پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850425794
گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
واضح آرشیو وب فارسی:ايلنا: گزيده سرمقاله روزنامههاي صبح امروز
كيهان
«زبان جنايت، اثر شهادت» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن ميخوانيد؛استفاده از زبان جنايت براي انتقال پيامهاي راهبردي هيچ وقت روش خوبي نبوده است بويژه وقتي با طرفي روبرو هستيد كه هيچ درك درستي از محاسبات استراتژيك او نداريد.
ترور مهندس مصطفي احمدي روشن، در روز چهارشنبه گذشته، تا آنجا كه به سياست مشترك آمريكا، انگليس و اسرائيل عليه ايران مربوط ميشود نشان دهنده يك ورشكستگي كامل است. با نشستن جنايت به جاي ديپلماسي و گلوله به جاي مذاكره نشان ميدهد پردهها يكي يكي در حال فرو افتادن است و ملاكهايي روشن براي تمييز سياست واقعي غرب درباره ايران از سياست اعلامي آن ايجاد شده است.
تاريخچه به كارگيري گزينه عمليات ويژه اطلاعاتي عليه برنامه هستهاي ايران به هيچ وجه تازه نيست. بيش از 10 سال است كه اين گزينه به روشهاي مختلف پي گيري ميشود و بيش از 5 سال است كه آمريكاييها رسما از آن سخن گفتهاند.
نخستين بار در 30 سپتامبر 2009 بود كه«عمليات ويژه اطلاعاتي» به عنوان بخشي رسمي و اعلام شده از سبد گزينههاي غرب عليه ايران رونمايي شد. در آن تاريخ باراك اوباما «فرمان اجرايي كارگروه ويژه جنگ نامتعارف» را به ژنرال ديويد پترائوس فرمانده نيروهاي آمريكايي در منطقه ابلاغ كرد و بلافاصله بعد از آن روزنامه نيويورك تايمز در يادداشتي نوشت هدف اين كارگروه تشديد جاسوسي و عمليات پنهان در ايران است.
فوريه 2010 زماني بود كه موضوع عمليات ويژه اطلاعاتي عليه ايران براي اولين بار وارد يك سند رسمي دولت آمريكا شد. سند ارزيابي دفاعي چهارساله آمريكا در آن تاريخ تصريح ميكند بايد به منظور از بين بردن توانمندي و برنامه هستهاي ايران، قرارگاههاي عمليات ويژه در منطقه تاسيس شود.
جان ساورز عضو سابق تيم مذاكره كننده هستهاي اتحاديه اروپا با ايران و رييس فعلي سرويس اطلاعات خارجي انگليس (MI6) اولين مقام رسمي اروپايي بود كه علنا خواهان آغاز عملياتهاي اطلاعات پايه در ايران شد. ساورز در اكتبر 2010 به طور تقريبا ناگهاني در مقابل خبرنگاران ظاهر شد و گفت عقيده دارد متوقف كردن برنامه هستهاي ايران فقط از طريق ديپلماسي امكانپذير نيست و براي متوقف كردن برنامه هستهاي كشورهايي مانند ايران يا كند كردن سرعت آن، بايد از عملياتهاي اطلاعات پايه استفاده كرد. به فاصله كوتاهي از اين اظهار نظر ساورز، مجيد شهرياري و فريدون عباسي دواني دو دانشمند هستهاي ايران در تهران ترور شدند. شهرياري در اين ترور به شهادت رسيد.
در تابستان 2011 پانه تا رئيس سيا به وزارت دفاع رفت و ديويد پترائوس فرمانده سابق نيروهاي آمريكايي در منطقه به جاي او مسئوليت سيا را بر عهده گرفت. تحليلگران آمريكايي در همان مقطع بر اين نكته تاكيد كردند كه معناي روشن اين اقدام آن است كه وزارت دفاع به روشهاي سيا و سيا به روشهاي وزارت دفاع نزديك خواهد شد و سرجمع اين جابجايي اين است كه از اين به بعد هم سيا و هم ارتش آمريكا بيش از آنكه بر انجام عملياتهاي نظامي متعارف تكيه كنند، روي ابزاري به نام عمليات ويژه تمركز خواهند كرد.
چند ماه بعد در اكتبر 2011 صحت اين پيش بيني اثبات شد. پس از آغاز دور جديد فشارهاي غرب عليه ايران كه با متهم كردن ايران به داستان خنده دار ترور سفير سعودي در واشينگتن كليد خورد اما هدف واقعي آن منفعل كردن ايران در قبال تحولات منطقه خاورميانه بود، به تدريج مقامهاي سابق و فعلي آمريكايي تعارف در اين باره را كه مشغول انجام عمليات تروريستي در ايران هستند، كنار گذاشتند. در 26 اكتبر 2011، كميته امنيت داخلي مجلس نمايندگان آمريكا ميزبان يك جلسه استماع درباره اتهام تروريستي وارد شده به ايران بود. در اين جلسه كه خيلي زود به صحنه پرت و پلاگويي چند جنايتكار حرفهاي عليه ايران بدل شد، دو مهمان دعوت شده ملاحظه كاري را كنار گذاشتند و خواستار ترور سردار قاسم سليماني فرمانده نيروي قدس سپاه شدند. ژنرال جك كين فرمانده سابق نيروي زميني ارتش آمريكا و رائول مارك گرشت عضو سابق سيا و تحليلگر فعلي بنياد دفاع از دموكراسي در واشينگتن (برادر خوانده موسسه آمريكن اينترپرايز) در اين جلسه از دولت اوباما خواستند با توجه به اينكه سليماني زياد سفر ميكند در اولين فرصت او را ترور كنند!
جالب است يادآوري كنيم كه ايران بلافاصله پس از اين جلسه، طي مكاتبهاي با اينترپل (پليس بين الملل) خواستار پيگرد و بازداشت اين دو نفر شد ولي دولت آمريكا تا كنون از هرگونه همكاري با اينترپل در اين زمينه خودداري كرده است.
قدم بعدي در 22 نوامبر 2011 برداشته شد. در اين تاريخ، رئيس كميته امنيت داخلي مجلس نمايندگان آمريكا (يعني همان كميتهاي كه جك كين و مارك گرشت خواستار ترور فرمانده سپاه قدس شده بودند) به همراه دو تن از روساي كميتههاي فرعي آن كميته در نامهاي رسمي به اوباما خواستار انجام عمليات پنهان جدي عليه تاسيسات و حذف فيزيكي نيروهاي انساني، عمليات سايبر، حمايت از جريان فتنه و تحريم بانك مركزي شدند. متن اين نامه علنا منتشر شده و دولت آمريكا هم هرگز عليه آن موضع نگرفته است.
خراسان
«گناه اين ملت چيست؟» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم كورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
گناه اين ملت چيست؟ كه سالهاي سال است چنين بي رحمانه آماج جنايت و ترور، فشارهاي سياسي و اقتصادي قرار گرفته است. گناه اين ملت چيست كه خصوصا در اين دو سده اخير هرگاه اراده كرد كه به سمت عزت و استقلال و پيشرفت حركت كند، يا «اميركبير» شان را به دوصد حيله و نيرنگ انگليسي و نفهمي و خيانت كاري شاه قجري و مادر اين شاه نالايق رگ زدند يا شيخ فضل ا... را بر، دار كردند و كف زدند، يا بين رهبران ديني و ملي و بزرگ مرداني همچون آيت ا... كاشاني و دكترمحمد مصدق فاصلهانداختند و نهضت ملي شدن صنعت نفت ايران را با كودتاي آمريكايي انگليسي ۲۸مرداد ۱۳۳۲ به كام اين ملت تلخ كردند.
مگر گناه اين ملت چه بود كه شاه نميخواستند خصوصا شاه مطيع آمريكا و هم پيمان اسرائيل غاصب. مگر گناه اين ملت چه بود كه حريم دين و ميهنش هشت سال تمام با چراغ سبز آمريكا، شوروي سابق، بسياري از دولتهاي غربي و كمكهاي اقتصادي و نظامي اكثر كشورهاي عرب منطقه مورد هجوم صدام و ارتش بعث قرار گرفت و مگر گناه اين ملت چه بود كه در جريان آن جنگ تحميلي هشت ساله بيش از ۲۱۸ هزار از عزيزترين عزيزانش خونين بال شدند و گرچه با افتخار تا عرش پر كشيدند اما داغ نبودنشان هنوز و تا هميشه تاريخ بر دل مادران و پدران و همسران و فرزندان سينه سوخته شان باقي است.
مگر گناه اين ملت چه بود كه بيش از ۲۹۰ نفر از هموطنانشان با شليك دو موشك از ناو آمريكايي وينسنز به هواپيماي ايرباس بر فراز خليج فارس قطعه قطعه شدند.
مگر گناه اين ملت چه بود كه رئيس جمهور و نخست وزيرش در يك زمان و بهشتي و بيش از ۷۰ نفر از بزرگان و عزيزان اين مردم در زماني ديگر و در جنايتي تروريستي به شهادت رسيدند.
مگر گناه اين ملت چه بود كه دانايان و انديشمندان فكري و ديني آنان همچون علامه مطهري و دكترمفتح هدف گلوله تروريستهاي جاني قرار گرفتند.
مگر گناه اين ملت چه بود كه چند امام جمعه عزيزشان در محراب عبادت به شهادت رسيدند.
مگر گناه اين ملت چه بود كه صدها نفر از مردم عادي كوچه و بازار هدف ترور قرار گرفتند و در خون خود غلتيدند.
مگر گناه اين ملت چه بود كه امير سرافرازشان صيادشيرازي آن چنان ناجوانمردانه ترور شد.
مگر گناه اين ملت چه بود كه مناديان وحدت و عاشقان همزيستي مسالمت آميز برادران سني و شيعه، سرداراني همچون شوشتري و محمدزاده در حمله تروريستي و جنايتكارانه خونشان با خون برادران سني مان درهم آميخت و مگر و مگر و مگر.... ؟
و مگر گناه اين مردم و ملت بزرگ ايران از نظر دشمنان و بدخواهان چيزي جز اين است كه استقلال و عزت دين و ميهنشان را، وابسته نبودن را، مستعمره نبودن و فرمانبردار غرب و شرق نبودن را و توسعه و پيشرفت همه جانبه و درون زا را جزو اصول و اهداف اساسي خود ميدانند و تاكنون نشان دادهاند براي حركت قاطعانه و پرشتاب در اين مسير از هيچ تلاشي فروگذار نكردهاند و هر هزينهاي را پرداخت كردهاند.
اما آمريكا، برخي كشورهاي غربي و خصوصا رژيم صهيونيستي هنوز نميخواهند خواست و اراده اين ملت را بپذيرند. اين دشمنان ملت ايران و دشمنان عزت و استقلال اين سرزمين پس از آن همه دشمني و جنايت و فشار سياسي و اقتصادي حدود ۲ سالي است كه به شيوهاي جنايتكارانه و بسيار ذليلانه براي تحميل فشار بر خواست و اراده مردم دست زدهاند.
سرويسهاي اطلاعاتي و جاسوسي آمريكا، انگليس و خصوصا موساد طي ۲ سال اخير براي ايجاد مانع در راه شكوفايي علمي و فناوري كشورمان با ذلت هر چه تمام تر، ترور نخبگان و دانشمندان علمي ايران زمين را به ناجوانمردانه ترين شكل در دستور كار خود قرار دادهاند.
چه پست و زبون و بي مقدارند و جبون و بزدل اين نابخرد دشمنان ايران كه با چسباندن بمب دست ساز مغناطيسي به در خودروهاي دانشمندان ايراني يعني كاري كه با ۱۰ دقيقه آموزش حتي از طفل صغير ۷، ۸سالهاي بر ميآيد و نياز به هيچ تخصص و ريسك و شهامتي ندارد فرزندان دانشمند ايران را به خاك و خون ميكشند و شايد از اين پست فطرتان و دون مقداران و آدم كشان جنايت پيشه جز اين توقعي نباشد. همان زبونان و جبوناني كه شكست خورده مطلق جنگ تحميلي ۸ساله عليه ملت ما بودند. همانهايي كه از تحميل هيچ فشار سياسي و اقتصادي عليه ملت ما فروگذار نكردند اما نتوانستند سد راه حركت آگاهانه و پرشتاب اين ملت به سمت قلههاي استقلال، پيشرفت و توسعه شوند.
جمهوري اسلامي
«وظيفه خطير كشورهاي اسلامي در قبال شرايط ويژه سوريه» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
بعد از سخنراني دو ساعت و نيمه بشار اسد، رئيسجمهور سوريه، حملات مخالفان و دشمنان خارجي به وي تندتر شده و در داخل گروههاي معارض بر تحركات خود افزودهاند و حتي حملات مسلحانه به نيروهاي دولتي را شدت بخشيدهاند.
با اينكه بشار اسد در سخنراني خود، صف تروريستها را از صف مخالفان سياسي جدا كرده و به مخالفان وعده مشاركت در مناصب دولتي، تجديدنظر در قانون اساسي و انجام اصلاحات داده است، مخالفان وي، اعم از مخالفان سياسي و سايرين، او را به وقت كشي متهم كرده و بر تصميم جدي خود به ادامه مخالفت و تظاهرات و هر كار ديگري كه از دستشان برآيد پافشاري نمودهاند. آنها حتي اتحاديه عرب را به يكجانبه نگري و تلاش در جهت خريدن وقت براي بشار اسد متهم كرده و خود را از نظارت اين اتحاديه بينياز دانستهاند.
آمريكا و رژيم صهيونيستي نيز با نگاه منفي به اوضاع سوريه، تلاش ميكنند زمينه را براي تنگتر كردن حلقه محاصره بشار اسد فراهم نمايند. ابزارهائي از قبيل تحريم، تهديد نظامي، طرح پرواز ممنوع و تحريك دولت تركيه به فاصله گرفتن بيشتر از دولت سوريه و حتي وارد آوردن فشار بر نوري مالكي براي موضعگيري عليه بشار اسد، از اهرمهائي هستند كه غربيها براي رسيدن به اهداف خود در سوريه، بكار ميبرند.
در تازهترين اقدام، دولت آلمان به اتباع خود در سوريه در مورد شرايط ويژه سوريه هشدار داده و اتحاديه عرب نيز به اين نكته تصريح كرده كه سوريه به طرف جنگ داخلي به پيش ميرود. وزارت خارجه آلمان نيز اعلام كرده جمعي از كاركنان سفارت اين كشور در دمشق تاكنون سوريه را ترك كردهاند تا در جنگ داخلي قريب الوقوع دچار مشكل نشوند و بخشهاي حقوقي و كنسولي سفارت آلمان در دمشق نيز ظرف چند روز آينده به خدمات خود پايان خواهند داد.
در مقابل، دولت روسيه بر حمايت خود از بشار اسد افزوده و علاوه بر اعزام يك ناو جنگي خود به سواحل سوريه، رسماً اعلام كرده به آمريكا و غرب اجازه نخواهد داد طرحي را كه در ليبي پياده كردهاند در سوريه نيز پياده كنند. مقامات مسكو با جملاتي كه به روشني بيانگر خشم آنها بود به آمريكا و ديگر اعضاي ناتو هشدار دادند سوريه خط قرمز روسيه است و هرگز نخواهند گذاشت آنچه ناتو بر سر قذافي آورده بر سر بشار اسد نيز بياورد.
به نظر ميرسد آنچه تاكنون موجب ناكامي قدرتهاي غربي براي يكسره كردن كار بشار اسد شده، موانعي از قبيل مخالفت صريح روسيه از يكطرف و روابط قوي و استراتژيك تعدادي از قدرتها و دولتهاي منطقه همچون ايران، عراق و لبنان با دولت سوريه است. علاوه بر اين، بشار اسد در داخل سوريه نيز طرفداران زيادي دارد و اقليتهاي قوي ديني و تنوع نظرهاي سياسي مخالفان نيز موجب ضعف جبهه مخالف گرديده است. اتحاديه عرب نيز عليرغم مأموريتي كه براي وارد آوردن فشار بر بشار اسد دارد، به همين دليل نتوانسته در تحقق اين مأموريت توفيقي به دست آورد.
با اينهمه، اكنون به نظر ميرسد غرب براي براندازي حكومت سوريه و كنار زدن شخص بشار اسد، عزمي جدي دارد. آمريكا، رژيم صهيونيستي و تعدادي از دولتهاي اروپائي براي تحقق اين تصميم خود به هر ابزاري متوسل ميشوند و از انجام هيچ اقدام خلافي ابا ندارند. آمريكا حتي تلاشهاي زيادي براي راضي كردن مقامات روسيه بعمل آورده و آمادگي خود را براي دادن امتيازهائي به اين كشور در قبال برداشتن حمايت خود از بشار اسد اعلام كرده است، اقدامي كه درباره نتيجه بخش نبودن آن، با توجه به سوابق روسها، نميتوان اطمينان چنداني داشت.
بنابراين، وقت آنست كه آن دسته از دولتهاي منطقه كه نسبت به خطر نفوذ آمريكا و قدرت گرفتن رژيم صهيونيستي در منطقه حساس هستند، با جديت تمام وارد عمل شوند و با بررسي راههاي مختلف براي جلوگيري از عملي شدن اهداف غربيها در سوريه، به طرحي مطمئن كه تضمين كننده آينده اين كشور باشد برسند. براي اين كار هنوز فرصت باقي است و اگر دولتهاي پيراموني سوريه به ويژه ايران، عراق و لبنان به صورت هماهنگ وارد صحنه شوند و دولت تركيه را نيز از وسوسههائي كه اكنون گرفتار آنست نجات دهند، ميتوانند طرح غرب را خنثي كنند و ثبات را به سوريه برگردانند.
طرحي كه ميتواند آرامش را به سوريه برگرداند و حكومت دمشق را از مشكلات كنوني نجات دهد، هر چند ممكن است در جزئيات داراي تفصيل باشد، اما كليات آن را از هم اكنون ميتوان مشخص كرد. اين طرح اگر از دو محور كلي برخوردار باشد، به نتيجه خواهد رسيد؛ يكي اينكه بشار اسد به وعدههاي خود در زمينه اصلاحات بطور جدي و با سرعت عمل كند و ديگر اينكه در روش برخورد با مخالفان سياسي تجديدنظر اساسي بعمل آورد.
واقعيت اينست كه غرب با هدف تقويت رژيم صهيونيستي در شرايطي كه اين رژيم به خاطر وقايع مهم جهان عرب، در بحران بسر ميبرد، تصميم دارد حكومت سوريه را از سر راه بردارد. سقوط حكومت سوريه به همان اندازه كه به سود رژيم صهيونيستي و آمريكاست، به زيان كشورهاي اسلامي به ويژه مخالفان آمريكا و صهيونيسم در منطقه است. بنابر اين، در اين نبرد واقعي كه براي امت اسلامي حياتي است، دولتهاي اسلامي نبايد در انجام وظيفه خطيري كه برعهده دارند كوتاهي كنند. اگر اين وظيفه امروز انجام نشود، قطعاً فردا بسيار دير است.
رسالت
«شهيد جنبش پيشرفت علمي» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشيدي است كه در آن ميخوانيد:
چوشمع، صبحدمم شد زمهر او "روشن"
كه عمر در سر اين كارو بار خواهم كرد
در آستانه اربعين حسيني، مهندس مصطفي احمديروشن به شهادت رسيد و شمعي ديگر در محفل بشريت روشن ساخت. اصولا نخبه كشي و كشتن دانشمندان از خصوصيات ذاتي و بارز سردمداران نظام سلطه جهاني و مستكبران كنوني دنياست و ريشه در پيشينه تاريخي آنان از قرون وسطي و دادگاههاي تفتيش عقايد دارد. در منطق علم ابزاري آمريكا و رژيم صهيونيستي و سرمايهداران چپاولگر جهان، هر دانشمندي كه تحقيقات خويش را در راه تامين منافع آنان به كار نگيرد، محكوم به ربودن، زندان، شكنجه و كشته شدن است و اين حكم محدوديت جغرافيايي عراق و ايران وكشورهاي بلوك شرق سابق و... نميشناسد. اما با اندكي تدبر در ماجراي ترور پژوهشگران كشورمان و شهادت دانشمندان هستهاي ميتوان به نتايجي رسيد:
1- خنجر زدن از پشت و ترورهاي ناجوانمردانه، نشانه ضعف دشمني است كه ادعاي حاكميت برجهان را دارد. اما از تحريمهاي سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي ايران طرفي نبسته است و جسارت و مردانگي رويارويي نظامي را هم ندارد، لذا نامردانه ميزند و ميگريزد. حال آنكه معمولا طرف قدرتمند دست به تجاوز و تعدي آشكار ميزند و طرف ضعيفتر از شيوه اقدامات تروريستي و خرابكارانه استفاده ميكند. در حقيقت اين گونه اقدامات :"نشانه به بن بست رسيدن استكبار جهاني به سردستگي آمريكا و صهيونيسم در مقابله با ملت مصمم ومومن و پيشرونده ايران اسلامي است"(1)
البته براي جمهوري اسلامي ايران هم دشوار نيست كه سرسپردگان آمريكا و اسرائيل را در سراسر جهان، هدف اقدامات مقابله به مثل قرار دهد. اما ملت مسلمان ايران رهرو بزرگاني همچون مسلم بن عقيل است كه سوء قصد به جان دشمن را حتي به اعتبار ميهمان بودن، جايز نميداند و اصول و ارزشهاي اعتقادي اسلام، در شرايط كنوني دست ملت ما را در به خطر انداختن جان مزدوران نظام سلطه، بسته است. مگر آنكه شرايط تغيير كند و ضرورتها، اقتضائاتي ديگر را ايجاب نمايد.
2- نكته ديگر شدت نگراني دشمن از پيشرفت و استقلال علمي ايران اسلامي است چندان كه حاضر است به هر بدنامي در عرصه بينالمللي تن در دهد تا شايد بتواند در راه رشد علمي ايران، سنگاندازي كند. اين شدت نگراني دشمن، رهنمود حكيمانه بنيانگذار ونظريه پرداز نظام اسلامي را تداعي ميكند كه مخالفت با خواسته آمريكا و سلطهگران جهاني را بهعنوان ميزان تشخيص حق و قطب نماي حركت، توصيه ميفرمود.
امروز اين همه فشارهاي سياسي دشمن بر ايران و اين گونه ترورها و اقدامات ناجوانمردانه اين حقيقت را بيش از پيش آشكار ميسازد كه رمز بقا و تعالي جمهوري اسلامي ايران، دستيابي به پيشرفتهترين علوم و فناوريهاي روز است ومادر شهيد مصطفي احمدي روشن، چه روشن بينانه اين كلام حق را بازگو كرد و از دوستان شهيد خواست كه راه او را بدون هيچ گونه ترس و واهمهاي ادامه دهند. همچنان كه پدر دانشمند شهيد ما نيز دشواري اين راه را يادآور شد واز زحمات و تلاشهاي فراوان فرزند خويش سخن گفت و اين واقعيت را بازگو كرد كه مصطفي احمديها پشت سراو گام برخواهند داشت.
3- نكته سوم واكاوي منطق دشمن در انتخاب اين گونه راهكارها و اعمال فشارها و تهديدها وترورهاست كه حكمت "بكشيد ما را، ملت ما بيدارتر ميشود" را درك نكرده است و با آنكه از آغاز انقلاب اسلامي تاكنون بارها تجربه كرده است كه ملت ايران در برابر اعمال فشار، سرسختانه ايستادگي ميكند و مقاوم تر ميشود، بار ديگر در آستانه انتخابات مجلس شوراي اسلامي ميپندارد اين گونه شهادتها مردم ما را خسته و دلسرد خواهد كرد.
گويي خداوند متعال چشم و گوش آنان را بسته است و از درك اين واقعيت اثبات شده عاجزند و "نميتوانند درك كنند كه اين يك جنبش تاريخي و برخاسته از يك عزم خلل ناپذير ملي است"(2) و آنها نميتوانند پيام همسر شهيد احمدي روشن را درك كنند كه در لحظات اوج اندوه خويش، سرافرازانه اظهار داشت با آنكه بزرگترين پشتيبان خود را از دست دادهام، اما به شهادت همسرم افتخار ميكنم. البته شايد نتوان گفت همه خانوادههاي ايراني، همانند خانواده شهيد احمدي روشن و ديگر شهدا در اين مراتب عالي ايمان و شجاعت و بصيرت و صبر هستند اما بيترديد تمام خانوادههاي ايراني به وجود اين اسطورهها افتخار ميكنند و ميكوشند آنان را الگوي خويش قرار دهند.
4- اگر چه مخاطب پيام شهيد و خانواده شهدا، تمام مردم ايران هستند اما در اين ميان مسئوليت دولتمردان و كارگزاران نظام، بسيار سنگينتر است و بايد در رويارويي با دشمن مستكبري كه فقط زبان گلوله را ميشناسد، قدرتمندانه حضور يابند و چشم اميدشان به خداوند متعال و ملت دينمدار ايران باشد، نه خداي ناكرده به مذاكراتي از موضع ضعف به اميد برقراري ارتباط با سردمداران نظام سلطه!
حمايت
«حق به توسعه در مواجهه با اقدامات اخلال گرايانه» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
سالهاست كه در عرصه جهاني حقي با عنوان حق به توسعه برسميت شناخته شده كه برابر آن هر جامعه اي حق دارد به پيشرفت و توسعه در ابعاد مختلف نائل آيد. اولين بار اين حق در ماده 22 منشور آفريقائي حقوق بشر و خلقها به عنوان «حق گروهي» انسانها برسميت شناخته شد سپس در سال 1986 در سازمان ملل، اعلاميه اي با همين عنوان حق به توسعه به تصويب رسيد كه ابعاد مختلف اين حق گروهي انسانها را مورد شناسايي قرار داد.
بعدها اين حق در بيانيه پاياني كنفرانس جهاني حقوق بشر وين در سال 1993 نيز مورد شناسائي قرار گرفت و متعاقب آن در اكثر اسناد بينالمللي مورد تاكيد قرار گرفت. در سال 2011 ميلادي در سازمان ملل برنامه تبليغي وسيعي براي معرفي و نهادينه سازي اعلاميه 1986 راجع به حق به توسعه به اجرا در آمد. اعلاميه حق به توسعه از يك مقدمه و 10 ماده تشكيل شده بود كه ابعاد اين حق و تعهدات يكايك دولتها در اين زمينه را برشمرده است.
از جمله تعهدات دولتها اين است كه همكاري لازم را به عمل آورند كه همه دولتها بتوانند در ابعاد مختلف، جوامع خود را با مشاركت همگاني به سطحي برسانند كه حقوق انسانها در ابعاد مختلف تامين شود و شاخصهاي توسعه و پيشرفت كاملا به درجه قابل قبولي برسند. در ماده 4 اعلاميه حق به توسعه صراحتا اعلام شده كه تحقق اين حق مستلزم رعايت اصول حقوق بينالملل از جمله اصول مربوط به رعايت روابط دوستانه بين دولتها و منطبق با منشور سازمان ملل متحد ميباشد.
با اين مقدمه حقوقي كوتاه، حال به رويدادي اشاره ميكنيم كه طي هفته گذشته بوقوع پيوست و در ادامه اخلالگريها واقدامات خرابكارانه سنوات قبل عليه ملت ايران در جهت جلوگيري از رسيدن ملت ايران به سطوح شايسته توسعه و پيشرفت جهاني، يكي از كارشناسان ارزشمند دخيل در برنامه هاي هسته اي ايران را ناجوانمردانه و طي اقدام تروريستي به شهادت رساندند. اين اقدام تروريستي البته اولين مورد نبود و قبل از اين نيز شاهد چنين اقدامات وحشيانه از ناحيه دشمنان ملت ايران بودهايم.
نظر به اهميت اين رويداد، چند نكته بشرح زير در همين خصوص تقديم ميشود با اين اميد كه دقت و هوشياري ما براي تلاش و پايمردي جهت رساندن كشورمان به قله هاي توسعه و تعالي بيش از پيش استمرار يابد.
نكته اول اينكه ملت ايران حق طبيعي خود ميداند كه براي تحقق حق به توسعه در ابعاد مختلف تلاش كند و نخبگان ايران در حوزه هاي متنوع از هر كوششي فروگذار نكنند.
