واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: نگاهي كوتاه به گلوگاه شيطان مصايب نگاه تكنيكي به سينماي جنگ
سكانس فرستادن هواپيماي بدون سرنشين براي عكسبرداري از مواضع دفاعي عراقي ها در كناره اروند مرا به ياد فيلم تحسين برانگيز مهاجر ساخته ابراهيم حاتمي كيا انداخت. البته تم روايي داراي تفاوت هايي در استفاده از هواپيماي بدون سرنشين است چرا كه در مهاجر، استفاده از هواپيما جهت تخريب مواضع و هدف قرار دادن برج ديده باني است اما در اينجا عكسبرداري براي ارزيابي مواضع و سنجيدن توان دفاعي عراقي ها محور درام را شكل مي دهد. گلوگاه شيطان براي آنكه به يك فيلم قابل قبول تبديل شود كمداشت هايي دارد كه در وهله اول در دو حوزه كارگرداني و سناريو به چشم ميآيد. وضعيت روان شناختي هيچيك از شخصيت هاي فيلم مشخص نيست و تلاش كارگردان جهت شناساندن آنها به مخاطب به دليل اجراي سطحي و بدون عمق، با تكيه بركليشه ها و بي توجه به ظرايف نزديك سازي كاراكترها به شمايل قهرمانانه و ضد قهرمانانه به نتيجه خوبي نمي رسد. آدم هاي اين اثر جنگي گويا قرابتي با زمان روايت ندارند. حال و هواي رزمنده هاي ايراني و مختصات رفتاري و گفتاري آنها به هيچ وجه با كاراكترها همساني ندارد و بازي ها بسيار نااميد كننده هستند. امين زندگاني گويا هنوز از حال و هواي ملك سليمان درنيامده است. به بازيش دقت كنيد. نوع نگاه و لحن بيان بي اوج و فرود اين بازيگر قرابتي عجيب با حس هاي اجرايي نقش سليمان نبي دارد. جمشيد هاشم پور با استايلي مشابه نقش حاج صفدر در واكنش پنجم، ايفاگر تيپ زايرعلي است كه در سكانس معرفي اش به مخاطب با نوع به كارگيري دست ها و نگاه كردن، ذهن را به سمت و سوي حاج صفدر مي كشاند. لحظه خنده آور شكار كوسه و ضرباتي كه با چماق به بدن كوسه وارد آورد نيز ديگر وجوه سطحي كار را شكل مي دهد كه متاسفانه بدون هيچ خلاقيتي و در پس يك اسلوموشن بي هدف سعي شده تا وجهي حماسي برآن بخشيده شود. مي ماند صحنه اي كه هواپيما جهت شناسايي و عكسبرداري عازم مواضع عراقي ها در كناره اروند مي شود و باز هم اسلوموشني بي مورد از نماي پايين و با زوم بر حركت پاهاي عليرام نورايي و زمين خوردن كاريكاتوري اين بازيگر كه حس و حال دراماتيك اين صحنه را به چالش مي كشد. اين صحنه را با آن سكانس طلايي مهاجر مقايسه كنيد كه در آن رزمنده ايراني با يك صداقت دروني و تمام وجود در حالي كه سر به خاك ساييده است مهاجر را به سمت عراقي ها مي فرستد و به تكنيك كارگرداني مهاجر و ضعف هاي آشكار بهمني در ميزانسن و طراحي فضاي محيطي جهت انتقال حس حماسه به مخاطب پي ببريد. از ضعف هاي گلوگاه شيطان در حوزه كارگرداني، سناريو و بازيگري گفتيم اما نمي توان نسبت به فيلمبرداري خوب امير كريمي بي تفاوت بود. نماهاي زير دريا و هلي شات نسبتا پرداخت خوبي دارند و به ويژه در سكانس تعقيب قايق توسط كوسه با دو نماي روبرو و بالا از اين موقعيت مواجه مي شويم كه صحنه هاي خوبي را شكل داده است. در مجموع گلوگاه شيطان را اثري نسبتا ضعيف مي يابيم كه در استفاده ازتكنولوژي روز ناموفق بوده و نتوانسته از امكانات فني در جهت بالا بردن سطح ساختاري خود بهره برد. براي جا افتادن بهتر اين بحث ارجاعتان مي دهم به سكانس هاي انفجار هليكوپتر آمريكايي، تعقيب هواپيماها، نماي بيروني از بدنه فانتوم و سقوط هواپيماي ايراني در دريا كه بسيار تصنعي و بي ظرافت است و اين صحنه ها را مقايسه كنيد با حمله دسته فانتوم ها به اچ 3 و تفاوت ها را در حوزه جلوه هاي ويژه و كارگرداني صحنه دريابيد. گويا تكنولوژي كاركردي معكوس در سينماي ايران دارد و حاصل استفاده از آن در بسياري از موارد تصنعي بودن صحنه ها و پرداخت ضعيف موقعيت هاست.
دوشنبه|ا|26|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]