واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: چنان که زمان بازی در فیلم «مسابقه با ماه»، بازویش را شکافت. هم چنین به خاطر ایفای نقش در فیلم «بردی» دو دندانش را کشید و در «بوسه خون آشام» نیز در نهایت شگفتی و ناباوری.... «نیکلاس کیج» یا «نیکلاس کیم کاپولا» متولد هفتم ژانویه ۱۹۶۴، در «لانگ بیج» کالیفرنیاست. وی برادرزاده کارگردان صاحب نام سینمای هالیوود، «فرانسیس فورد کاپولا» میباشد. نیکلاس به سبب دلبستگی و علاقه وافرش به سینما و بازیگری، تحصیلات دبیرستان را نیمه تمام گذاشت. سال ۱۹۸۱، بازیگری را، با ایفای نقش در سریالهای تلویزیونی آغاز کرد. مدتی نگذشت که به عنوان یکی از شاخص ترین بازیگران با استعداد و جوانهالیوود به شهرت رسید. «نیکلاس» تاکنون با بیشتر نقشهایی که ایفاگر آنها بوده به گونه ای جدی برخورد کرده است. چنان که زمان بازی در فیلم «مسابقه با ماه»، بازویش را شکافت. هم چنین به خاطر ایفای نقش در فیلم «بردی» دو دندانش را کشید و در «بوسه خون آشام» نیز در نهایت شگفتی و ناباوری حشره زنده ای را بلعید. «دوران پرشور و شر در ریجمانتهای»، «دختر دره» ، «ماهی پر جنب و جوش»، «مسابقه با ماه»، «کاتن کلاب»، «بردی»، «پسر آبی پوش»، «پگی سو ازدواج کرد»، «بزرگ کردن آریزونا»، «ماه زده»، «بوسه خون آشام»، «دوران کشتن»، «برشهای کوتاه»، «پرندگان آتش»، «سنگدل»، «ماه عسل در وگاس»، «ایماس واندرو»، «دراک وست»، «حفاظت درتس»، «گرفتار آمده در بهشت»، «بوسه مرگ»، «ترک لاس و گاس»، «صخره»، «هواپیمای محکومین»، «تغییر چهره»، «هشت میلیمتری»، «بیرون آوردن مردگان»، «سرقت در ۶۰ ثانیه»، «شهر فرشتگان»، «چشمان مار»، «کاپیتان ماندولین»، «اقتباس»، «گنجینه ملی»، «مرکز تجارت جهانی»، «مرد خانواده»، «آینده»، «بانکوک خطرناک» و ... از جمله فیلمهایی هستند که «نیکلاس کیج» در آنها ایفای نقش کرده و در برخی از آنها، بازی درخشانی از خود ارائه داده است. «اسکات توماس» منتقد بنام نشریه سینمایی «هالیوود ریپورتر»، به تازگی با «نیکلاس کیج» به گفت وگو نشسته است. کیج باوی از سینما، بازیگری، هالیوود و تجربههایش سخن گفته است. نیکلاس! بسیاری از کارگردانان هالیوود، بر این باورند که تو تاکنون در ایفای نقشها و شخصیتهای مختلف، موفق ظاهر شده ای. خودت در این باره چه نظری داری؟ بله. همه آنها به من میگویند: «نیکلاس! تو به سبب فیزیک عضلانی و سلامت جسم، توانسته ایانبوه گسترده ای از نقشها و شخصیتهای متفاوت را به خوبی بازی کنی.»اسکات! اگر دقت کنی متوجه میشوی که من در بیشتر فیلمهایی که در آنها بازی کرده ام، همواره بزرگ تر از سن خودم ظاهر شده ام. «مردی با نگاهی افسرده که انگار از چیزی رنج میبرد.» اما فکر نمیکنم به هیچ وجه، به یک بازیگر در نقش نخست یک فیلم رمانتیک شباهتی داشته باشم. البته هرگز از این موضوع، ناراحت و دلگیر نیستم. چون اگر «همفری بوگارت»، و «جیمز کاگنی» را به خاطر بیاوری، متوجه میشوی که آنها هم به لحاظ سنی با بیشتر نقشهایی که ایفاگر آنها بودهاند، چندان همخوانی نداشتند. «جوئل کوئن» میگوید هنگام هدایت و کارگردانی تو در فیلم «بزرگ کردن آریزونا»، متوجه شده است که تو بازیگری عادی و متعارف نیستی. خودت هم این گونه فکر میکنی؟ میدانی! هرگز دوست ندارم از خودم تعریف کنم و چنین تصویری را، از خودم به تماشاگر تبلیغ کنم. یعنی «یک بازیگر خیلی عجیب!» میدانی انجام کارهای غیر متعارف، مرا به شور و هیجان میرساند. من جزو شمار اندک بازیگرانی هستم که بیشتر مجلات، روزنامهها، نشریات و رسانهها، از زندگی خانوادگی و شخصی وی همه چیز را میدانند. با این حال بازیگری برایم شوخی نیست و آن را جدی میگیرم. شاید خیلیها باور نکنند. اما من حاضرم برای یک نقش متفاوت، از تمام دلبستگیها، علایق، دلخوشیها و آرامشم بگذرم. چون به این باور رسیده ام که هرنقش متفاوت، برایم یک زندگی جدید است. من بازیگری حرفه ای را، ایفای نقشهای متفاوت و غیر متعارف میدانم. نقشهایی که جزو زندگی ات شوند و دیگر برایت تکرار نشوند. بازیگر حرفه ای شکارچی نقشهای متفاوت است. نیکلاس! با این که «فرانسیس فورد کاپولا» و «تالیا شایر» عمو و عمه ات هستند، اما انگار از دوران کودکی ات خاطرات شیرینی نداری، درست میگویم؟ چرا این طور فکر میکنی؟ اگر چه من هم مانند بیشتر بازیگران از دوران کودکی ام خاطرات چندان خوب و به یادماندنی ندارم، اما هرگز به خاطر نمیآورم که از این دوران به بدی یاد کرده باشم. پدرم «آگوست کاپولا» در دانشگاه کالیفرنیا، ادبیات تطبیقی تدریس میکرد و رئیس مدرسه هنرهای زیبا در دانشگاه ایالتی «سان فرانسیسکو» بود. مادرم «جوی وسگلانگ» نیز اهل نیویورک و طراح حرکات موزون بود. ۱۲ ساله بودم که آنها از یکدیگر جدا شدند. پس از آن نیز مادرم به سبب تنشها و بحرانهای عصبی، در بیمارستان بستری شد. از آن پس، با پدرم به تنهایی زندگی میکردم. اما با این حال از آن روزها، خاطرات شیرین و خوبی در خاطرم حک شده است. خودت هم میدانی که شایعات بسیاری درباره ورودت به سینما و چگونگی بازیگر شدنت سر زبانهاست. بهتر نیست اکنون به این شایعات پایان دهی؟پس از بیماری مادرم و بستری شدن وی در بیمارستان، به همراه پدرم به سان فرانسیسکو آمدیم، با تماشای فیلم «شرق بهشت» ساخته «الیا کازان»، مجذوب و شیفته شخصیت بازیگری «جیمز دین» شدم. همان زمان آرزو کردم ای کاش من هم یک بازیگر بودم. چون فکر میکردم بازیگری سادهترین و بهترین راه برای جلب نظر دیگران و راه یافتن در دل مردم است. پانزده ساله بودم که وارد کنسرواتور جوانان سان فرانسیسکو شدم. پس از آن نیز به دبستان «بورلی هیلز»ر فتم. در شانزده سالگی فیلم تلویزیونی «بهترین دورانها» را بازی کردم، البته در یک نقش بسیار کوتاه. به نظر خودم این فیلم بدترین اثر تلویزیونی من است. سپس مسیر پرسنگلاخ بازیگری، برای حضورم در فیلمهای سینمایی هموار شد. فکر میکنی اکنون توانستم به شایعاتی که درباره بازیگری ام وجود دارد پاسخ دهم؟ تا حدی اما انگار همان نقش کوتاه تلویزیونی چنان تو را سرشوق آورد که، وادار به ترک دبیرستان و جذب سینما شدی. درست میگویم ؟میدانی اسکات! تا حد زیادی حق با توست. آن زمان به خاطر شرایط سنی ام نمیتوانستم مانع علاقه بی حد و مرزم به سینما شوم. پس از ترک دبیرستان، در سینما مشغول به کار شدم. بعدها نیز نقش مهمی در فیلم «دوران پرشر و شور در ریجمانتهای»، را بازی کردم. نقشی که تا حد زیادی جایگاهم را، در عرصه سینما تثبیت کرد. نیکلاس! خودت بارها گفته ای که نقشت را در فیلم «دختر دره» بسیار دوست داری. اما انگار بازی در فیلم «مسابقه با ماه» چندان برایت خوشایند نبوده است. این طور نیست؟دقیقا همین گونه است. در «دختر دره» نقش نخست این فیلم را داشتم. با این که اثر پردردسری بود اما هنوز هم برایم سرشار از خاطره است.از خاطر نبرده ام که منتقدان نیز بازی ام را در این فیلم، مورد تحسین و ستایش قرار دادند. در گیشه هم موفقیت تجاری چشم گیری کسب کرد. اما بهتر است بازی در فیلم «مسابقه با ماه» را در کارنامهام نادیده بگیری! با وجود هم بازی بودن با «شون پن»، این فیلم هرگز اثر خوبی از کار در نیامد. «ریچارد بنیامین» در این فیلم بیش از حد تازه کار بود.فیلم تنها به این سبب از سوی منتقدان تحسین شد که «بنیامین» زمان بسیاری را، صرف جنبههای فنی آن کرد و کمتر به بازی بازیگران و نحوه نقش آفرینی آنها پرداخت. به همین خاطر نقش من در این فیلم به طرز وحشتناکی ناقص از کار درآمده است. خودت هم به خوبی میدانی که امروزه، در فهرست برترین ستارگان پولساز هالیوود جای داری. دوست دارم بدانم نگاهت به بازیگری آن هم با توجه به شهرت فراوانی که داری چگونه است؟اسکات! خودت هم به خوبی میدانی که من بارها شهرتم را، برای کسب اعتبار بازیگری به خطر انداخته ام. تنها به این خاطر که ثابت کنم به معنای واقعی یک بازیگر حرفه ای هستم. برخلاف برخی بازیگران هم نسل خودم، بازیگری برای من یک حرفه نیست بلکه آن را نوعی زندگی میدانم. چون جزئی از هویت من شده است و با لحظه لحظه آن زندگی میکنم. به باور من شهرت، محبوبیت و جذابیت باید با وظیفه شناسی همراه باشد. هنوز از خاطر نبرده ام که برای بازی در فیلم «بردی» و در نقش یک بازمانده جنگ و مجروح جنگ ویتنام، پنج هفته تمام با صورت باند پیچی شده زندگی کردم. از هر طرف آروارههایم یک دندان کشیدم و هفت کیلو وزن کم کردم. در فیلم «بوسه خون آشام» نیز ترجیح دادم به جای خوردن تخم مرغ خام، یک سوسک زنده را ببلعم. چون میخواستم به حس درستی از نقش برسم و آن را باور کنم. هنوز هم حاضرم برای دستیابی به یک نقش سرشار از حس زندگی، تمام مرزها را پشت سرم بگذارم تا بگویم: «هیچ غیرممکنی، برای یک بازیگر حرفه ای وجود ندارد. فقط همین!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]