محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846181756
با بچهها از مرگ بگوئیم؟
واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: بسیاری از ما از صحبت كردن درباره مرگ با فرزندانمان اكراه داریم، به ویژه كه آنها هنوز درحال سپری كردن دوره كودكی باشند. اما مرگ واقعیت گریزناپذیر زندگیست. ما و فرزندانمان خواه ناخواه باید با آن مواجه شویم. برای یاری دادن آنها دراین مواجهه، كافیست اجازه دهیم بدانند هیچ اشكالی ندارد كه راجع به آن با یکدیگر گفتوگو كنیم. با گفتوگو كردن پی میبریم كه بچهها درباره مرگ چه چیزهایی میدانند و چه چیزهایی نمیدانند؛ یا در واقع چقدر از مفهوم مرگ آگاهی دارند. با بیمها و نگرانیهایشان، و یا تصاویر نادرستی كه ممکن است در خیالشان از مرگ ساخته باشند آشنا میشویم. سپس میتوانیم شناخت و آگاهیهای لازم را در اختیارشان نهاده و آسودگی خاطرشان را فراهم كنیم. درست است كه صحبت كردن تمام مسائل را حل نمیكند، اما بدون آن هم یکی از مهم ترین ابزارهای كمك كردن را از دست میدهیم. اینكه چه زمانی با بچهها راجع به مرگ حرف بزنیم و چه چیزهایی به آنها بگوییم، به سن و تجربههای آنها در زندگی بستگی دارد. البته شرایط متفاوتی كه در آن قرارمی گیریم، تجربهها، اعتقادات واحساسات خود ما نیز بی تأثیر نیست. بعضی بحثها پیرامون مرگ ساخته و پرداخته گزارشهای خبری یا برنامههای تلویزیونی هستند و دریك فضای غیر عاطفی یا حداکثر یک فضای عاطفی مصنوعی شكل میگیرند و بعضی دیگر در محیط سرشار از احساس خانواده بعد از گذراندن یك بحران مثل از دست دادن یك عزیز. اگرچه تمام شرایط و واکنشهای احتمالی را نمیتوان پیش بینی و بررسی کرد، اما با بالا بردن سطح آگاهیمان نسبت به کودک و چگونگی ارتباط با او، میتوانیم هنگام روبهرو شدن با مرگ در محیط خانواده، روابطمان را با کودک کنترل و از او حمایت کنیم. بچهها مرگ را میشناسند خیلی پیش از آن كه ما متوجه شویم، بچهها با مرگ آشنا شدهاند. آنها پرندهها و حشرههای بیجان را دیدهاند و با پیكر مرده حیوانات كنار جادهها برخورد كردهاند. حداقل یك بار در روز در برنامههای تلویزیونی مرگ را میبینند، در قصهها از آن میشنوند و وقت بازی كردن، ادای مردن را در میآورند (بازیگوشانه میمیرند). مرگ بخشی از زندگی ماست و بچهها در حد خودشان آن را میشناسند. اگر به کودکان فرصت بدهیم راجع به مرگ با ما حرف بزنند، میتوانیم علاوه بر دادن آگاهی لازم، برای مقابله با بحرانهای ناگزیر زندگی آمادهشان كنیم، و وقتی غمگین هستند به یاری ایشان بشتابیم. با ابراز علاقه و توجه به چیزهایی كه میگویند، میتوانیم آنها را به برقراری ارتباط تشویق كنیم. موانع ارتباط بسیاری از ما تمایل نداریم راجع به موضوعات ناراحتكننده صحبت كنیم. ما روی عواطفمان سرپوش میگذاریم. به گمان اینكه پنهان كردن احساسات غم انگیز بهترین راه رویارویی با آنهاست. اما صحبت كردن راجع به یك موضوع، تنها راه انتقال دادن احساساتمان درباره آن به دیگران نیست. بچهها ناظرانی هستند كه هیچ چیز را نمیتوان از دیدشان پنهان كرد. حتی اگر سکوت کنیم؛ آنها از چهره ما، طرز راه رفتن و حتی حالت دستهای ما همه چیز را میفهمند. وقتی ما از صحبت كردن در مورد چیزی كه آشكارا ناراحتكننده است خودداری میكنیم، كودكان اغلب در مطرح كردن آن موضوع یا كنجكاوی در مورد آن دچار تردید میشوند. برای یك كودك، پرهیز این طور تعریف میشود ?