تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827935872




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به تاريخچه و تاكتيك‌هاي روزنامه نگاري زرد؛


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهي به تاريخچه و تاكتيك‌هاي روزنامه نگاري زرد؛
خبرگزاري فارس: نشريات زرد تمايل دارند تا با مردمي ناميدن و تكيه بر تيراژ بالاي خود، نوعي پوپوليسم مطبوعاتي را به وجود بياورند كه بر اين اساس هر نشريه‌اي كه مخاطب دارد و فروش مي‌رود، مشروعيت داشته و بلكه الگوي ديگر نشريات است! برخي از آن‌ها معتقدند نشريات بايد همان چيري را بنويسند كه مردم مي‌خواهند حتي اگر مبتذل‌ترين حاشيه‌ها را شامل بشود!


گرچه از تولد واژه‌هاي زرد و زردنويسي در عرصه‌ي‌ مطبوعات جهان بيش از 100 سال مي‌گذرد‌ اما جايگاه اين گروه از نشريات د‌ر عالم مطبوعات، هم‌چنان بحث‌برانگيز و همراه با نقد‌ و نظرهاي بسيار است اما اين نشريات جايگاه خود‌شان را د‌ر جهان حفظ كرد‌ه‌اند‌، به گونه‌اي كه نشريه‌اي مانند «سان» امروز هيچ علاقه‌اي به «گارد‌ين» يا «لوموند‌« شد‌ن ند‌ارد‌ و حتي با افتخار خود‌ را «زرد» مي‌نامد.

د‌ر سطح جهان هم گرچه نشريات مهم و تأثيرگذاري مانند: «گارد‌ين، ايند‌يپند‌نت» و يا «لوموند»‌ وجود‌ د‌ارند‌، اما تيراژهاي افسانه‌اي د‌ر اختيار نشريات عام‌تر از جمله «اوست فرانس، بيلد يا سان» است كه مرز 7 ميليون تيراژ را هم پشت سرگذاشته‌اند. ‌اين د‌ر حالي است كه با وجود حضور نزد‌يك به 40 عنوان نشريه‌ي‌ زرد‌ د‌ر كشور‌،‌ برخي از روزنامه‌نگاران حرفه‌اي يا استاد‌ان ارتباطات، روزنامه‌نگاري زرد‌ را «مبتذل» و فاقد‌ حد‌اقل استاند‌ارد‌هاي بصري و محتوايي د‌ر حرفه‌ي‌ روزنامه‌نگاري د‌انسته‌ و حتي معتقد‌ند‌ بهتر است بساط اين سبك از روزنامه‌نگاري به كلي از كيوسك‌هاي مطبوعاتي برچيد‌ه شود‌.

به‌طور كلي روزنامه‌نگاري زرد از تاكتيك‌هايي نظير درشت‌نمايي پيام، دست‌چين كردن پيام، تحريف، جنجال‌آفريني خبري، شايعه، نزديكي منبع پيام به مخاطب، فوريت ‌بخشيدن ساختگي به خبر، استفاده از عقايد و گرايش‌هاي فكري و يا سمبل‌هاي ملي مخاطبان و همسو ‌سازي پيام با مخاطبان و هم‌چنين عاطفه‌ي‌ گيرندگان پيام به ميزان بسيار زيادي بهره مي‌گيرد.

در اين نوع روزنامه‌نگاري، اولين و آخرين هدف، سود است. در زرد نويسي، مخاطب به عنوان بازار يا كالا يا شيء قلمداد شده و رسانه‌ي مخاطب خويش را در برخوردي تعاملي (interactive) مدنظر قرار مي‌دهد. براي تبيين مفهوم نشريات زرد كه فاقد ارزش‌هاي فرهنگي يا ناقل عناصر با ارزش فرهنگي كم‌تراند متغيرهاي بسياري وجود دارد؛ اين گونه نشريات ناگزيرند زبان خود را ساده‌تر كرده و به اقتصاد نشر توجه كنند ضمن اين كه گرچه از اصول كلي مطبوعات بهره مي‌گيرند، اما هدف تمامي آن‌ها كسب سود بيش‌تر است، چرا كه اساس رسانه‌هاي غرب كه محل زايش اولين تابلوييدها و نشريات عامه پسند است، بر سود دهي متمركز است.

برخلاف نشريات ديگر كه تقريباً هيچ‌گونه تلاشي براي جذب خوانندگان سطوح متوسط خود نمي‌كنند، گردانندگان اين نشريات بسته‌هاي متفاوتي را براي سنين و اقشار مختلف اجتماعي تدارك مي‌بينند. سطحي نگري به موضوعات مختلف، بارزترين شاخصه‌ي نشريات زرد است.

براي اين گروه از نشريات بيش از آن كه كيفيت و غناي مطالب، مهم و با ارزش تلقي شود، كميّت است كه عرض اندام مي‌كند. نشريات زرد تلاش مي‌كنند با جلب توجه مخاطبان خود به وسيله‌ي تيترهاي جنجال برانگيز و عامه پسند، مخاطب بيش‌تري را به سوي خود جذب كنند.

