پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850483801
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«13 آبان، جابجايي آشكار در قدرت بين الملل» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد:
فردا روز تاريخي 13 آبان است و انتظار ميرود امسال با شور و هيجان بيشتري همراه شود چرا كه مصاف دو جبهه حق و باطل اين روزها به نقاط حساسي رسيده است «ايران» و «آمريكا» دو كليد واژه اصلي 13 آبان ميباشند و امروز هر دو در عرصه مبارزهاي كه امروز در پهنه جهان از «كابل» تا «واشنگتن» به راه افتاده به نوعي ديده ميشوند اما يكي در نقش «مهاجم» و در حال پيشروي و ديگري در نقش «جنايتكار» و در حال هزيمت و اين در حالي است كه 13 آبان در مبدأ تاريخي خود - 47 سال پيش - تصوير ديگري داشت. در آن زمان يكي قرباني و ديگري مهاجم بود و در چشم انداز هم جز اين ديده نميشد.
در 13 آبان 1343 حضرت امام خميني-ره- به تركيه تبعيد شد تا مانع داخلي كاپيتولاسيون از ميان برداشته شود و سيطره آمريكا بي هيچ مقاومتي بر همه شئون ملت ايران حاكم گردد. در 13 آبان 1357 آمريكا براي سركوب دانش آموزان و دانشجويان فرمان ارتش شاهنشاهي را بدست گرفت به گمان اينكه ميتواند مانع بازگشت امام شده و كاپيتولاسيون را حفظ كند اما اين بار طرح آمريكا پيش نرفت چند هفته بعد فرار نيروهاي آمريكايي از ايران آغاز شد و 100 روز بعد ديگر خبري از آمريكا در ايران نبود. 13 آبان 58 دانشجويان مسلمان پيرو خط امام - و در واقع ملت ايران - آمريكا را در داخل خانه تعقيب كردند. تسخير سفارت جاسوسي آمريكا در تهران ضربه مهلكي به اعتبار بين المللي آمريكا زد از اين رو 5 سال بعد آمريكاييها به ناچار و بطور كامل از لبنان هم رفتند و اين روزها صحبت از اخراج كامل نظامي آمريكا از عراق به ميان است و اوباما با صراحت ميگويد به زودي از افغانستان نيز ميرويم و همه ميدانند كه آمريكا به زودي از خليج فارس، اقيانوس هند، درياي سرخ و مديترانه هم خواهد رفت زيرا همان دلايلي كه ارتش آمريكا را واداشت تا لبنان و عراق را ترك كند، در اين آبراههاي حساس نيز وجود دارد.
براساس برآوردهاي رسمي خود آمريكا روزي كه انقلاب اسلامي در ايران پيروز شد، دولت آمريكا در كشورهاي منطقه بين 53 تا 80 درصد محبوبيت داشت ولي اين محبوبيت به سرعت به نفرت تبديل شده تا جائيكه - مثلا - مردم عربستان 90 و يمنيها 99 درصد از آمريكا نفرت دارند و اين همه در حالي است كه نفرت مردم عراق از آمريكا 85 درصد است. كاملا پيداست كه خروج كامل نظامي آمريكا از منطقه قريب الوقوع است در حاليكه اساس سياست خارجي آمريكا - بخصوص در منطقه خاورميانه - را ميليتاريزم - نظامي گري - تشكيل ميدهد. با اين وصف آمريكا در عين اينكه ميداند خروج نظامي، نفوذ آمريكا در منطقه را كاملا از بين ميبرد به ناچار به آن تن خواهد داد.
اما در عين حال روحيه خاص آمريكايي كه با توهم آميختگي دارد و نيز ساده لوحي كه مليت آمريكايي با آن شناخته ميشود گاهي معجوني عجيب از عناصر ناهمگون را به نمايش در ميآورد بعنوان مثال آمريكاييها در حالي كه اذعان دارند به دليل مقاومت سرسختانه ايران بسياري از موقعيتهاي حساس خود در آسياي جنوب غربي و شمال آفريقا را از دست دادهاند، گمان ميكنند ميتوانند از شرايط فعلي ناشي از انقلابهاي عربي براي سامان دادن به سياستهاي خارجي خود استفاده كنند و از اين رو در مواجهه با رسانهها از تحولات ابراز رضايت ميكنند. البته بلاهت و وهميت اين موضع براي مخاطب كاملا آشكار است وقتي در تونس 34 درصد كرسيها به اسلام گراها ميرسد و غرب گراها تنها 12 درصد كرسيها را به دست ميآورند معلوم است كه آينده اين كشور در دست چه كساني خواهد بود و يا زماني كه كانديداي نخست وزيري غرب در ليبي - محمود جبريل - پس از ماهها تلاش اميد خود را حتي براي تصاحب يك پست وزارتي از دست ميدهد، معلوم است كه آينده ليبي با چه جرياني است. اين روزها آمريكاييها و اروپاييها با تبليغات فراوان از يك سو مدعي پيروزي در ليبي و دارا بودن نقش اول در اسقاط رژيم قذافي اند و از سوي ديگر از اعزام هيأتهاي اقتصادي به طرابلس براي انعقاد قراردادهاي جديد حرف ميزنند و حال آنكه اين هر دو دروغ، توهم و ساده لوحي است. اگر غرب در اسقاط رژيم گذشته حرف اول را ميزند چطور در روي زمين ليبي- به جز خرابيهاي ناشي از عمليات هوايي- اثر و نشانهاي از نيروهاي غرب ديده نميشود و چرا نتوانستهاند هيأت دولت كانديداي مورد نظر خود را به مردم تحميل كنند. از قرارداد جديد اقتصادي هم خبري نيست چرا كه رابطه اقتصادي پس از رابطه سياسي محقق ميشود و رابطه سياسي مستلزم روي كار آمدن دولتي قانوني با اختيارات لازم در طرابلس است كه مدتها به تحقق آن مانده است. غرب البته در آينده اقتصادي ليبي جايگاهي دارد چرا كه به هر حال ليبي محتاج فروش نفت خود به بازارهاي بين المللي است و نزديكترين بازار انرژي به ليبي بازار اروپاست اما اين قراردادها اولاً جديد نيست و در دوره قذافي هم وجود داشته و ثانياً در يك چارچوب خاص اقتصادي كه موافقت طرابلس بخشي از آن است، تحقق مييابد كما اينكه براي بقيه كشورها هم چنين موقعيتهايي وجود دارد. آمريكاييها كه اين روزها خيلي به روحيه احتياج دارند با برجسته سازي بعضي مسايل بديهي خود را دلداري ميدهند.
