسوزانه را به هر چيزي كه مي خواهند متهم مي كنند و هر «انگي» مي خواهند به پيشاني اين و آن مي چسبانند.
و خواسته و ناخواسته دقيقا در مسير ايجاد شكاف و فاصله و تفرقه و جدايي گام برمي دارند.
درصورتي كه نه تنها همدلي و اتحاد در بين همه مسئولان فعلي و قبلي مردم و همه وفاداران نظام و امام و رهبري و خانواده بسيار بزرگ انقلاب اصل و ضرورتي انكارناپذير براي پيشرفت و توسعه همه جانبه در همه امور، و سدي محكم براي برطرف كردن مشكلات و گذشتن سرافرازانه از تحريم ها و تهديدها بلكه ضرورتي جدي است براي تثبيت هر چه بيشتر جايگاه كشورمان در منطقه و جهان و جلوگيري از طمع دشمن و بيگانه به ميهن اسلامي.
۶ - اما به نظر اين كمترين و نگارنده اين سطور، آنچه بيش از هرچيز در بيانات رهبري در تمامي مسائل مطروحه در خطبه هاي نمازجمعه ديروز موج مي زد و به زيبايي هرچه تمام تر جلوه گر مي شد، روح وجان كلام نافذ و موثر و پرصلابت ايشان بود كه به زيبايي هرچه تمام تر روح اميد و توكل و عزم و اراده اي مصمم و استوار را در جان انقلاب و مردم جاري مي كرد، جمعيت ميليوني حاضر در دانشگاه تهران و موج جمعيت در خيابان هاي اطراف دانشگاه و تكبيرها و تاييدهاي پي در پي نمازگزاران به دنبال فرازهايي از بيانات رهبري تنها بخشي از نشانه هاي جاري شدن اين جان تازه، روح اميدواري و عزم جزم و ميثاق مجدد مردم با آرمان امام و رهبري در سي و سومين فجر انقلاب و در زمان اوج گيري تهديدها و تحريم ها عليه كشورمان بود.
۷ - بيانات مستدل، پرصلابت و روشنگرانه رهبري در نماز جمعه در بين درياي بي كران اين مردم عاشق و دلداده انقلاب و دين و ميهن و حضور ميليوني و عاشقانه مردم در مراسم نمازجمعه علاوه بر ميثاق مجدد مردم كه صاحبان و حافظان اصلي اين كشور و اين انقلاب و پاسداران و جان فدايان واقعي و بي ادعاي دين و ميهن هستند با آرمان هاي امام و انقلاب و رهبري بار ديگر نشان داد كه مردم صلح دوست، تمدن ساز و فرهنگ آفرين ايران گرچه هيچ گاه به فكر تهديد و جنگ و اشغال نيستند اما هيچ گاه و در هيچ شرايطي هيچ تهديدي را عليه كشورشان برنمي تابند و هيچ تهديد و تحريمي آنان را از كشور، انقلاب و نظامي كه با راي بيش از ۹۸درصد خود تعيين و با خون ها و مجاهدت هاي خود تثبيت كرده اند، نمي تواند جدا كند و اين حضور جانانه در نماز جمعه و آن حمايت ها و تكبيرهاي عاشقانه و آن بيانات مومنانه، حكيمانه، مقتدرانه و دشمن شكن رهبر فرزانه و سازش ناپذير انقلاب خود «همايش عزت» و «مانور قدرتي» ديگر شد براي منكوب كردن همه سردمداران و قدرتمداران بدخواه اين ملك و ملت و سرزمين ايران.خداوند عزت اين مردم را و استقلال و سرافرازي ايران زمين را روزافزون تقدير فرمايد.
جمهوري اسلامي:بحران سوريه و صفآرائيها
«بحران سوريه و صفآرائيها»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛اگر براي دست داشتن آمريكا و صهيونيستها در بحران سوريه هيچ دليل ديگري وجود نداشته باشد، آنچه در جلسات شوراي امنيت سازمان ملل در جريان بررسي قطعنامه پيشنهادي اتحاديه عرب و چند كشور غربي درباره اين موضوع مطرح شد براي اثبات اين مدعا كافي است.
عرصه شوراي امنيت آشكارا به يك جنگ سياسي ميان نماينده سوريه در سازمان ملل از يكطرف و نمايندگان بعضي كشورهاي عربي و غربي و همچنين دبير كل اتحاديه عرب از طرف ديگر تبديل شده بود. از شيخ نشيني مثل قطر، با توجه به اينكه چيزي بيش از يك زائده شرم آور براي آمريكا در منطقه خليج فارس نيست، انتظاري غير از اينكه براي صهيونيستها دلالي كند نيست، تكليف آمريكا و فرانسه و انگليس هم كه روشن است.
