واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: لزوم تفكیك علائمحتمى ظهور از علائم غیرحتمى(5)
و زمین فرو میبلعد (خَسَفِ بَیْدا)... آنچه گذشت:بیش از دو هزار نشانه براى فرج، ظهور و رستاخیر در كتب حدیثى نقل شده كه مىتوان آنها را به چهار دسته تقسیم نمود: فِتَن؛ مَلاحم؛ علائم ظهور؛ اشراط الساعة. و از این 2000 نشانه، مطابق تحقیق در روایات فقط 5 واقعه، علامت حتمی ظهور است این اختلاف بسیار در تعداد وقایع حتمی و غیر حتمی نیازمند بازشناسی محققانه استفرق اساسى این نشانههاى پنجگانه با دیگر نشانهها در این است كه با تحقق یافتن هر یك از نشانههاى غیرحتمى دلها آكنده از سرور مىشود. یاد یار مهربان در اعماق جانِ شیفتگان ظهور و مشتاقان حضور روحى تازه مىدمد و خلاصه آنكه: منظور از بیان علائم ظهور آن است كه هر كس بخواهد از خطر ضلالت در امان باشد، آنها را فرابگیرد تا كسى را در برابر خداوند حجّت نباشد. كه مقتضاى آن وجوب فراگیرى علائمظهور و معذور نبودن احدى در ندانستن آنها مىباشد.در پنج قسمت پیشین، پس از تبیین موضوع و واژگان بحث، 3 مورد از علایم بررسی شد و اكنون و در این نوشتار مورد چهارم بررسی میگردد.4- خَسَفِ بَیْدا چهارمین نشانه از نشانههاى حتمى، از نظر تسلسل زمانى خسفِ سرزمین بیدا مىباشد. خَسْف در لغت به معناى فرو ریختن چیزى در زمین مىباشد. چنانكه قرآن كریم در مورد قارون مىفرماید: «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الاَرْض»؛ ما او را با خانهاش در زمین فرو بردیم.(160) و بَیْدا در لغت به معناى دشت هموار، پهناور، خالى از سكنه و آب و علف مىباشد. در میان مكه و مدینه سرزمین پهناور و دشتشنزارى است كه بَیْدا نام دارد. منظور از خَسفِ بیدا فرو رفتن سپاه سفیانى در سرزمین بیدا مىباشد. هنگامى كه سپاه سفیانى از مدینه منوّره براى معارضه با حضرت مهدى(161) به سوى مكه معظمه حركت مىكنند، چون به سرزمین بیدا رسیدند، جبرئیل امین فریاد برمىآورد كه اى سرزمین بیدا، این گروه ستمگر را در كام خود فرو ببر. پس زمین دهان باز مىكند و همه آنها را در كام خود فرو مىبرد. از بررسى روایات ملاحم و فتن روشن مىشود كه این حادثه در حدود یك ماه بعد از ظهور حضرت ولى عصرعلیه السلام رخ مىدهد. بدینترتیب خسف بیدا را نمىتوان از نشانههاى ظهور به معناى اخصّ كلمه به شمار آورد، بلكه باید آن را از نشانههاى قیام حضرت دانست. بر اساس روایات فراوان كه برخى از آنها را با عنوان زمان پیام نقل كردیم و سندش را بررسى نمودیم؛ ظهور حضرت در شب بیست و سوم رمضان و قیام آن حضرت در روز عاشورا خواهد بود. بدینترتیب میان ظهور و قیام دقیقاً سه ماه و هفده روز فاصله است كه دو نشانه از نشانههاى حتمى در این فاصله رخ مىدهد: خسف بیدا و قتل نفسزكیه. خسف بیدا یكى از نشانههاى حتمى قیام حضرت ولى عصرعلیه السلام مىباشد كه با هیچ خسف دیگرى قابل اشتباه نیست. جایگاه خسف بیدا در قرآن: قرآن كریم در دو مورد پیرامون خسف بیدا سخن گفته: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُم مِن قَبْلِ أَن نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا»؛ اى كسانى كه كتاب داده شدهاید، به آنچه فرو فرستادیم درحالیكه تصدیق كننده كتابى است كه با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آنكه بر چهرههایى بزنیم و آنها را به پشت سر برگردانیم.(162) خداوند در این آیه اهل كتاب را از روزى بیم داده كه در آن روز بر چهرههایى زده مىشود و صورتشان به پشت سرشان برگردانیده مىشود. مبرّد گفته: این تهدید الهى تاكنون اتفاق نیفتاده، ولى به حال خود باقى است تا پیش از رستاخیز با مسخ شدن افرادى و برگشتن صورتهایشان به پشت سرشان تحقق پیدا كند.(163)
