واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: ناپدری سنگدل، در انتظار محاکمه پس از جدا شدن از همسر اولم با مردي به نام اميد آشنا شدم. او خود را مامور معرفي كرد و پس از مدتي با هم ازدواج كرديم. دانيال رابطه خوبي با او نداشت و هر روز اختلاف آنها بيشتر ميشد؛ روز حادثه آنها درگيري لفظي پيدا كردند و اميد با دست ضربهاي به صورت دانيال زد كه سرش محكم به ديوار خورد. براثر اين ضربه صورت پسرم زخمي شد كه براي شستن صورتش به سمت دستشويي رفت، اما همان موقع اميد لگدي محكم به او زد كه اين بار دانيال يك لحظه از زمين بلند شد، اما ناگهان از هوش رفت و روي زمين افتاد. تهران امروز: پرونده قتل كودك خردسالي كه توسط ناپدريش به قتل رسيده بود، در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران رسيدگي ميشود. عصر روز 5 ارديبهشت امسال، پيكر نيمه جان كودكي حدودا 7 ساله توسط مرد ناشناسي به بيمارستان الغدير در شمال شرق تهران منتقل شد.پزشكان پس از معاينه اعلام كردند دانيال به دليل برخورد ضربهاي سخت به سرش به كما رفته است؛ تيم پزشكي بيمارستان تلاش گستردهاي را براي نجات كودك خردسال بهكار گرفت.اما با توجه به وجود آثار كبودي و ضرب و شتم روي بدن «دانيال» ماموران كلانتري 136 فرجام در جريان حادثه قرار گرفتند. مادر دانيال در تحقيقات پليس گفت: شش سال قبل به دليل اختلافاتي كه با شوهرم داشتم، از او جدا شدم.دادگاه حضانت پسرم را تا 7 سالگي به من واگذار كرد.امروز پسرم در حال بازي بود كه ناگهان تعادلش را از دست داد و از پلهها سقوط كرد. سريع او را به بيمارستان رساندم كه پزشكان اعلام كردند او دچار مرگ مغزي شده است. اظهارات زن جوان در حالي بيان شد كه تحقيقات پليسي و اظهارات مسئولان بيمارستان نشان ميداد كه يك مرد ميانسال دانيال را به بيمارستان رسانده است اما با وجود تلاش تيم پزشكي، شامگاه 8 ارديبهشت مرگ مغزي دانيال خردسال از سوي پزشكان تأييد شد و با رضايت پدر «دانيال» اعضاي بدنش به چند بيمار پيوند زده شد. پدر دانيال هم در جريان تحقيقات به پليس گفت: پس از جدا شدن از همسرم و سپرده شدن حضانت دانيال به مادرش، او به هيچ عنوان اجازه ديدن دانيال را به من نميداد. وي با بيان اينكه از همسر سابقش و ناپدري دانيال شكايت دارد گفت: حالا نيز خواستار اشد مجازات براي همسرم و اميد هستم. پس از مرگ اين كودك مادر او به پليس آگاهي فراخوانده شد و زماني كه مقابل كارآگاهان نشست لب به اعتراف گشود و گفت: پس از جدا شدن از همسر اولم با مردي به نام اميد آشنا شدم. او خود را مامور معرفي كرد و پس از مدتي با هم ازدواج كرديم.وي ادامه داد: دانيال رابطه خوبي با او نداشت و هر روز اختلاف آنها بيشتر ميشد؛ روز حادثه آنها درگيري لفظي پيدا كردند و اميد با دست ضربهاي به صورت دانيال زد كه سرش محكم به ديوار خورد. براثر اين ضربه صورت پسرم زخمي شد كه براي شستن صورتش به سمت دستشويي رفت، اما همان موقع اميد لگدي محكم به او زد كه اين بار دانيال يك لحظه از زمين بلند شد، اما ناگهان از هوش رفت و روي زمين افتاد. مادر دانيال گفت: اميد كه خيلي ترسيده بود، او را به بيمارستان رساند و بعد هم خيلي زود فرار كرد. تحقيقات كارآگاهان پليس نشان داد كه اميد همراه مادر و دخترش در شرق تهران زندگي ميكند كه از روز حادثه ديگر به آنجا نرفته است. در ادامه اقدامات پليس، محل تردد او در تهرانپارس شناسايي و با انجام تعقيب و مراقبتهاي نامحسوس، عصر روز 15 ارديبهشت وي در فلكه اول تهرانپارس دستگير شد.در بازرسي متهم نيز مقداري مواد مخدر، يك رشته دستبند فلزي و اسپري اشكآور كشف شد. در جريان تحقيقات كارآگاهان پليس آگاهي مشخص شد، متهم در منطقه بازار تهران مشغول به كار بوده و در طول پنجسال زندگي با مادر دانيال به دروغ خود را مامور سازمانهاي دولتي معرفي كرده بود. متهم 15سال به موادمخدر اعتياد داشت و در جريان بازجوييها به آزار و اذيت و كتك زدن «دانيال» به بهانه تربيت او اعتراف كرد.با اعتراف متهم به قتل دانيال قرار مجرميت او صادر و پرونده به شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد تا بعد از دستور قاضي حسن تردست، رئيس اين شعبه، متهم پرونده در انتظار محاكمه در سال آينده باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 203]