پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850090218
گفتگو با سيدمهدى ميرداماد هنر حكومت بر دل ها
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: گفتگو با سيدمهدى ميرداماد هنر حكومت بر دل ها
محرم كه شده بود، دائم دلمان زنجير زن داغ ترين داغ عالم بود و ضربان قلبمان شور مي گرفت از غم سلطان كربلا! اما چه سود كه نشد حرف هايمان را در كوچه هاي سينه زني حضرت ارباب بين اين ستون هاي سربي سرشكن كنيم؛ اربعين عاشوراي هستي، بهانه اي شد براي علم كردن خيمه عقل سرخ واژه هامان.گر چشم روزگار بر او فاش مي گريست...خون مي گذشت از سر ايوان كربلا...
حالا چشمان ابري شما را به ضيافت گفتگو با دو تن از مداحان اهل دل دولت هميشه پايدار حضرت سيد الشهداء(ع) دعوت مي كنيم؛ گفتگوي سيد روح الله نور موسوي با سيد مهدي ميرداماد و مصطفي غفاري با محمود كريمي گواراي وجود تشنگاني كه مدح اهل بيت(ع) را آرزو دارند و در اين آرزوي نجات بخش، غرق اند و البته آنها كه پاتوق پروازشان مجلس سيدالشهداست...
تحريريه نسل سوم
نگاه رهبري به مقوله مداحي، نگاهي به مثابه يك هنر است كه اركاني هم براي اين هنر قائل هستند مثل صداي خوش، آهنگ درست، شعر خوب و مضمون مناسب. با اين اوصاف و باتوجه به اينكه شعر بناي اصلي مداحي است؛ از نظر شما شعر مناسب چيست و چگونه انتخاب مي شود و اصولاً در مداحي چندگونه شعر داريم؟
نگاهي كه آقا به مقوله مداحي دارند نگاهي دقيق و كارشناسانه است. ايشان مداحي را يك هنر مقدس مي دانند چون منجر به سازندگي مي شود. البته بايد اشاره كنم كه هم قدرت سازندگي بالايي دارد و هم قدرت تخريب. بارها به ما فرموده اند تأثيري كه مداحي در يك جلسه و بر روي مخاطبان آن مي گذارد شايد يك منبري در 10 شب سخنراني نتواند بگذارد. از سويي مباحثي همچون آهنگ در مداحي، غلو و مطالب كفرآميز، شعر، مجالس مولودي و... از مواردي است كه توسط ايشان مطرح شده و به صورت چالشي با آنها برخورد كرده است. يادم نمي آيد كه در مقابل ايشان برنامه اي اجرا كرده باشم و آقا درمورد شاعرش نپرسند و درباره شعر تذكراتي ندهند؛ همه اينها به تسلط فوق العاده ايشان در حوزه ادبيات شعر باز مي گردد. امسال هم شب تاسوعا شعر آقاي انساني را با رديف دست پيش ايشان خواندم.
بر درون دوات اين قلم به نيت غسل
مگو بدون طهارت از آن مطهر دست
به پاي خيز و از اين دست، دست ها بسراي
كه هيچ دست خدا به از آن نياورد دست
گويا ابوالفضل زرويي نصرآبادي هم شعري در اين فضا با همين رديف و در وصف حضرت عباس دارند.
بله. آقاي انساني هم به گفته خودش تحت تأثير همان شعر آقاي زرويي اين شعر را سرودند كه هردو كار زيبا هستند... برگرديم به موضوع شعر... برداشت من از ملاك هاي آقا در انتخاب شعر اينگونه است؛ اول زبان شعر سال 84 شام غريبان خدمت ايشان بودم خيلي گشتم ولي شعري كه مي خواستم پيدا نكردم. در آخر يك شعري كه خيلي ساده بود انتخاب كردم و خواندم. شعر براي آقاي مؤيد بود. بعد از اجرا وقتي رفتم خدمت آقا اولين حرفي كه زدند اين بود كه روز و شب و شام عاشورا بايد شعر با زبان عموم مردم باشد زماني مثلاً شب ميلاد اميرالمؤمنين است شما يك شعر حماسي با فخامت و استواري خاص خود اميرالمؤمنين(ع) انتخاب مي كنيد ولي شب عاشورا مردم در روضه به يك نقطه اي رسيدند كه خيلي فرصت فكر كردن ندارند تا دنبال استعاره ها و كنايه ها بگردند. آقا گفتند انتخاب شما خيلي مناسب بود و زبان خوبي را براي بيان احساسات و پيام امشب انتخاب كرديد. ملاك دوم، محتواي شعر است. مضمون و محتواي ناب و روايي حتي علي رغم اينكه مرثيه را دخالت مي دهند بايد كاملاً رعايت بشود. بارها شده بود كه شعر جذاب بود و بازي با كلمات دلنشيني داشت ولي در مجموع حرفي و مضموني براي گفتن نداشت. سومين ملاك هم حفظ شأن اهل بيت(ع) است. يك روز شعري از جعفر رسول زاده در رثاي حضرت زهرا(س) خواندم كه يك بيت آن اين بود:
قدر تو معني مي كند
وصف تو انشا مي كند
ابري كه بارد بر زمين
گردي كه خيزد بر هوا
در آن روز چندين مداح ديگر هم خوانده بودند. حالا شما دقت و نكته سنجي رهبري را ببينيد. وقتي خدمتشان رسيدم از شاعر شعر پرسيد با حالت ويژه اي گفتند سلام من را به آقاي رسول زاده برسانيد و بگوييد اين مصرع «گردي كه خيزد بر هوا» كه البته آقا عين بيت را كاملاً خواندند و برايم جالب بود بين آن همه ابياتي كه آن روز شنيدند به خاطر سپرده بودند. ايشان به كلمه «گردي» اشاره كردند و گفتند اين كلمه براي حضرت زهرا(س) سخيف است و مي توانيد به جاي آن بگوييد «نوري كه تابد بر سما». وقتي به آقاي رسول زاده گفتم خيلي منقلب شد و به گفته خودش اين شعر يادگاري برايش ماند.