اما اینكه این تهدید الهى كى اتفاق خواهد افتاد؟ روایات فراوان از پیشوایان معصوم داریم، كه به یك نمونه از آنها بسنده مىكنیم. امام باقرعلیه السلام در یك حدیث بسیار طولانى از كارنامه سیاه سپاه سفیانى و جنایات وحشیانه آنها سخن گفته، در پایان از ورود آنها به سرزمین بیدا گفتگو كرده مىفرماید: آنگاه منادى آسمانى ندا سرمىدهد: یا بَیْدا اَبیدى بِالْقَوم؛ اى سرزمین بیدا این گروه را نابود كن. پس زمین دهان مىگشاید و آنها را در كام خود فرو مىبرد، به جز سه تن كه از تیره كلب هستند. خداوند صورت آنها را به پشتسرشان برمىگرداند. آنگاه آیه را تلاوت كردند و فرمودند: این آیه در حق آنها نازل شده است.(164) این حدیث به همین تعبیر از طریق عامه نیز از امام باقرعلیه السلام روایت شده است.(165) قرآنكریم در آیه دیگرى فرموده: «وَ لَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا فَلا فَوْتَ وَ اُخِذوا مِن مَكانٍ قَریب»؛اگر آنان را مشاهده كنى كه دچار وحشت شدهاند و رهایى ندارند و از مكان نزدیك گرفتار مىشوند.(166) در روایات فروان تأكید شده كه این آیه در مورد خسف بیدا نازل شده كه به برخى از آنها اشاره مىكنیم. پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم كارنامه سیاه سفیانى و قتل عام مدینه توسط آنان را شرح مىهد، در پایان مىفرماید: چون به سرزمین بیدا رسیدند، خداوند جبرئیل را براى نابودى آنها مىفرستد. جبرئیل با پاى خود بر زمین بیدا مىزند، پس همه آنها را در كام خود فرو مىبرد. این است معناى آیه «وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا». تنها دو نفر از آنها مىماند كه یكى بشیر و دیگرى نذیر است و آن دو از قبیله جهینه مىباشند.(167) امیرمؤمنان علیه السلام از گسیل داشتن لشكرى جرّار به مدینه توسط سفیانى سخن گفته و در پایان از فرو رفتن آنها در كام زمین در سرزمین بیدا گفتگو نموده، مىفرماید: این است معناى كلام خداوند كه مىفرماید: «وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا».(168) همچنین در ضمن یك حدیث طولانى كه به صورت مكتوب براى معاویه ارسال نموده، از كارنامه سیاه سفیانى و از فرو رفتن سپاه او در سرزمین بیدا با استشهاد به آیه یاد شده خبر داده، در پایان مىفرماید: آنها از زیر قدمهایشان در زمین فرو مىروند و كسى از آنها باقى نمىماند، به جز گزارشگرى كه خداوند صورتش را به پشت سرش برمىگرداند.(169) و در حدیث دیگرى از ساربانى سخن مىگوید كه شترش رم مىخورد. او به دنبال شترش مىرود، چون بر مىگردد كسى را نمىیابد و سر نخى پیدا نمىكند، وى گزارش آنها را براى مردم بازگو مىكند.(170) ابوحمزهثمالى از امام زین العابدینعلیه السلام روایت مىكند كه این آیه در مورد سپاه سفیانى است كه در سرزمین بیدا از زیر قدمهایشان گرفتار مىشوند.(171) در احادیث عامه تعداد لشكر سفیانى كه در بیدا هلاك مىشوند را 70000 نفر نقل كردهاند.(172) در این احادیث هدف از این لشكركشى را پیكار با حجت خدا و تخریب خانه خدا بیان كردهاند.(173) كارنامه سیاه سپاه سفیانى: در احادیث فراوان از كاركرد سپاه سفیانى به ویژه از قتل و غارت آنها در شهر مدینه سخن رفته است. ما در اینجا فقط به یك نكته اشاره مىكنیم: لشكر سفیانى مدینه را ویران مىكنند، شدیدتر از داستان حَرَّه.(174) داستان حرّه سیاهترین كارنامه سپاه یزیدبن معاویه است كه یك سال بعد از فاجعه كربلا به فرمان او در منطقه حرّه از محلّات مدینه منوره انجام یافت. فاجعه حرّه به قدرى شرمآور است كه هیچ مورّخى به خود اجازه نداده مشروح آن را بر روى صفحات كاغذ منعكس كند. در مورد سپاه سفیانى و خسفِ آنها در سرزمین بیدا، دامنه سخن بسیار گسترده است، به جهت محدودیت این نوشتار از همه آنها صرف نظر مىكنیم.... ادامه دارد160. یاقوت، معجم البلدان، ج1، ص 523. 161. سوره نسا (4)، آیه 47. 162. ثعلبى، الكشف و البیان، ج 3، ص 324. 163. عیاشى، التفسیر، ج 1، ص 402، ح 990؛ نعمانى، الغیبة، ص 280؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 256؛ بحرانى، البرهان، ج 3، ص 115. 164. سلمى، عقد الدرر، ص 89. 165. سوره سبأ (34)، آیه 51. 166. طبرى، جامع البیان، ج 22، ص 73؛ ثعلبى، الكشف والبیان، ج 8، ص 95؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 622. 167. نعمانى، الغیبة، ص 305، ب 18، ح 14. 168. سلیم بن قیس، كتاب سلیم، ص 159. 169. نعیم بن حماد، الفتن، ص 258، ح 950. 170. ابو حمزه ثمالى، تفسیر القرآن الكریم، ص 274؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 621. 171. سلمى، عقد الدرر، ص 79 - 76. 172. همان. 173. ابنحماد، الفتن، ص 257؛ سیوطى، الحاوىللفتاوى، ج 2، ص 67. 174. سوره كهف (18)، آیه 74.استاد علىاكبر مهدىپور به سفارش دبیرخانه دائمى اجلاس حضرت مهدى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 444]