در واقع اين گونه نشريات از هنگامي شكل گرفتند كه رسانه‌هاي نوشتاري براي ادامه‌ي بقا در برخي دوره‌ها به مخاطب و فروش بيش‌تر براي كسب سود نياز داشتند به همين دليل كوشيدند با توسل به هر شيوه‌ي ممكن و با سطحي نگري، غوغاسالاري و جنجال آفريني قشر وسيعي را به سوي خود جذب كنند. منتهي بايد دانست كه توفيق آن‌ها در جذب مخاطب مقطعي است و به هيچ عنوان در دراز مدت پاسخ مطلوبي را نخواهد داد. سير فعاليت اين گونه نشريات در دنيا نيز مؤيد آن است كه هر از چندي اوج مي‌گيرند و دوباره افول مي‌كنند.[1]

عموم صاحب‌نظران ارتباطاعات معتقدند كه اصطلاح روزنامه‌نگاري جنجالي يا ژورناليسم زرد (Yellow journalism) از نام شخصيت كارتوني جنجالي اواخر قرن نوزدهم (yellow kid) گرفته شده است. دكتر «پيمان جبلي» كارشناس ارتباطات، روزنامه‌نگاري جنجالي (Yellow journalism) را به گونه‌اي ديگر معرفي مي‌كند: «علت اين اسم گذاري به خاطر اين است كه اولين روزنامه‌اي كه با اين طرز روزنامه‌نگاري پا به عرصه گذاشت، سرتيتر زرد رنگي داشت.»[2]

تاريخچه
روند تولد نشريات زرد در دهه‌ي‌ 1890م. و در نيويورك آغاز شد؛ شايد بتوان گفت اصلي‌ترين نشريه‌اي كه بنيان روزنامه‌نگاري زرد را از نظر جذب مخاطب (نه محتواي آن) پايه‌ريزي كرد، نيويورك‌سان (New York Sun) بود كه در سال 1883م. متولد شد و با قيمت «يك پني» به فروش مي‌رسيد كه اين خود‌ يكي از مهم‌ترين رازهاي جذب طبقه‌ي پرجمعيت كارگر و متوسط به روزنامه‌خواني بود‌، ضمن اين كه نيويورك‌سان بنيان‌گذار دوره‌اي از نشريات است كه در غرب به آن‌ها نشريات يك پني (penny press) گفته مي‌شود.

نشريات يك پني هم تقريباً مانند روزنامه‌نگاري زرد به ميدان وارد شدند. اين نشريات تيترهاي بسيار درشتي داشتند، چراكه شايد در آن مقطع فكر مي‌كردند حتي يك پني هم براي خريد نشريات زياد است؛ بنابراين آن‌ها را روي ديوارهاي شهر نصب مي‌كردند تا رهگذران بتوانند تيترها را راحت بخوانند. اما در سال 1896م. «ژوزف پوليترز» نيز نشريه‌اي به نام (New York World) منتشر مي‌كرد كه با هر شيوه‌اي تلاش مي‌كرد تعداد مخاطبانش را بالا برده و تيراژش را افزايش دهد و طبعاً در اين ابزارها مواردي مانند خشونت حرف اول را مي‌زد.

در همين دوران «ويليام راندولف هرست» - چهره‌ي با نفوذ روزنامه‌نگاري آمريكا كه فيلم «همشهري كين» را از روي شخصيت او ساخته‌اند- هم مشغول انتشار نشريه‌اي به نام نيويورك مورنينگ ژورنال (New York Morning Journal) بود كه اين نشريه با نشريه‌ي پوليترز در رقابت بود. جنگ تيراژ ميان اين د‌و رسانه و اشتياق براي جلب مخاطب باعث گرديد، پوليتزر د‌ر اين ميان با خلق شخصيتي كارتوني به نام «Yellow Kid» (بچه زرد‌)، سلسله ماجراهايي را د‌ر نشريه‌ي خود‌ آغاز كند‌ كه بسيار مورد‌ توجه مرد‌م قرار گرفت.

پس از ظهور اين شخصيت در نشريه‌ي پوليترز، هرست هم بلافاصله به يك كاريكاتوريست سفارش يك شخصيت مشابه را داد و ضميمه‌هاي رنگي و عكس‌هاي بزرگ و تيترهاي د‌رشت، ابزار اين مبارزه شد‌ند‌؛ بدين ترتيب پديده‌ي‌ بچه‌ي زرد متولد شد و مظهر درگيري اين دو روزنامه وسپس نماد روزنامه‌نگاري جنجالي گرديد.[3]

«ويليام هرست»، وقتي دريافت كه «مركوري»، مؤسسه‌ي سازنده‌ي فيلم «همشهري كين» حاضر نيست پيشنهاد دريافت پول كلاني را كه به منظور نابود كردن نسخه‌ي اصلي و نسخه‌هاي ديگر اين فيلم از سوي وي شده بود را قبول كند، ستون نويس جنجالي خود «لولا پاسونز» را واداشت تا تلفني مديران توليد و مديران پخش فيلم را با افشاي زندگي خصوصي آن‌ها تهديد كند.

تلاش او براي راه انداختن جنگي ميان آمريكا و اسپانيا بر سر جزيره‌ي كوبا و با استفاده از تيترهاي پر هيجان و جنجالي در نيويورك ژورنال، نمونه‌اي از روزنامه‌نگاري زرد است. هرست بر اين گفته تعصب مي‌ورزيد كه روزنامه نبايد تنها پيام رسان باشد، بلكه بايد جريان ساز هم باشد.[4]

دكتر پيمان جبلي، معتقد است كه ريشه‌ي ژورناليسم زرد به دو عامل «رقابت با رسانه‌هاي نوظهور» (مجله‌ها و رسانه‌هاي صوتي و تصويري) و هم‌چنين «جذب مخاطبين براي درآمد بيش‌تر» باز مي‌گردد كه نتيجه‌ي اين دو، زير پا گذاشتن اخلاق حرفه‌اي رسانه‌اي است. او نقش عامل نخست را چنين شرح مي‌دهد:

علت تولد روزنامه‌نگاري جنجالي بيش‌تر به دو عامل جدي بر مي‌گردد
يكي از اين عوامل، ظهور رسانه‌ي جديدي به نام «راديو» بود و بعد هم رسانه‌ي «تلويزيون» يك عامل ديگر هم ظهور شكل جديدي از روزنامه‌نگاري بود كه ما امروز به عنوان مجله مي‌شناسيم. حداكثر تيراژ روزنامه در بهترين شكل، ممكن است به 500 هزار نسخه برسد، اين حداقل مخاطبين راديو در همان زمان است.