آنها غير از گرفتن انتقام از سوريه به خاطر حضورش در خط مقدم مبارزات ضدصهيونيستي و همراهيهايش با حزبالله لبنان و گروههاي جهادي فلسطين، به چيز ديگري نميانديشند. اما آنچه در اين ميان غيرمنتظره بود مواضع دبيركل اتحاديه عرب بود كه با ارائه گزارشي كاملاً يكطرفه از اوضاع سوريه و طرفيت آشكار با حكومت اين كشور، خواستار برخورد با بشار اسد شد و در اظهارات خود حتي از نخستوزير قطر نيز سبقت گرفت.
اظهارات قوي و افشاگرانه نماينده سوريه در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل، نقاب از چهره بزك كرده آمريكا، انگليس، فرانسه، دبيركل اتحاديه عرب و شيوخ قطر برداشت و ماهيت صف آرائي آنها عليه سوريه را آشكار كرد. بشارالجعفري، نماينده سوريه در سازمان ملل با تشريح جنايات آمريكا در جريان اشغال عراق و افغانستان و رسوائيهائي از قبيل زندانهاي ابوغريب وگوانتامو، همچنين رسوائي بزرگتر حاكميت يك خانواده بر قطر كه پولهاي نفت آن شيخنشين را خرج پياده شدن اهداف آمريكا و رژيم صهيونيستي در كشورهاي عربي ميكند، به افكار عمومي جهان عرب و كليه كساني كه در جلسه شوراي امنيت سازمان ملل حضور داشتند و يا به نوعي در جريان مطالب اين جلسه قرار گرفتند نشان داد كه آنچه در قالب يك قطعنامه يا طرح پيشنهادي درباره بحران سوريه به شوراي امنيت پيشنهاد شده، يك توطئه حساب شده با هدف انتقام گرفتن از اين كشور به خاطر همراهي نكردن با آمريكا و صهيونيستها در طرحهاي آنها براي تسلط بر خاورميانه عربي است.
فارغ از آنچه در مباحث شوراي امنيت سازمان ملل گذشت، براي پاسخ دادن به اين سؤال كه ماهيت بحران سوريه چيست و درباره آنچه در اين كشور ميگذرد چه بايد كرد؟ توجه به چند نكته لازم است.
اول آنكه حاكميت حزب بعث در سوريه، با ويژگيهائي كه دارد و عملكردي كه در طول نيم قرن گذشته داشته، قابل دوام نيست و قطعاً بايد در اين زمينه تجديدنظر شود. اصلاحات مورد نظر، كه همه معتقدند براي سوريه يك ضرورت است، بايد از همينجا شروع شود. با اين اقدام، حاكميت سوريه كاملاً مردمي خواهد شد و همين امر ميتواند بقاء آن را تضمين كند.
اگر نسبت به انجام اين اصلاحات ريشهاي كوتاهي شود و امور روزمره و يا عدم تمايل رهبران حزب بعث مانع اين اقدامات شوند، اين كوتاهي قطعاً به زيان حاكميت سوريه تمام خواهد شد و اوضاع به شرايطي خواهد رسيد كه قابل بازگشت نخواهد بود.
مخالفان بشار اسد نيز دقيقاً همين را ميخواهند و تلاش آنها اينست كه حاكميت سوريه اقدام به اصلاحات اساسي و ريشهاي نكند تا براي ادامه معارضه بهانه داشته باشند. بنابر اين، به صلاح حاكميت سوريه است كه هرچه زودتر چنين اصلاحاتي را انجام دهد. سوريه نبايد به حمايتهاي روسها اميدي داشته باشد، زيرا روسها نشان دادهاند كه فقط به منافع خود ميانديشند و هر وقت لازم بدانند بر سر منافع ديگران با اين و آن معامله مي كنند.
دوم آنكه دولتهاي مخالف سوريه از جمله شيخ نشين قطر، كه حاكميت سوريه را متهم به فقدان دموكراسي ميكنند، خودشان فاقد ابتدائيترين مؤلفههاي دموكراسي هستند. قطر و عربستان و ساير همراهان آنها در ضديت با حاكميت سوريه، نه مجلس دارند و نه انتخابات و نه حتي حاكميت حزبي. در اين كشورها اعضاي يك خانواده به شيوه موروثي حكومت ميكنند و در برابر هيچكس پاسخگو نيستند. اگر بشار اسد بعد از پدر خود به حكومت رسيده و اين يك ايراد اساسي به حاكميت سوريه است، در عربستان و اردن و مراكش و قطر و ساير شيخ نشينهاي خليج فارس، افراد و اعضاء يك خانواده نسل اندر نسل بر مردم حكومت ميكنند و حتي برخلاف سوريه از قانون اساسي و مجلس قانونگذاري نيز محرومند و هيچ انتخاباتي در آنها برگزار نميشود بطوري كه مردم اين كشورها نميدانند انتخابات، خوردني است يا پوشيدني!
