واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رمز پیروزی مردان بزرگ(1)

عوامل حقیقى كامیابىاولین عامل: كار در خور ذوق و استعدادمقدمهدوران جوانى دوران امید و آرزوست . دوران نشاط و طراوت است . در این حلقه از حیات، دورنماى آینده زندگى براى هر جوانى مانند رؤ یاهاى شیرین در برابر دیدگان پرفروغش مجسم میگردد. فكرها میكند، نقشه ها میریزد و آرزوهاى بلند در مغز خود ترسیم میكند.ولى چه بسا دوران جوانى فردى سپرى میگردد و پیرى او فرا میرسد اما او هنوز به كوچكترین آرزوى خود نرسیده است . گاهى برخلاف انتظار، بعضى ها به بیش از آنچه آرزو میكنند نائل میگردند و تمام رؤ یاهاى شیرین آنها صورت خارجى پیدا میكند.به طور مسلم شكست آن یكى و پیروزى آن دیگرى بى علت نیست و علت هر دو را باید در درون زندگى آنها جستجو كرد.مطمئن باشید آن فرد موفق و پیروز از طریقى وارد صحنه زندگى شده كه آن طریق ، پیروزى او را تضمین كرده ولى آن دیگرى كه شكست خورده غالبا بر اثر اشتباهات و راههاى غلطى بوده كه با پاى خود پیموده است .هدف ما در این سلسله نوشتار بیان گوشه اى از علل پیروزى مردان موفق جهان و راز خوشبختى آنهاست تا نسل جوان از برنامه سودمند و تجربیات آنها حداكثر استفاده را بنمایند. در جاده اى قدم بگذارند كه قبلا هموار است و از راههاى پر پیچ و خم و سنگلاخها و بیراهه هاى زندگى بپرهیزند.در هر سرى شورى است ، خوشبخت كسى است كه ذوقش را دریابد!راز موفقیت مردان بزرگ و سر كامیابى آنها یكى دوتا نیست . البته قسمتى از كامیابى آنها مرهون استعدادهاى باطنى و نبوغ فكرى است كه به طور وراثت یا به علل دیگر به آنان رسیده است و ناگفته پیداست كه این گونه عوامل قابل تحصیل نیست ؛ بلكه موهبتهایى است كه خداوند براى نظام آفرینش در اختیار آنها گذارده است .بخشهای آینده این نوشتار اثبات خواهد كرد با اینكه این گونه عوامل در پیشروى جوانان مؤثر است، اما اثر آنها زیاد نیست و عوامل مؤثر ترقى، امور دیگرى است كه هر فرد علاقمند به آینده خود به آسانى میتواند آنها را بكار بندد و از آنها استفاده كند. و اگر هم بحد نوابغ جهان نرسد، میتواند یك فرد ممتاز و مبدا آثارى براى اجتماع خود باشد. این موفقیت خود در خور تحسین است و بیشتر جوانان بر اثر گم كردن راه ترقى از این موفقیت محروم میشوند.ترقیات انسان اكثرا در گرو تربیتها، فعالیتها، كوششها و اجراء برنامههاى مخصوصى است و تاثیر وراثت در ترقى و انحطاط، نسبت به این عوامل بسیار كم است .اكنون ما عوامل و رموز كامیابى مردان بزرگ جهان را به طور اجمال با ذكر شواهد و نمونه هاى زنده از نظر خوانندگان گرامى میگذارنیم . كار در خور ذوق و استعداددر هر سرى شورى است ، خوشبخت كسى است كه ذوقش را دریابد!یكى از رموز كامیابى این است كه جوان رشتهاى را تعقیب كند كه مطابق ذوق و سلیقه و توانایى روحى و فكرى او باشد.دستگاه آفرینش همه را یكنواخت نیافریده و در همه افراد بشر توانایى همه كار به ودیعه ننهاده است. بلكه براى گردش چرخهاى اجتماع، افراد را با ذوق و استعدادهاى مخصوصى آفریده است تا هر یك رشتهاى را دنبال كند كه ذوق آن را دارد و كارى را انجام دهد كه از عشق باطن و نیروى فطرى او سر چشمه میگیرد.پارهاى از شكستها و ناكامیهاى جوانان معلول انحراف از این اصل مسلم است كه گاهى؛ بر اثر تبلیغات غلط و تربیتهاى نادرست دنبال كارى میروند كه ذوق و استعداد آن را ندارند و از كارى كه شایستگى و برازندگى آن را دارند سرباز میزنند.آنها این اصل مسلم را فراموش كردهاند كه: در هر سرى شورى است، خوشبخت كسى است كه ذوقش را دریابد!