واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: پیکاردی که همزمان امیدوار و شکاک بود به دیدن افراد معتقد به احضار ارواح، واسطههای احضار روح و آدمهایی رفت که ادعا میکردند میتوانند صدای مردگان را ضبط کنند و بعد... تماشاگران بار دیگر غافلگیر میشوند«زندگی پس از مرگ» کلینت ایستوود خود را درگیر موضوعی میکند که عنوان فیلم به آن اشاره دارد: پس از مرگ باید دنبال چه باشیم؟ به نظر میرسد کلینت ایستوود این اواخر، هر پاییز جماعت سینمارو را کمی غافلگیر میکند: یک فیلم غیرمنتظره و نسبتا کمهزینه با موضوعی که به نظر سخت در قالب ایستوود قابل تعریف است. سال 2004 «عزیز میلیون دلاری» درباره یک مشتزن زن بود و سال 2008 «گران تورینو» درباره یک کهنهکار متعصب جنگ کره با بازی خود ایستوود که به شکلی دور از انتظار با یک جوان آسیای شرقی دوستی صمیمانه پیدا میکند. این پاییز هم ایستوود با تازهترین فیلم خود «زندگی پس از مرگ» بازگشته که از جمعه پیش به طور محدود در نیویورک اکران شد و از جمعه این هفته به طور گسترده در سینماهای آمریکای شمالی روی پرده میرود. این بار او وارد حوزه مضامین فراطبیعی شده، حوزهای که شاید آخرین جایی باشد که بتوانید ایستوود را در آن پیدا کنید. «زندگی پس از مرگ» خود را درگیر موضوعی میکند که عنوان فیلم به آن اشاره دارد: پس از مرگ باید دنبال چه باشیم؟ ایستوود اکنون 80 ساله است و جاودانگی او هم به عنوان یک بازیگر و هم در قالب یک کارگردان، قطعی است. او هیچگاه و به هیچ عنوان فردی معنوی نبوده است. شخصیتهای شناختهشده ایستوود - هری کثیف، مرد بینام و حتی والت کوالسکی فیلم «گران تورینو» - همه مستقیما و به طور تزلزلناپذیر با مرگ روبرو میشوند، بیآنکه حتی خیلی به اتفاقات آن طرف فکر کنند. با این حال، «زندگی پس از مرگ» داستان سه نفر را به هم میتابد که همگی تا حد زیادی مرگ را در ذهن دارند: یک گزارشگر تلویزیونی فرانسوی (سسیل دو فرانس) که در سونامی سال 2004 تا حد مرگ پیش رفت؛ یک کارگر و «واسطه» آمریکایی گوشهگیر (مت دیمن) که تصاویری از زندگی پس از مرگ در ذهن دارد و یک پسر بچه لندنی (فرانکی مکلارن) که آرزویش برقراری تماس با برادر دوقلوی مردهاش است. این سه نفر در نمایشگاه کتاب لندن همدیگر را میبینند و داستانهایشان با هم تلفیق میشود. آیا ایستوود که به سرسخت بودن و داشتن نگاه سرد معروف است، بالاخره نرم شده است؟ او در گفتوگویی تلفنی مهربان اما نه احساساتی به نظر میرسید. او گفت: «این فکرها هر چند وقت یکبار به سر همه میزند. آیا زندگی پس از مرگ هست؟ چه شکلی است؟ همه مذاهب سعی کردهاند به این سئوالها پاسخ بدهند.» ایستوود به این نکته هم اشاره کرد که «از فیلمنامه خوشم آمد، برای اینکه بدون هیچ اشاره مذهبی مشخص حسی معنوی دارد.» زندگی و عشق پس از مرگاما آنچه بیش از همه او را مجذوب «زندگی پس از مرگ» کرد، قصهگویی بود. ایستوود گفت: «از نوع پرداخت فیلمنامه به اتفاقات معاصر مانند سونامی و بمبگذاریهای تروریستی در لندن و استفاده از آنها در داستانی که با کنجکاوی عمومی نسبت به زندگی پس از مرگ و وجود آن سر و کار دارد، خوشم آمد.» ایستوود ادامه داد: «از نحوه به هم رسیدن سه داستان خوشم آمد. این چیزی که تا پیش از این هیچوقت امتحان نکرده بودم و قهرمان کمحرف همیشه جالب است، قهرمانی که اهمیتی به استعداد خود نمیدهد.» فیلمنامه «زندگی پس از مرگ» را پیتر مورگان، کارگردانی کرده که بیشتر برای فیلمهای خود درمورد خانواده سلطنتی بریتانیا - «ملکه» و «دیگر دختر بولین» - و نمایشنامه «فراست/ نیکسون» شهرت دارد که دومی را بعدا خودش فیلمنامهاش را نوشت. حضور او در پروژهای با موضوع زندگی پس از مرگ از خیلی جهات از حضور خود ایستوود چشمگیرتر است و فیلمنامه او آنطور که روند تولید آن نشان داد، تا حد مرگ پیش رفت و بعد حیات دوباره پیدا کرد. زندگی پس از مرگ مورگان در حالی که در اتومبیل خود در ترافیک وین گیر افتاده بود، تلفنی گفت: «ایده فیلم از کجا آمد؟ واقعا نمیدانم.» او که بخشی از سال را در وین زندگی میکند و تقریبا تمام کار نویسندگی را در این شهر انجام میدهد، افزود: «من فردی از عصر روشنگری هستم.» مورگان در ادامه منبع الهام «زندگی پس از مرگ» را کتاب «اگر متاثر از روح هستید: زندگی و عشق پس از مرگ» نوشته جاستین پیکاردی معرفی کرد؛ کتابی نوشته یک خبرنگار بریتانیایی که مرگ پیش از موعد خواهرش، روث او را نابود کرد. پیکاردی که همزمان امیدوار و شکاک بود به دیدن افراد معتقد به احضار ارواح، واسطههای احضار روح و آدمهایی رفت که ادعا میکردند میتوانند صدای مردگان را ضبط کنند و بعد تجربههای خود را از این داغدیدگی روی کاغذ نوشت. مورگان درباره کتاب گفت: «واقعا مجذوب آن شدم. وادارم کرد درک کنم ما از زندگی پیش از تولد خیلی چیزها میدانیم، در حالی که اطلاعات ما درباره زندگی پس از مرگ خیلی کم است.» او که در حالت عادی یک نویسنده وسواسی است نوشتن فیلمنامه «زندگی پس از مرگ» را در حالی آغاز کرد که خودش هم دقیقا نمیدانست قرار است به کجا برسد. مورگان گفت: «من بیشتر وقتها به دنبال ارائه راه حل یا توضیحات هستم، اما این بار میخواستم چیزی بنویسم که پایانی کاملا باز و بدون نتیجه نهایی داشته باشد. به دنبال جواب نبودم، میخواستم سئوال بپرسم.» اولین شخصیتی که او تصور کرد مارکوس دوقلویی بود که برادرش را از دست داده و بعد دو شخصیت دیگر، گزارشگر و واسطه احضار ارواح به سرعت به ذهنش رسیدند. مورگان گفت: «به طور غریزی و تقریبا کلی مینوشتم. به قدری پراکنده و استخوانی بود که صفحهها تقریبا خالی بود.» او فیلمنامه را برای مدتی کنار گذاشت، اما پس از مرگ غیرمنتظره یک دوست نزدیک دوباره آن را در دست گرفت. مورگان درمورد مرگ دوستش گفت: «واقعا بهتزده شدم. در کلیسا دائم به این فکر میکردم: چی؟ کجا؟ چه اتفاقی افتاد؟» مورگان که تنها دنبال یک واکنش بود فیلمنامه را به کارگزار خود نشان داد، اما او فیلمنامه را برای کاتلین کندی، تهیهکننده فیلمهای «پارک ژوراسیک» و «مورد عجیب بنجامین» فرستاد. کندی که اعتقاد داشت فیلمنامه مورگان شبیه «حس ششم» است آن را به ام. نایت شیامالان، کارگردان آن فیلم نشان داد. بعدا کندی از قضا هنگام گفتوگوی تلفنی با شیامالان سر صحنه فیلمبرداری «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین» بود که به گفته مورگان شنید استیون اسپیلبرگ، گفت: «از لحن فیلمنامه خوشم آمد.» اسپیلبرگ آنقدر از لحن «زندگی پس از مرگ» خوشش آمد که فیلمنامه را خواند و توضیحات زیادی برای آن نوشت. مورگان بلافاصله بازنویسی فیلمنامه را آغاز کرد، اما او گفت: «اسپیلبرگ اعتقاد داشت نسخه بازنویسیشده به اندازه نسخه اول «متواضع» یا «خالص» نیست. او گفت فکر کنم فیلمنامه تو را خراب کردم. بعد گفت: «میتوانم آن را به دوستم کلینت (ایستوود) نشان بدهم.» دریانوردانی متعلق به یک قرن پیشچند ماه بعد مورگان وقتی شنید ایستوود که حقوق ساخت سینمایی «زندگی پس از مرگ» را خریده بود، مدتی است فیلمبرداری این پروژه را با اقتباس از همان فیلمنامه اول آغاز کرده، بیشتر حیرتزده شد. مورگان که به سرسختی دربرابر روند سنتی تغییر و تحول کار مشهور است، به دنبال راهی برای همکاری با ایستوود بود. او گفت: «فرض را بر این گذاشتم که همه حرفها را درباره شخصیتها و طرح داستانی زدهایم، اما ما هیچ وقت این کار را نکردیم. آنچه شما روی پرده میبینید چیزی است که من به طور پراکنده در کوههای اتریش نوشتم.» ایستوود گفت عموما این طوری کار میکند. او توضیح داد: «عمیقا به همان برداشتهای اول اعتقاد دارم. وقتی چیزی شما را تحت تاثیر قرار میدهد و توجهتان را جلب میکند، واقعا دلیلی ندارد با بداهه کار کردن آن را از بین ببرید.» ایستوود حتی حاضر نشد پیشنهاد حضور پنهلوپه کروز در نقش زن اصلی فیلم را بپذیرد، برای اینکه در آن صورت باید این شخصیت را از یک گزارشگر فرانسوی به یک اسپانیایی تغییر میداد. مورگان گفت: «کلینت کاملا غریزی کار میکند و با نگرانی مخالف است. صحنه فیلمبرداری «زندگی پس از مرگ» یکی از شادترین جاهایی بود که تاکنون دیدهام. چنین فضایی زمانی ایجاد میشود که به خودتان اطمینان داشته باشید و ترس را از بین ببرید.» مورگان با اشاره به ران هوارد که نسخه سینمایی «فراست/ نیکسون» را ساخت، ادامه داد: «ران هم همین طور است. او سر صحنه فیلمبرداری فضایی ایجاد میکند که انگار در خانه هستید. او و کلینت بیشتر شبیه دریانوردانی متعلق به یک قرن گذشته هستند. آنها هرچند وقت یکبار به بندر میآیند، اما واقعا در کشتی زندگی میکنند. آنها ملاح هستند.»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 452]