بنابر اين، اگر به حاكميت سوريه ايرادهائي وارد است، سران اين كشورها نميتوانند به خود اجازه بدهند مدعي سوريه باشند و روشن است كه شيوخ قطر و عربستان كه دلارهاي نفتي مردم كشورهاي خود را براي ساقط كردن حكومت سوريه خرج ميكنند دلشان براي دموكراسي نسوخته بلكه درصدد هستند نوكري خود را براي آمريكا و صهيونيسم جهاني كامل كنند تا آنها براي حفاظت از تاج و تخت خاندان آل سعود و آل ثاني و ساير آلهاي خليج فارس هرچه در توان دارند بكار بگيرند.
سوم آنكه اگر آمريكا و انگليس و فرانسه براي دموكراسي دل ميسوزانند و حامي مردم سوريه هستند، چرا براي مردم مظلوم بحرين دل نميسوزانند؟ در بحرين، علاوه بر آل خليفه، همين آل سعود و آل ثاني و ساير آلهاي خليج فارس هر روز كودكان و جوانان و زنان و مردان بيگناه را به خاك و خون ميكشند و غربيها نه تنها دلشان براي دموكراسي در بحرين و مردم بحرين نميسوزد بلكه به شكلهاي مختلف از آل خليفه حمايت ميكنند. اين سياست يك بام و دو هوا چيزي نيست كه از چشم و ذهن ملتها پنهان باشد و طشت رسوائي غربيها مدت هاست كه از بام افتاده است.
چهارم آنكه آقاي نبيل العربي كه با اظهارات يكطرفه خود در شوراي امنيت براي نوكري آمريكا و رژيم صهيونيستي و حتي شيوخ قطر سنگ تمام گذاشته، به دو چيز چشم دوخته است، يكي دلارهاي نفتي قطر و عربستان و ديگري حمايتهاي آمريكا و غربيها براي تكيه زدن بر كرسي رياست جمهوري مصر. از هم اكنون براي ملت مصر بايد نگران بود كه با فداكاري و خون دادن، حسني مبارك را كه دلال صهيونيسم و نوكر آمريكا بود بركنار كردند ولي حالا قرار است يكي ديگر از نوكران آمريكا جاي مبارك را بگيرد و بر ملت مصر حكومت كند تا بار ديگر براي صهيونيستها دلالي نمايد!
اينكه حكومت سوريه براي اصلاحات ريشهاي همت كند و به فوريت آنها را انجام دهد تا بتواند بماند و يا انجام ندهد و راه را براي تشديد بحران بازتر نمايد.، درست همان چيزي است كه براي آينده اين حكومت سرنوشت ساز است. در عين حال، سرنوشت حاكمان سوريه هرچه باشد، ترديدي وجود ندارد كه دل بستن شيوخ خليج فارس و آلهاي منطقه و شاهان كشورهاي عربي به آمريكا و انگليس و فرانسه، حتي از دل بستن به سراب هم بيارزشتر است. زيرا غربيها اگر ميتوانستند مانع انقلابهاي ملتها در كشورهاي عربي شوند، براي حفظ نوكران حلقه به گوشي همچون بن علي، مبارك، قذافي و علي عبدالله صالح كاري ميكردند و اجازه نميدادند اين ديكتاتورهاي محبوبشان سقوط كنند.
آمريكا و اروپا اكنون ماه هاست كه خود گرفتار بحران هستند و براي رهائي از اين بحرانها راهي پيش روي خود نمييابند. شيوخ خليج فارس و سران ارتجاع عرب يقين داشته باشند كه در نوبت سقوط هستند و نه پول خرج كردن هايشان در سوريه مشكل آنها را حل خواهد كرد و نه دل بستن به آمريكا و انگليس و فرانسه. آنچه اكنون سرنوشت حكومت را در منطقه رقم ميزند اراده ملتهاست كه از بيداري اسلامي سرچشمه گرفته و قدرتهاي استعماري غربي نيز در برابر اين موج بيداري چارهاي جز عقب نشيني ندارند.
رسالت:بهار بي خزان
«بهار بي خزان»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد كاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛33 سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد و همچنان طراوت ، پاكي و تازگي از آن مي بارد .
