واضح آرشیو وب فارسی:ابتکار: نگاهي به «عيار14»، جديدترين فيلم سينمايي «پرويز شهبازي»; نسخه وارونه «جنايت و مكافات»
بالاخره پس از مدت ها انتظار فيلم «عيار14» آخرين ساخته «پرويز شهبازي» در بيست وهفتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر به روي پرده رفت و به دليل دانش و تجربه ي قوام آمده ي فيلم كه موجب شده بود تا «شهبازي» در روايت سينمايي داستانش استادانه عمل كند، با استقبال خوب منتقدان و دوستداران سينما مواجه شد.
در پس آثار «پرويز شهبازي» تجربه و پختگي بيش از چند فيلم كه در كارنامه دارد به چشم مي خورد. از اولين اثر او «مسافر جنوب» كه بعنوان فيلمسازي جوان و مطابق با جو سينماي آن دوره به تقليد و تبعيت از آثار كيارستمي ساخته شد، به وضوح درك عميق او از مديوم سينما و چگونگي استفاده از ابزار آن و همينطور تفاوت او با ساير فيلمسازان پيرو كيارستمي به چشم مي آمد. نتيجه آثار او نمايانگر ذهنيت همه جانبه نسبت به چيستي و چگونگي آثارش است. او به درستي مي داند از يك داستان چه مي خواهد و تصوير قرار است چه چيزي به آن بيفزايد و نه تنها هيچ فصل هرز رفته يا سستي در كارش ديده نمي شود، بلكه تك تك نماها هم حساب شده و سر جاي خود هستند. بازي و گردش ها و حركت هاي بي هدف ميزانسن و دوربين و بازيگر براي ساختارشكني يا براي به رخ كشيدن تفاوت ساختاري ابدا در فيلم سينمايي «عيار14» وجود ندارند و در عين حال گويي راكورد نوعي خفگي و بستگي در نماهاي مربوط به «محمدرضا فروتن» حفظ شده كه ريسك بسيار بزرگي به شمار مي رود. «فروتن» بازيگر اصلي است و بيشتر زمان فيلم با او سپري مي شود و ممكن بود اينگونه نماها به سرعت تماشاگر را خسته كند، اما هوشمندي فيلمساز و در كنار او فيلمبرداري استادانه «علي لقماني» و همينطور تدوين درست در زمان هاي مورد نياز نوعي تنفس ذهني و چشمي به تماشاگر مي دهد كه موجب مي شود خفقان آگاهانه متعلق به نماهاي «فريد» به كل داستان و ذهنيت تماشاگر از فيلم تسري پيدا نكند. از سوي ديگر شهبازي داستاني را برگزيده كه به سادگي مي توانست به يك داستان كلاسيك اخلاقگرايانه بدل شود. «عيار14» نسخه وارونه و تلطيف شده «جنايت و مكافات» است كه با وجود داشتن نقطه اوج هولناك و فرودي با خصلت هاي داستان هاي كلاسيك، به دليل ايجاد فاصله اي نامحسوس ميان شخصيت هاي داستان و تماشاگر، در لفافي از روايت مدرن پوشانده مي شود. ما اضطراب و ترس و دلواپسي را در فروتن مي بينيم و با احساساتش همراه مي شويم، اما چينش نماها و زواياي دوربين به نحوي نيست كه احساس وحشت به همان شكل به تماشاگر منتقل شود، بلكه اين حس تنها از طريق ما ديده و پس از آن درك مي شود و همراهي ما با شخصيت داستان است كه نگرانمان مي كند، نه موقعيت نفسبري كه در حال ديدن آن هستيم. به مفهوم ديگر قرار نيست ما با پوست و گوشت و استخوانمان احساسات شخصيت هاي داستان را لمس كنيم و تنها به درك آن اكتفا مي كنيم. اين در حاليست كه در فيلم هايي با ساختار كلاسيك، اين دو همزمان بيننده را به اوج هيجان و همذات پنداري مي رسانند. در همان اوايل داستان منصور را با عينكي بر چشم مي بينيم و گفته مي شود يكي از چشم هاي او به شدت آسيب ديده است و احتراز او از نشان دادن چشمش به ديگران اين توقع را در تماشاگر ايجاد مي كند كه ديدن چشم نفرت انگيز او به لحظات حساس فيلم موكول شده تا بر تاثير آن لحظات بيفزايد. به نوشته مهر; اما در فصول انتهايي فيلم و آن هم بدون هيچ تاكيد خاص چشمي را مي بينيم كه اصلا نفرت انگيز و آزاردهنده نيست و تصور ما در مورد چشم منصور مانند قضاوتمان نسبت به خود او تغيير مي كند. مشخص ترين دكوپاژ براي چنين صحنه اي نمايش ناگهاني نماي نزديك صورت او به شكل فيلمفارسي اش چشم او بود كه مي توانست براي لحظه اي تماشاگر را در جاي خود ميخكوب كند و سپس اين فرصت را به او بدهد كه دريابد چشم منصور مشكل چنداني ندارد. فيلمساز تمام اين فرصت هاي نمايشي را براي درگير كردن تماشاگر آگاهانه از دست مي دهد تا روندي عقلاني را در جريان فيلم بگنجاند و هضم كند. همين اتفاق به صورت ديگر براي مضمون كار مي افتد. شايد بتوان گفت جوهره داستان از ضرب المثل ترس برادر مرگ است گرفته شده كه اگر صرفا قرار بود همين جوهره گسترش يابد به همان داستان اخلاقگرا مي رسيديم كه پيشتر از آن ياد كرديم. فيلمساز عرض داستان را با استفاده از حواشي زندگي شخصيت اول فيلم گسترش مي دهد و با ورود به جزئيات موجب مي شود كه خط اصلي داستان بيش از آنچه بايد برجسته نشود و به نحوي آن را تلطيف مي كند. تنها يك پرسش همچنان بي پاسخ ماند و آن دليل تاكيد دو سه باره ليلا روي خراب بودن گرمكن شيشه عقب ماشين و بي اهميت بودن آن براي فريد بود. نكته آخري كه نمي توان از ياد برد بازي قابل قبول و كنترل شده تمام بازيگران «عيار14» است. «فروتن» و «ديرباز»، بازي هاي ميني مال تري نسبت به گذشته و كاملا متناسب با جنس اين كار ارائه داده اند و بخصوص «پوريا پورسرخ» كه به عقيده من نقش اش در اين فيلم بهترين بازي كارنامه حرفه اي اش به شمار مي رود.
چهارشنبه|ا|16|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ابتکار]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]