مخاطبين راديو به مراتب از روزنامه بيش‌تر است. از اين رو، راديو ناخواسته يا خواسته گوي سبقت را از روزنامه ربود. پس اين يك چالش بود كه روزنامه در آن زمان با آن مواجه شد. چالش جدي‌تري كه با آن مواجه شد، تلويزيون، رويدادها و اخبارها را به شكل تصويري و به شكل مستند ارايه مي‌داد. چون امتياز مجله نسبت به روزنامه همين رنگ و لعاب بهتر و پرداخت قوي‌تر به مطالب بود. تلويزيون اين حربه را از دست مجله گرفت، نتيجه‌اش اين شد كه تيراژ روزنامه‌ها به شدت افت كرد.»[5]

از آن‌جا كه افت تيراژ به معناي ورشكستگي مالي گردانندگان روزنامه‌ها و در كل مطبوعات بود، اين مؤسسه‌ها به دنبال نوع جديدي از روزنامه‌نگاري رفتند كه مخاطب عام را به خود جلب كند، البته به بهاي زير سؤال رفتن اخلاق حرفه‌اي: «چاره اين بود كه به جاي مطالب جدي و خسته كننده‌ي خبري، مطالب دلخواه همه را چاپ كنيم. مثلاً فلان هنرپيشه همسرش را طلاق داد يا فلان فوتباليست با فلاني رابطه دارد و.. يعني خبرهايي كه كاملاً وارد حريم خصوصي افراد مي‌شد يا حتي اين كه مقام سياسي يا مقام مشهوري را مورد تهمت قرار مي‌دادند و به آن پر و بال مي‌دادند.»[6]

روزنامه‌نگاري زرد در ايران
در ايران نيز مي‌توان نمونه‌هايي از كاربرد روزنامه نگاري زرد را شاهد بود. با اين تفاوت كه گاهي مي‌بايست عريف روزنامه‌نگاري زرد و به خصوص جنجالي را به موضوعات سياسي هم بسط داد. دكتر جبلي در اين باره مي‌گويد:
«اگر هدف از روزنامه‌نگاري زرد يا رسالت روزنامه‌نگاري زرد، جذب درآمد و مخاطب بيش‌تر به هر قيمتي باشد، بنابراين هر زمان كه عطش اطلاع‌رساني در جامعه افزايش يابد، بايد منتظر ظهور روزنامه‌نگاري زرد هم باشيم.»

او مي‌افزايد:
«اگر بخواهيم تعريف روزنامه‌نگاري جنجالي را گسترش دهيم، مي‌تواند شامل ژورناليسم حزبي، ژورناليسم حكومتي يا ژورناليسم ايدئولوژيك باشد. اما هر كدام ملاحظه‌هاي خاص خودش را دارد ... شايد نتوانيم روي ژورناليسم حزبي و جناحي اسم روزنامه‌نگاري زرد بگذاريم، اما به طور قطع مي‌توانيم اسم ديگري براي آن پيدا كنيم. اما آن هم به نوعي دارد از اصول ژورناليسم زرد تبعيت مي‌كند. يعني جذب مخاطب در راستاي اهداف حزبي به هر قيمتي كه شده است. هر دو در يك نقطه مشترك‌اند: زير پا گذاشتن اخلاق حرفه‌اي رسانه‌اي.» [7]

بر همين اساس او مطبوعات ايران در شرايط عطش اجتماعي براي اطلاعات را به سه دسته تقسيم مي‌كند كه شامل دسته‌بندي جديدي از روزنامه‌هاي جنجالي و زرد هم مي‌شود:

1. رسانه‌هايي كه هدف خودشان را گم نمي‌كنند و به دنبال ارايه‌ي بهترين و صحيح‌ترين اطلاعات به مخاطب هستند.
2. رسانه‌هايي كه از فضاي جديد سوء استفاده مي‌كنند و موج حركت مردم به سمت رسانه‌ها را دست آويز درآمدزايي و پر كردن جيب خودشان قرار مي‌دهند.
3. رسانه‌هايي كه با اهداف سياسي، گروهي و حزبي به دنبال استفاده از فضا هستند تا روي موج سوار شوند و آن را به سمتي كه خودشان مي‌خواهند، بكشانند.

او معتقد است:
«در تاريخ تحول رسانه‌هاي ما، اين سه دسته هميشه حضور داشته‌اند. البته ما مي‌توانيم دسته‌هاي دوم و سوم را به هم تشبيه كنيم. يعني رسانه‌هاي دسته‌ي دوم به دنبال كسب ثروت مالي و رسانه‌هاي دسته‌ي سوم به دنبال كسب ثروت سياسي و قدرت هستند.»[8]

بر اساس اين دسته‌بندي جديد، مي‌توان گفت كه روزنامه‌نگاري جنجالي و زرد در چند مقطع در ايران اوج گرفته است:

1. انقلاب مشروطه تا ظهور ديكتاتوري رضاخاني: از روزنامه‌نگاري راديكال تقليدي چپ و راست تا عوام فريبي «سيد ضياء‌الدين طباطبايي».
گرچه در آغاز دوره‌ي مشروطه، شاهد نوعي از روزنامه‌نگاري آرمان‌گرايانه و در مقابل نوعي روزنامه‌نگاري عوام فريبانه هستيم، اما پس از چندي در پي به سر آمدن آزادي‌هاي مشروطه و سلطه‌ي ديكتاتوري رضاخان بسياري از اين نشريات توقيف شدند و روزنامه‌نگاراني چون «فرخي يزدي، ميرزاده عشقي، ملك الشعراي بهار و...» به زندان افتادند يا همچون «عارف قزويني و اشرف الدين گيلاني» تبعيد و تحقير شدند.

