تبلیغات
تبلیغات متنی
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راه‌اندازی کسب‌وکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تست‌شده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیره‌ای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
دلایل ممنوعیت استفاده از ظروف گیاهی در برخی کشورها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1860664832
نگاهى به فیلم «توفیق اجبارى»
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهى به فیلم «توفیق اجبارى»
اینجا كجاست ؟برخى فیلم هاى سینمایى خصوصاً در سینماى ایران به لحاظ «سینمایى» تا حدى در حد نازل و زیر كیفیت استاندارد هستند كه تصحیح و نقد آنها یك فرآیند فرسایشى را مى طلبد. جالب این كه برخى از این نوع فیلم ها خود را منتسب به بعضى از ژانرهاى سینمایى آمریكا نیز مى دانند و در صورتى كه در مقام مقایسه قرار گرفته شوند، روند فرسایشى وسعت ناپیدایى به خود مى گیرد. «توفیق اجبارى» از این دست فیلم هاست. فیلم هایى كه با «ابله» قرار دادن شخصیت فیلم هایشان قرار است از زیر دین همه چیز (از فیلمنامه، روایت، شخصیت پردازى، بافت و همه عناصر سینما) شانه خالى كنند. این وجوه در اصل مستمسكى شده تا ویژگى این نوع سینما شكل بگیرد. شخصیت اصلى فیلم ، محمدرضا گلزار، بازیگر معروفى است كه خودش نقش خود را بازى مى كند و قرار است از همسرش جدا شود. اما فرآیند جدایى این دو از هم و اتفاقات پیرامونى مبتنى بر وضع فیلمنامه در آن مقطع سكانس مورد نظر است. اگر قرار باشد سین سین و محمدرضا به هم برسند «باید» سیمین (باران كوثرى) سر به سر او نگذارد. اگر قرار است سین سین كنار بكشد «باید» محمدرضا بگوید من عاشق زنم هستم تا اینها به هم برسند. بسیارى از ایده ها همین طور شكل گرفته اند. مشخص نیست گلزار زنش را دوست دارد، از او متنفر است، قرار است با او به هم بزند، نزند. دختر از جاى دیگر (لیدا) زن ضد مردى كه وكیل است خط مى گیرد و یا تصمیمات دیگرى دارد. در این فیلم آدم ها دائم با خودشان حرف مى زنند و این عمل در اصل جاى خود را به انتقال قصه فیلمنامه به لحاظ منطقى داده است. یعنى هر جا كه قرار است درونیات یا چیزى كه در ذهن شخصیت مى گذرد تصویرسازى و به لحاظ سینمایى و شیوه هاى بیانى ( از طریق ابزار سینما) ارائه شود جاى خود را به تك گویى ها و حرف زدن زیر لب با خود و در واقع براى روشن شدن دیدگاه و نظر آدم فیلم در آن لحظه داده است. بعد از این كه در ابتداى فیلم سیمین (كوثرى) اتومبیل گلزار را مى گیرد، گلزار شروع مى كند به شكستن لیوان، گلدان و ظرف و ظروف خانه و با خودش صحبت مى كند. عكس سیمین را دستش مى گیرد و به او بد و بیراه مى گوید. حتى زمانى كه پدربزرگ سین سین از در خارج مى شود مجدداً گلزار جمله اى مى گوید كه پدربزرگ تصور مى كند خطاب به اوست اما گلزار تكذیب مى كند. از طرف دیگر براى ایجاد درام سین سین دخترى كه پس از ?? سال از فرانسه بازگشته است وارد ماجرا مى شود. او كه سن و سال مشخصى ندارد تا بتوان تخمین زد كه از چه سن و سالى فارسى را یاد گرفته (به دلیل این كه اصلاً ?? سال ایران نیامده است) و بهتر از سیمین (كوثرى) آن را صحبت مى كند، با ترتیب فیلمنامه خود را در انتهاى ماجرا كنار مى كشد. بموقع در باند لیدا نقشه هاى آنها را اجرا مى كند، بموقع پزشك مى شود و درد سیمین را معالجه مى كند. در واقع آدمى مكانیكى از طرف فیلمنامه نویس طراحى شده است تا زمانى كه لازم باشد به فیلمنامه كمك كند تا همه چیز با هم جور دربیاید. بدون این كه خود سین سین تعریف درستى داشته باشد. او كه در ابتدا دخترى پاك و معصوم و بى شیله پیله معرفى شده است به وقتش از بقیه در مناسبات اجتماعى ایرانى زرنگ تر جلوه مى كند و در زمان لازم نیز از فیلم حذف مى شود و سرنوشتش نامعلوم مى گردد. وضعیت عطا (عطاران) نیز تقریباً شبیه سین سین است.