اگر مامان و بابا نمیتوانند راجع به چیزی صحبت كنند، پس باید چیز بدی باشد، پس بهتر است من هم سؤالی راجع به آن نپرسم?. مانند رویارویی با هر موضوع حساس دیگر، در این زمینه نیز باید در پی برقراری تعادل باشیم كه موجب شود كودك به برقراری ارتباط راغب شود. از سویی با مسكوت گذاشتن عواطف درونی در واقع او را نادان پنداشتهایم؛ پس به جای آن که از كودك محافظت كنیم، او را بیشتر نگران میكنیم و ناخواسته موجب میشویم تا از در میان گذاشتن احساساتش با ما خودداری كند. از سوی دیگر، خردمندانه نیست كودك را چنان فهیم فرض کنیم که در معرض مواجهه با دانستنیهایی قرار گیرد كه هنوز آمادگی یا توانایی دریافت آن را ندارد. اگر خود ما نسبت به عواطفمان، (عواطفی كه صحبت كردن از آنها بسیار آسانتر از نشان دادن آنها در عمل است) صادق، صریح و راحت باشیم؛ قدم اول را برای برقراری این ارتباط برداشته و کار را برای كودکان آسانتر كردهایم. اکنون مسائلی كه برقراری این ارتباط را مشكل میكنند از نزدیك بررسی كنیم. * هر لحظه در جستوجوی زمان مناسبی باشید که کودک به برقراری ارتباط با شما تمایل نشان میدهد. * تلاش كنید موانعی كه ممكن است تلاشهای شما را جهت نزدیك شدن به كودك بیاثر میكند از سر راه بردارید. * وقتی چنان ناراحت هستید كه كودك حس میكند، صادقانه برایش راجع به ناراحتیتان توضیح دهید. * وقتی سؤالی میپرسد او را با گفتن جمله ?هنوز كوچكتر از آن هستی كه بفهمی? دست به سر نكنید. * تلاش کنید پاسخهای ساده و مختصر و قابل فهم برای سؤالاتش بیابید، با جوابهای طولانی كودك را سردرگم نكنید. شاید مشكلترین توصیهاین باشد که ارتباط با كودك باید چنان ذهن و عواطف ما را درگیر خود كند كه بهطور طبیعی از هر فرصتی كه دست میدهد برای صحبت با كودك استفاده كنیم. من همه چیز را نمیدانم! هنگام صحبت كردن با بچهها، اگر جواب همه سؤالات را ندانیم احساس خوشایندی نداریم. مخصوصاً كه بچههای كوچك انتظار دارند پدر و مادرشان همهچیز را حتی درباره مرگ بدانند. زندگی سرشار از تردیدها و بلاتكلیفیهاست و مرگ تنها نقطه قطعیت و تنها واقعیت تزلزل ناپذیر زندگی است. كنارآمدن با موضوع مرگ فرایندی است كه شاید به درازای طول عمر آدمی باشد. ممكن است در دورههای مختلف زندگی، توجیههای متفاوتی برای موضوع مرگ كشف كنیم یا شاید تمام عمر را با ترس و اضطراب از مرگ بگذرانیم. اگر بیم مرگ ما را رها نكند، از خود میپرسیم كه چگونه میتوانیم پاسخهای آرامش بخشی در باره آن به كودكانمان ارائه دهیم. اگر جوابهای ما به اندازه كافی اطمینان بخش نباشند، میتوانیم آنچه را که واقعاً احساس میکنیم به آنها بگوییم. در هر موردی كه احساس تردید میكنیم بهتر است كه روراست باشیم ?جواب این یكی را نمیدانم?. این صداقت بهتر از تعاریف طوطی واری است كه قلباً به آنها اعتقاد نداریم. بچهها تردید و دودلی مارا احساس میكنند. دروغهایمان اگرچه با مقصود نیك بر زبان میآیند، اما موجب تشویش و عدم اطمینان آنها میشوند.به علاوه دیر یا زود بچهها میفهمند كه ما دانای كل نیستیم، پس چرا كمك نكنیم كه زودتر این موضوع را كشف كنند؟ میتوانیم خودمان صادقانه به آنها بگوییم كه همه جوابها را نمیدانیم.