در اين دوران، كاربرد شعر و طنز براي جذب مخاطب بالا گرفت (مثلاً طنز در روزنامه‌ي «نسيم شمال» و شعر و هجو در «قرن بيستم») و نوعي از روزنامه‌نگاري عامه‌پسند را براي جذب توده‌هاي غيرسياسي به سياست به وجود آورد كه البته با عوام فريبي روزنامه‌هايي مثل «رعد» (به مسؤوليت سيد ضياء‌الدين طباطبايي) به كلي متفاوت بوده است.

نتيجه‌ي تقابل دو گروه روزنامه‌نگار، كودتاي انگليسي 1299م. بود كه در آن سيد ضياء نخست وزير شد و رضاخان وزير جنگ. عوام فريبي امثال سيد ضياء تا حدي بود كه روشنفكر و هنرمندي هم‌چون «عارف قزويني» را هم مجذوب خود ساخت تا جايي كه تصنيف «اي دست حق پشت و پناهت بازآ قربان كابينه سياهت بازآ» را در دفاع از او در مطبوعات به چاپ رساند. حال آن كه نتيجه‌ي نهايي اين كابينه سركوب همه‌ي روزنامه نگاران و روشنفكران مستقل همچون ميرزاده عشقي و هم‌چنين خود عارف بود.

2. شهريور 1320 تا مرداد 1332 (دوران پس از اشغال ايران توسط متفقين تا سركوب نهضت ملي شدن صنعت نفت و تعطيلي روزنامه‌هاي گروه‌ها و احزاب غير دولتي) ظهور توأمان روزنامه‌نگاري عوام پسند و روزنامه‌نگاري راديكال عوام فريب.

از 1320 تا 1332 بار ديگر نشريات آرمان‌گرايانه در كنار احزاب به فعاليت پرداختند و در همين دوره شاهد حضور طيفي از روزنامه‌هاي سطحي و سخيف با محتواي پايين هستيم كه ترجيح مي‌دهند به جاي پرداختن به موضوعات جدي خبري، سياسي و يا اقتصادي با انعكاس مطالب جنجال برانگيز خودي نشان دهند.

به عنوان مثال «محمد مسعود» نيز خود با چاپ ديدگاه‌هاي سياسي سطح پايين و ورود به مسايل بازاري و چاپ پاورقي‌هاي نازل، به بازار اين گونه نشريات رونق مي‌بخشيد. پاورقي «تهران مخوف» كه رمان عوام‌گرايانه و بسيار سطحي است، سند به جاي مانده از فعاليت‌هاي وي در اين دوران است.

«رحيم زهتاب‌فر»، در كتاب «خاطرات در خاطرات» با ذكر خاطره‌اي به توصيف اين شكل از روزنامه‌نگاري مي‌پردازد: «بعد از شهريور 20 روزنامه‌ها يكي پس از ديگري راه افتاد و البته و صد البته خط همه‌ي آن‌ها آزادي بود. قلم جاي چماق و چاقو را گرفت و هر كس قادر به انتشار روزنامه‌ي چهار صفحه‌اي، دو صفحه‌اي و... بود و خود را مجاز مي‌دانست به حيثيت، شرف و ناموس افراد تاخته و هرچه قلم را تيزتر و فحش را ركيك‌تر و افراد مورد حمله را از شخصيت‌هاي سرشناس‌تر انتخاب مي‌كرد.

از معروفيت بيش‌تري برخوردار مي‌شد تا جايي كه «محمد مسعود»، براي سر يكي از همين‌ها يك ميليون جايزه گذاشت و روزنامه‌نگار ديگري سلسله مقالاتي با سند و مدرك! درباره‌ي آلودگي به فحشاي خانواده‌هاي مختلف منتشر ساخت. روزنامه‌ي ديگري به نام «اديب» با يك خورجين فحش در سرمقاله‌ي خود نوشت: ... متأسفانه عفت قلم اجازه نمي‌دهد كه به اين {.... } و {.... } A گويم كه ... ! [9]

3. از كودتاي 28 مرداد تا پيروزي انقلاب اسلامي: ظهور روزنامه‌نگاري زرد بخش خصوصي در دهه‌ي 50 شمسي از دل روزنامه‌نگاري عوام پسند دولتي دهه‌ي 40. پس از كودتاي 28 مرداد، اختناق بالا گرفت و تنها روزنامه‌هاي دولتي و يا مورد تأييد دولت همچون «اطلاعات» و «كيهان» فعاليت خود را ادامه دادند كه البته عوام را هم مد نظر داشتند، به عنوان مثال مصاحبه با چهره‌هاي روز بازيگري و خوانندگي تا جايي كه اطلاعات اولين مصاحبه‌ها را با خواننده‌ها و بازيگران تازه مطرح شده، انجام مي‌داد. ماجراي ناياب شدن روزنامه‌ي اطلاعات به خاطر چاپ مصاحبه‌اي با «حميرا» پس از اولين اجرايش در برنامه‌ي گل‌ها، معروف است.