جداي از اين سه ملاك، مداح بايد دومين نفري باشد كه بعد از شاعر، به شعر مسلط است در واقع نبايد با هنر شعر بيگانه باشد.
بعضي از مداحان خودشان شعر مي گويند. اين مسئله آسيبي براي شعر و شاعري در مداحي ايجاد نمي كند و سطح شعر پايين نمي آيد؟
اين اشتباه است. علي رغم اينكه مداح بايد قالب ها را بشناسد و تسلط مطلوبي به شعر داشته باشد و با آرايه هاي ادبي آشنا باشد ولي نمي تواند جايگاه يك شاعر را داشته باشد. نمي تواند نگاه يك شاعر را در خود ايجاد كند. البته بعضي از رفقاي ما شعر هم مي گويند مانند حاج علي انساني، حاج سعيد حداديان و حاج محمود كريمي و ...
و البته شاعر هستند؟
بله همينطور است. مشخصاً شاعر هستند و مولفه هاي يك شاعر را دارند. ولي اينكه من بخواهم شعر خودم را بگويم و به شعرهاي شاعري نيازمند نباشم، اين كار را ضعيف مي كند. اگر كسي فقط به خودش تكيه كند، ظرفيت ها محدود است و نمي تواند تمام زوايا را پوشش دهد. به عنوان مثال كسي كه قاري خوبي است مي تواند قاري باشد و مدح بخواند ولي كسي كه مداح است نمي تواند يك قاري خوبي باشد. فكر كنم اينجا صدق مي كند كه كسي كه شاعر باشد و صداي مناسبي هم داشته باشد مي تواند مداحي كند اما كسي كه مداح است و بخواهد شعر هم بگويد مطمئناً نمي تواند جايگاه يك شاعر خوب را پيدا كند.
چقدر به اين قائليد كه مخاطب بر سير جريان حركتي يك مداح تاثيرگذار است؟
من عقيده دارم ما تعهد بزرگي داريم و چند وقت است احساس مي كنم اين تعهد كمرنگ شده است. يك نسل قبل از ما يعني مداحان بعد از جنگ، خوب اين تعهد را حفظ كردند. آنها توانستند با آن پتانسيلي كه جنگ داشته و با آن نيروهايي كه از جبهه مانده بودند اين فضا را تقويت كنند ولي نسل جديد به اين تعهد پايبند نيست و آن هم تعهد «تربيت مستمع» است. ما بايد بتوانيم طبق اصول و ضوابط از نظر معرفتي و رواني مستمعي در جايگاه محب اهل بيت (ع) پرورش بدهيم. خواننده اي امروز آمده كه بخواند و برود و پشت سرش كاري ندارد كه دارد چه اتفاقي مي افتد و هيچ وقت سختي تربيت را به خودش نمي خرد. ما الان قريب به پنج سال است در فضايي به نام مجتمع امام خميني (ره) كه با هيچ استانداردي نمي توان اندازه گيري كرد تجربه سنگيني را انجام مي دهيم. از نظر فضاي كار البته نامش را نمي شود «هيئت» گذاشت. خيلي از رفقاي ما كه مي آيند قم و ميهمان ما هستند اعتراف مي كنند كه يك شب اين محفل به اندازه 10 شب مجالس ما انرژي و فعاليت مي طلبد. ما به اين نقطه رسيده ايم و اين كار دراز مدت است. سال به سال داريم پيشروي مي كنيم. داريم مستمع را با آنچه مي خواهيم هماهنگ مي كنيم. البته بار رواني ازسوي مخاطب براي مداحان نيز وجود دارد.