اگر حالت تدافعی به خود نگیریم و آرام و پذیرا باشیم؛ بچهها هم راحتتر قبول میكنند كه حتی بزرگترها هم همه چیز را نمیدانند. محققان دریافتهاند كه 2عامل مهم بر نگرش بچهها به موضوع مرگ تأثیر میگذارد: مراحل رشد و تجارب آنها شامل محیط زندگی، سنتها، مذهب، پیشینه فرهنگی و دیدگاههای شخصی آنها. الف)مراحل رشد تحقیقات نشان میدهد كودكان ضمن رشد، مرحله به مرحله دریافتشان از مرگ تغییر مییابد. مثلاً كودكان زیر 5سال معمولاً مرگ را امری برگشت پذیر میدانند كه فاقد جنبه شخصی است یعنی برای آنها و نزدیکانشان رخ نمیدهد. تماشای شخصیتهای كارتونی در تلویزیون كه بعد از اینكه میمیرند معجزه وار دوباره جان میگیرند، این باور را بیش از پیش تقویت میكند. بین 5 تا 9 سالگی، كودكان كم كم تشخیص میدهند كه مرگ پایان همه چیز است و همه موجودات زنده یك روز میمیرند. اما هنوز هم مرگ برای آنها جنبه شخصی ندارد. با خودشان گمان میكنند میتوانند ابتكار به خرج دهند و به ترفندی از آن بگریزند. در اواخر این مرحله كودكان به تدریج موضوع مرگ را بهعنوان یك موضوع شخصی میپذیرند. ممكن است مرگ، تصاویر موهومیاز اشباح یا اسکلت را در ذهنشان تداعی کند و حتی راجع به آنها كابوس هم ببینند. از 9 تا 10سالگی و بعد از آن در سنین نوجوانی، كودكان دیگر كاملاً درك خواهند كرد كه مرگ قابل بازگشت نیست و تمام موجودات زنده خواهند مرد، و همچین خودشان هم یك روز میمیرند. بعضی نوجوانان ممكن است مشتاق شوند فلسفه زندگی و مرگ را در یابند. آنها بهخصوص راجع به معنای زندگی كنجکاو میشوند. ب)تجربه شخصی دانستن این كه كودك از چنین مراحلی میگذرد تا دریافتش نسبت به مرگ كامل شود بسیار اهمیت دارد. اما مهمتر آن است كه به یاد داشته باشیم در هر مرحله از رشد، هر كودك دریافت و تجربههای فردی مخصوص به خودش را دارد. نباید فراموش كرد هر كودك زندگی را یگانه و متفاوت از دیگران تجربه خواهد كرد و روشهای خود را برای ابراز و كنترل كردن عواطفش دارد. بعضی كودكان حتی از 3سالگی راجع به مرگ سؤالاتی میپرسند.بعضیها شاید ظاهراً بهنظر برسد نسبت به مرگ پدربزرگ یا مادر بزرگ بیتفاوت هستند ولی نسبت به مرگ یك حیوان خانگی واكنش شدیدی نشان بدهند. بعضی دیگر، هرگز اشارهای به موضوع مرگ نمیكنند؛ اما ممكن است راجع به آن خیالپردازی كنند؛ حتی شاید وانمود كنند یك اسباب بازی یا حیوان خانگی در حال مرگ است و احساسات و خیالاتشان را در بازیهایی نشان دهند که پایه باورها و اعتقاداتشان در آینده خواهد شد؛ یا ممكن است با دوستانشان [مردن بازی] كنند، مثلاً به نوبت بمیرند تا بقیه بچهها آداب و تشریفات مراسم خاكسپاری را اجرا كنند. بچهها هر طور كه با مرگ روبهرو شوند و عواطفشان را نشان دهند، در هر حال نیازمند واكنش دلسوزانه ای هستند كه عاری از قضاوتهای زود هنگام درباره نگرش و احساساتشان باشد. چگونه نیازهای كودك را درست و در زمان مناسب تشخیص داده و رفع كنیم؟ كارسازترین تدبیر، خوب دیدن و خوب شنیدن، است. چطور برایت بگویم؟ ارتباط برقرار كردن با كودكانی كه هنوز به سن دبستان نرسیدهاند یا در سالهای ابتدایی دبستان هستند، راجع به هر موضوعی میتواند چالشبرانگیز و دشوار باشد. آنها تعاریف ساده و مختصر نیاز دارند. باید از سخنرانی طولانی و جوابهای پیچیده در جواب سؤالاتشان پرهیز كرد. زیرا احتمال دارد كسل یا سردرگم شوند. بكاربردن مثالهای ملموس و آشنا راه مناسبی برای توضیح دادن است. بهتر است مرگ را با عدم وجود علائم آشنای حیات برای كودكان توضیح دهیم تا برایشان قابل دركتر باشد. مثلاً وقتی مردم میمیرند دیگر نفس نمیكشند، نمیخورند، صحبت نمیكنند، فكر نمیكنند، احساس نمیكنند و...، وقتی سگها میمیرند دیگر پارس نمیكنند و این طرف و آن طرف نمیدوند. گلهای پژمرده دیگر رشد نمیكنند و هرگز دوباره شكوفا نمیشوند. ممكن است كودك مجدداً سؤال دیگری بپرسد یا اینكه متفكرانه سكوت كند یا اینكه بعد از مدتی با سؤالات بیشتری بازگردد. هرسؤال یك جواب ساده و مناسب میطلبد. مطمئن شدن از اینكه كودك از توضیحاتی كه به او داده شده سردر میآورد یا خیر یك امر ضروری است. خردسالان ممكن است گیج شوند. آنها هر چیز را با تكرار میآموزند و ممكن است نیاز داشته باشند همان سؤالی که یكبار جواب داده شده را بارها و بارها از شما بپرسند. به مرور زمان كه كودك تجربههای جدید خواهد داشت، باید برای او راجع به هر مسئلهای شفافتر توضیح دهید و فرصت دهید تا عقاید و احساسات جدیدش را با شما در میان بگذارد. گذر زمان لازم است تا كودك پیامدها و درگیریهای احساسی ناشی از مرگ را كاملاً دریابد. یك كودك ممكن است بداند كه داییاش مرده است اما بازهم میپرسد كه چرا خالهاش گریه میكند. او نیاز به توضیح بیشتر دارد. این كه خاله گریه میكند چون از مرگ دایی غصهدار است و دلش برای او تنگ شده، همه ما وقتی كسی را كه دوست داریم از دنیا میرود، غمگین میشویم. گاهی اوقات هم از شنیدن بعضی سؤالات بچهها غافلگیر میشویم. سؤالی كه ممكن است از سوی بزرگسال نشان بیمهری و بیعاطفگی تلقی شود، از منظر كودك در واقع تقاضای اطمینان خاطر است. وقتی سؤالی مثل ?تو كی میمیری؟? را میشنویم باید بدانیم كه كودك مرگ را موضوعی موقتی فرض میكند. اگر او هنوز نداند كه مرگ پایان دهنده همه چیز است، ممكن است فكر كند كه مرگ یك جور جدایی ست، جدایی از والدین و از دست دادن مهر و محبت آنها كه هر 2 تشویش برانگیز است. نیاز به مورد مهر و محبت واقع شدن، یك نیاز طبیعی است؛ این پرسش نشان میدهد كه کودک نیاز به قوت قلب دارد. بهترین راه رفع نگرانی او و پاسخ دادن به چنین سؤالی، این است که از او بپرسید: از این میترسی كه دیگر نتوانم از تو نگهداری كنم؟ اگر پاسخ كودك مثبت باشد، جواب درست و اطمینان بخش نظیر این است؛ فكر نمیكنم به این زودیها بمیرم. فكر میكنم تا وقتی احتیاج داری از تو مراقبت كنم، میتوانم در كنارت بمانم، اما اگر مامان و بابا هم از دنیا بروند كسان دیگری هستند كه مراقبت باشند، خاله، عمو و مادر بزرگت. مشكلات دیگر از برداشتهای نادرست بچهها درباره مرگ پدید میآیند. گاهی بچهها خواب را با مرگ اشتباه میگیرند. مخصوصاً كه از بزرگسالان هم تعابیری نظیر آرامش ابدی و روانش شاد (آسوده) درباره مرحوم میشنوند كه یاد آور خواب هم هست. در نتیجه، این سردرگمی موجب میشود كودك از رفتن به رختخواب و خوابیدن بهراسد. ?مادر بزرگ به خواب رفت هیچ وقت دوباره بیدار نشد. شاید اگر من هم بخوابم دیگر بیدار نشوم?.مشابه این ابهام برای بچههایی پیش میآید كه به آنها گفته شده كسی كه مرده به یك جای دور رفته است. در این صورت حتی جداییهای كوتاه مدت برای كودك نگرانكننده است. ?