در كنار اين ژورناليسم محافظه كار دولتي و سپس نشريات عوام پسند درون همين مؤسسه‌هاي مورد تأييد رژيم، موج جديدي از روزنامه‌نگاري غيرسياسي با به وجود آمدن «تهران مصور»، «زن روز» و ... پا گرفت كه اسلاف نشريات زرد امروزاند. اين نشريات، ستاره‌هاي راديو و تلويزيون را به عنوان خدايان مدرنيته‌ي ايراني تبليغ و مدگرايي را دامن مي‌زدند.

4. دي ماه 1357 تا تير ماه 1360 (ظهور مجدد راديكاليسم عوام فريبانه‌ي احزاب چپ و ملي به سبك دوران ملي شدن صنعت نفت)

همان طور كه نشريات متعدد حزب توده در دوران ملي شدن صنعت نفت با به كار بردن عبارات و اصطلاحات دهن پركن سياسي، مردم را فريب داده و بدترين تهمت‌ها و شايعه‌ها را برضد رهبران ملي و مذهبي مطرح مي‌كردند، در دوران آغازين انقلاب - پس از خروج شاه از ايران تا شورش ناموفق مجاهدين خلق كه به برخورد قاطعانه‌ي جمهوري اسلامي با گروهك‌ها انجاميد- هم فرصتي براي جريان‌ها و اشخاص مختلف به وجود آمده بود تا با انتشار جرايد عوام پسند و پر از اصطلاح و ادعا، اما خالي از محتوا، آراي خود را نشر دهند.

دكتر جبلي در اين باره مي‌گويد:
«همان سال 58 – اول پيروزي انقلاب- بود كه انواع و اقسام احزاب، گروه‌ها، جمعيت‌ها و طرز فكرهاي مختلف – از كمونيست‌ها گرفته تا مسلمانان انقلابي- همه براي خودشان مجله و روزنامه داشتند. شايد تعداد نشرياتي كه در سال 58 منتشر مي‌شد، به مراتب از نشرياتي كه طي سال‌هاي اخير منتشر شده، بيش‌تر باشد. چرا؟ چون در آن مقطع، فضا تغيير كرده بود و مردم براي گرفتن اطلاعات عطش شديدي داشتند. به محض اين كه كسي حرف جديدي مي‌زد، همه توجه مي‌كردند ببينند چه مي‌گويد.»[10]

5. دوم خرداد 1376 تا 1379 (از پيروزي اصلاح‌طلبان در انتخابات رياست جمهوري نهم تا توقيف نشريات زنجيره‌اي): ظهور راديكاليسم سياسي و موج جديد ژورناليسم جنجالي در مطبوعات به بهانه‌ي آزادي بيان در فضاي اصلاحات.

اين روند با شروع به كار روزنامه‌ي «جامعه» در 16 بهمن 76 و تغييرات اساسي در روزنامه‌ي همشهري آغاز شد و با انتشار روزنامه‌هاي زنجيره‌اي به اوج رسيد. عملكرد ضد‌‌ديني مطبوعات ساختارشكن ادامه داشت تا جايي كه در ارديبهشت ماه سال 1379، رهبر معظم انقلاب در هشداري صريح، نارضايتي خويش را از عملكرد مجرمانه‌ي‌برخي مطبوعات اظهار داشتند و آن‌ها را «پايگاه دشمن در داخل ايران» خواندند. پس از اين ماجرا، نهادهاي نظارتي برخورد جدي‌تري با گروهي از راديكال‌ترين اين مطبوعات انجام دادند كه به توقيف برخي از آنان انجاميد.

دكتر جبلي خود در اين باره مي‌گويد:
«پس از دوم خرداد، فضاي جامعه و شعارها عوض شده و چهره‌ها و جريان‌هاي حاكم تغيير كرده‌اند. خب جامعه‌اي كه 8 سال يك مدل حرف خاص را از رسانه‌ها مي‌شنيده، الان منتظر دريافت حرف‌هاي جديد از طيف‌هاي جديد بود. طبيعي است كه آن جا هم از اين عطش اطلاع رساني سوء استفاده شود. اين تفكيك سه دسته‌اي در آن مقطع هم اتفاق افتاد و در بعضي موارد، دسته‌هاي دو و سه به هم نزديك شدند.» [11]

6. از 1379 تاكنون: ظهور ژورناليسم غيرسياسي عامه پسندانه و زرد در مقابل روزنامه‌نگاري متعهد و انقلابي.
پس از توقيف مطبوعات زنجيره‌اي كه به آرامش و منطقي شدن فضاي مطبوعاتي، اجتماعي و سياسي كشور انجاميد؛ موج جديدي از روزنامه‌نگاري زرد به سبك تهران مصور و زن روز، ظهور كرد كه اگرچه به ظاهر غيرسياسي بود اما ادامه‌ي خط «تهاجم فرهنگي» را دانسته و نادانسته دنبال مي‌كرد. اين نشريات در خلاءِ نظارتي دوم خرداد و در فضاي به اصطلاح «آزادي بيان» رشد كردند و به تدريج مخاطبان خود را گسترش دادند تا جايي كه غالب فضاي نشريات جوان پسند و هم‌چنين نشريات خانوادگي را به خود اختصاص دادند.

البته در دوران پس از روي كار آمدن دولت عدالت، موج جديدي از روزنامه‌نگاري عامه پسند و هم‌چنين زرد به وجود آمده كه اگرچه ظاهري غيرسياسي دارد اما اهدافي سياسي و سكولار را دنبال مي‌كند. نشرياتي كه مخاطبان خود را در قشر به اصطلاح «خاكستري» مي‌جويند و مي‌كوشند با جذب جوانان و زنان، سكولاريسم سياسي و آراي روشنفكرانه را به رگ‌هاي جامعه تزريق كنند.