آمريكا در مواجهه با ايران نيز همين رويه را در پيش گرفته است. آمريكاييها در حالي كه طي 30 سال گذشته در دهها صحنه از ايران شكستهاي بزرگي خوردهاند وانمود ميكنند كه در حال چيره شدن بر ايران هستند. آمريكا وانمود ميكند كه رمز قدرت ايران را پيدا كرده و در مچ گيري از آن موفق بوده و با شركاي خود در حال از بين بردن رمز قدرت ايران است. واشنگتن رمز قدرت ايران را «سپاه قدس» معرفي ميكند سپس به آن وجههاي نظامي ميدهد و در گام سوم وانمود ميكند كه اسنادي را در اختيار دارد كه از روابط پنهاني اين سپاه با يك باند مكزيكي بدنام مافيايي قاچاق مواد مخدر و سلاح- لزتا- حكايت ميكند و در گام سوم وانمود ميكنند كه در حال شكست دادن آن ميباشد. اين در حالي است كه اولاً 33 سال شكست آمريكا از ايران به مقاومت مردم و رهبري آن ارتباط دارد و نه به سپاه قدس اگرچه سپاه قدس هم بعنوان بخشي از مردم و مجموعهاي تابع رهبري نقش خاص خود را ايفا كرده است. آمريكا وانمود ميكند كه اقتدار ايران در قدرت نظامي خلاصه ميشود و حال آنكه ميداند و بارها به آن اعتراف كرده است كه جمهوري اسلامي ايران درعراق حتي يك تير هم شليك و يك گلوله هم به عراق وارد نكرده است. هنر ايران در ماجراي عراق اين بود كه برخلاف اراده آمريكا كه ميخواست دهها سال بر عراق مسلط شود، مردم عراق را بر سرنوشت خود حاكم كرد و به عبارت ديگر اراده عراقيها را بر اراده آمريكاييها غلبه داد و آن را مجبور كرد كه عراق را ترك كند.
خراسان
«مشتي نمونه خروار» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم بهروز بيهقي است كه در آن ميخوانيد:
«سازمان مجاهدين خلق سال هاست كه در واشنگتن رايزني ميكند تا نام اين سازمان از فهرست گروههاي تروريستي وزارت امور خارجه آمريكا خارج شود اما فعاليتهاي اين سازمان در ماههاي اخير چشمگيرتر و نشستهاي آن پرهزينه تر شده است. به گزارش وال استريت جورنال سازمان مجاهدين خلق كساني را براي سخنراني دعوت كرده است كه بين ۲۵ هزار تا ۴۰ هزار دلار براي هر سخنراني پول ميگيرند. مايكل ماكسي، دادستان پيشين ايالات متحده، در پاسخ به هزينه سخنراني در اين گردهماييها گفت: در اين جا افرادي از احزاب مختلف با نظرهاي متفاوت در مورد مشيهاي دولتي ديده ميشوند. آنها باورهاي خود را مطرح كردند چه پول گرفته باشند يا نه.
به گفته پورتر گاس، رئيس پيشين سازمان مركزي اطلاعات آمريكا اكنون شمار بيشتري در واشنگتن به منافع سازمان مجاهدين خلق و اعضاي آن در اردوگاه اشرف در عراق گوش فرا ميدهند.» جملات داخل گيومه بخشهايي از گزارش صداي آمريكا با عنوان «رايزنيهاي سازمان مجاهدين خلق در آمريكا» است كه روز ششم ژوئن سال ميلادي جاري يعني شانزدهم خرداد ماه سال ۱۳۹۰ در پايگاه اينترنتي اين رسانه انتشار يافته است.
در گزارش صداي آمريكا اسامي ديگري از مقامهاي بلند پايه پيشين اين كشور به چشم ميخورد كه در نشست سازمان منافقين در واشنگتن شركت و سخنراني كردهاند. تا اين مرحله شايد براي برخي، رايزنيها و تعاملات سازمان منافقين در آمريكا موضوعي منطبق بر فضاي باز سياسي و آزادي بيان هر عقيده و ديدگاهي در اين كشور به شمار آيد اما سوال اين جاست كه اگر سازماني در فهرست گروههاي تروريستي وزارت خارجه آمريكا قرار داشته باشد، علي القاعده چگونه ميتواند، نشستي را در واشنگتن و آن هم با حضور شماري از مقامهاي بلند پايه پيشين اين كشور برگزار و به هر يك از سخنرانان اين نشست نيز بين ۲۵ تا ۴۰ هزار دلار پرداخت كند؟ حكم هر عقل سليمي است كه اگر سازمان و گروهي را تروريستي قلمداد كنيم، مانع از گسترش فعاليت هايش شويم و با اعضا و عناصر آن برخوردي قانوني كنيم.
آيا اين نكته بديهي از چشمهاي به ظاهر تيزبيني كه به كشف ارتباط منصور ارباب سيار با نيروي قدس سپاه پاسداران نائل آمده مكتوم و پوشيده مانده است؟ آيا وزارت خارجه آمريكا تناقض و تعارضي ميان موضع رسمي خود مبني بر تروريست بودن سازمان منافقين با تحرك آزادانه و بدون دغدغه اعضاي اين سازمان در خاك آمريكا نميبيند؟ در كشوري كه تروريستها اين چنين حتي با بلند پايگان سياسي، امنيتي و نظامي در ارتباطند، چگونه ميتوان براي تكميل سناريوي ترور سفير عربستان در واشنگتن سراغ ديگر كشورها همچون ايران رفت؟ به واقع، اگر سازمان منافقين در فهرست گروههاي تروريستي وزارت خارجه آمريكا نبود، مجال چه تحركات و فعاليتهاي ديگري را مييافت؟ پاسخ اين پرسشها از آن رو براي هر انسان آزاده و منصفي آزار دهنده و در عين حال ناباورانه است كه سازمان منافقين نه تنها علنا به ترور رجايي و بهشتي و صياد شيرازي و... فخر و مباهات ميكند، بلكه دست اين سازمان جنايتكار به خون بيش از ۱۲ هزار تن از هم وطنانمان نيز آغشته است؛ هم وطناني كه صرفا شهروندان عادي ونه مسئولان و مديران حكومتي محسوب ميشدند. اداي احترام هر از گاه مقامهاي آمريكا به ملت ايران تنها حكايت شريك دزد و رفيق قافله را تداعي ميكند، زيرا اين كشور هم اينك مأمن اصلي سازمان تروريستي است كه روزگاري در هم پيماني با صدام از ارتكاب هيچ جنايتي عليه ۲ ملت ايران و عراق فروگذار نكرد.