پدربزرگ به جای دور رفته و هنوز برنگشته است؛ شاید مامان هم هیچ وقت از سركار یا خرید برنگردد?. بنابراین خیلی مهم است هنگام صحبت كردن با كودك درباره مرگ كه در بكار بردن كلماتی مثل خواب و استراحت و عباراتی نظیر به یك جای دور رفتن خودداری كنیم. اگر به بچهها گفته شود که بیماری موجب مرگ است، باز هم میتواند مشکل آفرین باشد. اگر بی ملاحظه به کودک بگوییم كه در واقع بیماری باعث مرگ شده است، او را دچار تزلزل میکنیم. خردسالان نمیتوانند بین بیماریهای گذرا و بیماریهای لاعلاج تفاوت قائل شوند. آن وقت است که حتی ناخوشیهای کم اهمیت باعث نگرانیهای بی مورد میشوند. وقتی با بچه راجع به کسی که در اثر یک بیماری فوت شده است حرف میزنیم باید به او اطمینان بدهیم که فقط یک بیماری خیلی جدی ممکن است به مرگ بیانجامد؛ ما هم گاهی اوقات بیمار میشویم ولی دوباره بهبود مییابیم. اغلب به نادرست سن بالا را دلیل مرگ میدانیم. گفتههایی نظیر: ?فقط آدمهای پیر میمیرند? یا ?عمه چون پیر بود از دنیا رفت? میتوانند کودک را بی اعتماد کنند زیرا دست آخر میفهمند که جوانها هم میمیرند. بهتر است برای کودک این طور توضیح دهیم که:عمه قبل از اینکه بمیرد، عمر بسیار طولانی کرده بود. بیشتر مردم زیاد عمر میکنند اما بعضیها زود از دنیا میروند. گمان میکنم که ما هم زیاد عمر کنیم. پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 756]
صفحات پیشنهادی
چگونه با کودک از مرگ بگوییم
چگونه با کودک از مرگ بگوییم-توضيح مرگ به كودكان يكي از سخت ترين كارها براي اولياست، بخصوص هنگامي كه خود آنها با غم مرگ عزيزي دست به گريبان هستند.
چگونه با کودک از مرگ بگوییم-توضيح مرگ به كودكان يكي از سخت ترين كارها براي اولياست، بخصوص هنگامي كه خود آنها با غم مرگ عزيزي دست به گريبان هستند.
با بچهها از مرگ بگوئیم؟
اینكه چه زمانی با بچهها راجع به مرگ حرف بزنیم و چه چیزهایی به آنها بگوییم، به سن و تجربههای آنها در زندگی بستگی دارد. البته شرایط متفاوتی كه در آن قرارمی گیریم، ...
اینكه چه زمانی با بچهها راجع به مرگ حرف بزنیم و چه چیزهایی به آنها بگوییم، به سن و تجربههای آنها در زندگی بستگی دارد. البته شرایط متفاوتی كه در آن قرارمی گیریم، ...
چطور با بچهها از مرگ بگوئيم؟
والدين- ترجمه نسيم توكلي: بسياري از ما از صحبت كردن درباره مرگ با فرزندانمان اكراه ... بچهها مرگ را میشناسند خيلي پیش از آن كه ما متوجه شويم، بچهها با مرگ آشنا شدهاند. ... اطمینان بخش نباشند، میتوانیم آنچه را که واقعاً احساس میکنیم به آنها بگوییم.
والدين- ترجمه نسيم توكلي: بسياري از ما از صحبت كردن درباره مرگ با فرزندانمان اكراه ... بچهها مرگ را میشناسند خيلي پیش از آن كه ما متوجه شويم، بچهها با مرگ آشنا شدهاند. ... اطمینان بخش نباشند، میتوانیم آنچه را که واقعاً احساس میکنیم به آنها بگوییم.
گفتوگو با کودکان درباره مرگ
گفتوگو با کودکان درباره مرگ-مرگ موضوعی است که بزرگترها از آن پرهیز میکنند. پدران و مادران ... بسیاری از بچهها مرگ حیوانات دستآموز یا اعضای خانواده را تجربه میکنند. .... مادران بايد بگويم بيشتر همانژيومها خوشخيم هستند و سبب مرگ و مير نميشوند.