ايجاد يك پايگاه و جايگاه ثابت- همان پاتوق - توسط مداحان به همين دليل است؟
دقيقاً. البته يكي از دلايل مهم است شايد انجام اين كار خيلي مشكل باشد كه هر هفته و در يك مكان، شما را مقيد كند ولي كمترين فايده اش اين است كه با مخاطب ارتباط دائم و مستقيم داريم و بهتر مي توان اثرگذار بود.
چند سال پيش رفته بودم حسينيه پنبه چي كه حاج محمدرضا طاهري آنجا مراسم دارد آقا محمدرضا سراغ يك نفري را گرفت و از كسي پرسيد فلاني كه كنارت مي نشست دو هفته اي ا ست نيامده. مشخص شد تصادف كرده و در منزل بستري است و بعد به عيادتش رفتند. مي خواهم بگويم افراد بايد مهم باشند. هم از جسم آنها و هم از روحشان بايد سراغ گرفت و از احوالات دروني اطرافيان باخبر بود.
حضرت آقا فرموده بودند كه نه به گذشته بي اعتنا باشيد نه از آينده بي خبر. كسي كه از گذشته بي خبر است هر سال كه مي آيد دوباره شروع مي كند از نو ساختن و قبلي را ويران كردن. اين آدم اگر قرار است جايي را آباد كند اگر هر سال خراب كند و دوباره بسازد هميشه يك طبقه بيشتر نخواهد داشت ولي كسي كه با حفظ اصالت ها و ارزش هاي گذشته بيايد كاري جديد ارائه دهد يعني براساس و پايه گذاشته ايده جديد پياده كند، كاري در خور و مداوم و عميق خواهد ساخت. ما توانستيم با اين حركت در سال 82 تحولي را در مخاطبين ايجاد كنيم. البته با جذابيت حقيقي نه جاذبه هاي مجازي كه واقعا اين دستگاه جذابيت فوق العاده اي دارد. اين جريان يك ويژگي مهم داشت و آن هم در قم بودن ما بود. من معتقدم جوان هاي قم را جايي نمي تواني سراغ بگيري. قم شهري است كه نگاه ها به آن زياد است و با تكليف مقام معظم رهبري بود كه در قم مانديم. ايشان فرمودند شما بايد باشيد و نيرو تربيت كنيد.
با اين حال با آسيب هاي اين محافل چه مي كنيد؟
دو جمله وجود دارد كه بيشتر دوستان ما كارهاي خود را با آن توجيه مي كنند يكي اينكه وقتي از او مي پرسي «چرا اين را خواندي»؟ جواب مي دهد: «مستمع اين رو مي خواد و مي پسنده يا مي طلبه...» و جمله دوم كه پيرو همان جمله اول است اين كه «اين جوري راحت تريم» يا «اين جوري جذاب تره»... اين جذابيت ها خطرناك است. به نظر من بزرگترين آفتي كه جوان ما را در جامعه مداحي مي تواند تهديد كند آفت نداشتن استاد و آفت بي سوادي است. علمي دنبال نكردن به همراه اينكه از تجربيات يك شخصي به عنوان استاد استفاده نكردن ضربه مهلكي به مداحان جوان ما بزند و اين بر مي گردد به نگاه ما كه نگاهي سطحي به مداحي داريم و به همين دليل جاذبه اي كه براي آن حس مي كنيم جاذبه هاي سطحي است.
بعضي اوقات خود مداح در فضاي كاذبي قرار مي گيرد و همين وسوسه اي مي شود تا حرف يا حركاتي خارج از شأن انجام دهد... و اين خودش معضلي است به جاي اينكه روي مخاطب تأثير بگذارد از مخاطب تأثير مي پذيرد. كسي تأثير پذير است كه قدرت تأثيرگذاري را ندارد. ما بايد اول اين قدرت را در خود ايجاد كنيم و با موجي كه درست كرده ايم خودمان نيز غرق نشويم. براي رسيدن به اين تجربه و قدرت نياز به زمان داريم. مداحي كه نامش از خودش جلوتر باشد زود زمين مي خورد ولي كسي كه توانش بيشتر از نامش باشد توان آن را دارد كه جلوي خيلي از معضلات و آسيب ها را بگيرد. دومي قابليتش با اولي قابل مقايسه نيست و همچنين كارش نيز سخت تر است. راحتي زماني مي آيد كه شما آنچه را كه بايد انجام مي دادي، داده باشي، زحمت كشيده باشي.