حمايت مزورانه آمريكا از سازمان منافقين تنها نمونهاي از رويكرد خصمانه اين كشور عليه ايران است؛ رويكردي كه حتي به موضع رسمي خود مبني بر نفي تروريسم وقعي نمينهد و همان گونه كه اشاره شد، نه فقط خبرگزاريها و رسانههاي داخلي جمهوري اسلامي ايران بلكه صداي آمريكا را نيز به اذعان به اين واقعيت داشته است. تازه آن چه مستند گفتيم مشتي است نمونه خروار، آن هم از نوع آشكار و رسانهاي اش.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
ديدار مسعود بارزاني، رئيس اقليم كردستان عراق با رهبر انقلاب و نكاتي كه رهبري در اين ديدار گفتند، از مهمترين رويدادهاي داخلي هفته جاري بود. در اين ديدار، مسعود بارزاني از انتظار مردم عراق نسبت به حمايتهاي جمهوري اسلامي ايران از اين ملت در ادامه راهي كه براي ساختن كشور در پيش گرفته است سخن گفت و حضرت آيتالله خامنهاي با اظهار خرسندي از وادار شدن آمريكا به خارج ساختن نظاميان خود از عراق و پايان دادن به اشغال نظامي اين كشور، اين رويداد را كه اين روزها درحال وقوع است، صفحهاي درخشان در تاريخ عراق دانستند.
در همين ديدار، رهبر معظم انقلاب از وحدت و همبستگي ملت عراق در پاسخ منفي دادن به اشغالگران آمريكائي سخن گفتند و افزودند همين واقعيت كه مردم عراق، اعم از شيعه و سني و كرد و عرب همگي خواستار پايان اشغال كشورشان شدند و به آمريكا "نه" گفتند موجب شد آمريكائيها وادار به خارج شدن از عراق شوند. ايشان در اين ديدار، با خاطرنشان كردن اراده سياسي جمهوري اسلامي ايران مبني بر حفظ يكپارچگي عراق بر همبستگي ملتهاي دو كشور و استمرار حمايت نظام جمهوري اسلامي ايران از عراق مستقل و آزاد تأكيد كردند.
استيضاح وزير امور اقتصادي و دارائي توسط نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در روز سه شنبه اين هفته اقدام درستي بود كه در جهت مقابله با فساد بزرگ مالي و بانكي صورت گرفت ولي بدون نتيجه باقي ماند. هر چند رأي دادن يا ندادن به ابقاء يك وزير از اختيارات و حقوق نمايندگان مجلس است، لكن ابقاء وزيري كه در مجموعه نظارتي وزارتخانه او فساد عظيم و بهت آوري همچون اختلاس سه هزار ميليارد توماني صورت گرفته، براي مردمي كه از وقوع چنين فسادي بهت زده شدهاند، كاملاً غيرمنتظره بود. با اينكه كميسيون اصل 90 مجلس، تعدادي از مقامات وزارت اقتصاد را در اين فساد مقصر دانست و نمايندگان استيضاح كننده نيز بر اين نكته تأكيد كردند كه با توجه به جريان داشتن ماجراي اختلاس در مدت سه سال، عدم برخورد با آن نشانه عدم كفايت وزير است و او بايد استعفا بدهد و برود، 141 نفر از نمايندگان مجلس به ابقاء وزير رأي دادند و در نتيجه وي در رأس وزارتخانهاي كه مسئول مستقيم اين رسوائي بزرگ مالي است باقي ماند!
اين واقعه، قطعاً براي مجلس هشتم يك عملكرد غيرمنطقي است و نمرهاي منفي را در كارنامه مجلس به ثبت ميرساند. مهمتر آنكه با رأي اعتماد مجدد مجلس به وزير اقتصاد، از اين پس اميدي به برخورد جدي و قاطعانه با دانهدرشتها وجود نخواهد داشت درحالي كه برخورد قاطعانه با دانه درشت هاست كه ميتواند نظام را از فساد حفظ كند و راه انواع سوءاستفادهها را در ردههاي مختلف سد نمايد.
اين هفته، در آستانه 13 آبان، روز ملي مبارزه با استكبار كه آمريكا نماد اصلي آن است، همزمان با اعلام برنامههاي اين روز كه قرار است روز جمعه (فردا) در سراسر كشور برگزار شود، مقامات دولتي آمريكا در نامهاي به مقامات جمهوري اسلامي ايران اظهار علاقه كردهاند وارد مذاكره شوند. به گفته وزير امور خارجه كشورمان اين نامه حاوي تناقض است زيرا دولتمردان آمريكائي از يكطرف تهمتهاي دست داشتن ايران در طرح ترور سفير عربستان سعودي در آمريكا را تكرار كرده و از اين بابت به ايران اعتراض نمودهاند و از طرف ديگر خواستار مذاكره با مقامات ايراني شدهاند. جمهوري اسلامي ايران نيز در پاسخ به اين نامه، به آمريكا متذكر شد قبل از هر چيز بايد از ايران به خاطر تهمتهائي كه نسبت داده عذرخواهي نمايد.
اين پاسخ، با سياست جمهوري اسلامي ايران در قبال آمريكا كاملاً منطبق است، زيرا مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران همواره به دولتمردان آمريكا يادآور شدهاند كه قبل از هر چيز، آمريكا بايد به خاطر اقداماتي كه عليه ملت ايران مرتكب شده عذرخواهي كند و خوي استكباري خود را كنار بگذارد.
دولتمردان آمريكائي بايد بدانند تا زماني كه گرفتار خوي استكباري هستند نميتوانند اميدي به مذاكره با جمهوري اسلامي ايران داشته باشند. همين صفت زشت، دولت آمريكا را نزد ملت ايران از هميشه منفورتر كرده و مردم اين نفرت را در مراسم 13 آبان كه فردا برگزار خواهد شد، نشان خواهند داد.
در همين زمينه، ديروز رهبر انقلاب در جمع هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجويان كه به مناسبت فرا رسيدن سالروز كشتار دانش آموزان توسط رژيم شاه در 13 آبان 1357 با ايشان ديدار كرده بودند گفتند: آمريكا در رأس تروريسم قرار دارد و جمهوري اسلامي ايران 100 سند غيرقابل خدشه در اختيار دارد كه تروريست بودن دولت آمريكا را به اثبات ميرساند. ايشان، با اشاره به جنايات آمريكا در عراق و افغانستان و شكستي كه در اثر مقاومت اين ملتها متحمل شده، از دست دادن مهرههائي همچون حسني مبارك و بن علي در مصر و تونس را از نشانههاي ضعف دولت آمريكا دانستند و بر اين نكته تأكيد كردند كه تظاهرات ضد سرمايهداري مردم در 80 كشور جهان از جمله آمريكا به روشني نشان ميدهد كه دوران ابرقدرتي آمريكا سپري شده و جهان در آستانه تحولات مهمي قرار دارد كه به حاكميت ملتها بر سرنوشت خود منجر خواهد شد.
