واضح آرشیو وب فارسی:مهر: نقد و بررسي تئاتر در مهر ـ 2/موضوع اصلي "كوكوي كبوتران حرم" كامروايي انسانهاست
كارگردان "كوكوي كبوتران حرم" در نشست نقد و بررسي اين نمايش در خبرگزاري مهر با اشاره به تأثيرپذيري انسان از برخي رخدادهاي زندگي مسئله اصلي اثر خود را كامروايي انسانها و انسانهاي كامروا ذكر كرد.
به گزارش خبرنگار مهر، عليرضا نادري كارگردان، فريبرز قربانزاده طراح صحنه و شهره سلطاني بازيگر نمايش "كوكوي كبوتران حرم" در بخش دوم نشست نقد و بررسي اين نمايش در خبرگزاري مهر به تشريح نحوه طراحي صحنه و محتواي نمايش پرداختند. مشروح اين گزارش در پي ميآيد:
* آقاي قربانزاده، شما در مقام طراح صحنه از چگونگي شكلگيري طراحي صحنه خاص نمايش و نحوه رسيدن به اين طرح بگوييد.
ـ فريبرز قربانزاده: پنج سال پيش بود كه ميخواستيم اين نمايش را ضبط تلويزيوني كنيم كه اگر ميشد اتفاق ديگري بود. در واقع بعد از اين مدت افزوده شد، اين ايده به متن باعث شد نمايش اجرا شود. اين كار هم مثل تجربيات ديگرم با نادري، داراي دو بخش است. بخشي لذت بخش است و بخشي ديگر زمانبر و سخت است. اما به طور كلي خيلي لذتبخش است. حاصل گفتگوي يكماهه درباره رنگ و صحنه و كاربرد صحنه به لحاظ رويدادگاه چيزي است كه ديده ميشود و در كل چارهانديشي نادري براي اجرا بوده است.
فريبرز قربانزاده طراح صحنه نمايش "كوكوي كبوتران حرم"
* فضا و اتفاقاتي كه براي شخصيتهاي نمايش افتاده داراي رنگي تيره و سياه است. در حالي كه رنگ طراحي صحنه روشن و سفيد است.
ـ عناصر و رنگ فضا معكوس متن است نه اينكه از متن جداست بلكه طرز تلقي ما اين بود كه رو نباشد. درست است كه با وجود درد و رنج و زخمهاي شخصيتهاي نمايش نبايد فضا سفيد و سبك باشد و اگر هارموني را در نظر بگيريم فضا بايد چرك و كهنه ميشد ولي ما به عمد نگاه متفاوتي را لحاظ كرديم كه شايد به لحاظ ظاهري متفاوت باشد ولي در كل از يك هارموني برخوردارد است.
شهره سلطاني: اين طراحي در عين حال به مانند يك برهوت است و تابلويي در آن ديده نميشود و فرصتي است كه آدمها در آن دردها و زخمهاي خود را يادآوري كنند.
قربانزاده: شايد اين خانه فرصتي است براي اين 12 زن كه با قرار گرفتن در آن موقعيت ناگفتههاي خود را بازگو كنند. توافقي كه با نادري داشتيم اين بود كه كنتراست بهتر جواب ميدهد. نخواستيم كه در طراحي صحنه از معماري زيادي استفاده كنيم. همه چيز در حد كاربرد صحنه است و شكافهاي موجود در طراحي فقط براي اين است كه بيانگر وجود اتاقهاي مدنظر باشد. بحث تئاتريكال طراحي صحنه حفظ شده و چيزهايي كه اضافه شده همه در خدمت كارگردان بوده است.
نادري: در اين سالها خلي دچار سوءتفاهمات بوديم و مدام توضيح ميدادم كه "كوكوي كبوتران حرم" چه نمايشي نيست. وقتي در اين متن به آرامي رو به جلو ميرويم به يك جهانيبيني ميرسيم و من ثابت ميكنم كه اثر رئاليستي نيست. تجربه، لمس و احساس نكات اساسي رئاليزم هستند كه در اين نمايش ديده نميشوند. طراحي صحنه ما ميگويد كه با كاري رئاليستي روبرو نيستيم. ما كاري سهمگين كرديم كه بگوييم "كوكوي كبوتران حرم" با وجود اينكه در اين بستر اتفاق ميافتد نمايشي رئاليستي درباره رنج و مشقت نيست.
اين نمايشنامه درباره زناني نوشته شده كه مرداني را ميپرورانند كه خود پرورش نيافتهاند. اينها 12 زن هستند كه به پابوس يك مرد ميروند.
* ما وقتي با ناگفتههاي هر كدام از زنان نمايش مواجه ميشويم با اين امر روبرو هستيم كه آنها معلول اتفاقات و اجحافاتي از طرف مردان در جامعه بودهاند. اما در بخشهاي ديگري از نمايش با گفته زري دختر متوجه ميشويم كه اين امر در خصوص مردان نيز صورت گرفته و آنها معلول برخي از وقايع و اتفاقات بودهاند كه باعث شده زندگي تيرهاي داشته باشند.
نادري: چيدمان نمايش طبق يك علت و معلول فكر شده انجام شده است. مهم اين است كه مراتب اين زنان را چگونه ميبينيم. اگر هرمي رسم كنيم ميتوانيم ببينيم كه هر كدام از اين زنها در كجا قرار دارند. در شرايطي ميان اين زنان حتي وجود يك موجود نابالغ كه همان پسر ناهيد است نيز ديده نميشود. اينها به مانند طبقه متوسط جامعه هستند كه ناكامل بوده و نتيجه اين ناكاملي نابوديهايي است كه در شكل فقر و فلاكت شاهد آن ميشويم. اين زنان تابلويي هستند از زن كه وقتي به رنگ لباس آراسته هستند همه چيز رنگارنگ و زيبا ميشود و وقتي تعرف تئاتر اجتماعي پيش ميآيد همه چيز آنها سياه است.
مسأله من از زخمها و مشكلات اين زنان فراتر است. اين نمايش اثري است درباره كامروايي آدمها. در ايران مسأله كامروايي و گذراندن دورانهاي مختلف زندگي نظير بلوغ چيزي است كه كمتر مورد توجه قرار گرفته ولي اكثر آدمها اداي اين را درميآورند كه اينگونه نيست. من نيز يكي از آدمهاي اين اجتماع هستم و معتقدم كه هيچكدام از دورانهاي زندگي را به مفهوم واقعي دوران طي نميكنيم.
در جامعه شناسي بحثي با عنوان ناكام ماندگيهاي معوق داريم. يكي از مشكلات اجتماع ما التيام جراحات آدمهاي ناكام مانده است. انسانهايي كه ناكام مانده و به پول و ثروت رسيدهاند به دنبال ناكاميهاي خود هستند. نمايش متمركز روي انسان كامرواست. معتقدم مشكل ما كامروايي است كه بايد به آن توجه شود.
ظاهر متن ساده است اما اين ظاهر ساده بستري را آماده ميكند كه اين 12 زن را به پابوس مردي ببرد كه مرد آرمانها و روياهايشان باشد.
* شيشه و هدفون فضايي جذاب را براي مخاطب ايجاد ميكند. اما در اين بين شاهد حركت قابي در طول صحنه هستيم كه گمان ميرود در راستاي شروع تا پايان نمايش در تعويض صحنهها جابجا ميشود. اما اين حركت ناقص مانده و به انتها نميرسد.
وقتي با روشنفكران تئاتري صحبت ميكنيم ميگويند كه تئاتر ايماژ است. اين نكته و نكات ديگر نظير وجه شاعرانه تئاتر در نمايش "كوكوي كبوتران حرم" رعايت شده است. شيشه كنايهاي است به آنچه نبايد ديده شود و گوشي هدفون كنايهاي است از آنچه نبايد شنيده شود. وجه شاعرانه تئاتر نيز در اين كار فراتر از فيزيك صحنه اتفاق ميافتد.
اين قاب حكم كورنومتر كار را داشت كه با حركت خود آغاز تا پايان نمايش را نشان ميداد. ولي بعد به اين نتيجه رسيديم كه مخاطب را خسته ميكند و از اينرو تصميم گرفتيم كه به صورت بيمنطق آن را حركت دهيم.
قربانزاده: نادري كارگرداني است كه بسيار خوب كار ميكند ولي متأسفانه اكثر منتقدين تنها نمايشنامه نويسي وي را ميبينند و وجه كارگرداني او كمتر مورد توجه قرار ميگيرد. در اين نمايش وي با مهارت بسياري در برخي از لحظات نمايش از منطق رئاليته خارج ميشود. به نظر من رفت و آمدهايي كه نادري در لحظاتي از اين نمايش از مرز رئاليزم انجام ميدهد اعم از چيدمان عناصر صحنه، استفاده از نور، ميزانسنهاي ارائه شده در جهان خود خيلي شهامت ميخواهد. وقتي متن خوانده شود و بعد با اجرا مقايسه گردد مشخص خواهد بود كه تا چه حد ديالوگها پرداخت شده است.
* ما شاهد زناني هستيم كه از يك خانواده هستند و در ابتداي نمايش تبارشناسي آنها صورت گرفته و به لحاظ سببي و نسبي با آنها آشنا ميشويم. اما هما و فرح كه عضو اين خانواده نيستند در كنار آنها قرار گرفته و درگيريهاي نمايش با حضور اين دو آغاز ميشود.
نادري: 12 زن به مشهد مقدس ميروند و در اين بين دو خواهر به جمع 10 زن يك خانواده وارد ميشوند و از اين بخش نمايش است كه بحران ايجاد ميشود. اين متن، متني آرام است كه كاراكترها در آن درگير نميشوند و نويسنده با ذهن مخاطب درگير ميشود. در نمايشهاي بحراني درگيري بين بازيگران است. به مانند "پچپچههاي پشت خط نبرد" و اين نمايش به اين نوع ادبيات علاقمندم كه نويسنده با مخاطب درگير شود.
اتفاق نمايش عين واقعيت نيست بلكه خلاصه و بسط يافته واقعيت است. با اين نمايش بايد با منطق دنياي خودش حرف زد. گاهي اين منطق متضاد منطق بيرون است. جزء مفروضات اصلي نمايش است كه سخت اجرا شود. در اين نمايش 10 زن از يك خانواده حضور دارند كه در عين حال با هم غريبهاند و با هم به سفر ميروند كه اين خود يك موضوع است. هر انساني در اين نمايش با خود رازي دارد. احمد طبيب سرخسي ميگويد "ارزش تو به رازي است كه با خود داري"
من روي اين رازها تأكيد كردم به طوري كه بعضي رازها افشا شد. شايد در بخش نشان دادن غريبه بودن اين آدمها با هم كمي نارسا عمل كرديم و مخاطب نتوانسته آنگونه كه بايد به اين موضوع پي ببرد.
* غريبه بودن اين آدمها از روي برخورد و گفتههايشان با هم تا حد بالايي درك ميشود و تنها در صحنهاي كه دو زري عروس و زري دختر به ذكر خاطرات خود ميپردازند شاهد خاطرهاي زيبا ميانشان هستيم.
نادري: ميزانسن ما در آن لحظه اين بود كه از اسپري خوشبو كننده در فضا استفاده كنيم ولي به دليل اينكه شايد برخي از مخاطبان با بوي مورد نظر موافق نباشند اين كار را انجام نداديم. معصوميت در گذشته آدمهاست و هر كدام از ما دوران كودكي و گذشته خود را دوست داريم. گذشته براي اين سه زن در صحنه مورد نظر زيبا بوده است.
* در نمايش شما و از اتفاقات روي داده براي زنان اينگونه برداشت ميشود كه شخصيتهاي موجود تحت تأثير جنگ و آموزش و پرورش به عنوان موضوعات كلي قرار گرفته و تغييرات اساسي و حتي ناگوار در زندگيشان روي داده است.
نادري: همينطور است. برخي مسائل در زندگي تأثيراتي ويرانگر به جا ميگذارند. زن به عنوان نيروي زايندهاي است كه درست تربيت نميشود و حالت سدي را ميگيرد كه در حال انهدام است. معتقدم زن جنس اول است و حتي از اولويت بالاتري از مرد قرار دارد و نقشي كليدي را ايفا ميكند. بنابراين ويران شدنش نابود كننده است.
بنده 27 سال در آموزش و پرورش حضور داشتم و شاهد بودم كه بسياري از اتفاقات در اين مقطع از زندگي انسانها رخ ميدهد. جنگ نيز در جامعه ما تبعات خود را به همراه داشته و روي زندگي ما تأثير بسزايي داشته است.
همه ما زخمي از جنگ و اتفاقات ديگر هستيم و درام حول ما شكل ميگيرد. درام حمل اين زخمها را برعهده دارد. منطقي نيست كه اين زخمها را به رخ بكشيم. زيبايي اين زنان در اين است كه با وجود جراحتها زندگي ميكنند. وجوه زنانگي، زيبايي، دوشيزگي، فداكاري و سركشي در اين نمايش خيلي بيشتر از وجوه ديگر نيز مورد توجه من بوده است.
* هما و خواهرش هم جدا از اين خانواده هستند و هم نگاهي متفاوت نسبت به سايرين دارند و در انتها سرنوشت اين دوست كه نامشخص ميماند و مخاطب به اين ميانديشد كه سرانجام اين دو چه شده است.
نادري: اين دو زن از باقي شخصيتها جدا هستند و بخصوص هما از مناسبات مردانه رها شدهاند. اين دو از اين دايره زيست تحقيرآميز مردانه خارج ميشوند. تنها كسي كه دوست دارد مردي را در كنار خود داشته باشد عزيز است كه وي نيز از اين موهبت محروم مانده است. اين دو ميخواهند به مرز برسند ولي اين مرز، مرزي جغرافيايي نيست. خيلي دوست داشتم فكر كنم كه چه اتفاقي براي اين دو روي ميدهد.
هما در جاهايي از نمايش شاعر مسلك است و اشك ميريزد. وي برخلاف ظاهرش شرم معصومانهاي حتي در قبال بيان خاطرات خود دارد در حاليكه وي ميتوانست به دليل مشكلاتي كه برايش بوجود آمده خيلي زشت و زمخت باشد. هما به خاطر توهيني كه به وي ميشود مسير زندگيش را تغيير ميدهد. البته "كوكوي كبوتران حرم" اين استعداد را دارد كه به هر كدام از شخصيتها و اتفاقاتي كه برايشان ميافتد به صورت مجزا و جداگانه بپردازد.
* البته در آن صورت ديگر دوره 12 تايي شما شكل نميگرفت. زيرا معتقدم با وجود 12 زن منظورتان از اين چيدمان تكميل يك دوره بوده است.
نادري: درست است.
* آقاي نادري آيا در پايان نمايش ديالوگهاي كه از طريق تلفن همراه با برخي از بازيگران نمايش به عنوان همسرانشان برقرار ميكنيد به صورت زنده اتفاق ميافتد؟
نادري: متأسفانه بيماري قلبي من باعث شده نتوانم هر شب در اجرا حاضر باشم زيرا در هر اجرا هيجان زيادي به من وارد ميشود و مجبورم كار را نبينم. خيلي دوست داشتم هر شب در اجرا باشم ولي نميتوانم اين كار را انجام دهم. از اين رو از گروه و مخاطبانم عذرخواهي ميكنم. ضمن اينكه برخي كارهاي عقبافتاده خودم نيز از عوامل ديگري شده كه اجازه حضور مداوم را در اجرا به من نميدهد.
من از اين فرصت استفاده ميكنم و همين جا از كساني كه در اين كار كنارم قرار گرفتند و سختيهاي موجود براي اجراي نمايش را تحمل كردند، تشكر ميكنم. ما روزي شش ساعت تمرين سخت و مداوم انجام ميداديم كه كاري سخت بود و از بازيگرانم متشكرم. هنگام كار با دوستانم بيگانه ميشوم و به اين دليل از ساقي عطايي دستيار خودم و فريبرز قربانزاده طراح صحنه خيلي تشكر ميكنم كه با وجود برخي كجخلقيها مرا تحمل كردند.
از رضا نريميزاده دوست ارزشمندم كه با حضور خود باعث شد بتوانيم از عهده شيوه اجراي نمايش و نحوه انتقال صداي صحنه به مخاطبان برآييم، تشكر فراوان ميكنم. هر شب به لحاظ افكت و صداها اجراي ما بهتر و باكيفيتتر ميشود در صورتي كه دوستان عزيزم در بخش صدا هيچ دستمزدي دريافت نميكنند و تنها به خاطر دوستي با بنده اين كار را انجام ميدهند. وسايلي نيز كه خريداري كرديم بعد از اجرا به تئاتر شهر بازميگردد.
از مهران امامبخش، مهرداد ابوالقاسمي و همه دوستانم در اين كار تشكر ميكنم. تشكر ويژه از حسين پارسايي مدير كل هنرهاي نمايشي دارم كه با حمايت خود باعث شد "كوكوي كبوتران حرم" بعد از سالها اجرا شود. اين حمايت در حالي بود كه ما در نقطهاي قصد داشتيم از اجراي نمايش صرف نظر كنيم و حمايت ايشان باعث شد اين امر اتفاق نيفتد.
سه|ا|شنبه|ا|29|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 284]