دوستي مي گفت براي شكستن هنجار و ايجاد فضاي جديد بايد از هنجار گذشت يعني اينكه نمي توان بدون شناخت و درك و گذر از خود هنجار به هنجارشكني رسيد. ما اين مشكل را داريم كه بعضي از مداحان مي خواهند تصويري جديد از اين مسير براي ما بسازند غافل از اينكه هيچ شناختي از تصويرهاي گذشته و اتفاقات تاكنون ندارند؟
همينطور است. بگذاريد مشكلات اين نسل را برايتان دسته بندي كنم؛ سطحي نگري، نداشتن استاد و سستي و تنبلي. در مورد دو مشكل اول توضيح دادم اما مشكل سوم اين است كه جوانها جذابيت مداحي را مي بينند و مي خواهند زود به اين جذابيت برسند. به همين دليل دست به هر كاري مي زنند كه خودشان ضربه مي خوردند و به همين دستگاه هم ضربه مي زنند. جذابيت درست خودش يك هنر است. شما بتوانيد با انتخاب شعر، آهنگ، مطلب و مضمون مناسب به هدف برسيد. امسال شب عاشورا، سيدمحمدجواد شرافت نوحه اي ساخت با گوشواره «اني احب الصلوه ». ما بحث نماز را شب عاشورا آمديم هدف گذاري كرديم. وسط نوحه تذكر دو دقيقه اي درباره نماز دادم كه با حال و هواي خودش و فضاي خودش ممزوج شد. مي خواهم بگويم ما بايد با هنرمندي تمام وسط شور، مابين خواندن، لابلاي آيتم هاي مختلفي كه در جلسه داريم جذابيتي ايجاد كنيم كه بار و مفهوم داشته باشد. اوايل خيال مي كرديم شايد مستمع دور بشود اما ديديم آنچه كه مستمع را پايبند مي كند همين تربيت است. من هميشه يك تعريف براي مداحي دارم كه مداحي حكومت كردن بر دل هاست يعني اينكه شما تا نتواني دل ها را متوجه كني نمي تواني تأثيرگذار باشي.
واقعه عاشورا سه ضلع دارد؛ حماسه، عاطفه و عقل، چقدر توانستيد اين سه ضلع را در كنار هم در مجالستان داشته باشيد؟
در حال حاضر بيشتر عاطفه بعد حماسه و كمتر از اين دو، به عقل و شعور پرداخته مي شود در صورتي كه بايد به هر سه در كنار هم پرداخته شود. اينكه فقط بعد عاطفي عاشورا گفته شود همان سطحي نگري است. اشكي ريخته شود و تمام. هر چند مستمع ثواب خودش را از گريه و اشك برده ولي اينكه چقدر سازنده و تأثيرگذار در آينده و زندگي مستمع بوده جاي تأمل دارد. حماسه هم از اين قاعده مستثني نيست. در بخش سوم كمتر كار شده هر چند فكر مي كنم حركت و تلاشي در اين زمينه صورت پذيرفته. شما اين تلاش را در شعرا و مداحان مي بينيد. كم كم روضه ها مفهومي مي شود شعرها محتوايي مي شود. هر چه كار قرار بود در بعد عاطفه و حماسه بشود تاكنون صورت گرفته الان عرصه محتوا و شعور است. شور هميشه بوده و خواهد بود اما آن چيزي كه نگهدارنده اين شور عاشوراست، شعور آن است.
نظر شما در مورد برداشت ها و زبان حال هايي كه مداحان از آن استفاده مي كنند و نظرهاي خود را دخل و تصرف مي دهند، چيست؟
اين قصه خيلي از بحث هاي ما با دوستان را شامل مي شود. خيلي كلنجار رفتيم كه اين قصه بايد يك جوري هدايت شود چون ما نمي توانيم زبان حال را حذف كنيم. زبان قال در جاي خودش محفوظ است و بايد پذيرفت زباني كه مي توان زبان قال را جا بيندازد، زبان حال است منتها بايد به الگوي زبان حال صحيح دست يافت. هر آنچه كه در تاريخ ثبت شده نيز آن چيزي نيست كه به وقوع پيوسته مخصوصا در مورد كربلا كه بيشتر راويان آن از دشمن هستند. در اوج همه اين مشكلات و دقت هايي كه بايد صورت بگيرد شعرا و مداحان بايد در زبان حال چارچوب خود را مشخص كنند. چارچوبي كه زبان حال اصل زبان قال را زير سؤال نبرد و همچنين در شأن اهل بيت(ع) باشد. مداحان به جاي اينكه دنبال حرف جديد باشند بايد دنبال برداشتي نو و بديع از تاريخ باشند. آفتي پيدا شده كه مداح مي رود دنبال جملاتي مي گردد كه تاكنون كسي نخوانده و نگفته باشد حالا اين كتاب ها چقدر مستند هستند خود جاي بحث دارد به عنوان مثال امسال شب تاسوعا رفته بودم مسجد ارگ. حاج منصور ارضي گفتند تنها كسي كه با اهل بيت(ع) خداحافظي نكرد و به ميدان رفت حضرت ابوالفضل بود. چقدر برداشت نو و جالبي است! حاج منصور به برداشت خود مي گويد چون كسي باور نمي كرد كه حضرت عباس برود و بازنگردد و در اوج مصيبت همين بس حتي خود حضرت عباس(ع) نيز باور نداشتند و به نيت آب رفتند كه آب بياورند. بديع بودن با بدعت گذاري هم تفاوت دارد؛ بايد از روايات و مقاتل بتوانيم تصاويري جديد با زاويه ديدي جديد نمايان كنيم. روضه ساختني نيست كه ما از خودمان روضه اي خلق كنيم. مي شود فكر يا برداشت جديد خلق كرد ولي روضه اي جديد نمي شود. بحث نماز را مي توانم مثال بزنم ما آمديم بررسي كرديم كه حضرت يك نماز ظاهري خواند كه همه ديدند و يك نماز عاشقي؛ نماز عاشقي اين بود كه تكبير را جلوي خيمه ها گفت ركوع را زماني كه مي خواستند تير را از سينه بيرون بكشند گفت و سجده را در گودال قتلگاه. از چند روضه كنار هم تصويرسازي كرديم. اين نگاه جديد امروز به روضه است.