رسالت
«پيروزي بر شيطان بزرگ» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن ميخوانيد:
13 آبان هر سال در ايران سمبل پيروزي انسان بر شيطان بزرگي است كه ميخواهد استقلال وي را از او بستاند و او را وا دارد تا مقابل خداوند متعال بايستد. 13 آبان نماد حريت و آزادگي ملت ايران در برابر قيود و زنجيرهاي فولادي شيطان بزرگ است. 13 آبان نماد توكل ايرانيان به ذات اقدس الله و عدم ترديد آنها در تحقق وعده الهي است.
يكي از شعارهاي اصلي انقلاب اسلامي ايران "استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي" است. با پيروزي انقلاب در سال 1357 نظام جمهوري اسلامي و همچنين آرمان بلند آزادي تا حدودي تامين شد اما استقلال حقيقي و آنچه در منطق امام (ره) اساس خودباوري، عزت ملي، قطع وابستگي و ممانعت از دخالت بيگانگان بود نيازمند انقلاب ديگري بود كه دانشجويان پيرو خط امام آن را در 13 آبان 1358 رقم زدند. استقلال يك مفهوم چند وجهي و داراي پهنه گستردهاي از مضامين ذهني و عيني به حساب ميآيد كه صرفا نميتوان آن را به حوزههاي سياسي محدود كرد. لذا ضرورت داشت انقلاب ديگري براي تامين اين هدف صورت پذيرد. استقلال يك ارزش انساني است كه در تقابل با خوي پلشت و مذموم سلطه طلبي بشر در ساحات مختلف فردي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي رشد كرده و در درازناي تاريخ داراي سابقه است.
يكي از اهداف مهم حكومت اسلامي از منظر امام خميني(ره) در نهضت اسلامي ملت ايران تامين استقلال كشور و ايجاد نظامي است كه سياستگذاريها و تصميم گيريها در آن بر اساس اسلام و اراده ملت مسلمان صورت پذيرد. يكي از اهداف استقلال تأمين عزت ملي است. عزّت در لغت يعني شكستناپذيري و حالتي كه مانع مغلوب شدن انسان ميشود. از آنجا كه سرچشمه عزت ذات اقدس باري تعالي است از منظر امام خميني(ره) تسليم و توحيد عزت آفرين و گرايش به غير خداوند ذلت بار و نكبت آفرين است. به نظر امام خميني(ره) انسان و جامعه همواره بر سر دو راهي عزت و ذلت قرار داشته و در اين امتحان و ابتلا بايد انتخاب كند و تصميم بگيرد كه يا عزت را در بستري از شدائد و مصيبتها خواستار باشد و يا ذلت را بر گزيند كه فارغ از سختيها است.
امام(ره) ميدانست كه اگر ما به اسلام متمسك شويم هم عزت دنيا و هم رفاه مادي، هم قدرت سياسي، هم آسايش و هم امنيت عمومي براي مردم پديد خواهد آمد؛ لذا امام اسلاميت را به معناي حقيقيكلمه در بافت نظام اسلامي و اين بناي مستحكم و شاخص گذاشت. (مقام معظم رهبري، 14/3/1380) امام خميني(ره) سمبل و نماد عزت ملي بود و بدون كوچكترين احساس حقارت، در برابر هجوم گردنكشان سياسي جهان استوار ايستاد. "اتكا، افتخار و اعتزاز امام به اسلام ناب " رمز پايداري و استقامت ايشان بود. امام خميني(ره)، بي اعتنا به اصطلاحات و مفاهيم روشنفكري شرق و غرب، اسلام ناب را به صراحت بيان و به آن اعتزاز و ابتناء مينمود و همين مهم باعث شده بود كه ايشان به عنوان سمبل عزت ملي در داخل ايران و در بين مسلمانان جهان مطرح شود.
ديروز رهبر معظم انقلاب در ديدار پرشور هزاران نفر از دانش آموزان و دانشجويان مهمترين ويژگي 13 آبان را نمود توكل بر قدرت الهي و ايستادگي همراه با بصيرت در راه مبارزه و اهداف والا برشمردند و افزودند: امام عزيز و بزرگوار در سيزدهم آبان سال 1343، به دليل اعتراض به حق مصونيت آمريكاييها در ايران، و ايستادگي در مقابل آن، به وسيله مزدوران آمريكا، غريبانه تبعيد شدند اما پانزده سال بعد، در سيزدهم آبان سال 58، فرزندان امام كه همان جوانان انقلابي دانشجو بودند، با تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران، آمريكا را از ايران تبعيد كردند. رهبر انقلاب اسلامي، وقوع اين رويداد به ظاهر محال و نشدني را نتيجه توكل امام خميني (ره) به قدرت خداوند و استقامت در غربت تبعيد، دانستند و خاطرنشان كردند: امام بزرگوار (ره) هيچگاه نااميد و خسته نشدند و با بيدار كردن مردم و ايجاد احساس استقلال، آرمانخواهي و مجاهدت در آنان، مردم را به تدريج وارد صحنه كردند و زمينه ساز پيروزي انقلاب اسلامي ايران شدند.
حركتهاي جمعي تاريخ ساز، اغلب از منطق و عقلانيت فعالي برخوردار هستند كه ماهيت و اهداف اين دست كردارهاي اجتماعي و سياسي را براي نسلهاي آينده قابل فهم ميكند. تسخير لانه جاسوسي در 13 آبان 1358 در زمره آن دست از حركتهاي دانشجويي است كه در عين آرمان خواهي داراي يك منطق عالي و فعال است. در غير اين صورت اين اتفاق تاريخي نيز ميبايست در كنار رويكردهاي ايدهآليستي ساير حركتهاي دانشجويي در اقصي نقاط جهان پس از مدتي جريان سازي به فراموشي سپرده ميشد. امروزه بيشتر پژوهشگران اجتماعي ارگانيك بر ضرورتها و شيوههاي انتقال منطق گفتماني حاكم بر حركتهاي جمعي به نسلهاي بعد تاكيد ميكنند، اين در حالي است كه با گذشت 32 سال از انقلاب اسلامي عقلانيت حاكم بر تسخير لانه جاسوسي براي جوانان و نسلهايي كه اين اتفاق را حتي نديده و لمس نكردهاند، يك منطق كاملا پذيرفتني و قابل احترام است.
اين منطق چيزي نيست به جز اعتزاز و اتكا به اسلام عزيز و آزادي از هر گونه قيد و بند و قدرتهاي جهاني. در13 آبان 1358 فصل مهمي در دفتر استكبار ستيزي ملت ايران رقم خورد كه به فرموده بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي بزرگ تر از انقلاب اول بود زيرا موجب فروريختن هيمنه سلطه آمريكا در ايران و جهان شد. واكاوي گفتماني اين حركت مويد اين موضوع است كه منطق اقدام بزرگ دانشجويان فراتر از اختلافات سياسي بين دو كشور ايران و آمريكا، افشاي رفتار مداخله جويانه دولت وقت ايالات متحده و يا حتي رسوا كردن چهرههاي سازشكار در صحنه سياسي كشور بوده هر چند اين اهداف كوتاه مدت نيز مدنظر قرار گرفته است، اما راز ماندگاري اين حركت را بايد در جاي ديگري جستجو كرد.