در زمستان 57 مردم شعار مي دادند ؛ " به كوري چشم شاه زمستان هم بهاره" .از آن روز تاكنون بيش از 12000 روز مي گذرد. هيچ ناظر داخلي و خارجي سراغ ندارد بهار انقلاب حتي يك روز روي خزان را ديده باشد .
آن همه ناز و تنعم كه خزان مي فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخرشد
اينكه چرا انقلاب رنگ خزان به خود نمي بيند ، يك پرسش مهم تاريخي است . انقلاب مشروطيت و نهضت ملي شدن نفت نتوانستند علي رغم جانفشاني هاي مردم روي پاي خود بايستند . استبداد داخلي و استعمار خارجي باز توليد شد و انديشه مدرنيسم در اين باز توليد حرف اول را مي زد .
اما انقلاب ما با رويش خود ناقوس مرگ را براي انديشه هاي مبتني بر مدرنيته به صدا در آورد و هر روز كه به عمر انقلاب افزوده مي شود يك روز ازعمر مدرنيسم كاسته ميگردد.
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان رانديده آن را بايد در درستي و حقانيت دين و بويژه در مكتب اهل بيت عليهم السلام نيز جستجو كرد ،مفاهيم ديني در مكتب اهل بيت (ع) رنگ كهنگي و فرسودگي نميگيرد.
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان را نديده بايد در صداقت ، اصالت ، شجاعت ، دانش سياسي و از همه مهمتر عدالت رهبري آن دانست. اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان را نديده بايد آن را دراخلاص ملت ايران و جانفشاني نخبگان امت يعني شهدا ، آزادگان و جانبازان انقلاب ديد. اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي رنگ خزان نميگيرد براي آن است كه وعدههاي قرآني حق و تخلف ناپذير است . حكومت صالحان و وراثت زمين بر آنان يك حقيقت قرآني است .
اينكه چرا بهار انقلاب اسلامي روي خزان نميبيند براي اين است كه انديشه هاي مبتني بر ماترياليسم قدرت بازتوليد خود را ازدست داده اند و بوي عفونت تفكر آنها دماغ بشريت را در قرن ما ميآزارد.
ملت ما افتخار دارد طي سه دهه گذشته توسط كساني رهبري شد كه فقيه بودند و حكيم ، عارف بودند و شجاع ، سياستمدار بودند و زمان شناس ، مردمي بودند و دشمن شناس؛ هم اينان دغدغه اصلي خود را در پيشرفت كشور و جبران عقب ماندگي و خدمت مردم و اجراي عدالت نشان دادند و اين مهمترين دليل مانايي انقلاب اسلامي و بهاري بودن عطر آن است .
نگاه قدسي و معنوي به عالم ، مارا به بهار انقلاب اسلامي آورد.
ما در اين سه دهه " خدا" را در ساحتهاي سياست ، اقتصاد، فرهنگ ، حقوق و اجتماع ديديم و انكارنكرديم و از انديشه سكولاريسم فاصله گرفتيم . امروز ملت ما راه خود را يافته است و هيچ حادثهاي آنها را از تداوم انقلاب باز نمي دارد .
ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
من نگويم چه كن ، ار اهل دلي خود تو بگوي
سكولاريسم بشر را درلبه پرتگاه پوچي و ماديت رها كرد ، و هيچ راه حلي جز سقوط و فروپاشي نشان نميدهد .
خدا ميداند اگر امام (ره) عَلَم مبارزه با استكبار جهاني و نيز ، آمريكا و رژيم صهيونيستي و روباه پير و مكار - دولت متجاوز انگليس- را در دهه 40 بلند نمي كرد، امروز ملت ما نگون بختترين ملت ازملتهاي جهان بود و دنيا پر از كفر و شرك و بي ديني با طعم شرارت، ترور و خونريزي بود .
خدا ميداند اگر علماي بزرگ حوزه و دانشگاه در دهه 40 و 50 نقد ماركسيسم و ليبراليسم را در دستور كار نداشتند اكنون بشريت در ماديت غرق بود و امكان تنفس درفضاي الوهي را پيدا نميكرد . از اين جهات مردم منطقه و جهان مديون امام ، انقلاب اسلامي و مردم ايران هستند .
امروز رسالت نخبگان حوزه و دانشگاه از يك سو و دستگاه ديپلماسي كشور از سوي ديگر آن است كه با باز توليد انديشه امام (ره) و بازخواني مواضع رهبر معظم انقلاب به عنوان يك حرف نو در حوزه سياست ، فرهنگ ، اقتصاد و ... بپردازند و آن را براي مردم و جهان تبيين كنند .