او برادر سیمین (كوثرى) است. آدم بذله گو و شوخى كه شبیه وردست هاى فیلم‌هاى قبل از انقلاب است. او كه براى جور شدن فیلمنامه برادر سیمین طراحى شده، گاهى مدیر برنامه گلزار خود را معرفى مى كند، یك وقت مى بینیم درحال تمرین براى نقش مقابل گلزار در فیلم جدید مشغول فعالیت است و در نهایت آس و پاس و بى خانمان و ولگرد است. یعنى هم گلزار و هم عطا كه آدم هاى پولدارى در فیلم به لحاظ شهرت بازى (خصوصاً گلزار) معرفى مى شوند تا این حد كودن و عقب افتاده و شیرین عقل هستند. سؤال اینجاست كه اینها چطور خود را اداره مى كنند چه رسد به اداره زندگیشان. از طرفى كل فیلم موش و گربه بازى اینهاست و گلزار را هیچ گاه نمى بینیم كه به دفتر فیلمسازى یا استودیویى سر بزند و كارش را پیگیرى كند.به هرحال بخش مهمى از زندگى او بازیگر بودن وى و شغلش است و فیلمساز مى توانست به جاى این كه چندین بار بیتا (بهاره رهنما) و پیتزا فروش را درب خانه وى سبز كند تا متراژ حلقه فیلم بالا برود. یكبار او را مشغول انجام كار نشان دهد. تنها جایى كه لازم دیده شده تیتراژ فیلم و انتهاى فیلم (تمرین با عطا و سین سین) بوده است كه آن هم صرفاً براى این كه طرح و توطئه عطا و سررسیدن سیمین (كه به شكلى لوده و از قبل لو رفته) را نشان دهد، كار شده است. براى این كه سین سین وارد ماجراى زندگى سیمین و گلزار شود چه دلایلى وجوددارد: سوسك دیدن!سیمین علاوه بر این چقدر به زندگى یك دختربچه كه عمرش در فرانسه گذشته شباهت دارد.آیا جز این است كه نه كارگردان، نه فیلمنامه نویس به این مسأله اصلاً فكر نكرده اند.اصلاً مشخص است چرا پدر بزرگ و مادر بزرگ او تا این حد براى مرگ عنایت الله خان گریه مى كنند. اما او با شنیدن این قضیه بلافاصله مى خندد، واقعاً سن و سال عنایت الله تا این حد خنده دار است كه یك دختر كه آنقدر هم تأكید كرده اند كه متوجه مرگ عنایت الله نشود از شنیدن این خبر خنده اش مى گیرد یا باید آن پنهانكارى بى منطق فرض شود یا خندیدن سین سین یا سن و سال عنایت الله. فیلمنامه نویس و كارگردان در بخش هایى بى توجه به نوع كلى روایت فیلم از تمهیدات و دكوپاژ شبه پلیسى براى ایجاد تعلیق استفاده كرده اند كه با بافت فرضى فیلم (اگر بتوان بافتى تصور كرد) در تعارض است. چرا باید وقتى سیمین از پله ها پائین مى آید نماى نیم تنه اى ازاو گرفته شود كه چاقو در دست دارد و وانمود شود كه مى خواهد گلزار را بكشد. اما كیك قرار است برش بدهند. این نوع ارائه اطلاعات به شكل دیگرى هم طراحى شده كه با واقعیت زندگى یك آدم بازیگر و ستاره تناسب ندارد. او با دخترى مشغول صرف شام است. با او صحبت مى كند. اصل اطلاعات ارائه مى شود و مشخص مى گردد او یك مجسمه دست ساز بوده است. از طرفى طرح و توطئه قصه فیلم هم عمدتاً شبیه و در سطح دبیرستان هاى هنرآموزى طراحى شده است. براى نمونه زمانى كه گلزار و سین سین سفارت فرانسه براى انجام كارى رفته اند، لیدا هم از آنجا سر درمى آورد.و بلافاصله بدون هیچ معطلى با دوربین تلفن همراهش از آنها عكس مى اندازد و شب هنگام وقتى سیمین مشغول تعریف از گلزار است در همان لحظه لیدا سر مى رسد و عكس ها را به وى نشان مى دهد و یا زمانى كه فیلم یك برگ برنده در فیلمنامه رو مى كند و آن عدم توجه و اطلاع سین سین از شخصیت گلزار است وقتى او پوستر گلزار را در خیابان مى بیند فقط خوشحال مى شود بدون این كه از آن لحظه به بعد اتفاق خاصى میانشان رخ بدهد. یعنى فیلمنامه مایه درستى از كدهایى كه ارائه مى دهد، ندارد. نمى دانیم و متوجه نمى شویم دختر با این عنصر موجود در فیلمنامه قرار است رشد كند، متوقف شود، ادامه دهد، نقش جدیدى ایفا كند به همین خاطر است كه كد اولیه اى كه عطا در فیلمنامه ارائه مى دهدو سین سین را دراشتباه مى اندازد در ادامه چه انتظارى مى توان از آن داشت. سببیت طرح و نتیجه این مشخصه ها بر چه اساسى باید ادامه پیدا كند و مخاطب این كدهاى طراحى شده و ارائه شده را با چه هدفى بپذیرد و دنبال كند. براى نمونه گلزار كه به گونه اى معرفى شده است كه به كسى باج نمى دهد چرا باید اتومبیل بیتا را بپذیرد تا آن وقایع بعدى براساس آن شكل بگیرد. غیر از این است كه نیاز به وقایع بعدى (دلخورى بیتا از او و قضیه سفارت) روى یك چنین مبناى بى منطقى باید استوار شود. یا سین سین فردى خانه دار و طرفدار فرهنگ ایران كه غذا و صبحانه مفصل درست مى كند و در نخستین صبح ورودش نیز ، این امر را به گلزار ثابت مى كند زمانى كه قرار است به یك بهانه به خانه گلزار وارد شود تا اتفاقات بعدى (ورود و سوءظن سیمین) شكل بگیرد. این بهانه عدم توان او در پختن پیازداغ است كه در آشپزى براى یك چنین دخترى كه از او تعریف مى شود آب خوردن است. حتى در صورتى كه بپذیریم نقشه بوده است نه با شخصیت سین سین مى توان جمعش نمود و نه اشاره اى به این موضوع در فیلم مى شود. برخى شخصیت ها مانند مونا ?? كه به وسیله «چت» وارد ماجرا مى شوند و عطا از ابتدا در یك فصل با او چت كرده است آدم هاى اضافه فیلم هستند. گلزار، پدربزرگ و عطاكه براى آشتى با سیمین راه افتاده اند و این فرآیند رسیدن به خانه سیمین هم كشدار و طولانى است اتفاقى مونا ?? را در خیابان مى بینند و بدون اینكه اتفاق قابل توجه و هیجان انگیزى رخ بدهد (ظاهراً كارگردان قصد داشته خیلى هیجان انگیز این فصل را در بیاورد) خداحافظى مى كنند. ایده ورود به بنگاه معاملات املاك و جازدن او به جاى شوهر توسط سیمین هم ایده دستمالى شده آثار خارجى است كه متأسفانه توان كارگردانى و اجراى این موقعیت هم به لحاظ كیفى در پائین ترین سطح است. از طرفى زمانى كه گلزار مى فهمد قضیه چیست یعنى درست زمانى سر مى رسد كه سیمین، سین سین، لیدا و باندش از