بخاطر دارم در اوایل دههی 30 كه مسأله نفت سر زبانها افتاده بود و هر زن و مرد ایرانى یك تفكر نفتى پیدا كرده بود و كارمندان و مهندسان صنعت نفت ارزش و قیمت قابل توجهى در میان اجتماع پیدا كرده بودند، طرز تفكر بیشتر دانشجویان به حكم تبعیت از محیط فرق كرده بود و همه و یا بیشتر دانشجویان خواستار شركت در رشته مخصوص نفت شده بودند ولو اینكه بیشتر آنها ذوق آن را نداشتند.سختترین ضربه بر پیشرفت و كامیابى یك فرد دانشجو این است كه بدون این كه استعداد خود را بسنجد، بدون مطالعه دقیق، رشتهاى را تعقیب كند كه ذوق آن را ندارد.جوانى كه ذوق ادبى دارد از گفتار و قلم او ادب و شعر میبارد و فكر ریاضى او بسیار ناچیز است و كامیابى او به طور مسلم در غیر رشته ادبى رضایت بخش نخواهد بود.چه بسا نوآموزانى در آغاز تحصیل كودن و نفهم به نظر میرسند ولى بعدا در سنین مخصوصى نابغه میشوند. پیداست، به حكم قوانین طبیعى، شكفتن این گونه شایستگى، شرائط دیگرى لازم داشته است. از دفتر خاطرات یك نقاش هنرمند سرگذشت كوتاهى را نقل میكنم: وى در محیط دبیرستان دانش آموز تنبلى بود. نه درس میخواند و نه میگذاشت همكلاسانش درس بخوانند. خار راهى براى خود و دیگران بود ولى چشم و ابرو و پیشانى او از استعداد مخصوصى حكایت میكرد. یك دبیر روان شناس او را به حضور طلبید، مقدارى او را پند داد، و از عواقب این طرز زندگى ترسانید و گفت : همواره سایه پدر بالاى سر انسان نیست، مشكلات زندگى فراوان است و این وضع باعث عقب افتادگى توست .در این لحظه كه او سخن میگفت، ناگهان متوجه شد كه دانش آموز در حالى كه سخنان او را گوش میدهد، با قطعه ذغالى كه از روى زمین برداشته، عكس مرغى را كه روى شاخههاى پر برگ نشسته است، روى زمین میكشد.دبیر هوشمند دریافت كه این عنصر براى نقاشى آفریده شده، نه براى حل معالات جبرى. او هر چه در این راه رنج ببرد، كمتر سودى خواهد برد. وظیفه وجدانى خود دانست كه به ولى او جریان و تشخیص خود را گزارش دهد.او هنگامى كه با پدر وى روبرو گردید چنین گفت :فرزند شما ذوق سرشارى در هنر نقاشى دارد. اگر او را وادار كنید كه تغییر رشته دهد شاید در این رشته سرآمد روزگار گردد. گذشت زمان صحت گفتار دبیر آزموده را اثبات كرد و چیزى نگذشت كه وى نقاش چیره دست و هنرمندى گردید.از ادیسون پرسیدند چرا اغلب جوانان موفق نمیشوند؟ گفت :براى اینكه راه خود را نمیشناسد و در جاده دیگرى گام برمیدارند.این چنین افرادی دو نوع ضرر بر جامعه میزنند: 1- كارى كه شایستگى آن را دارند و اگر آن را تعقیب كنند كامیاب میشوند، انجام نمیدهند. 2- كارى را كه عهددار آن شدهاند بخوبى انجام نداده و از عهده آن بر نمیآیند.عقربك استعداد هر فردى از هنگام تولد به سوى كارى كه براى آن آفریده شده متوجه است .سعادتمند كسى است كه مربیان او سمت تمایل این عقربه را بدست بیاورند.امروز در كشورهاى توسعه یافته با آزمایشهاى مخصوص استعداد افراد را به دست میآورند و آنها را وادار مینمایند كه در رشتهاى كه استعداد آن را دارند وارد شوند.ای كاش دانشمندان به موازات دستگاههاى حرارت سنج و زلزله سنج، دستگاهى به نام استعداد سنج اختراع میكردند تا در تمام آموزشگاهها نصب میشد و میلیونها استعداد بشرى بر اثر بدى محیط و ناآشنائى مربیان و پدران و مادران به هدر نمیرفت .گالیله در بچگى علاقه به ساختن ماشین آلات بچگانه داشت. پدر او بر خلاف میل فرزند، او را وادار كرد كه طب بخواند. او در این راه ترقى نكرد. سپس به آموختن ریاضیات و فیزیك پرداخت و در نتیجه نبوغ خود را در نجوم و چیزهائى كه عقربك استعداد او نشان میداد، ابراز نمود.گالیله نخستین كسى بود كه اثبات كرد زمین به دور خورشید میگردد و نخستین كسى بود كه پاندول ساعت را ساخت .تولستوى هنوز بچه بود كه علاقه زیاد به مطالعه كتاب پیدا كرد و كتابهاى فلسفى را زیاد میخواند و در این دوران سعى میكرد مسائل مهم زندگى را مطرح سازد و تا پایان عمر این مسائل در قلمرو و فكر او بود.جرج مورلند نقاش حیوانات از شش سالگى هنر نقاشى خود را ابراز میكرد. او با این كه در سن 41 سالگى بدرود زندگى گفت، آثار گرانبهائى در نقاشى از خود به یادگار گذارد.زراه كولبرن از طفولیت استعداد ریاضىاش نمودار بود. گاهى از او میپرسیدند: در یك سال یا بیشتر چند ثانیه وجود دارد؟ پس از تأمل مختصرى پاسخ صحیح آن را میداد.جیمز وات، مخترع چندین آلت مكانیكى و كاشف نیروى بخار، از آغاز كودكى به آزمایش علاقه زیادى داشت و از این طریق كامیابىهایى در علوم طبیعى بدست آورد.دستگاه آفرینش همه را یكنواخت نیافریده و در همه افراد بشر توانائى همه كار به ودیعه ننهاده است. بلكه براى گردش چرخهاى اجتماع، افراد را با ذوق و استعدادهاى مخصوصى آفریده است تا هر یك رشتهاى را دنبال كند كه ذوق آن را دارد و كارى را انجام دهد كه از عشق باطن و نیروى فطرى او سر چشمه میگیرد.داروین در دوران كودكى كلكسیون جانوران داشت. و این كشش طبیعى او را به مطالعه درباره ثبات و یا تحول انواع واداشت و نظریه اشتفاق و تحول انواع را پس از یك سفر طولانى به وسیله كتاب بنیاد انواع انتشار داد.از پیشوایان مذهبى ما دستور اكید رسیده است كه خود را بشناسیم و بسان غواصان در دریاى وجود خود فرو رویم و با نورافكنهاى قوى خود، به شناسائى درون خود بپردازیم تا راز درون مت بر ما روشن گردد.تمایلات باطنى ما بسان مغناطیسى است كه شبیه و هم سنخ خود را میكشد و در مخزنى به نام حافظه انبار مینماید و در مواقع لزوم از آنها بهره بردارى میكند. اگر آنچه را میآموزیم مطابق ذوق و تمایلات باطنى ما باشد، به آسانى وارد مخزن شده تا مدتى ثبات و قرار خود را حفظ میكند. ولى اگر كارى را تعقیب نمائیم كه شایستگى طبیعى آن را نداریم ، در اندك زمانى از مغز و مراكز حفظ ما فرار میكند و در نتیجه موفقیت ما خیلى كم میشود. یك چنین فرد منحرف از تمایلات استعداد خود بسان كسى است كه بر خلاف جریان آب شنا كند. یا دستخوش امواج كوه پیكر آب میگردد و یا با كامیابى ناچیزى روبرو میشود.وقتى انسان خود و شایستگى خود را شناخت و كار مطابق استعداد خود را پذیرفت ، چون عشق و كشش باطنى آن را دارد، در هدف خود كامیاب میگردد.یك سلسله استعدادهایى هست كه در شرایط مخصوصى بروز و نمو میكند. روان شناس زبر دستى لازم دارد كه این نوع استعدادها را تشخیص دهد.چه بسا نوآموزانى در آغاز تحصیل كودن و نفهم به نظر میرسند ولى بعدا در سنین مخصوصى نابغه میشوند. پیداست، به حكم قوانین طبیعى، شكفتن این گونه شایستگى، شرائط دیگرى لازم داشته است. میگویند اینشتین، دانشمند بزرگ و ریاضىدان عصر حاضر، در كلاسهاى ابتدائى رفوزه میشد، ولى او در محیطهاى مخصوصى قدرت درونى خود را ابراز نمود.چه بسا افسرانى كه یك مدت به زبونى و ترس و بیعرضگى معروف بودند، ولى در موقع كار، دلاوریهایى از خود نشان دادند كه دهانها از تعجب باز ماند.به ملكشاه سلجوقى خبر رسید كه قیصر روم در صدد تسخیر بغداد است. در پی این خبر ملكشاه با ارتش منظم به سمت مرز ایران حركت كرد. در این ایام، خواجه نظام الملك روزى از ارتش سان دید، ناگاه قیافهی سرباز كوتاه قدى توجه او را جلب كرد. دستور داد كه او را از صف بیرون كنند. تصور كرد كه از این سرباز كارى ساخته نیست. ملكشاه گفت :چه میدانى؟ شاید همین سرباز قیصر را اسیر كند. اتفاقا فتح و پیروزى با مسلمانان شد و قیصر روم به دست همین سرباز اسیر گردید!... ادامه داردبا تصرف از كتاب رمز پیروزى مردان بزرگ؛ آیت اللّه جعفر سبحانى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 665]