واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نگاهي به 4 فيلم جشنواره بيست و هفتم فيلم فجر وقتي همه سوپر استارها فقط 14 عيارند
«وقتي همه خوابيم»، «سوپر استار»،«عيار 14» و «مي زاك» از جمله فيلم هايي هستند كه تا امروز در سينماي رسانه ها روي پرده رفته و البته انتظارات را برآورده نكرده اند. «وقتي همه خوابيم» ساخته بهرام بيضايي، همان گونه كه خودش گفته، حرف دل او نيست و ساخته است كه ساخته باشد! اين حرف از زبان يكي از بهترين فيلمنامه نويسان سينماي ايران عجيب است و باز هم گفته كه ببخشيد اگر فيلم پيش پا افتاده ساختم! اين گونه است كه تكليف ما از همين حالا با اين فيلم معلوم است و البته بايد تاسف خورد از هر نظر.
«سوپر استار» ساخته تهمينه ميلا ني، به سمت وسويي نامعلوم سير مي كند تا آن جا كه خودش مي گويد اين روزها فيلم فمينيستي نمي شود ساخت! عجيب نيست؟ «آتش بس» را به ياد بياوريم، فيلمي در خور تامل و البته كميك كه نه تنها خوب بلكه خيلي خوب بود. نمي دانيم چرا ميلا ني همان سير هميشگي را ادامه نمي دهد و اين در حاليست كه حرف هاي او در اين باره، بيشتر، شوخي به نظر مي رسد، آن گونه كه ساختن فيلمي اصلا معناگرا به دست تهمينه ميلا ني! «ميزاك» هم كه بماند چرا كه اصلا نديديم. تعجب مي كنم از همكاران نويسنده و منتقدم. با اين كه سابقه فيلمسازي ليالستاني را مي دانند، باز هم فيلم هايش را مي بينند و بازهم هر چه از دهانشان در ميآيد مي گويند، حتي از اين كه «مي زاك» را «مونگلسيم روستايي» بنامند، ابايي ندارند كه البته اين لحن كلا م بيشتر توهين است تا نقد و تحليل! نيست؟
و اما «عيار 14» ساخته پرويز شهبازي هم با همه ايده هاي خوبش مثل سكانس اول يا سكانس درگيري كامبيز ديرباز با آن سگ سياه- كه البته صحنه فجيعي ! هم هست- يا ايده هاي طنز مثل دندان طلا ، همچنان فيلمي پادرهواست.
شهبازي در «نفس عميق »اش نشان مي داد فيلمسازي خوش ساخت است اما اكنون كه دقيق تر مي نگريم، مي بينيم«نفس عميق» هم بين فيلم هاي آن روزگار يعني حدود سال 1381، خوب جلوه مي كرد و گرنه آن فيلم هم به نوعي سردرگرم بود.
شايد دليلش اين است كه تكليف پرويز شهبازي با خودش مشخص نيست، اين كه او در سينما به دنبال چيست، اگر چه در ظاهر پرسش آسان مي نمايد اما در حقيقت تلنگري بنيادين است كه بعيد مي دانم شهبازي درباره آن پاسخ دقيقي آماده داشته باشد. او حتي معتقد است كه «عيار 14» و «نفس عميق» تم هاي مشترك ندارند! يا مي گويد هر كه اين دو را باهم مقايسه كند، هم در حق«عيار 14» جفا كرده هم در حق سن!
قصه «عيار 14» مي گويد: ديرباز طلا هايي سرقتي را نزد فروتن مي برد تا بفروشد، فروتن به پليس اطلا ع مي دهد و ديرباز به زندان مي افتد ولي پس از چند سال، با عفو آزاد مي شود و باز مي گردد سراغ فروتن. در اين فاصله فروتن زن دوم ! هم گرفته است. زمستان هم هست. فروتن مي ترسد و بازن دومش فرار مي كند، آن دو دچار حادثه اي مي شوند، ديرباز هم فارغ از همه اين هياهو ها، سوار بر وانت قرمز رنگي به سوي روستايي حركت مي كند كه فكر مي كند دخترش آنجاست. اين وسط پورسرخ هم رفيق فروتن است و... به اين ها اضافه كنيد پلا ن هاي خسته كننده يك زرگري و رفت و آمد مشتريان را به اضافه سكانس منفجر شدن يك تانكر عظيم حامل بنزين را كه انفجارش بيشتر به شوخي شبيه است. بازهم اضافه كنيد مواجهه تصادفي پورسرخ و ديرباز را و نوع برداشت عجيب و غريب فروتن را در اين كه هم اتاقي پورسرخ، ديرباز است. شهبازي حتي فيلمنامه اش را در شرايطي برفي و بعد ازظهر روز جمعه قرار داده تا بسياري از احتمالا ت فيلمنامه اي را ببندد، البته اين تمهيد خوبي است اما همچنان پرسش هاي بيشماري وجود دارد كه فيلمنامه به آنها پاسخ نمي دهد.
در«عيار 14» بازي ها چشمگير نيستند و البته صدابرداري نسبتا خوب است.
به هر حال پرويز شهبازي، آن قدر تكليفش با خودش مشخص نيست كه حتي نشست رسانه اي فيلمش را به تعطيلي كشاند در حالي كه كامبيز ديرباز در سالن پرسش و پاسخ، آماده پاسخگويي به پرسش ها بود!
شنبه|ا|19|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]