منزل خارج مى شوندو دقیقاً اشاره به دروغ بودن قضیه بچه مى كنند و اتومبیل گلزار كه مشخص نیست در كدام نقطه است و چرا جلوى درب منزل نگه نداشته است و اگر فاصله دارد چقدر با آنها فاصله دارد كه هم صداى آنها را به راحتى مى شنود و هم آنها او را نمى بینند سر مى رسد و قضیه لو مى رود و اینجاست كه تازه مشخص مى شود گلزار خیلى بچه دوست داشته (اقتضاى فیلمنامه) و نباید او را بازى مى دادند. او غیب مى شود و بازار فیلمنامه اقتضا مى كند كه فرنگیس به یاد سیمین بیندازد كه اگر او ناراحت شد كجا باید برود و لیدا و فرنگیس از یكسو، پدر بزرگ و عطا از سوى دیگر و سیمین هم از این سو مى روند به یك منطقه سرسبز لب یك جوى آب كه معلوم نیست شمال رفته اند یا اطراف تهران و اگر شمال رفته اند چطور با این سرعت خود را رسانده اند و آیا فقط یك مكان مشخص بوده كه باید گلزار به آنجا مى رفته و همه از آنجا مطلع بوده اند چون رضا و پدربزرگ زودتر از بقیه آنجا حضور یافته اند و از این نظر مشخص نیست پدربزرگ و رضا از طریق چه كسى اطلاع پیدا كردند. بعد جالب اینجاست كه مدیر تبلیغاتى و اسپانسر فیلم براى این كه كالاهاى تبلیغاتى اش در فیلم تبلیغ شود یك پسربچه را در فیلم پیشنهاد مى دهد كه علاوه بر فروش كالایش نقش یك رئیس شوراى حل اختلاف را بازى كند و رضا كه معلوم نشده چه آدمى است و چه طراحى براى این شخصیت صورت گرفته است درد دل هایش را با او مى كند و او آن دو را آشتى مى دهد (از این نمونه بچه ها در فیلم هاى فارسى قبل از انقلاب كه عین این نقش ها بازى مى كنند فراون هستند) و در نهایت طورى كه جعبه تبلیغاتى نصف بیشتر قاب را پر كرده و مشخص است كه وقتى گلزار كل كالاى او را خریده و پولى هم میانشان رد و بدل نشده چطور این جعبه را دستش گرفته است. در این فصل گلزار براى این كه فیلمنامه جور شود كلى از خوبى هاى همسرش تعریف مى كند. در همین لحظه كه او از زنش و خوبى هایش تعریف مى كند سیمین از پشت گل و بوته ها او را مى پاید و حالتى شرمنده به خود مى گیرد اما بعد از این كه نزد این دو مى آید بچه مى گوید كه گلزار از تو خیلى تعریف كرد اما سیمین گویا تازه شنیده است. توجه به موقعیت خانه ها و آدم هاى قصه هم نشان مى دهد كه براى سهولت در امر كارگردانى آدم هایى مانند لیدا (بدون همسر)، فرنگیس (بى خانمان و ساكن در منزل لیدا)، سیمین (بدون پدر ومادر و ساكن در خانه لیدا)، عطا (بى خانمان و آویزان در خانه گلزار و محل كار لیدا) هستند. بهترین فرصت براى كم كردن منطقى شخصیت هاى فرعى لازم و تمركز روى یك لوكیشن مانند یك یا دو خانه كه همه را گرد هم بیاورند و هزینه تولید را در حداقل قرار دهند.منبع : روزنامه ایران مطالب مرتبط :گفت‌وگویی با کارگردان «توفیق اجباری»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]
-
گوناگون
پربازدیدترینها