خوب يا بد؟
مهم‌ترين ايراد وارد بر روزنامه‌نگاري زرد اين بوده كه جذب مخاطب و دنبال آن كسب درآمد بيش‌تر، اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري را تحت الشعاع خود قرار داده است. دكتر جبلي در اين باره مي‌گويد: «تا قبل از اين، اخلاق روزنامه‌نگاري در درجه‌ي اول اهميت بود و حرفه‌ي روزنامه نگاري يك حرفه‌ي شريف محسوب مي‌شد و با دروغ، تهمت و ورود به حريم خصوصي افراد تعارض داشت. اما با روزنامه نگاري زرد اين حرمت‌ها شكسته شد و اين حريم‌ها زير پا گذاشته شد.

شعار روزنامه‌نگاري زرد اين است: «مخاطب را بايد جذب كرد، به هر قيمتي كه شده است.» در صورتي كه هيچ وقت شعار روزنامه‌نگاري اصيل و حرفه‌اي اين نيست. شعار روزنامه‌نگاري حرفه‌اي و اصيل اين است كه «حقايق را بايد كشف كرد و حرمت جامعه و فرد را نگه داشت.» يعني چه در تئوري‌هاي هنجاري ليبرالي رسانه‌اي و چه در تئوري‌هايي كه بعدها به تئوري مسؤوليت اجتماعي تبديل شد، قائل به شكست حرمت اخلاق يا افراد در جامعه نبوده‌اند.[12]
شايد يكى از تفاوت‌هاى اصلى بين روزنامه‌نگارى زرد امروز در غرب و نوع مشابه آن در ايران اين است كه مطالب آن‌ها كاربردى است. به طور مثال هنگامى كه رويدادهاى حادثه‌اى مثل سرقت در آن‌ها درج مى‌شود، غالباً راهكارهاى سوزاندن، شگردهاى آن سرقت را هم عرضه مى‌كنند. راه‌هاى ايمن سازى در برابر حادثه‌هاى مشابه را هم توصيه مى‌كنند و يا توصيه‌ها و پيشنهادهاى پليس را هم ضميمه مى‌كنند.

تجارب مشابهى كه در گذشته رخ داده است را هم به عنوان پيشينه‌ي موضوع به شما ارايه مى‌دهند. يعنى در يك ساخت ژورناليستى‌تر و متكى بر آموزش، گام بر مى‌دارند كه در نشريات زرد داخلى اين عنصر ديده نمى‌شود. نكته‌ي ديگر آن كه، معمولاً بين آگهى‌هاى نشريات زرد خارجى و مطالب آن‌ها يك نوع هماهنگى وجود دارد.

به طور مثال در كنار مطلبى كه از بكهام نوشته‌اند، يك آگهى از مؤسسه‌ي زيبايى وجود دارد كه تبليغ آن تاتو (خالكوبى) پشت گردن ديويد بكهام است.[13]

«مسعود كوثرى»، كارشناس ارتباطات، درباره‌ي كاركردهاي مثبت و منفي نشريات زرد در جامعه مى‌گويد: «در جوامع مدرن يكى از كاركردهاى نشريات زرد اين است كه به مردم مى‌گويند جرم، جنايت، فساد و چيزهاى وحشتناك در جامعه وجود دارد اما جاى تو امن است و اين حول و حوش تو نيست، مردم هم از اين كه متوجه بشوند خيلى چيزها
در جامعه وجود دارد و خدا را شكر كنند كه دچارش نشدند و يا مراقب باشند كه دچارش نشوند خوششان مى‌آيد.»[14]

«ديويد رندال»، در كتاب روزنامه‌نگاري حرفه‌اي خود مي‌نويسد: «... حتي روزنامه‌هاي نامطلوب هم بيش از زياني كه ممكن است برسانند، خدمت مي‌كنند. از روي اطمينان مي‌توان ادعا كرد كه در اين حرفه، مهارت‌هاي منفي بسياري وجود دارد كه در تاريخ روزنامه‌نگاري مي‌توان آن را زشت‌كاري ناميد. دست‌آوردهاي عظيمي هم وجود دارند كه براي اين حرفه افتخار آفريده‌اند.»

مهارت‌هاي منفي مجموعه‌اي از تكنيك‌هاي ساده و مبتذل ارتباطي است كه برخي از روزنامه‌نگاران آن‌ها را براي تأثيرگذاري و جلب مخاطبان خود به كار مي‌گيرند. با اين تعبير گاه رسانه‌ها براي جذاب بودن و رعايت اقتضائات رسانه‌اي خود حد عدم قطعيت را ناديده گرفته و به مقتضيات اقتصادي خويش مي‌انديشند، در چنين رويه‌اي ابتذال در ارايه‌ي اطلاعات شكل خواهد گرفت؛ مفهومي كه امروزه از آن با عنوان زرد نويسي در نشريات ياد مي‌كنند. [15]

نشريات زرد در مقابل اين انتقادها، موافقاني هم دارد كه مي‌گويند، نخستين چيزي كه باعث مي‌شود موضوعي زرد شود، اهميت آن است و نشريات زرد اگر پديده‌ي مذمومي است،‌ پس چرا هميشه مخاطب دارد و با استقبال عمومي روبه‌روست، مخاطب سني اين‌گونه نشريات عموماً جوانان هستند.

نگاهي به هفته‌نامه‌هاي رنگارنگ و پيگيري ماجراهاي مختلف جنايي، ورزشي و... نشان مي‌دهد تقريباً هم به لحاظ دكه عملكرد خوبي دارند و هم مخاطب را از خود راضي نگه مي‌دارند. به عقيده‌ي موافقان اين‌گونه كار رسانه‌اي، مردم نيازمند جايي هستند كه مطالب و سوژه‌هاي داغ را بخوانند و دنبال كنند.