قدس
«13 آبان؛ نماد ايستادگي و بصيرت ملت» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن ميخوانيد:
13 آبان روز اعلام انزجار از مستكبران عالم و آنهايي است كه با زياده خواهي و زورگويي، ملتهاي مظلوم و ستمديده را اسير مطالبات نامشروع خويش كردهاند.
در اين روز، به عنوان نماد مبارزه با استكبار، بار ديگر انرژي متراكم نفرت امت اسلامي نسبت به سياستهاي استعماري آمريكا آزاد شده و شعارهاي مرگ و نيستي براي ظالمان و غاصبان در آسمان ايران، طنين انداز مي شود تا روح مبارزه جويي ملتهاي اسلامي در دفاع از ستمديدگان، زنده و پويا باقي بماند.
ملت ايران اين روز را گرامي مي دارد تا اعلام نمايد مبارزه با جبهه استكبار، زنده است و هرگز به فراموشي سپرده نخواهد شد. پاسداشت اين مناسبت، آگاه سازي نسل جوان است تا با گذشته تاريخ خود در ارتباط با خصومت بيگانگان و برخورد آنها با آزاديخواهان آشنا گردند و بدانند كه اگر امروز سياستهاي آمريكا در ارتباط با ايران و جهان اسلام، تحليل و رسانه اي مي گردد، از منظر بزرگ نمايي نيست، بلكه حاكي از واقعيتهاي موجود است. همان گونه كه مقام معظم رهبري در اجتماع دانش آموزان و دانشجويان فرمودند: «پيروزي انقلاب اسلامي، پايگاه اصلي آمريكا را در قلب خاورميانه كه منطقه نفت خيز دنياست، از سيطره آن خارج كرد و ايران، با شعار مبارزه با ظلم و استكبار و دفاع از حقوق ملتها، به مهمترين پايگاه مقابله با سلطه گري آمريكا تبديل شد».
يادآوري اين برهه تاريخي از فراز عمر زرين انقلاب اسلامي، بيانگر اين واقعيت است كه دشمن از بين نرفته، بلكه با قوت و اراده مصمم، دشمني با جمهوري اسلامي و آرمان ملت ايران را در عرصه هاي گوناگون سياسي، فرهنگي و اقتصادي تعقيب مي كند. دشمني ديرينه سران كاخ سفيد، بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به دليل ماهيت ايدئولوژيك نظام اسلامي تشديد گرديد. تاكنون اين رويه ادامه داشته و از اين پس نيز دچار تحولي در راستاي كاهش تنشها نخواهد شد. ايجاد چالشهاي غيرقانوني در مسير دستيابي به تفاهم با كشورهاي اروپايي در موضوع پرونده هسته اي ايران، با هدف ممانعت از دستيابي جمهوري اسلامي به حقوق مسلم هسته اي خود، برگ ديگري از اقدامهاي غيرعقلايي و خلاف رويه هاي موجود بين المللي است. جهت گيريهاي كشورهاي مستقل در همسويي با ايران، اقدامهاي نامعقول سران كاخ سفيد را غيرموجه جلوه مي دهد. سوژه سازيهاي اخير ايالات متحده در جهت تشويق اذهان عمومي عليه انقلاب اسلامي، از اين زاويه قابل توجيه است. اتهام ساختگي ترور سفير عربستان، مصاحبه سراسر متناقض كلينتون وزير امور خارجه آمريكا، تصميم ترور شخصيتهاي برجسته نظامي ايران و... همگي مؤيد اين موضوع است كه دشمن لحظه اي در رويارويي با ايران غفلت نخواهد كرد. آنچه سبب گرديده دولتمردان آمريكا در دستيابي به اهدافشان با ناكامي مواجه شوند، وجود رهبري مقتدر و امتي بصير است كه با اقدامهاي بهنگام، همواره تصميمهاي دشمن را با شكست مواجه كرده است.
سيزده آبان در ايران در سال جاري، موجب قوت قلب مبارزان و آزاديخواهان در جهان اسلام است. اكنون آنچه در كشورهاي ملتهب و يا كشورهايي كه حاكمان وابسته آنها ساقط گرديده است رونمايي شده، تلاش جبهه استكبار به رهبري آمريكا براي نفوذ در صف انقلابيون مي باشد. سران كاخ سفيد، اكنون كه نتوانستند زمامداران همسو را در مقابل موج ويرانگر انقلابيون حفظ كنند، گام بعدي را با عنوان حمايت از شخصيتهاي همسو در دستور كار قراردادهاند. لذا، اين رفتارها ملتهايي را كه با بذل جان و مال خويش قريب به يك سال مبارزات خونيني را متحمل شدهاند، بيش از پيش نسبت به سياستهاي استكباري آمريكا بدبين و متنفر نموده است. مرگ بر زورگويان در فضاي ايران، در حالي طنين انداز مي شود كه اردوگاه استكبار در كنار تحميل هزينه هاي سخت افزاري به مردم ليبي، جنگ نرم را نيز عليه آنها راهاندازي كردند. به عبارت ديگر، اگر فرصت حمايت از ديكتاتور و چهره هاي همسو را از دست دادند، از سهم قدرت در شرايط كنوني بي بهره نمانند و با بسترسازي فرهنگي، مسير نفوذ را براي آينده هموار كنند.
موج نفرت از زورگويان در حالي از جغرافياي جهان اسلام، بويژه از ايران صادر مي شود كه امروز رخدادهايي در جهان رسانه اي گرديده است كه حقانيت رفتارهاي مردم ايران را تأييد مي كند. اكنون واقعيتهاي صحنه مناسبات مردم و دولتها در اروپا، آنها را به صحنه رويارويي با زمامداران كشانده است. اين موضوع، حمايت از حركتي است كه مردم ايران در سال 1357 به رهبري بنيانگذار جمهوري اسلامي در ايران شروع كردند. افزون بر اعتراضهاي گسترده مردمي در اتحاديه اروپا، اين مخالفتها از يك ماه پيش ايالتهاي آمريكا را يكي پس از ديگري در نورديد. دولتمردان اين كشور پس از اتخاذ راهكارهاي نرم افزارانه، عنصر قهر را وارد اين معادله بازي كردهاند تا بتوانند با ارعاب، معترضان را به خانه برگردانند. اين در حالي است كه افكار عمومي در سراسر آمريكا، به گونه اي تحقير و در معرض انواع تبعيضها قرار گرفتهاند كه براي استيفاي حق خود، آماده پذيرش هر گونه ريسكي مي باشند.