انقلاب اسلامي يعني تئوري اداره جوامع بر مبناي دين . اين تئوري بايد خود را در طراحي يك الگوي پيشرفت اسلامي-ايراني نشان دهد . خوشبختانه امروز ملت ما باهدايتهاي الهي و تدبير رهبر معظم انقلاب دردهه چهارم چنين مسيري را طي مي كند. رويدادهاي دهه اول هزاره سوم بويژه سالهاي اخير نشان مي دهد بنايي كه مدرنيسم دردو سده اخير ساخته است روبه ويراني است.
انديشه هاي پسامدرنيسم و پساسكولاريسم هم نمي تواند جلوي اين ويراني را بگيرد. از ميان اين ويرانيها بنايي ساخته خواهد شد كه معماران اصلي آن مومن ترين افراد در عصر خود به خدا و قيامت و زندگي روحاني و معنوي و انديشه هاي وحياني هستند. سازندگان بناي جديد هيچ راهي ندارند غير از اينكه به قرآن و آخرين پيام الهي در روي زمين كه توسط محمدبن عبدالله رسول گرامي اسلام (ص) آورده شده پناه ببرند . درك انديشه هاي نبوي فقط در مكتب اهل بيت (ع) ممكن است و به همين دليل ايران به عنوان بزرگترين پايگاه اهل بيت (ع) در جهان امروز مورد توجه همه مردم دنياست .
براي همين است كه رهبر انقلاب به ميمنت بهار انقلاب اسلامي در منطقه خطاب به دلسوزان نظام تأكيد مي كنند؛ " حاليا چشم جهاني نگران من و توست".
ديروز تهران در 33سالگي انقلاب حال وهوايي ديگر داشت.ديروز يكي از روزهاي خوش بهاري انقلاب بود.گرمي حضور رهبر انقلاب در نماز جمعه وخطبه هاي روشنگرش بار ديگر در ايران ومنطقه وجهان حرارت بخش شور وحماسه انقلابي بود.حرارتي كه غلبه بهار بر سردي زمستان را بخوبي مي توانستيم حس كنيم .
مردم سالاري:باور قلبي پا بر جايي انديشه سياسي امام خميني(ره)
«باور قلبي پا بر جايي انديشه سياسي امام خميني(ره)»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن ميخوانيد؛سي و سومين فجر انقلاب اسلامي ايران فرصتي است براي بازشناسي و بازخواني اصول انقلاب و «امام شناسي». آنان كه نمادسازي هاي خودمحور را جايگزين نمادسازي هاي «امام محور» مي كنند، «امام نشناس» اند. آن كه ناراست مي گويد، معنايش اين نيست كه راست و دروغ را نمي داند، حرف بر سر «شناخت» است، او «راست نشناس» است.
آن كه نمك مي خورد و نمكدان مي شكند، به وي نمي گويند «نمك ندان»! بلكه مي گويند: «نمك نشناس». آنكه در اتاق مدرسه رفاه ماكت امام را مي گذارد و خود و حواريونش در اطراف آن مي نشينند و ورود امام را به مدرسه رفاه نمادسازي مي كند «امام نشناس» است. امام مدرسه رفاه را براي ورود و استقرار خود به اين علت انتخاب نكرد كه مدرسه بود! بلكه به اين علت انتخاب كرد كه بنيانگذارانش انديشه هايي مورد قبول امام(ره) داشتند، انديشه سياسي امام را فهم كرده بودند و باور قلبي بر اين انديشه ها داشتند.
امام كيست؟ او را چگونه بايد شناخت؟ نمادها چه بايد بگويند؟ تفكرات ماترياليستي و زورمداري در تمام طول قرن بيستم به انگيزه ادامه حيات خود در پي آن بودند كه جامعه بشري را متقاعد سازند تا از پرداختن به انديشه تعالي حكومت دست بردارد و اساسا صورت و محتواي حكومت هاي مطلوب را صرفا در چند نظريه حكومتي مشخص و شكل يافته محدود و محصور كرده و مالا راه نجات جوامع بشري را در انتخاب يكي از شكل ها جستجو و معرفي و تبليغ مي كردند و در اين راستا به شدت با هر انديشه حكومتي خارج از مدار مذكور مقابله جدي مي كردند. در چنين شرايطي، تحت انديشه عميق و دوران ساز و تمدن آفرين حضرت امام راحل انقلاب اسلامي در مقابل ديدگان بهت زده قدرت هاي شرق وغرب در حالي كه چشم جهانيان را به خود خيره ساخته بود، به وقوع پيوست.