به عنوان مثال، موضوع دختران فراري و كشف شبكه‌هاي فروش دختران ايراني يا فروش خدمت سربازي و حواشي مربوط به آن كه بسيار مورد توجه مخاطبان است. بنابراين حضور اين‌گونه نشريات نمي‌تواند آسيب اجتماعي تلقي شود. بپذيريم كه امروز مخاطبان ما به خصوص جوانان مثلاً در مباحث ورزشي به دنبال حواشي هستند و جداي از نتايج رويدادها علاقه‌مندند با زندگي و حتي برخي مسايل خصوصي ستارگان تيم ملي يا سينما آشنا شوند. حتي مايلند بدانند در پايان فلان مسابقه‌ي فوتبال چرا بين بازيكنان درگيري ايجاد شده است و در نهايت از اين‌گونه موضوعات حاشيه‌‌اي كه معمولاً در متن اخبار و برنامه‌‌ها به آن نمي‌پردازيم.

نشريات زرد هم مثل هر پديده‌ي ديگري چنانچه با برنامه و كار كارشناسي همراه نباشد،‌ نتايج ناگواري خواهد داشت كه نمونه‌هاي آن را بسيار ديده‌ايم و خطرناك‌تر از همه اين كه در كار اين‌گونه نشريات نيت‌هاي غيرمسؤولانه و غيراخلاقي رسانه‌اي هم وجود داشته باشد كه نتايج نامطلوبي را بر جاي خواهد گذاشت.

«يونس شكر‌خواه»، استاد ارتباطات نيز در زمينه‌ي رعايت اخلاق حرفه‌اي در كار نشريات زرد مي‌گويد: «تفاوت اصلي بين روزنامه‌نگاري زرد در غرب و آن چه در ايران وجود دارد،‌ اين است كه مطالب نشريات زرد در غرب كاربردي است، يعني اگر خبرهاي مربوط به سرقت در آن‌ها درج مي‌شود، راهكارهاي سوزاندن شگردهاي آن سرقت را هم عرضه مي‌كند و راه‌هاي ايمن‌سازي در برابر حوادث مشابه را هم توصيه مي‌كند يا توصيه‌هاي پليس را ضميمه مي‌نمايد.»[16]

از مردم يا به مردم؟
نشريات عامه پسند و زرد تمايل دارند تا با مردمي ناميدن خود و تكيه بر تيراژ بالايي كه نسبت به نشريات وزين دارند، نوعي پوپوليسم مطبوعاتي را به وجود بياورند كه بر اين اساس هر نشريه كه مخاطب دارد و فروش مي‌رود، مشروعيت داشته و بلكه الگوي ديگر نشريات است! برخي از آن‌ها معتقدند نشريات بايد همان چيري را بنويسند كه مردم مي‌خواهند و چون مخاطبان گسترده‌ي آن‌ها به داستان‌ها و گزارش‌هاي عشقي- اجتماعي و يا اخبار و مصاحبه‌هاي مربوط به سوپراستارها، علاقه دارند، پس چنين مطالبي حتي اگر خصوصي‌ترين و يا مبتذل‌ترين حاشيه‌ها را شامل بشود، حق انتشار دارد.

در پاسخ به اين استدلال، بايد ديد مردمي بودن در روزنامه‌نگاري به چه معناست؟ دكتر پيمان جبلي در اين باره مي‌گويد:
«دو رويكرد كلي مي‌توان در نظريات ارتباطي يافت. يك رويكرد معتقد است كه رسانه‌ها بايد «گيرنده مدار» باشند، يك رويكرد هم معتقد است رسانه‌ها بايد «فرستنده مدار» باشند. حتي وقتي دسته‌بندي الگوهاي هنجاري صورت مي‌گيرد، رسانه‌هاي حزبي و حكومتي و رسانه‌هاي آرماني را در دسته‌ي رسانه‌هاي فرستنده مدار قرار مي‌دهند. يعني براي رسيدن به هدف خودش كه با حكومت است يا رويكرد حزبي يا آرمان‌ها كار مي‌كند. اما در هر حال به مخاطب توجه «ثانياً و بالعرض» دارد و «اولاً و بالذات» به خودش توجه دارد. رسانه‌هاي گيرنده مدار معتقدند بايد هر چيزي را كه مخاطب مي‌خواهد به او داد. حالا اين را ممكن است به جامعه مدار، فرد مدار و توسعه مدار طبقه‌بندي كنند.»

او البته معتقد است كه از هيچ كدام از اين دو نظريه توجيهي براي نظريات پوپوليستي مطبوعات زرد در نمي‌آيد:
«اما حتي نظريات مبتني بر گيرنده مداري هم صد در درصد نمي‌گويند هر چيزي كه ميل و خواست مخاطب باشد، بايد در اختيارش گذاشت. حتي نظريه‌ي ليبرالي وقتي در مقابل نظريه‌ي اقتدارگرايي قرار گرفت، محدوده‌اي براي آزادي رسانه‌ها وضع كرد. در اين نظريه هم حق ساير اقشاري كه صاحب رسانه و تريبون نيستند و هم حرمت خصوصي اشخاص، مورد توجه قرار گرفت. هيچ نظريه‌اي به آزادي مطلق رسانه‌ها معتقد نيست، حتي نظريه‌ي مسؤوليت اجتماعي كه كاملاً نظريه‌ي ليبرالي را تغيير مي‌دهد. اين نظريه مي‌گويد رسانه‌ها اول، بايد حقوق جامعه را رعايت كنند، دوم بايد حقوق فرد را رعايت كنند و حتي حقوق حكومت را هم بايد رعايت نمايند. بنابراين هيچ نظريه‌اي در علوم ارتباطات نگفته هر چيزي را كه مخاطب خواست بايد صد در صد به او بدهيم.» [17]