اين برنمي گردد به اينكه شما يك تيم خوب دور هم جمع كرديد تا بتوانيد چنين اتفاقاتي را هدف گذاري كنند.
نزديك به 10نفر از بچه ها در طول روزهاي متمادي مشغول بودند تا به يك جمع بندي مناسب برسيم و مراسم اجرا شود. اين كار مي طلبد و براي ماندگاري بايد اينگونه وقت گذاشت.
نسل سوم مداحان بعد از انقلاب را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
من احساس مي كنم اگر اين نسل پنج عاملي كه مي گويم داشته باشد در امان خواهد بود. كم نيستند كساني كه جزء نسل سومي ها هستند و زمين خوردند اگر خوب نگاه كنيم مي بينيم حداقل يكي از اين ملزومات را نداشته اند: «استاد خوب، مشاور خوب، رفيق خوب، همسر خوب و شغل خوب.» استاد با مشاور فرق مي كند مشاور كسي است كه تو را نقد كند و آسيب هاي تو را بررسي كند. در مورد ازدواج هم مي گويم بچه ها قبل از اينكه چهره شوند بايد ازدواج كنند براي اينكه آفت آن كمتر است. وقتي چهره شوي خيلي سخت است بفهمي چه كسي شما را براي چه چيزي مي خواهد. و همچنين شغل مناسب كه بتواند شما را به تمكن مالي برساند تا نگاه شما به مداحي نگاه حرفه اي بازاري نباشد بلكه نگاه دلي و عشقي باشد.
به عنوان سؤال آخر، آيا مردم از منبري ها فاصله گرفته اند؟
اگر تفكر سالم باشد نبايد اين اتفاق بيفتد. اول اينكه خيلي از مردم به ما مداحان نگاه مي كنند وقتي ما خودمان دو دقيقه مانده به پايان سخنراني وارد مجلس مي شويم خيلي ها خيال مي كنند خبري اين سمت مجلس نيست. برخورد و رفتار ما نيز مهم است. از اين طرف بايد خود منبري ها حركتي انجام دهند. الان نسل جديد از منبري ها آمده اند كه زبانشان زبان روز است و به قول شما توانسته اند دوباره شور مجالس وعظ را احيا كنند. شما خيالتان راحت منبري كه حرف براي گفتن داشته باشد هميشه مشتري خود را دارد.
گفتگو با محمود كريمي يك اشاره سر بزنگاه
نگاه رهبري به مقوله مداحي، نگاهي به مثابه يك هنر است كه اركاني هم براي اين هنر قائل هستند مثل صداي خوش، آهنگ درست، شعر خوب و مضمون مناسب. با اين اوصاف و با توجه به اينكه شعر بناي اصلي مداحي است؛ از نظر شما شعر مناسب چيست و چگونه انتخاب مي شود و اصولا در مداحي چندگونه شعر داريم؟
ببينيد هر بخش از جلسه مداحي و روضه خواني يك زبان خاص مي طلبد. تصنيف يك زبان خاص مي طلبد، شعر روضه يك زبان خاص مي طلبد، نوحه هم همين طور. شعر فولكلور و محاوره اي كه آقا هم رويش تكيه كردند و يك بار به خود بنده فرمودند هم زبان خاصي مي طلبد. گاهي مي خواهيم رجز بخوانيم، آن هم زبان خاص خودش را دارد و بايد خيلي فخيم باشد. زبان هاي شعر فرق دارد. گاهي به مستعمان نگاه مي كنيم كه آن هم زبان خاصي مي طلبد. انتخاب شعر بستگي به شرايط دارد. كه مخاطب يكي از معيارهاست.
معيارهاي ديگر چه؟ مثلا ما مي خواهيم يك شعر فخيم انتخاب و استفاده كنيم كه در مجموع بايد حداقلي از اعتبار شعري- اعتبار ساختار شعري و اعتبار مضمون- را داشته باشد؛ معيارش چيست؟
ببينيد الان زبان شعر عوض شده. يك وقت شعر را مي گفتند، بعد مي ديدند جا زياد است و وزن كامل نمي شود؛ مي گفتند: «بگفت»؛ بعد مي ديدند كه باز هم جا زياد هست. مي گفتند: «بگفتا»، «بگفتا كه»، «بگفتا اين كه»، «بگفتا اين چنين كه»، شش هفت بخش اضافه مي آورند. اين مربوط به زبان قديم شعرايي است كه شعرهاي آئيني مي گفتند و شعرهاي قوي هم مي گفتند؛ مثل مرحوم كمپاني. اما در زمان ما اين ها عباراتي است كه نمي شود استفاده كرد. زمانه ما فرق مي كند، طبيعتا زبان مان هم بايد فرق كند.
