واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: والدين- زهرا گيتي پسند: فرزند سه ساله ام، دائماً همه چيز را از من سؤال مي كند: چرا؟ چرا آسمان آبي است، چرا ابرها وجود دارند؟ چرا من نمي توانم سريع بدوم؟ چرا من بايد خوب باشم؟ گاهي اوقات به نظر نمي رسد آن چه پاسخ است، اهميت داشته باشد. او هرگز راضي نيست و من خشمگين هستم. چه طور به پرسش هاي او جواب دهم؟ - پرسشي كه مطرح شده است را والدين سراسر دنيا بارها شنيده اند. ما دوست داريم به محض اين كه مهارت هاي زباني فرزندانمان شكوفا مي شود، رشد اصطلاحات زيباي آنها را بفهميم، اما گاهي اوقات به نظر مي رسد سؤالات مصرانه آنها كمي شبيه به چك چك طولاني آب، آزاردهنده است. ما به دو دليل افسرده شده ايم: 1- اغلب ما پاسخ واقعي به پرسش هاي معصومانه اي را كه آنها مي پرسند نمي دانيم. 2- حتي اگر هم بدانيم، پاسخ هاي ما از سرعت سؤالات بي وقفه آنها كم نمي كند.همين طور است، زيرا ما زبان و تفكر آنها را وقتي مي پرسند «چرا؟» نفهميده ايم. علت و تأثير پاسخ هاي ما قانع كننده نيست و بنابراين آنها راضي نمي شوند. ما به شما براي باز كردن زبان آنها كليدي خواهيم داد؛ طوري كه شما بتوانيد سؤال واقعي را كه در پشت بسياري از چراهاي آنهاست، جواب دهيد.سپس هر دوي شما بتوانيد از شادي ارتباطتان لذت ببريد. وقتي پسر شما متولد شد، روش ارتباط او فقط گريه كردن بود. او از همان صدا براي هر منظوري استفاده مي كرد:من گرسنه ام. من بي حوصله ام. اين پوشك ها، خيلي تنگ است. شكم من خيلي درد مي كند.مامان، من تو را نمي بينم و هزاران چيز ديگري كه او داشت تجربه، احساس و فكر مي كرد.اتفاق شگفت انگيزي مي افتد، شما شروع مي كنيد به حدس زدن درباره اين كه گريه او چه معنايي دارد.و او شروع مي كند به استفاده محدودي از گريه هاي متفاوت براي بيان نيازهاي متفاوت. حركت شما در ابتدا ناشيانه بود، اما در يك زمان محدود، هر دوي شما زبان پرواز با هواپيماي بدون موتور كلام را با دامنه اي از شيوه و لطافت حركتي مخصوص به خود توسعه داديد.وقتي بچه ها، يادگيري واژه هاي واقعي را آغاز مي كنند، معمولاً واژه ها با شيوه اي كه بزرگسالان آنها را به كار مي برند، به طور دقيق همخواني ندارند. اغلب يك واژه خاص براي اشاره به يك طبقه كلي به كار مي رود. به عنوان مثال، سگ ممكن است به معناي هر حيواني باشد؛ در حالي كه «ميو» ممكن است به معناي گربه باشد، اما فقط يك گربه. اين ناهمخواني هاي اوليه، قشنگ و ديدني هستند و اگر امكان پذير باشد، بايد به وسيله نوار ويدئويي شكار شوند. اما تا زماني كه بچه ها قادر شوند به وسيله جمله هايي صحبت كنند، اين صداها، ظاهراً شبيه همان منظوري است كه ما به كار مي بريم. اين اتفاقات همزمان با كنجكاوي، قدرت تخيل، خلاقيت و رشد سريع آنهاست. آنها سؤال كردن را آغاز مي كنند: «چرا؟» «چرا؟» «چرا مامان؟» «چرا؟» من دريافته ام كه وقتي تلاش مي كنم به بچه ها در اين مرحله از رشد، با ارائه دليل براي مسائل پاسخ دهم، آنها بي علاقه اند. بعد از صحبت با هزاران بچه، من دريافته ام كه منظور واقعي آنها اين است: «آن برايم خيلي جالب است. لطفاً بيا تا درباره آن با هم حرف بزنيم. لطفاً به من بيشتر بگو.» وقتي من با بچه ها ارتباط برقرار كرده ام و براي پاسخگويي به سؤال آنها يك داستان سر هم كرده ام، آنها با شيفتگي تمام نشسته اند. آنها نيازي به زيرا، بنابراين، علت و تأثير ندارند. آنها نياز ندارند كه بدانند «چرا؟» تمام چيزي كه آنها نياز دارند، مهيج و با نشاط است. من درباره هر چيزي كه درباره موضوع به ذهن آنها آمده است، حرف مي زنم.بعد از يك مبادله كوتاه، هر دو خوشحال هستيم. اجازه دهيد كه مثالي را براي شما بياورم.به ياد مي آورم وقتي را كه يكي از پسرانم از من پرسيد: «چرا آسمان آبي است؟»به او گفتم كه: «در روزهاي آفتابي، آسمان آبي و در روزهاي ابري، آسمان طوسي است و در شب ها، خيلي خيلي تاريك است. گاهي اوقات در بين روز و شب، صورتي يا نارنجي است و چيزهاي آرامش بخشي در آسمان وجود دارد. خورشيد به ما گرما و نور مي دهد. شبيه ستاره هاست، فقط گرمتر است.سياره هايي وجود دارند كه دور خورشيد مي گردند و ما روي يكي از آنها زندگي مي كنيم كه زمين ناميده مي شود.» توجه داشته باشيد كه من در تمام جوابم به او، درباره اين چرا آسمان آبي است، چيزي نگفتم. اما من با او و پاسخ سؤال واقعي اش ارتباط برقرار كردم. او با مبادله مان خرسند بود و من آرامشي توأم با شور و اشتياق داشتم نه چراهاي بي وقفه. ما هر دو پيروز بوديم. وقتي بچه ها گريه مي كنند، آنها فقط غذا يا پوشك جديد نمي خواهند، آنها شما را مي خواهند.دانشمندان جوان ما، براي كشف جهان، كنجكاو و علاقه مند هستند، اما هنوز شما را مي خواهند. آنها مي خواهند به وسيله مردمي كه در اطرافشان هستند، اين جهان مسحور كننده را كشف كنند.اين حركات ارتباطي با عبارت روبه ر شد «چرا» پايان ندارد. همانطور كه بچه ها رشد مي كنند، مهارت هاي ارتباطي آنها زيركانه تر مي شود. «اين برايم جالب است. بياييد درباره آن با هم حرف بزنيم» اغلب به سختي شنيده مي شود.از آن جايي كه ما در جست وجوي ارتباط با زندگي فرزندانمان و توجه به علائق آنها هستيم، فرصت هاي بي شماري را براي پرداختن به آنها پيدا مي كنيم. اين حركات ارتباطي در ابتدا راحت نيست. به نظر مي رسد هر زماني كه ما قدم هايي را ياد مي گيريم، آنها سطح جديدي از رشد را توسعه مي دهند. بنابراين پرسيدن: «مامان، من مي توانم سوئيچ ماشين را قرض بگيرم؟» واقعاً چه معنايي دارد؟ پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]