سياست روز
«سخني با آن ۱۴۱ نماينده؛اين تذهبون؟» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم امير توحيد فاضل است كه در آن ميخوانيد:
جلسه علني مجلس شوراي اسلامي در عصر سهشنبه دهم آبان ۱۳۹۰ شاهد تصميمگيري عجيبي بود.
از آن جهت تاريخ اين روز را بيان ميكنم كه معتقدم به طور قطع اين تصميم نمايندگان در تاريخ ماندگار خواهد شد و آيندگان سوالات بسياري را در رابطه با راي مجلسيان مطرح ميكنند.
اي كاش مجلس برگههاي راي نمايندگان را هم براي ثبت در تاريخ حفظ كنند، تا حداقل آيندگان پاسخ برخي از سوالات خود را بيابند. نخستين سوال اين است، آن ۱۴۱ نمايندهاي كه به وزير اقتصاد با توجه به فساد مالي بزرگ اعتماد كردند، چه كساني بودند؟
به طور قطع با انتشار اين چند خط سياهه بلافاصله قوانين ريز و درشتي را رديف كرده و مدعي ميشوند كه راي نمايندگان مخفي است. اما اين بهانهها به طور قطع نافي مسئوليت نمايندگان در قبال موكلانشان نخواهد بود.
مردم امروز ميخواهند بدانند چه كساني به آقاي حسيني اعتماد كرده و مجدداً وي را بر صندلي عاليترين مقام اقتصادي كشور نشاندند. اگر اين راي درست، منطقي، كارشناسي شده، صحيح و بر اساس رعايت مصالح ملت و جامعه بوده، پس چه باك از اينكه وكلاي حاضر در خانه ملت فاش بگويند چه رايي در سبد انداختهاند؟
سوال بعدي اين است كه آقايان محترم مجلسنشين چگونه به اين اعتماد رسيدند؟
در اينجا كافي است فقط چند جمله از بيانات آقاي وزير در جلسه راي اعتماد بيان شود. ايشان به صراحت در اين جلسه قبول كرد كه در انجام وظايفش قصور داشته است، اما در عين حال قاطعانه تاكيد كرد استعفا نميدهد تا جبران كند.
آيا اعتماد مجدد به كسي كه با قصورش عامل اصلي بروز بزرگترين تخلف مالي در طول تاريخ ايران شده، منطقي است؟
در مورد عدم استعفا و يا بركناري نيز بايد گفت با اين استدلال ديگر هيچ يك از مديران متخلف را نبايد تغيير داد و از سوي ديگر بايد تا ابد به آنها فرصتي داده شود تا جبران كنند. البته مديران كه جاي خود دارند، ما بايد از اين پس قوه قضاييه را با اين استدلالها تعطيل كرده و به جاي عدالتخوانه، دستگاه فرصت دهي به متخلفان راهاندازي و هر كس تخلف و يا قصوري انجام داد به او فرصت جبران بدهيم.
سوال بعدي در رابطه با ميزان اطلاعات نمايندگان از قصور آقاي وزير است. آيا آنها به درستي ميدانند كه ايشان در دوران مسئوليت خود چگونه تصميمگيري كرده است؟ فقط به يك نمونه اشاره ميكنم.
ايشان در جمع نمايندگان گفته است كه از دو تابعيتي بودن خاوري و تخلفات وي اطلاعي نداشته. اين در حالي است كه پنج ماه قبل در گفتگو با نشريه "مديران و روسا" به تعريف و تمجيد از خاوري پرداخته و درباره وي گفته است: "عملكرد دو ساله دكتر خاوري نشان داد كه انتخاب ايشان كه در نهايت دقت و وسواس و مبتني بر شناخت دقيق از عملكرد قبلي وي صورت گرفته بود، سبب ارتقاي جايگاه بانك ملي و ارائه خدمات چشمگيري به كشور شد و ايشان به عنوان فردي عالم، باتقوا، با تجربه و كارشناس با عملكرد خود مهر تأييدي بر اين حسن انتخاب زد. "
در باره اين "حسن انتخاب" (البته امروز هيچ كس مسئوليت انتصاب خاوري فراري را گردن نميگيرد) و "ارتقاي جايگاه بانك ملي" كافي است به نظرات مردمي كه شما را انتخاب كردند، مراجعه كنيد.
و همچنين اگر بر فرض، كل سخنان آقاي حسيني را صحيح تلقي كنيم، اين سوال مطرح ميشود كه ۱۴۱ نماينده محترم مجلس چگونه به فردي كه تا اين حد در تصميمگيريهايش اشتباه داشته اعتماد مجدد كردند؟
آقاي وزير، فردي را با تقوا تشخيص داده كه در مقابل پرچم يك كشور غربي زانو زده و سوگند وفاداري به ملكه خورده است.
آقاي وزير، عملكرد فردي را "خدمات چشمگيري به كشور" توصيف ميكند كه در همان زمان مشغول خريد خانه سه ميليارد توماني در ينگه دنيا و تدارك فرار از كشور در صورت افشاي تخلفاتش بوده است. در نتيجه خدمات چشمگير ايشان بيشتر براي خودش بوده تا كشور.
آفرينش
«كنفرانس استانبول و آينده افغانستان» عنوان پسرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
نشست منطقهاي در باره افغانستان در استانبول در آستانه برگزاري نشست بينالمللي و استراتژيك بن دوم در آلمان ميتواند گامي ديگر در راه افزايش ثبات در اين كشور باشد.
در اين بين اگر نگاهي به اين اجلاس و همچنين آينده افغانستان در شرايط كنوني داشته باشيم بايد گفت اين اجلاس در شرايطي برگزار ميشود كه در يك سال گذشته ما با موجي از افزايش حملات طالبان و گروههاي متحد همانند گروه حقاني و حزب اسلامي حكمتيار روبرو بوده ايم. در اين شرايط موجي از ترور شخصيتهايي همچون ژنرال داوود، ولي كرزاي و مهمتر از همه برهان الدين رباني توجه جهانيان را به افغانستان مشغول داشته است.
در اين بين با توجه به برنامه خروج تدريج نظاميان امريكا از افغانستان، طرح پايگاههاي دائمي ناتو و امريكا و همچنين ناامني موجود در اين كشور اجلاسهايي همچون استانبول ميتواند گامهايي براي افزايش ثبات و امنيت بيشتر در افغانستان باشد. چرا كه در اين اجلاس كشورهاي همسايه افغانستان شركت كرده و بحث روند صلح و ثبات در افغانستان مدنظر است. گذشته از اين در واقع اهميت ديگر نشست استانبول آن است كه در حقيقت كنفرانس استانبول مقدمهاي براي اجلاس دوم بن است.
نشستي كه قرار است بحثهايي اساسي در مورد مساله خرو ج نيروهاي امريكايي و ناتو، شكل ساختار قدرت، چگونگي صلح و ثبات در افغانستان، روند بوميسازي امنيت و روند صلح با طالبان به بحث گذاشته شود و تا حد زياد آينده امنيت، ثبات و اقتصاد اين كشور را روشن سازد.
آنچه مشخص است كنفرانس استانبول هر چند اهميت خيلي زيادي نسبت به نشستهاي قبلي كه در مورد افغانستان برگزار شده است ندارد و كارشناسان انتظار زيادي از نتايج اين اجلاس ندارند، اما نفس برگزاري اين اجلاس در شرايط كنوني و با توجه به در پيش بودن كنفرانس سرنوشت ساز بن دوم براي افغانستان عملا گامي مهم براي منطقه و بويژه افغانستان است.
در اين بين هرچند كابل نيز در اين اجلاس به دنبال آن است كه كشورهاي همسايه به طور كامل در كنار دولت كابل قرار گيرند و با گرو ههاي تروريست مبارزه كنند اما اگر واقع بينانه بنگريم بايد گفت هر كشور اهداف متضاد و متفاوتي بر اساس منافع ملي خود پيگيري ميكند و هر كدام از كشورهاي شركت كننده در اين نشست داراي اهداف ويژه خود هستند.
نكته ديگر و پراهميت در اين اجلاس ان است كه تركيه نيز هرچند همسايه افغانستان نيست اما فعالانه ميكوشد تا نقش مهمي را در كنار نقش كشورهايي همچون ايران، امريكا، روسيه، پاكستان در آينده افغانستان داشته باشد. بر اين اساس تركها با برگزاري اجلاس حاشيهاي و سه جانبه تركيه، پاكستان و افغانستان و همچنين اجلاس كنوني استانبول ميكوشند تا در تحولات افغانستان نقش مهمتري را برعهده گيرند امري كه ميتواند مورد توجه مقامات سياست خارجي ايران و برگزاري كنفرانسهايي سه جانبه و چند جانبهاي در اين زمينه نيز قرار گيرد.
حمايت
«بازهم خون رگها مان به جوش آمده است» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
برخي روزها در تاريخ هر كشور، روزهاي خاصي هستند. ايران سرافراز ما وبويژه ايران اسلامي از اين روزهاي خاص ومهم زياد دارد. 13 آبان يكي از روزهاي سرنوشت ساز وموثر در تاريخ معاصر ماست. روزي كه در يك كلام، خون را در رگهاي غيرت هر ايراني به جوش ميآورد. اولين بار اين جوشش غيرت، پس از دستگيري پيشوا ومرجع تقليد اين ملت قهرمان، بروز كرد. استبداد نابكار در اين روز خود را در مقابل جوشش خون در رگهاي غيرت مردم، زبون ديد. ديگر بار 13 آبان بهانه اي شد تا دانش آموزان اين مرز پر گوهر، سينه ستبر كرده خون خود را براي آبياري نهال اين انقلاب فدا كنند. آن روز هم اين خونهاي برافروخته از رگهاي غيرت نسل نوجوان، پيوند استكبار واستبداد را رو سياه كرد.
اما سومين 13 آباني كه در پس پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي به وقوع پيوست، آنچنان رگ غيرت وهمت دانشجوي ايراني را به جوش آورد كه طومار استكبار جهاني براي هميشه از سلطه بر ايران عزيز برچيده شد. نسل مبارز وشجاع دانشجو در اين روز باشكوه چنان بر لانه جاسوسي شيطان بزرگ تاخت كه آنها را مبهوت ساخت.
13 آبان 1358 هر چند يك روز در تاريخ ايران سربلند بود اما به وسعت يك تاريخ ادامه يافت وبه عظمت يك انقلاب نمود پيدا كرد. چه آنكه پير جماران، خروش انقلابي دانشجويان مسلمان ومبارز تسخير كننده سفارت ايالات متحده آمريكا در تهران را انقلاب دوم اين مردم ناميد.
وامروز...
با گذشت بيش از 32 سال هنوز هم خون غيرت در رگهاي ايراني مسلمان ميجوشد. هنوز هم فرياد بلند مرگ بر اسراييل، چون پتكي محكم برسر باراك وبوش وكلينتون وحتي ريگان وكارتر فرود ميآيد. هنوز هم ايهود وبنيامين از خروش مرگ بر اسراييل اين ملت بزرگ در راهپيمايي باشكوه 13 آبان ميلرزند.
آري 13 آبان يك واژه نيست، يك فرهنگ است. يك روز نيست، يك تاريخ است. 13 آبان يعني اينكه يادمان باشد تا استكبار واستبداد هست بايد رگهاي غيرت مان بجوشد. 13 آبان همانگونه كه در تاريخ ايران سرافراز 3 بار تكرار شد، امروز هم در كشورهاي اسلامي در حال تكرار است. امروز رگهاي غيرت جوانان مسلمان در كشورهاي عربي هم به جوش آمده وبساط استبداد واستكبار را در كشورهايشان برچيده است. اين راز وپيام بزرگ 13 آبان است. پيامي كه گويا فقط با خونهاي پاك، سينه به سينه منتقل ميشود.
مردم سالاري
«انتخابات، اعتمادسازي جلب مشاركت» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم اقبال محمدي است كه در آن ميخوانيد:
استان كردستان در سالهاي اخير شاهد تحولا تي جدي و آبستن رويدادهاي جدي تر بوده و بدون شك در آينده بايستي درانتظار پديدههاي جديد مرتبط با اين پاره تن ايران زمين باشيم كه با منافع ملي ما گره خورده است. بعضي از مديران ارشد گذشته استان بسياري از پلهاي اعتماد بين مردم و نظام را تخريب كردهاند و به عبارتي اگر صداي بي اعتمادي امروز شنيده شود، صداي سازهايي است كه در آن سالها نواخته شده است. به گونهاي كه نگراني در ارتباط با مشاركت سياسي و اجتماعي اين منطقه بايد جدي گرفته شود.
اگر چه در يك سال اخير اقداماتي در جهت اعتمادسازي بين مردم و حاكميت صورت گرفته و مديريت ارشد امروز استان ارتباطي صميمي با مردم دارد، اما متاسفانه شدت و سرعت افزايش راديكاليسم ناشي از انباشت مطالبات به گونهاي است كه ماشين آن از شيوه جديد اعتماد سازي بين مردم و حاكميت پيشي گرفته و بايد نگرانيها را درك و براساس واقعيتها عمل و برنامه ريزي كرد.
ترويج اعتقادات محلي و فعاليت معمول مذهبي و قومي مبتني بر ذائقه و ويژگي مردم منطقه سابقهاي به قدمت تاريخ منطقه دارد و از نظر قرآن و قانون اساسي نيز به رسميت شناخته شده، اما متاسفانه اجازه ندادن به نيروهاي معتدل و ميانه رو در اين وادي، موجب ورود نيروهاي راديكال به بازي شده و اين از هر نظر نگران كننده و نشان دهنده اين واقعيت است كه بايد در رفتار گذشته خويش تجديد نظر كنيم و رفتارهاي صحيح را تقويت و بدون غرور كاذب از تكرار روشهاي غلط بپرهيزيم.
براي تقويت اعتماد سازي كه اتفاقا يكي از روشهاي مهم جلب مشاركت در تمام زمينههاي فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي است، براي ترميم رابطهها و جلب مشاركت و ايجاد انگيزه و اميد در بين مردم، لا زم است ديگر بار نيروهاي ميانه رو و معتدل به مشاركت سياسي فراخوانده شوند تا بيش از گذشته ميدان براي عناصر تندرو و آلوده شدن فضاي كردستان به خشونت و تندروي باز نشود; مبادا با دست و تصميم خودمان فضا را به سمتي ببريم كه آرزوي حضور نيروهاي ميانه رو، خيرخواه و وفادار به منافع ملي و اين آب و خاك آرزويي دست نيافتني باشد. از بعد فرهنگي هم صداي يكساني از رسانههاي نحيف و كم رمق استان كردستان شنيده ميشود، كه به هيچ وجه بازتاب خواست مردم نبوده و تداوم آن براي منافع ملي خطرناك است.
ادامه تحمل نكردن صداي متفاوت، نشنيدن واقعيتها و ناديده گرفتن ذائقه مردم در سطح كلا ن ميتواند هزينههاي زيادي روي دست كشور بگذارد. نبايد انتظار داشت كه مردم كردستان مانند تهران و قم و اصفهان فكر كنند. در آن سوي مرزهاي اين جغرافيا صداهاي جديد اعم از مذهبي، قومي، پيشرفت و توسعه و البته ترور و خشونت به گوش ميرسد و بازيگران استعمار در فضايي جديد به دنبال منافع خود هستند.
از ديگر سو مردم در دورترين روستاها اين واقعيتها را به سبب ارتباطهاي قومي، سببي و مراودات تجاري و امواج ارتباطي رسانههاي جمعي و شبكههاي اينترنتي ميبينند و در اين شرايط كه شاخصههاي توسعه كردستان از زواياي مختلف نسبت به خيلي از استانهاي كشور عزيز ما ايران پايين تر است اگر غفلت كنيم زمينه تبليغات و عدم شركت در انتخابات فراهم است. چه خوب است همين امروز تا دير نشده چشم بر روي واقعيتها باز كنيم و در راستاي خنثي كردن اهداف شوم دشمنان ايران اسلا ميواستعمار و امپرياليسم زمينه واقعي مشاركت مردم با تكيه برشاخصهاي فرهنگي و قومي مردم منطقه را فراهم كنيم.
ما از سر صدق و دلسوزي و در راستاي توجه به تلنگر وجدان و رسالت انساني و قانوني نمايندگي مردم، اين واقعيت را بيان ميكنيم تا فردا نزد خداي خود و مردم آسوده خاطر باشيم، اما اينكه كدام مسير مديريتي براي آينده كردستان در نظر گرفته شود و از كدام زاويه عقلا ني يا غير از آن به فكر منافع ملي باشيم، واقعيتها در آينده همه چيز را روشن ميكند.
عضو فراكسيون خط امام(ره) مجلس و
عضوشوراي مركزي حزب مردم سالا ري
تهران امروز
«چرا با آمريكا مخالفيم؟» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيدجواد سيدپور است كه در آن ميخوانيد:
«ما چرا با آمريكا مخالفيم؟» اين پرسشي است كه شايد بسياري مخصوصا نسل جوان از خود بپرسند و خواهان پاسخي قانعكننده باشند. پاسخي كه به آنها بگويد دليل مخالفت ايران با ايالات متحده تنها خواست ايران نيست بلكه مطالبه همه آزاديخواهان جهان است زيرا ايالات متحده به تنهايي عامل بزرگترين جنايتها و انحرافات در تاريخ معاصر دنيا مخصوصا پس از پايان جنگ جهاني دوم است. براساس مطالعات و تحقيقات صورتگرفته توسط محققان خارجي از زمان جنگ جهاني دوم «ايالات متحده: 1 - تلاش كرده است بيش از 50 دولت را كه اكثرا در انتخاباتي آزاد به قدرت رسيده بودند، سرنگون كند. 2 - تلاش كرده است جنبشهاي مردمگرا يا مليگرا را در 20 كشور دنيا سركوب كند. 3 - در انتخابات آزاد بيش از 30 كشور دنيا شديدا دخالت كرده است. 4 - مردم دستكم 30 كشور را بمباران كرده است. 5 - تلاش كرده است رهبران بيش از 50 كشور را ترور كند.» http://killinghope. org)
اكنون سوال اين است اگر يكي از اين جنايتها در كارنامه كشورهاي ديگر ميبود سازمانهاي بينالمللي و خود ايالات متحده چگونه با آن برخورد ميكردند؟ چگونه كشوري كه در نيمه دوم قرن بيستم رهبران 50 كشور دنيا را در معرض ترور قرار داده، ادعا ميكند كه داعيهدار مبارزه با تروريسم است؟ و ديگر كشورها را به تروريستبودن متهم ميكند؟ اين همان خصلت ويژه آمريكاييهاست، خصيصهاي كه آنها را به رياكاري و دروغگويي آن هم در زير لوا و پوششي از اخلاقگرايي و انساندوستي ظاهري واميدارد. همان دستان چدني كه روكش مخملي دارد. اكنون اما عصر پايان رياكاري آمريكايي و رونمايي از طبقه حاكمهاي است كه «سرمايهداري بنيادگرا» را ميخواهد به تمام دنيا حقنه كند ولي در عين حال شكست ميخورد.
شكستهاي پياپي آمريكا در خاورميانه با بيداري اسلامي ملتها و پايين كشيدن حاكمان مستبدي كه عمري تحتالحمايه آمريكا بودند، آغاز اين رونمايي است نه تمام آن. دگرگونيهاي ژرفي كه بدون شك چهره تازهاي از خاورميانه اسلامي را به نمايش خواهد گذاشت، خاورميانهاي كه طرفداران آمريكا و غرب در اقليت فكري و حكومتي قرار خواهند داشت.
عصر تحولات بنيادين اسلامي نويد بخش جهان تازهاي است، جهاني كه ديگر نميشود آن را با خيمهشببازيهاي دوگانه فريب دارد.
اين بيداري اكنون تا قلب ايالات متحده و نبض سرمايهداري آن، نيويورك، نفوذ كرده و نسلهاي نوخاسته آمريكا را عليه اقليت سرمايهسا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-