بالاخره رابطه ميان شعر و مخاطب چيست؟ شعر بايد دو چيز براي مستمع بياورد. يكي معرفت- معرفت شان ائمه، صفات ائمه و سيره آن ها- و يكي هم محبت ائمه(ع). جالب است تا 83- تاريخ سخنراني- رهبري مي گويند من شعر اين طوري كم ديده ام. حالا مي شود دلائلش را بررسي كرد كه چرا اين طوري است؟
من فكر مي كنم منظورشان در نوحه ها بوده و بايد ديد نوحه چه كساني موردنظر ايشان بوده است. بعضي ها هر كدام از فاكتورهاي موردنظر رهبري در شعر را با يك غزل اجرا مي كنند. يك غزل پند مي خوانند، يك غزل امام زمان(عج)، يك غزل روضه و يك غزل به قول معروف آتشين. خب اين مي شود چهار تا غزل، اگر هر غزل را هفت بيت هم حساب كنيد، 28 بيت مي شود كه خودش يك قصيده است. اگر شعرا بخواهند هر كدام از اين نكات را در يك شعر به صورت جداگانه رعايت كنند، خيلي طولاني مي شود.
من يك بار مي خواستم محضر ايشان عرض ادب كنم و روضه حضرت ابوالفضل(س) را بخوانم. توي ماشين يك نوحه ساختم:
بر من كه هستم فرمان بر فرزند زهرا
فرقي ندارد فرمانده باشم يا كه سقا
احساس كردم كه اين يك درس بزرگ است. اگر شما تابع ولايت هستيد- تابع امام زمان و تابع ولي فقيه- فرقي نمي كند رئيس جمهور باشيد يا آبدارچي. بايد يك باري را در يك جا بلند كنيد. كسي مثل حضرت ابوالفضل(ع) كه حريف تمام عالم بوده، مي رود براي طفلان آب بياورد. الان به من بگويند برو آب بياور فكر مي كنم خيلي كار سبكي است. اما مهم اطاعت است. مي شود همه اين ها را در قالب يك غزل بياوريد يا با يك بيت همان مطلب را برسانيد.
از طرفي مثلا آقا در ارتباط با صائب خيلي تاكيد دارند اما بايد توجه داشته باشيم صائب خواني اين نيست كه فقط شعرهاي صائب را بخوانيم. فكر مي كنم بعضي ها اشتباه گرفته اند. حداقل من اينطوري متوجه شده ام كه بايد رگه هاي شعر صائب در شعر گفتن و شعر خواندن ما باشد. پند در شعرهايمان باشد. بعضي از شعرا در يك غزل همه چيز را مي گويند. از طرف ديگر اگر فقط روي يك موضوع تكيه بكنيم و مدام پند بدهيم، مستمع به قول عاميانه مي گويد: شاعر يا مداح دارد به من گير مي دهد! بايد سر بزنگاه فقط يك اشاره كرد تا در ذهن مخاطب ماند.
الان بعضي مداح ها به خصوص اشعار نوحه را خودشان مي گويند و از اشعار شاعران آئيني كلاسيك كمتر استفاده مي كنند. اين مسئله آسيبي براي شعر و شاعري در مداحي ايجاد نمي كند؟ سطح شعر پايين نمي آيد؟
نه، آسيبي ندارد. اولين باري كه شعر خودم را نزد رهبر انقلاب خواندم، ولادت حضرت زهرا(س) بود آقا سؤال كردند اين شعر مال كيست؟ عرض كردم خودم گفته ام. اتفاقا مداح اگر طبع شعرش باز و روان باشد، خوب مي تواند كار كند. بعضي جاها در يك نوحه مداح بايد حرفي را بكشد تا نغمه اي مناسب داشته باشد. شاعري كه مداح نيست، وقتي چنين نوحه اي را به او مي دهي تا شعرش را بگويد، كشش شعر را مي اندازد روي حرف ب؛ خب شما «ب» را چگونه مي خواهيد بكشيد؟ بايد «آ» باشد يا «اي» يا «او» يا مد لين باشد تا آن را بتوانيد بكشيد.
شما گفتيد الان مخاطب مافرق مي كند پرسشي كه در هر رسانه و هنري مطرح هست اين است كه ما تا چقدر مي توانيم ازسليقه و چيزي كه مخاطب مي خواهد پيروي كنيم؟ حال و هواي مخاطب تا كجا در جهت دهي به كار ما بايد موثر باشد؟ مخاطبان شما كه بيشتر جوان هستند، طبيعتا شعر با مضمون عاطفي را بيشتر مي پسندند. درصورتي كه «عاطفه، حماسه و عقل» در بيان رهبري سه ضلعي هستند كه گوهر كربلا را مي سازند، اگر به يكي از اينها بيشتر بها بدهيم آن برليان را شكسته ايم.
ببينيد درحال دروني، ما از مخاطب -ده واحد بهره مي بريم درعوض صد واحد به او منتقل مي كنيم. اگر ده تا ببريم، دو واحد بدهيم، ما متاثر شده ايم و اين مسلماً اشتباه است. شايد بعضي از مستمعان كه در مجلس نشسته اند، بار اولشان باشد كه مي آيند اما درحال خوانندگي به خواننده خط مي دهند... ازطرفي اگر قرار باشد هرچه مستمع را سرحال مي آورد استفاده كنيم كار خراب مي شود. گاهي در شأن اميرالمؤمنين مي گفتند كه او خود خداست! همه مي گفتند به به! دو سه ماه اين طوري خواندند، ديدند ديگر تشويق نمي شوند، گفتند خدا را هم علي آفريد! خب از اين جا كجا مي خواهيد برويد!؟ اين تاثيرپذيري از مستمع درجهت منفي است. مداح بايد به مستمع جهت بدهد. در هر جلسه مي شود چند قدمي با مستمع راه بياييم اما تا جايي كه عقل اجازه مي دهد. بعد هم مستمع صدنفر، هزار نفر است؛ اينها كه نمي توانند همه با هم تصميم بگيرند و يك بينش را به مداح القا كنند. بيشتر تابع خواننده هستند.
الان اين هماهنگي و توازن بين عاطفه، عقل و حماسه در اشعار و مجالس عزاداري ما وجود دارد؟
بله، چرا نيست؟ خيلي ها خوب دقت نمي كنند. متاسفانه بعضي ها قائلند به اين كه هركاري دلشان مي خواهد بكنند بعد بروند به جلسه امام حسين(ع) پاك مي شوند. فقط هم خودشان را بزنند و گريه كنند، خب گريه براي چه؟ اين گريه جهت دار نيست. جلسه سيدالشهداء(ع) مثل قرص است، مثل داروست. اگر قرار باشد دارو بخوري، سرخ كردني هم بخوري، خوردن دارو ديگر فايده ندارد. اگر بروي مجلس سيدالشهداء و گناه هم بكني، بيماري ات عود مي كند.
البته فرصت جلسه را نمي توان به صورت مشاع بين اين سه عنصر تقسيم كرد. نمي توانيم از يك ساعت فرصت جلسه، بيست دقيقه به هركدام از اين ها اختصاص بدهيم. به صورت مشاع نيست كه مثلا در هر يك بيت، هم عاطفه هم حماسه و هم عقل باشد. مداح از عاطفه استفاده مي كند، دل كه صاف و شفاف مي شود، آن موقع مي زند به هدف، حماسه را نقل مي كند يا موضوع عقلي را نقل مي كند. اگر اين نشد، بله مي توان گفت، فقط عاطفي است.
اول شعر متولد مي شود بعد سبك يا اول سبكي به ذهن خطور مي كند و بعد براي آن شعري مي سرايند؟
الان خيلي ها به صورت «اول سبك بعد شعر» عمل مي كنند. خود ما هم اين كار را مي كنيم. خودم يك سبك يا آهنگ را مي سازم و به يكي از شعرا مي گويم روي اين شعر بگو. اگر شعر ايرادي داشته باشد، دست كاري اش مي كنيم تا برطرف شود. شعر را مي شود دستكاري و جابه جايش كرد. البته اين مهم است كه خود مداح هم روي شعر نظر بدهد.
بعضي ها مي گويند شعر شاعر هرچه كه باشد بايد عين همان را خواند. يعني فقط خواننده هستند؛ متأسفانه كاري ندارند كه شاعر درست دارد مي گويد؟ عقلاني دارد مي گويد؟ شعرش حماسي ست يا اهل بيت(ع) در آن ذليل شده اند؟ با اين كاري ندارد. مي گويد يك سبكي بدهد به من كه بخوانم. ولي خيلي از مداحان هم روي شعر و سبك كار مي كنند. ما داريم يك مستندي مي سازيم در همين رايت العباس در رابطه با ساختن آهنگ و گفتن شعر و كلنجاررفتن ما با شعرايمان. خيلي جالب است. اثر خوب در زمينه شعر و آهنگ واقعا كار مي برد. حالا محصول كار ممكن است يك آسيبي هم داشته باشد و انتقادي هم به دنبالش داشته باشد. گرچه معتقدم اتفاقا ما بايد كاري كنيم كه راه انتقاد باز بشود.
تاريخ عملاً از زبان منبري و مداح براي مخاطب روايت مي شود حالا اين كه مداح يا منبري برداشت ها و زبان حال ها را بيشتر بگويد آيا اين خطر را ندارند كه تاريخ را عملاً در ذهن مخاطب تحريف كند؟ حد و حدود اين ها كجاست؟
حد و حدودش عقل است.البته نمي توان برايش فرمول چيد. آقا مي فرمايند عقلاني باشد. عقل مي گويد اگر يك بچه سيلي بخورد، صورتش كبود مي شود؛ جايي هم ننوشته. از طرف ديگر اگر بخواهيم عين مقتل را بخوانيم، يك نفر هم از اين جا سالم بيرون نمي رود. واقعاً مقتل را فقط مي توان توضيح داد. زبان حال را مي شود تشريح كنيم اما آن هم تا يك حدي.
شما الان نه خوشحالي نه راحت؛ چون قيافه ات، زبان حالت دارد اين را مي گويد، لبخندي كه الآن زدي، من درون شما را متوجه شدم. اين هم حال شماست. حرفي هم نمي زني اما من مي فهمم. يك نفر دستش را كه مدام روي دست مي گذارد، يعني من ناراحت هستم. وقتي كف دستش را به هم مي زند، زبان حالش مي گويد خوشحالم. اما همين زبان حال و تشريح موضوع هم اندازه دارد. مثلاً امشب، شب وروديه است. من مي بينم حضرت زينب(س) با چه وقاري از محمل پايين مي آيد و در ذهن خودم اين صحنه را تشريح مي كنم. چيزي هم كه خلاف شأن اهل بيت (ع) نباشد آقا فرمودند دال بر نبودنش نيست. نمي توانيم بگوييم نبوده! اگر جايي هم ننوشته باشد اما شأن اهل بيت(ع) را جا به جا نكند، دليل بر اين كه نيست، نيست و مي شود به عنوان زبان حال آن را خواند.
مي دانيم مداح اگر قرار باشد عين مطلب را بگويد، با مردم عادي فرقي ندارد. هنري خواندن مداح به چيست؟ پيرايه هاي هنري را چگونه انتخاب مي كنيد؟
اين يك توضيح خيلي جالب دارد. جسارت نشود به خواننده هايي كه با ساز يا در استوديو مي خوانند. اما در استوديو يك كاري مي خوانند پنج دقيقه، با ساز، خلأها را هم با ساز پر مي كنند. يك بار نشد، بار دوم، سه بار نشد، بار دهم و... آن قدر مي خوانند تا يك كدامش درست دربيايد. بعد هم اين قطعات را كه جداگانه اجرا شده مي چسبانند به هم و يك آهنگ مي گذارند رويش. بعد آهنگساز يا تدوينگر يا كارگردان آلبوم كار را ويرايش مي كنند. صدايي كه از حنجره خواننده در مي آيد، از چندين فيلتر صوتي عبور مي كند تا مي شود اين صداي شفاف كه ما مي شنويم. اگر همان خواننده اي كه اينقدر زيبا مي خواند، در تشييع جنازه يكي از شعرا يا خوانندگان در هواي آزادو در بيرون استوديو بخواند، همه مي گويند اين همان صداست؟!
حالا يك مداح را در نظر بگيريد. خواننده استديويي پنج دقيقه مي خواند ما يك ساعت مي خوانيم. او با آهنگ و ساز مي خواند، من با آهنگ صداي مستمع، او دستش باز است براي اين كه هر عبارتي بياورد ولي ما از يك فضاي محدود مي توانيم واژه مان را انتخاب كنيم. او روي اين پنج دقيقه يك سال كار كرده تا دوازده قطعه پنج دقيقه اي آلبومش را داده بيرون كه مي شود شصت دقيقه. من يك شب روي اين آلبوم در محرم كار كرده ام. البته كار عقبه دارد؛ يعني آهنگ هايم را ساخته ام و شعرهايم را گفته ام يا گرفته ام. اما براي تمرينش گاهي حتي يك شب هم وقت ندارم. اين هنر است. البته مثل هر هنر ديگري اين هنر هم براي خودش ساز و كارهايي دارد. آقا فرمودند هنرمندانه بخوانيد؛ برويد به اين جا برسيد. بقيه اش را ما بايد خودمان بفهميم. اگر عشق و تقوي - من كه ندارم - نباشد، مداح هر چه تلاش كند به اين معيارهاي هنري هم نمي رسد. اين هنر با عشق و تقوي آميخته است. شايد من فلان گريزم را از پيش آماده كرده باشم ولي چون آماده بوده از همان جا هم مي روم بيرون و گاهي وسط شعر از يك دروازه بزرگ گريز و اشك، رد مي شوم و حواسم نيست. گاهي مداح مي خواهد از همان دري كه خودش انتخاب كرده بيرون برود اما اگر سه چهار بيت شعرش را هم نخواند و برود به اين فضا جديد، از معنوي هم اثرگذارتر است...
سه|ا|شنبه|ا|29|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-