به دنبال پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران، اصحاب تفكرات دنيايي با تمام قوا و با شدت كامل به فكر ايستادگي افتادند و درصدد انكار آثار و نتايج آن برآمدند و چون فهميدند كه تفكر سياسي امام تكيه بر مردم دارد و اضمحلال فوري و فيزيكي آن ناممكن است، سعي كردند پايه ها و دايره هاي زاينده و رشد دهنده تفكر سياسي امام را از ميان بردارند. به حوادث 7 تير، 8 شهريور، جنگ تحميلي و ترورهاي جسمي و فكري انديشه سازان را نشانه گرفتند تا حكومت منبعث از انديشه و تفكر مطابق خواست و تمايل و علايق خود را جايگزين كنند وانقلاب را از درون بپوسانند و به حيطه آن نفوذ كنند.
ليكن ديديم و ديديد كه نقشه هايي از اين دست كارساز نيفتاد و تفكر امام مانند شعله اي فروزان فراراه پويندگان طريق اسلامي و انسانيت و انسان معاصر قرار گرفت و افكار همگان را به خود معطوف داشت و سربازاني نيرومند و آگاه در سراسر جهان پيدا كرد. در اين ميان يكي از اشكال مهم وگسترده و به ظاهر مستحكم حكومت به نام كمونيسم در جهان با سرعت خارق العاده و باورنكردني رنگ باخت و از درون پاشيد.
اين بود كه وحشتي آشكار سراپاي زورمندان جهان را فرا گرفت كه مبادا قدرت و نظام جايگزين كمونيسم از انديشه سياسي امام الگو بگيرد. بر آن شدند تا به اثبات راهگشا بودن نظام حكومتي غرب تحت حمايت الفاظ فريبنده اي چون «نظم نوين جهاني» بپردازند و براي آنكه حكومت و نظام مبتني بر اسلام را تمام شده وانمود كنند بااستفاده از كليه عوامل و ابزار و امكانات و تجربيات و باتوسل به انواع حيله ها قدرت مداومت تفكر امام راحل را نفي كردند و بر اين نكته پاي فشردند كه همه چيز وابسته به شخص امام و محدود به حضور ايشان و منوط و تابع شخصيت وي بود و مادامي كه امام در قيد حيات بودند اعتبار داشت، ....
لذا امتدادي براي آن متصور و ميسر نيست و گو اينكه بذر اينگونه اتفاقات در سال هاي اوايل دهه 60 خورشيدي با انتشار كتاب «كالبد شكافي چهار انقلاب» پاشيده شده بود ولي بهره برداري از اين افكار به انحاي مختلف كماكان ادامه داشت.
با عنايت به اهميت موضوع هر رويداد داخلي كه مويد تداوم حكومت و تفكر سياسي امام باشد، خواه ناخواه حاوي جهت گيري تقابل با اين قسم افراط ها است و هر رويداد و طرز تلقي كه بخواهد دانسته با ندانسته تكرار كند يا قبول كند يا القا نمايد كه امام وياران شناخته شده همراهش اعم از آنان كه در قيد حيات اند يا به ديار باقي شتافته اند و جز ماكتي از آن امام و يارانش چيزي باقي نمانده است، زنگ خطري جدي براي انقلاب است و قدرت انسجام و سربازگيري انقلاب در ايران و جهان موكول به احراز و تحقق همين نكته است.
معتقدين به امام بايد به افكار وي به عنوان يك قدرت حكومت ساز و تداوم بخش اسلام در جهان بنگرند و با انديشه و افكار و نظرات ياران آن روز امام، بنيانگذاران مدرسه رفاه انديشه هاي سياسي امام را تفسير و تعبير كنند واجازه ندهند سرايداران تازه از گرد راه رسيده بر مسند آن انديشه هاي ناب بنشينند و چنين وانمود كنند كه هر كس امكان اين سرايداري را با هر وسيله اي يافت، بايد انديشه ورزي انقلاب را تصاحب كند! باور قلبي و پا برجايي انديشه سياسي امام مي تواند علت سازي كند و راه براي بازسازي و رفاه اجتماعي و غلبه بر مشكلات جاري بگشايد.
در خاتمه براي آنان كه احتمالا رويداد سبب ساز اين نوشته را نشنيده يا نخوانده اند ذكر كنم كه به بهانه نمادسازي ورود امام و استقرارشان در مدرسه رفاه، اطاق محل استقرار امام را با ماكتي كاغذي از امام آراستند و عده اي از مسندداران امروز آموزش و پرورش بر گرداگرد اين ماكت زانوزدند، گويا امام بر آنان وارد شدند و چنين صحنه اي را خواسته يا ناخواسته به معرف نماد تفكر امام القا كردند و هيچ نشان و نمادي از ياران آن روز امام در صحنه بر جاي نگذاشتند كه مي گويند: در مقوله امر به معروف و نهي از منكر، سخن از امر به «معروف» ونهي از «منكر» است نه امر به «معلوم» و نهي از «مجهول»، ندانستند و ناآگاهي چيزي است و معرفت نياوردن و ناباوري چيزي ديگر...!
حمايت:بازي با فضاي امنيتي
«بازي با فضاي امنيتي»عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد؛سياست فضاي وحشت از جمله سياستهايي است كه همواره از سوي دولتمردان آمريكا اجرا شده است.
از حوادث 11 سپتامبر 2001 تاكنون آمريكا در فضايي از رعب و وحشت قرار دارد به گونهاي كه هر روز قوانين جديدي براي مقابله با اين به اصطلاح تهديدات تصويب ميشود. هرچند كه اوباما وعده داده بود به اين ميراث دوران بوش پايان خواهد داد و فضايي آرام بر آمريكا حاكم ميشود اما كارنامه وي نيز سراسر جهان اجراي چنين قوانيني است. هنوز قوانين قديمي لغو نشده كه در روزهاي اخير بار ديگر ادعاهاي جديدي درباره تهديدات امنيتي در آمريكا مطرح شده است.
دستگاههاي اطلاعاتي آمريكا بار ديگر ادعاهايي را مبني بر حملات سايبري و امنيتي چين، روسيه، ايران، كره شمالي و... مطرح كردهاند. آنها همچنين نسبت به حملات تروريستي در خاك آمريكا هشدار دادهاند. دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا تلاش كردهاند تا چنان وانمود سازند كه آمريكا در شرايطي بس حساس قرار دارد كه هر لحظه احتمال تحركات تروريستي در آن وجود دارد.
هرچند كه اين ادعاها از سابقهاي قديمي برخوردار است اما اصرار آمريكاييها به احياي دوباره آنها ميتواند برگرفته از اهداف و خواستههايي جديدي باشد كه برگرفته از شرايط داخلي و خارجي آمريكا است. در عرصه داخلي آمريكا، سران كاخ سفيد به دنبال سركوب گسترده اعتراضهاي مردمي، تسلط بيشتر دولت بر شبكههاي اجتماعي و اينترنت، افزايش فشارها بر اقليتهاي ديني ميباشند.
در حوزه خارجي نيز ادامه جنگ طلبي در افغانستان، اعمال فشارها و سياستهاي خصمانه عليه كشورهايي مانند ايران، روسيه، چين، كره شمالي كه دشمنان آمريكا ناميده ميشوند پيگيري ميگردد. در چنين شرايطي ميتوان گفت كه اوباما تلاش دارد تا با احياي سياست رعب و وحشت به توجيه اقدامات خود در عرصه داخلي و خارجي بپردازند. در اين ميان فضاي امنيتي مذكور موجب ميشود تا اوباما گامهاي جديدي براي تبليغات انتخاباتي خود بردارد.
اوباما كه شرايط مطلوبي در روند انتخابات ندارد ايجاد فضاي رعب و وحشت و البته همزمان گام برداشتن مسيرهاي مقابله با آن را حربهاي ميداند كه بتواند به وسيله آن خواستههاي انتخاباتي خود را اجرايي سازد.
به هر تقدير در باب تحولات آمريكا ميتوان گفت كه سران اين كشور بار ديگر براي رسيدن به مقاصد خود، حريم خصوصي و امنيتي شهروندان را هدف قرار دادهاند در حالي كه در وراي آن نه به دنبال تامين خواستههاي مردمي بلكه به دنبال تشديد سركوبها و ناديده گرفتن حقوق شهروندان در داخل و استمرار جنگ طلبي و سياستهاي خصمانه ديگر كشورها در عرصه بينالملل ميباشند اموري كه نشانگر ناديده گرفتن حقوق بشر از سوي كشور مدعي حمايت از بشريت ميباشد.
اين در حالي است كه نهادهاي مدعي حمايت از حقوق بشر نيز در برابر اين تحركات سكوت كرده تا برگي ديگر از واهي بودن ادعاهاي بشر دوستانه اين نهادها نيز بر ملا گردد.
شرق:فرمول دردسرساز
«فرمول دردسرساز»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد حاتمييزد است كه در آن ميخوانيد؛آزادسازي نرخ سود سپرده بانكها توسط شوراي پول و اعتبار، دومين تحول بااهميت در جهت رقابتي كردن عمليات بانكي طي 10سال گذشته بهشمار ميرود. 10سال پيش از اين، بانكها موظف شدند پس از برگزاري مجامع سالانه، متناسب با عملكرد، مبلغي را بهعنوان سود قطعي به سپردهگذاران بپردازند. پرداخت سود قطعي بيشتر، توسط بانكهايي كه موفقتر عمل كردهاند، در رقابت با ساير بانكها براي جلب سپرده مشتريان چندان موثر واقع نشد.
هنگام انتخاب يك موسسه مالي، سپردهگذاران ايراني براي عملكرد مديريت بانك در دوره قبل اهميت زيادي قايل نشدند چرا كه تضميني براي استمرار مديريت يا تكرار موفقيت وجود ندارد. امروز آزادسازي نرخ سود ميتواند موجب رقابت جديتر بانكها شود ولي بانكها آزادسازي نرخ سود را به عنوان يك فرصت، مغتنم نشمردند و ارج ننهادند.
حال آنكه ميتوانستند به بركت اين آزادي، حجمي از سپردههاي سرگردان ديداري خود را به سپردههاي مدتدار تبديل كنند تا با تثبيت ميزان سپردهها آرامش را به اقتصاد بازگردانند و التهاب بازار سكه و ارز را فرونشانند. در عمل، اتفاق ديگري افتاد. مديران بانكها دور هم نشستند و همانند كارتلهاي سابق، توافق كردند كه رقابتي در كار نباشد. سود سپرده يكساله، دوساله، پنجساله را براي همه بانكها بهطور يكسان تعريف كردند.
اين هماهنگي انگيزه سپردهگذار در انتقال وجوه به بانك ديگر را از ميان برميدارد. چنين توافقي بين موسسات بزرگ مالي، در كشورهاي پيشرفته جرم تلقي ميشود و تصميمگيرندگان، طبق قوانين آنتيتراست تحت تعقيب قرار ميگيرند. در ايران چنين نميشود.
هنوز هم بانك مركزي و متصديان اقتصادي كشور از اقتدار كافي براي لغو مصوبه شوراي هماهنگي بانكها برخوردارند و ميتوانند موجبات لغو آن را فراهم كنند. در برابر پديده جديد آزادسازي، نرخ سود سپردهها آنهم، پس از 30سال، پرسشهاي مهمي در افكار عمومي مطرح ميشود كه نيازمند بررسي و پاسخگويي است.
رفع نگراني توليدكنندگان و فعالان اقتصادي، نه تنها وظيفه دولت و بانك مركزي بلكه بيشتر برعهده رسانههاي عمومي است كه عواقب مطلوب آن را توضيح دهند. آنها كه در ادامه فعاليت اقتصادي خود عمدتا به منابع مالي بانكها متكي باشند، نگران افزايش بيشتر نرخ تسهيلات هستند. مسوولان اتاق بازرگاني بهعنوان نماينده بخشخصوصي مرتبا بر اين نكته تاكيد كرده و خواهان كاهش بار مالي تسهيلات اعطايي به واحدهاي توليدي شده است ولي با افزايش نرخ سود سپردهها و رقابتي شدن آن مخالفتي ندارند.
استفاده از تسهيلات ارزان قيمت را بهعنوان شاهراه رسيدن به رونق اقتصادي و تنها علاج مشكل بيكاري در جامعه ميدانند. دولت به منظور رفع نگراني بخش خصوصي، سقفي براي نرخ تسهيلات اعطايي تعيين كرده و بر آن پافشاري ميكند. نحوه استفاده از منابع بانكي به دو گروه عقود مبادلهاي و مشاركتي طبقهبندي ميشود.
بانك مركزي حداكثر نرخ براي گروه اول را 15 و براي گروه دوم 21درصد اعلام كرده است، بنابراين وامگيرندگان موظفند پيش از امضاي قرارداد با بانك، عوايد ناشي از فعاليت اقتصادي خود را محاسبه كرده و تنها در صورتي كه تامين هزينههاي مالي با اين نرخها از محل سود حاصله توجيهپذير باشد درصدد اخذ تسهيلات برآيند در غير اين صورت از توسعه فعاليتي كه سودآور نباشد، پرهيز كنند. دستاندركاران اقتصاد كشور از خود ميپرسند چگونه ممكن است سود سپرده بانكها به صورت رقابتي بالا رود و اين امر به افزايش نرخ تسهيلات منجر نشود.
انتظار نميرود كه سود سپردهها در حد نرخ تسهيلات بالا رود بدون آنكه به سودآوري عمليات لطمهاي وارد شود. چنانچه گيرنده يك تسهيلات يك ساله با نرخ 17درصد همزمان سپردهاي به همان مبلغ و مدت و باز
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-