واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: همایون خرم از معدود استادان پیشكسوتی است كه هنوز كلاس درسش برقرار است. وقتی وارد كلاسش شدیم، ناباورانه دیدیم استاد در حال یاد دادن نتها به یك دختر... دیدار با همایون خرم؛ استادی كه موسیقی بیشتر تصنیفهای قدیمی اما آشنایی مثل "امشب در سر شوری دارم" و "تو ای پری كجایی" كه با صدای افتخاری و اصفهانی شنیده ایم، ساخته اوست. شبی كه آوای نی تو شنیدمدر چهره اش یك صمیمیتی است كه به ما اجازه میدهد تا با او راحت باشیم؛ نسبت به جوانها مانند یك پدر دلسوز صحبت میكند و در عین حال جذبه یك استاد موسیقی را میتوانی در صورتش ببینی. زمانی كه درباره برنامه "گلها" و دوستان قدیمیش مانند شهناز، قوامی و ... صحبت میكند،حسرت آن كاملا در صورتش پیداست. همایون خرم از معدود استادان پیشكسوتی است كه هنوز كلاس درسش برقرار است. وقتی وارد كلاسش شدیم، ناباورانه دیدیم استاد در حال یاد دادن نتها به یك دختر 8-9 ساله است و آن دخترك از اینكه جلوی بزرگترین ویونولیست ایران ایستاده بود، در پوست خود نمیگنجید. پدربزرگها همایون خرم را با برنامه "گلها" میشناسند. برنامه ای كه بخشهای مختلف آن هنوز هم از شبكههای مختلف رادیو پخش میشود و برای ما جوانها هم با اینكه هیچ كدام از برنامههایش را زنده گوش ندادهایم، خاطره انگیز است. بیشتر آهنگهای قدیمی اما آشنایی مثل "امشب در سر شوری دارم"، "تو ای پری كجایی"، "تنها ماندم" و .. كه با صدای خوانندههایی مثل افتخاری و اصفهانی در آلبومهای "یاد استاد" و " تنها ماندم" شنیده ایم، یادگار همان برنامه است، استاد به جوانها خیلی امیدوار است و میگوید آنها میتوانند راه ما را ادامه دهند؛ به شرط آنكه ارزشها را بشناسند. * چرا تصنیفهای امروزی دیگر مثل گذشته نوستالژیك و خاطره انگیز نمیشوند؟ببینید، كار اگر عاشقانه ساخته شده باشد و در عین حال عالمانه هم باشد؛ یعنی سازنده نسبت به موسیقی كاملا آگاه باشد و استاد دیده باشد، مانا خواهد شد. به قول استادم –ابوالحسن خان صبا- آهنگساز باید نسبت به موسیقی معرفت داشته باشد. آن وقت كسی كه به چیزی معرفت پیدا كند، عاشق آن هم میشود. اگر نوازنده عاشقانه كار كند، حتما این عشق در ساختهها و بداهه نوازیهایش هم ظاهر میشود و كارهایش با آن آمیخته میشود و عشق هم چیزی نیست كه قدیمیشود. این یك حس مشترك است. بین تمام نسلها. برای همین هم این كارهایی كه واقعا عاشقانه ساخته شده اند، هنوز رنگ و بوی تازگی دارند و جوانهایی كه حتی فضای آهنگ را از نظر زمانی درك نكرده اند، با آن ارتباط برقرار میكنند. * امروز علم موسیقی و امكانات و روشهای آموزشی و ... خیلی پیشرفته تر شده اند، اما باز هم آن اتفاق نمیافتد. به نظرتان همان بخش عشق به موسیقی و اثر ضعیف تر شده؟ بله. كمیت در موسیقی زیاد شده. امروز كسانی كه دنبال موسیقی میروند خیلی زیاد شده اند اما باز هم اتفاقی نمیافتد. چون كیفیت كارها از نظر معنوی تغییری نكرده است. زمان ما استادان موسیقی خیلی كم بودند. كسی مثل استاد صبا را كه اصلا نداشتیم. اما با این حال در همان زمان شاگردانی مثل جلیل شهناز، و ... تربیت شدند. اما الان تعداد استادان و هنرجوها خیلی زیاد شده، آموزشگاههای موسیقی با امكانات بسیار پیشرفته و عالی وجوددارد، اما باز هم آن كارها ساخته نمیشوند. چون كسی عشق را در دل هنرجوها پرورش نمیدهد. صبا خودش نسبت به موسیقی معرفت داشت. ایشان عاشق بود و عاشقانه هم درس میداد. الان بعد از 50 سال هنوز میشود عشق را از درون كارهایش احساس كرد. البته این هم عادی است. استاد صبا 3 هزار شاگرد داشتند (مستقیم و غیر مستقیم) اما چند نفر از آنها شدند شهناز؟ فقط چند نفر بودند كه توانستند حق شاگردی صبا را ادا كنند. الان هم نباید انتظار داشته باشیم كه همه موسیقی درجه یك تحویل بدهند، اما خب این وضع هم قابل قبول نیست. *شما غیر از موسیقی سنتی، موسیقی دیگری هم گوش میدهید؟ بله. حتما. من اعتقاد دارم اگر موسیقی دان فقط به یك نوع موسیقی اكتفا كند و فقط در همان زمینه كار كند، دچار یكنواختی خواهد شد. یك موزیسین خوب باید انواع موسیقیها را گوش كرده و از آنها نكته برداری كند و در زمینه خودش استفاده كند. چه اشكالی دارد یك نكته از موسیقی غربی بگیریم و از آن در موسیقی خودما استفاده كنیم؟ * به كدام یك از آن سبكها بیشتر علاقه دارید؟به موسیقیهای غربی خیلی دقت میكنم، مثلا یك نوع وجود دارد كه به موسیقی "سبك" معروف است و با خواننده اجرا میشود. بعضی اوقات كه به كار آهنگساز یا خواننده دقت میكنم ، میبینم عجب كاری كرده. هر چند سه گاه ما یك چیز دیگر است اما آن هم در نوع خودش شاهكار است؛ یك حس عجیبی در موسیقی شان وجود دارد كه آدم را مجذوب میكند.آدم نباید زیبایی را در یك چیز یا یك موسیقی ببیند. آن موسیقی هم زیباست، فقط نوعش تفاوت دارد. گاهی حتی موسیقی پاپ هم گوش میكنم؛ همینهایی كه جوانها درست میكنند. البته كارهایشان بدون اشكال نیست، اما آن هم برای خودش سبكی است و جایگاه خوبی هم پیدا كرده است. * نظر شما درباره موسیقیهای پاپ ایرانی یا موسیقیهای امروزی كه رواج پیدا كرده چیست؟ ببینید، نمیشود گفت كلی گفت. من میگویم اگر یك موسیقی اصیل ایرانی هم بد ساخته شود، بد است و قابل قبول نیست. از آن طرف هم اگر یك موسیقی پاپا امروزی خوب ساخته شود، خوب است و باید تحسینش كرد. برای همین باید هر موسیقی را نسبت به خودش سنجید. اگر در یك گروه پاپ كه از سازهای مختلف استفاده میشود، تنظیم خوب باشد، آهنگساز خوب كار كند و ترانهها هم خوب انتخاب شوند، یك كار خوب تولید میشود. نباید صرف اینكه یك موسیقی اسمش پاپ یا تلفیقی یا هر چیز دیگر است، آن را كنار بگذاریم. باید كار را ارزشمند كرد. اگر كار ارزشمند باشد حتی اگر پاپ هم باشد، ماندگار میشود. گاهی اوقات یك كار سنتی ساخته میشود و من میبینم مسیر سه گانه را خیلی خوب طی كرده اما كار روح ندارد، به دل نمینشیند؛ یعنی ارزش گرا نیست. این ارزش هم شامل 2 چیز است؛ یكی اینكه زیبا و دلنشین باشد و همچنین با پشتوانه و قوی. *نظرتان درباره جوانها و شاگردهایتان چیست؟ به نظرتان آنها هم میتوانند مثل شما برای آیندگان خاطره انگیز باشند؟ من خودم سعی میكنم هنگام درس دادن نكتههای را كه به درد بچهها میخورد و در پیشرفتشان كمك میكند به آنها بگویم. سعی میكنم آنها را به یك معرفتی راجع به موسیقی برسانم. بعد اگر واقعا تشنه آن باشند میآیند و سئوال میكنند و میكوشند به دانستههای خودشان اضافه كنند. البته همه شاگردها هم مثل هم نیستند، ممكن است از هر چند صد نفر فقط چند نفر واقعاً موسیقیدان شوند. من هم چند شاگرد داشته ام كه الان موفق هستند و خودشان به مرحله استادی رسیده اند و تدریس میكنند. * چی شد كه برای كار جدیدتان آقای قربانی را انتخاب كردید؟ به نظرتان كاری را كه آقای بنان و قوامیروی كارهای شما انجام میدادند، جوانهایی مثل علیرضا قربانی هم میتوانند انجام دهند؟ آقای قربانی را من چند باری در اركستر ملی دیده بودم و كارش هم خوب بود. دوستم، آقای فخرالدینی هم كار ایشان را تایید كردند. یك روز ایشان و تشكیلاتشان آمدند و خواستند كارهای من را اجرا كنند.بسیار هم با پشتكار هستند. بعضی وقتها كه احساس میكردم اعضای گروه خسته شده اند، میگفتم كار را تعطیل كنید اما آقای قربانی میگفت تا شما از كار ما راضی نشوید، ما دست برنمیداریم. ما باید به جوانها میدان بدهیم و اجازه دهیم تا آنها هم خودشان را نشان بدهند. چون من با بزرگانی مثل بنان و قوامی كار كردهام، دلیل نمیشود كه دیگر جوانها را نپذیرم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 599]