گفتوگو با کودکان درباره مرگ-مرگ موضوعی است که بزرگترها از آن پرهیز میکنند. پدران و مادران ... بسیاری از بچهها مرگ حیوانات دستآموز یا اعضای خانواده را تجربه میکنند. .... مادران بايد بگويم بيشتر همانژيومها خوشخيم هستند و سبب مرگ و مير نميشوند.
با کودکان داغدار چگونه برخورد کنیم ؟
بسیاری از کودکان با مرگ عزیزانشان از جمله پدر یا مادر رو به رو می شوند و برای ... آمده مطلع کرد، سؤال دیگری مطرح می شود؛ این که چه کسی واقعیت را به کودک بگوید؛ و ...
بسیاری از کودکان با مرگ عزیزانشان از جمله پدر یا مادر رو به رو می شوند و برای ... آمده مطلع کرد، سؤال دیگری مطرح می شود؛ این که چه کسی واقعیت را به کودک بگوید؛ و ...
با کودک چگونه از مرگ صحبت کنیم؟
با کودک چگونه از مرگ صحبت کنیم؟ ... اگر اینگونه جواب بدهیم که «فرزند عزیزم همه ما یک روزى مىمیریم» براى کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز مىمیریم.
با کودک چگونه از مرگ صحبت کنیم؟ ... اگر اینگونه جواب بدهیم که «فرزند عزیزم همه ما یک روزى مىمیریم» براى کودک مانند این است که بگوییم ما همین امروز مىمیریم.
با كودك چگونه از مرگ صحبت مى كنید؟
با كودك چگونه از مرگ صحبت مى كنید؟ ... بنابراین اگر این گونه جواب بدهیم كه «فرزند عزیزم همه ما یك روزى مى میریم» براى كودك مانند این است كه بگوییم ما همین امروز مى ...
با كودك چگونه از مرگ صحبت مى كنید؟ ... بنابراین اگر این گونه جواب بدهیم كه «فرزند عزیزم همه ما یك روزى مى میریم» براى كودك مانند این است كه بگوییم ما همین امروز مى ...
زندگی با طعم مرگ
زندگی با طعم مرگ-زندگی با طعم مرگ دو سال پیش، دوستی داشتم که سخت مشغول مهیا ... در واقع دوران حیات خلوت زندگی ماست و همه بچهها رفتهاند و دوباره این دو، مونس هم شدهاند. ... اینکه بگوییم «بس است؛ این همه گریه نکن» و اینکه عکسها و لباسهایش را جمع ...
زندگی با طعم مرگ-زندگی با طعم مرگ دو سال پیش، دوستی داشتم که سخت مشغول مهیا ... در واقع دوران حیات خلوت زندگی ماست و همه بچهها رفتهاند و دوباره این دو، مونس هم شدهاند. ... اینکه بگوییم «بس است؛ این همه گریه نکن» و اینکه عکسها و لباسهایش را جمع ...
نوری: دیدار ما با بنیادکار بازی مرگ و زندگی است
نوری: دیدار ما با بنیادکار بازی مرگ و زندگی است-ورزش > فوتبال ملی - هافبک ... باید بگویم که مسابقه با بنیاد کار حکم مرگ و زندگی را برای ما دارد و میخواهیم با تمام توان به میدان برویم. ... اولین های منتشر شده بچه چهارم هایدی کلوم سوپر مدل و مانکن .
نوری: دیدار ما با بنیادکار بازی مرگ و زندگی است-ورزش > فوتبال ملی - هافبک ... باید بگویم که مسابقه با بنیاد کار حکم مرگ و زندگی را برای ما دارد و میخواهیم با تمام توان به میدان برویم. ... اولین های منتشر شده بچه چهارم هایدی کلوم سوپر مدل و مانکن .
چگونه با مرگ عزیزانمان کنار بیاییم؟
کنار آمدن با مرگ عزیزان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. ... را از دست داده باشد میداند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. ... سر این سوال بحث کنیم فقط میخواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است.
کنار آمدن با مرگ عزیزان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. ... را از دست داده باشد میداند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. ... سر این سوال بحث کنیم فقط میخواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است.
-
گوناگون
پربازدیدترینها