در اين باره «مك كوايل» (Dines McQuil) مي‌گويد: «مخاطبان مي‌توانند هم برآمده از خود جامعه باشند، هم از رسانه‌ها ومحتواي آن‌ها» در شكل دوم اگر مخاطبان را آفريده‌ي رسانه‌ها بدانيم در آن صورت خواهيم ديد كه آن‌ها در پي يك فن‌آوري جديد مانند اختراع راديو يا تأسيس كانال جديد مانند يك برنامه‌ي راديويي تازه، پا به عرصه‌ي هستي گذاشته وبه دور آن جمع مي‌شوند.

ايجاد و تكميل برنامه سازي به سبك و سياق نشريات زرد با تكنيك‌هاي راديويي به طور قطع در جذب بيش‌تر شنوندگان مؤثر خواهد بود. در شرايط ناشي از رقابت شديد بين رسانه‌ها و تغييرات مداوم داشتن آگاهي تاريخي درباره‌ي ميزان و تركيب مخاطبان به هيچ وجه كافي نيست و ضروري است كه سلايق و علايق مخاطبان هم پيش‌بيني و هدايت شوند.[18]

اما در جامعه‌ي ما كه بر پايه‌ي ارزش‌هاي ديني و انقلابي سامان يافته، نظريه‌ي ديگري مطرح است كه مبتني بر تعهد اخلاقي دست‌اندركاران فرهنگي (اعم از دولتي و غير دولتي) است.

اين نظريه مي‌گويد:
«نشريات و رسانه‌ها اگرچه بايد مردم را مورد توجه قرار داده و به جاي پرداختن به انتزاعيات و تئوري‌هاي تقليدي و وارداتي، به مطالبات و نيازهاي مردم –به ويژه اقشار محروم از رسانه- بپردازند، اما اين مردمي بودن و از مردم جوشيدن به معناي آن نيست كه بايد از علايق روزمره‌ي مردم الگو بگيرند. بلكه در مقابل آن‌ها وظيفه دارند به جامعه، الگوهاي اخلاقي ارايه كنند و در ساماندهي فرهنگي جامعه نقش ايفا نمايند.

بر اين اساس حتي اگر علايق عامه‌ي مردم به سمت مسايلي چون حاشيه‌هاي غيراخلاقي، طنزهاي سخيف و... متمايل باشد، رسانه‌ها نبايد به ايشان تمكين كرده و بلكه موظف‌اند در جهت تغيير گرايش عمومي گام بردارند. بدين معنا نمي‌شود با اين توجيه كه مردم، پرداختن به زندگي سوپر استارها در نشريات را دوست دارند يا طنزهاي مبتذل را در سينما مي‌بينند، به اين موضوعات روي آورد.

چنين توجيهات پوپوليستي نه تنها جوابگوي نياز روز جامعه نخواهد بود، بلكه زمينه را براي سقوط هر چه بيش‌تر اخلاقي جامعه فراهم مي‌كند، چراكه بديهي است همين موضوعات مدتي بعد براي مردم تكراري خواهند شد و ذائقه‌ي عوام را تأمين نخواهند كرد. بنابراين بعيد نيست كه گزارش‌هاي حاشيه‌اي سوپراستارها، جايش را به عكس‌هاي نيمه عريان و عريان خصوصي آن‌ها بدهد و سينماي مبتذل امروز، به پورنوگرافي نينجامد. پديده‌اي كه يك بار در سال‌هاي پاياني حاكميت طاغوت تجربه كرده‌ايم. در هر حال آزموده را آزمودن خطاست.(*)

پي‌نوشت‌ها:
[1]مشروعيت نشريات زرد، مصطفي قوانلو قاجار، روزنامه‌يشرق، تاريخ 14/4/83.
[2]. هياهو براي هيچ: ژورناليسم زرد از مطبوعات تا تلويزيون، گفت‌وگو با دكتر پيمان جبلي، ماهنامه‌ي سوره، شماره‌ي چهارم، شهريور و مهر 82.
[3]. راز جلب مخاطب د‌ر نشريات زرد چيست؟، ايسنا، تاريخ 23-09/1387.
[4]. همان.
[5]. هياهو براي هيچ: ژورناليسم زرد از مطبوعات تا تلويزيون، گفت‌وگو با دكتر پيمان جبلي، ماهنامه‌ي سوره، شماره‌ي چهارم، شهريور و مهر .82
[6]. همان.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. مصطفي قوانلو قاجار، همان.
[10]. گفت‌ؤگو با دكتر پيمان جبلي.
[11]. همان.
[12]. همان.
[13]. مصطفي قوانلو قاجار، همان.
[14]. راز جلب مخاطب د‌ر نشريات زرد چيست؟، همان.
[15]. مهارت‌هاي منفي در عصر زرد نويسان حرفه‌اي، مجتبي عظيمي، روزنامه‌ي قدس، تاريخ 24/04/1388.
[16]. سايه‌ي نشريات زرد بر سر برنامه‌سازان‌، مازيار ناظمي‌، جام جم آنلاين.
[17]. گفت‌وگو با دكتر پيمان جبلي، همان.
[18]. مازيار ناظمي‌، همان.

*رضا نساجي؛ پژوهشگر/
منبع : برهان
انتهاي متن/

شنبه|ا|8|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن