تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):نیکوترین مردم از نظر ایمان، خوش خلق‌ترین و با لطفترین آنها نسبت به اهل خویش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804230056




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكایت ما، علی سنتوری و داریوش مهرجویی در این روزها


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: حالا ما مانده‌ایم كه باید برای عرضه نسخه مجاز (و البته سانسور شده) فیلم ناراحت باشیم یا خوشحال! اما چیزی كه مشخص است این است كه فرصت با ارزشی برای سینمای ایران از دست رفت. چه هنگام توقیف اولیه فیلم...   1 - «وقتی از ایستگاه مترو اومدم بالا، آسمون مثل همیشه كدر و بد رنگ بود. تو هوا پر از دود بود و من نمی‌دونستم كه این آخرین باریه كه این هوای كثیف و به ریه‌های سوخته‌ام فرو میدم...» و من هم نمی‌دانستم كه برای همیشه فرصت دیدن «سنتوری» در سالن سینما، در حالی كه خیلی به آن نیاز داشتیم را از دست خواهیم داد. برای من كه فرصت دیدن فیلم را حتی در همان چند نمایش محدودش در جشنواره هم نداشتم، دیدن نسخه قاچاق آن مثل عشق ممنوعه‌ای بود كه هر چند لذت‌بخش بود اما چیزی كم داشت. گمان می‌كردم می‌توانم آن حلقه گمشده را در سالن سینما و در كنار دیگران پیدا كنم. امیدوار بودم این بار بتوانم در تجربه یك احساس جمعی، نفس‌های كسانی كه در كنارم به پرده چشم دوخته‌اند را در تك‌تك لحظه‌هایی كه با فیلم گریستم و خندیدم را حس كنم. این اتفاق هرگز رخ نداد و ما نتوانستیم ببینیم كه چگونه فیلم هم مانند علی تعهدش را به جامعه‌اش ادا می‌كند. حالا ما مانده‌ایم كه باید برای عرضه نسخه مجاز (و البته سانسور شده) فیلم ناراحت باشیم یا خوشحال! اما چیزی كه مشخص است این است كه فرصت با ارزشی برای سینمای ایران از دست رفت. چه هنگام توقیف اولیه فیلم كه می‌توانست به راحتی یكی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران باشد و چه هنگام عدم موافقت برای اكران محدود آن چند سال بعد از پخش شدن نسخه قاچاقش. به این ترتیب عشق ما به سنتوری همان ممنوعه باقی ماند و باید دلمان را به همان روزهایی كه تك تك لحظات فیلم از جلوی چشمانمان می‌گذشت (و می‌گذرد) و شب‌هایی را كه با گوش دادن چند باره قطعه‌های موسیقی‌اش به صبح می‌رساندیم خوش كنیم.   2 - «سنتوری» داستان كسی است كه ساز می‌زند. داستان كسی كه تاوان تن ندادن به خواسته‌های جامعه و خانواده‌اش را می‌دهد. داستان تنهایی و بیگانه بودن، داستان كسی كه برای رسیدن به رستگاری دست به یك خود ویرانگری اساسی می‌زند. علی یك نوازنده سنتور است كه به خاطر همین نواختن حاضر شد از خانواده مرفه‌اش جدا شود و برای خودش زندگی كند. اینجا سنتور بیشتر حكم یك مرام و راه و روش زندگی را دارد. اینكه چقدر حاضریم برای آنچه دوست داریم انجام دهیم، فداكاری كنیم و تقاص پس دهیم. یا باید مثل علی برای رسیدن به رستگاری در جامعه‌ای كه در قوانین، سنت و خط قرمز‌ها اسیر است تلاش كنیم یا مانند حامد (برادر علی) آدمی منفعل و استثمار شده‌ای از طرف خانواده و جامعه باشیم. سنتوری تلنگریست به ما كه حواسمان باشد طوری زندگی كنیم كه سال‌ها بعد وقتی كه دیگر برای جبران خیلی دیر است شرمنده خودمان و جوانی از دست رفته‌مان نباشیم. آن وقت، موقعی كه مانند علی به رستگاری رسیدیم و توانستیم تنها كاری را انجام دهیم كه دوست داشتیم نوبت به تعهد به جامعه هم خواهد رسید. مثل علی كه بعد از به آرامش رسیدن در آسایشگاه رفت سراغ تدریس سنتور به بیماران دیگر. برای لذت بردن از«سنتوری» باید آن را با چشم دل دید. این فیلم حدیث نفس نسل ماست، نسلی كه با محدودیت و باید و نباید‌ها رشد كرده. اینجا دیگر مثل فیلم‌های قبلی مهرجویی از عرفان و فلسفه و نماد‌های جورواجور خبری نیست. «سنتوری» دقیقا مثل زندگی است و حاصل كار كارگردانی كه روح بزرگی دارد و روح زمانه‌اش را هم خیلی خوب می‌شناسد.   مهرجویی هنرمندانه فیلمی خلق كرده كه همانقدر رها و بی‌قید و بند است كه دقیق و زیركانه. تك تك عناصری كه ممكن بود روح زندگی فیلم را خدشه دار كنند یا از صادقانه بودنش بكاهند توسط كارگردان حذف شده‌اند. اگر خودمان را به آسودگی به جریان فیلم نسپاریم و همش دنبال پیدا كردن نماد و چگونگی ربط دادن شخصیت‌ها به مسائل مختلف اجتماعی یا سیاسی باشیم آن وقت است كه باید ما هم مثل هانیه كه علی را تنها گذاشت، فیلم را ول كنیم و برویم (شاید به خاطر همین عدم درك صحیح هانیه از آرمان‌های علی است كه نه شخصیت‌اش را دوست دارم و نه بازی گلشیفته فراهانی را)، چون دنیای آزاد و شناور علی سنتوری را درك نكردیم. اتفاقا فیلم مصالح این نماد پردازی را هم در اختیار می‌گذراد (مثل شخصیت جاوید و مثلا سكانس تزریق مواد توسط پدر به پسر) اما حیف است كه هنگام مواجهه با چنین فیلمی خودمان را با اینجور چیزها مشغول كنیم. آن وقت دیگر حواسمان به لذت بردن از اجزا و جزئیات به ظاهر بی‌اهمیت فیلم نخواهد بود. اینكه علی چطور سنتور را زیر بغل زده و در بطری آب را با یك دست دیگر باز می‌كند و می‌نوشد یا چگونه برگ كالباسی را لای نون می‌گذارد. آن وقت دیگر حواسمان به لحظه سوسیس برداشتن علی از پلاستیك در سكانس غذا دادن به معتاد‌ها یا لحظه جدا كردن برگ‌های كاهو از لای سیم‌های سنتورش نیست. برای همراه شدن با علی و داستان پر فراز و نشیب رستگاری‌اش باید به اندازه ردایی كه به تن دارد آزاد و رها بود.   3 - حالا كه چهار سال از آشنا شدنم با دنیای علی سنتوری می‌گذرد بیشتر كنجكاوم بدانم كه علی الان دارد چه می‌كند؟ آیا به جامعه برگشته؟ یا هنوز خودش را در آن آسایشگاه محدود كرده است؟ به نظرم مرحله بعدی رستگاری علی آن است كه چطور به این مرحله برسد كه در بازگشت به دل همان جامعه‌ای كه از آن وحشت داشت و تن به قوانین و تعهدهایش نمی‌داد باز بتواند همان راه و روش خودش را ادامه دهد بدون آنكه دیگر مجبور باشد تقاصی پس دهد اما نمی‌دانم رسیدن به این مرحله در این شرایط اساسا امكان‌پذیر هست یا نه.   4 - پشت صحنه فیلم را كه نگاه می‌كنم بیش از هر چیز حواسم را می‌دهم به داریوش مهرجویی كه چگونه لیوان چای به دست سر صحنه حاضر می‌شود و آنقدر راحت است كه اصلا فكر نمی‌كنی حواسش به همه چیز هست، ولی هست و با دقت نكاتی را كه از دست دیگران در رفته را یادآوری می‌كند. در این روزها داشتن فیلمسازی مثل مهرجویی غنیمت است. فیلمسازی كه با توجه به همه مشكلاتی كه برایش پیش آمد باز دارد پر شورتر از هر جوانی جلو می‌رود، فیلم می‌سازد و مشكلات را بهانه نمی‌كند تا كنج خانه بنشیند و به فیلم نساختنش افتخار كند. حیف است كه از بركت وجود مهرجویی نتوانیم به درستی استفاده كنیم. منتظر اكران فیلم بعدی استاد، آسمان محبوب می‌مانیم.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 456]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن