واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: ورزش > فوتبال ملی - فرهاد عشوندی علیآبادی سرانجام رودرروی افشین قطبی نشست. او و جریانی که 14 ماه قبل افشین قطبی را لایق سرمربیگری تیم ملی ندانست و به بهانهای از دیدار با قطبی که پشت دفتر کارش نشسته بود سر باز زد صبح دیروز به خواست خود مربی جدید تیم ملی را دعوت کرد تا دست نیاز به سویش دراز کند. خواست که بگوید هرآنچه را که تیم ملی نیاز داشته باشد در اختیارش میگذارد تا در عوض این مربی محبوبیتش را به پای فوتبال ناکام ایران بریزد که معجزه همدلی بتواند ایران را بار دیگر جهانی کند. بی شک این بار هم سازمان ورزش همه چیز را انکار میکند. باز فردا متنی را پیش رویمان میبینیم که در آن از سوی روابط عمومی سازمان ورزش تاکید شده است محمد علی آبادی و دستگاه متولی ورزش دولتی کشور هیچ نقشی در انتخاب فوتبالی نداشته است. نه در انتخاب دایی، نه در برکناری او و نه حتی در انتخاب مایلی کهن و یا عزل او. اگرچه شاید محمد علی آبادی هم خواستش گزینش مایلیکهن برای هدایت تیم ملی نبود اما آیا این انتخابها به دور از دایره ملاحظات سیاسی گزینش شدهاند؟ بیشک پاسخ به این پرسش تنها با مروری بر گفتههای متولیان دولتی ورزش، منفی خواهد بود. علی دایی 14 ماه قبل در شرایطی هدایت تیم ملی را در دست گرفت که بیش از 80 درصد مردم میخواستند اداره تیمشان به افشین قطبی سپرده شود اما ارادهای خارج از فوتبال ملاحظاتی غیر فوتبالی را ارجح دانست که سرانجامش پایان تلخ دایی شد و اسطوره فوتبال ملی را سوزاند. گفتههای علی کفاشیان قبل از برکناری علی دایی و شکست برابر عربستان که؛ «اگر تکلیف شود دایی را برکنار میکنیم.» یا این گفته رئیس سازمان ورزش در اصفهان درباره انتخاب مایلی کهن؛ «هیچ دخالتی در انتخاب سرمربی تیم ملی نداشتم چون تجربه نشان داده دخالت در امور اینچنینی باعث میشود که در آینده ناچار به پاسخگویی باشی.» که خبرگزاری فارس از آقای رئیس نقل کرده بود آشکارا نشان از دخالت در انتخاب سرمربی داشت. که اگر غیر از این بود کفاشیان پس از گزینش قطبی نمیگفت: «تازه احساس کردم رئیس هستم، سازمان ورزش مخالف انتخاب قطبی بود.» محمد علیآبادی البته خود یک مجری است؛ مجری سیاستی که برای اداره ورزش در نظر گرفته شده و شاید در بسیاری از موارد همانگونه که در ماجرای انتخاب مایلی کهن رخ داد مخالف باشد اما مجبور به تأیید یک انتخاب. با این وجود او به عنوان متولی دولتی ورزش کسی است که این اتفاقات در کارنامهاش ثبت میشوند. این بار هم بیشک انتخاب قطبی ارتباطی مستقیم با یک خواست دارد که او حاضر میشود 14 ماه دیرتر یک مربی را به حضور بپذیرد. این بار اراده ملت بر اراده حاکم بر ورزش غالب شد چرا که به عکس این گفته مدیران دولتی ورزش که «نظر مردم قابل اتکا نیست چون یا تأیید میکنند و یا تکذیب»، فشار افکار عمومی بهقدری سنگین بود که گریزی از گزینش مربی منتخب مردم نباشد. تیم ملی برای صعود نیاز به معجزه دارد و ناکامی تیم ملی بیشک انگشت اتهام به سوی متولی دولتی ورزش میگرداند و ترس از این اتفاق در سازمانی که اگرچه در بخش عمرانی رشدی کمی را برای ورزش کشور به همراه آورده است اما در بخش قهرمانی روزهایی کابوس بار را سپری کرده، باعث میشود مربی محبوب مردم در کمتر از دو ساعت هدایت تیم ملی را دست بگیرد. قطبی مردی که رسانههای دولتی او را حتی تا یک روز پیش از گزینش ترور شخصیتی میکردند، او را دلالی میدانستند که برای رسیدن به نیمکت تیم ملی رشوه میدهد، کسی که غربزده است و کسی که مشکلات اخلاقی دارد ناگهان یکباره عکس روی جلد میشود و دست یاری به سویش دراز میشود. سیاست به ناگاه تغییر میکند چون سرانجام برای متولیان دولتی ورزش احراز میشود همسویی با خواست مردم همهاش پیروزی است. قطبی میآید و با خود هیجان و همدلی را به ارمغان میآورد. موج مخالفتها فروکش میکند و این همدلی فارغ از توان یا عدم توان فنی این مربی، یا تیم ملی را به جام جهانی میبرد که در این صورت افتخار پیروزی بیش از هرکس به متولیان ورزش میرسد یا روی تلخ داستان شکل میگیرد و قطبی ناکام میشود که در آن صورت این متولیان دولتی هستند که برگ برنده را در دست دارند. او بازی را باخته و این مربی منتخب مردم بوده که شکست خورده؛ پس حرجی به مدیران نیست. اینگونه است که قطبی هدایت تیم ملی را در دست میگیرد و اینگونه است که سعی میشود بر او تکلیف شود در دل کنفرانس خبریاش هر 10 دقیقه یکبار از مدیرانی زحمتکش تشکر کند و هربار که فراموش میکند و از تایم مصوب میگذرد مدیر روابط عمومی فدراسیون فوتبال به او گوشزد کند تایم تشکر گذشته است تا افشین یکبار دیگر جملهای کلیشهای را بازگو کند؛ «متشکرم آقای علیآبادی، متشکرم آقای کفاشیان و متشکرم آقای تاج!» اما فارغ از اندیشه که قطبی را به مربیگری تیم ملی میرساند، اندیشهای که شخص سرمربی در وصفش میگوید: «تصمیمی هوشمندانه». مهم عقبگرد برابر خواست مردم است. مردمی که 14 ماه پای انتخاب شان ماندند و اگرچه در دل ناامیدی پیروز شدند اما باری دیگر ثابت کردند گریزی از رأی شان نیست و میزان، رأی ملت است!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]