حركت در اين مسير طبيعي از سوي زورگويان عالم تحمل نميشود و از همين رو به هر اقدامي متوسل ميشوند. اقدام خلاف آنان از حيث حقوقي مستوجب مسئوليت حقوقي و در مواردي، كيفري است و در ابعاد مختلف قابل پيگيري ميباشد. از نهادهاي متولي در حوزه سياست خارجي وهم چنين نهاد هاي حقوقي كشور انتظار ميرود كه در اين خصوص اقدامات متنوعي را در سطح جهاني به عمل آورند تا زورگويان مجبور به پذيرش آثار اقدامات خلاف خود شوند.
نكته دوم اينكه تلاش و پايداري ملت ايران براي برخورداري از حق به توسعه خود، البته براي ملتهاي ديگر نيز قابل الگوبرداري است و همين نكته نيز باعث ميشود كه قدرتهاي زورگو حساسيت بيشتري در قبال تلاشهاي ملي ايران از خود نشان دهند. در سفري كه طي روزهاي اخير به كشورهاي آمريكاي لاتين انجام شد جهانيان ديدند كه بسياري از رهبران ملتهاي منطقه مزبور به صراحت اعلام ميداشتند كه در برابر زورگوئي آمريكا وديگرهم پيمانان اين كشور بايد ايستاد و براي رسيدن به پيشرفت و توسعه از همه ظرفيتهاي خود بايد بهرهمند شد.
اين نحو برخورد البته براي قدرتهاي ظالم جهاني گران ميآيد و تلاش ميكند كه از همه ابزارهاي نامشروع در اختيار خود براي اخلالگري در فرايند توسعه ملتها بهرهمند شوند. نكته سوم اينكه از حيث حقوقي گاه برخي اقدامات اخلال گرايانه موجب ميشود كه دولت قرباني بتواند از حق دفاع مشروع بهرهمند شده و مقابله به مثل نمايد. اين حق البته در منشور ملل متحد نيز برسميت شناخته شده و از جمله مستثنيات كاربرد زور در روابط بينالملل است. به عبارت ديگر، همه دولتها بايد با روشهاي مسالمت آميز اختلافات خود را حل و فصل نمايند و از هر گونه كاربرد زور منع شدهاند مگر اينكه در مقام دفاع مشروع در مقابل اقدام مسلحانه دولت ديگر ناچار به توسل به اقدام قهريه شوند.
آنچه در فرايند چند ساله اخير شاهد بوديم دشمنان ملت ايران خصوصا رژيم صهيونيستي از توسل به زور و ترور مغزهاي فعال ملت ايران خودداري نميكنند و عليرغم شعارها و ادعاهاي به ظاهر دموكراتيك از هر جنايتي فروگذار نميكنند. در مقابل اين اقدامات البته چنانچه رهبر معظم انقلاب در پيام تسليت شهادت جناب احمدي روشن اعلام داشتند مجازات مرتكبين اين جنايت حق ملت ايران است و در انجام آن كوتاهي صورت نخواهد گرفت.
نكته چهارم اينكه در شرائط فعلي جهاني و منطقه اي برخي از قدرتهاي زورگو بدشان نميآيد كه برخي واكنشهاي نسنجيده از ايران و ديگر ملتهاي مستقل ببينند تا با زورگوئي، برخي منويات غير عادلانه خود را پيگيري كنند. براي برخورداري از حق دفاع مشروع و مقابله به مثل لازم است بسيار هدفمند و محاسبه شده عمل شود تا ضمن انتقال پيام لازم به زورگويان از هر گونه بهانه جويي نيز جلوگيري شود.
ملت ما
«ايران گروه 1+5 تحريم يا مذاكره ؟» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محمدمهدي مظاهري است كه در آن ميخوانيد:
رايزنيهاي ديپلماتيك مسئولان ايراني بر سر موضوعات منطقهاي و بينالمللي با همتايان ترك بازتابهاي متفاوتي در رسانههاي جهاني داشته است بهطوري كه گمانهزنيها بر سر نتايج اين سفرهاي متقابل و احتمال توافق گروه 1+5 درباره آغاز مذاكره در استانبول ادامه دارد، برخي از تحليلگران مسائل بينالمللي از تبادل پيام ميان مسئولان ايراني و امريكايي براي كاهش تنشهاي موجود درباره مانور دريايي ايران در تنگه هرمز و نيز روند تشديد تحريمهاي مضاعف كاخ سفيد (تحريم بانك مركزي) و تلاش براي تحريم نفت ايران خبر ميدهند.
گرچه هنوز زمان مذاكره ايران و گروه 1+5 و نيز توافق رسمي طرفين براي ورود به عرصه ديپلماسي مشخص نيست، با اين وجود طرفين منازعه، نسبت به كشيدگي اوضاع در منطقه و خطر تصاعد بحران اتفاق نظر دارند، بيترديد مذاكرات قبلي ايران با گروه 1+5 و تلاشهاي تركيه براي حل و فصل مسائل هستهاي به دلايل مختلف بدون حصول به نتايج روشن و توافق طرفين پايان پذيرفته است
و پس از قطع مذاكرات هم شاهد تداوم تنش و برخوردهاي ديپلماتيك ميان طرفين گفتوگو بوديم، قبل از سفر داووداوغلو به ايران مجموعه تحولاتي در عرصه بينالمللي و منطقهاي روي داد كه بر چگونگي انجام مذاكره و دستورالعمل گفتوگوها ميان ايران و گروه 1+5 اثرگذار بوده است. در حوزه هستهاي ايران با پيگيري فعاليتهاي صلحآميز و غنيسازي اورانيوم در مقياس 20درصد و نيز راهاندازي نيروگاه اتمي بوشهر نشان داده كه از اصول قبلي مبنيبر صيانت از دستاوردهاي ملي عقبنشيني نكرده است.
لذا در مذاكرات آتي نيز بر حقوق خويش پافشاري خواهد كرد، از سوي ديگر غرب با عمليات رواني و تكرار ايرانهراسي در منطقه تلاش دارد، توافق و شروع مذاكره درباره خط قرمز ايران يعني تعليق غنيسازي اورانيوم صورت گيرد. اين امر توافق بر شروع گفتوگوها و نتايج و پيامدهاي آن را با چالشهاي جدي مواجه ميسازد. در سطح منطقه و نيز پس از تحولات جهاني، تركها در موضوع سوريه با ايران دچار اختلاف اساسي شدند. بهطوريكه تلاشهاي آنكارا براي ايجاد جبهه متحد مخالفين بشار در خاك خود مورد اعتراض ايران است.
در چنين وضعي اوباما با تحريم بانك مركزي و نيز اتحاديه اروپا با تشديد فشارهاي سياسي و اقتصادي براي تضعيف موقعيت منطقهاي ايران و تسليم آن براي پذيرش مطالبات غرب گامهايي را براي همراهي جدي آنكارا با سياستهاي ضدايراني خود برداشته است. بيترديد تركيه و ايران در منطقه خاورميانه با وجود اشتراك منافع و نفع دوسويه اقتصادي در موضوعات مختلف از جمله بيداري اسلامي دچار اختلافنظرند.
بهطوري كه داووداوغلو پس از مذاكره با مسئولان ايراني و بازگشت به آنكارا در مصاحبه رسانهاي، ضمن رد ديدگاه ايران مبنيبر گسترش مخالفتهاي مردمي با غرب به دليل بروز تحولات اخير، اين قيامها را بيشتر بيداري منطقهاي دانسته است. بنابراين عمده تلاشهاي تركيه در عرصه ديپلماسي براي حفظ منافع و تقويت جايگاه منطقهاي خود در خاورميانه صورت ميگيرد، درباره شروط طرفين مذاكره با توجه به تلاشهاي اخير و نيز احتمال توافق و حصول به نتيجه مشخص ميتوان گفت:
1 - اصولا ايران حقوقي فراتر از حقوق خود طبق قوانين بينالمللي نميخواهد و عمده تلاش ايران براي دستيابي به حقوق مشروع بر اساس بند 4و6 NPT است براين اساس ايران طي سالهاي گذشته براي راستآزمايي و اعتمادسازي مضاعف با وجود اقدامات تحريككننده و ظالمانه غرب، اجازه بازديدها و نظارتهاي كامل به بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي (IAEA) داده است و بازديدهاي چندهزار ساعته بازرسان از تاسيسات اتمي با وجود شانتاژهاي رسانههاي غرب مويد صلحآميز بودن فعاليتهاست.
2 - غرب پس از ناكاميهاي قبلي مبنيبر انصراف ايران از پيگيري فعاليتهاي هستهاي، اخيرا با تشديد فشارهاي بينالمللي و نيز تحريم بانك مركزي ايران به تحريك كشورهاي همسايه ايران براي قطع روابط اقتصادي و تجاري اقدام كرده است. تحريم نفتي ايران آخرين حربه غرب براي تسليم و نيز بازگرداندن ايران به ميز مذاكره است.
در اين راستا امريكا تلاش دارد با وارد كردن نفت ليبي و عراق و توليد مضاعف نفت عربستان ضمن كاستن از وابستگي بازار جهان به نفت ايران، شرايط را براي پيگيري خواستهها و انزواي منطقهاي ايران فراهم نمايد. بيترديد تجربه تحريمهاي گذشته بينالمللي عليه ايران نشان داده كه بحث تحريم و تشديد نميتواند عامل انصراف ايران از اقدامات و فعاليتهاي هستهاي باشد.
بنابراين در آستانه مذاكرات در صورت توافق طرفين براي ورود جدي به گفتوگوها بايد گفت گروه 1+5 بايد بحث هستهاي ايران را در چارچوب پادمانهاي بينالمللي و حقوقي و به دور از مسائل سياسي مورد ارزيابي قرار دهد.
مردم سالاري
«دو قطبي هاشمي احمدي نژاد خوب است يا بد؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم سيدعليرضا كريمي است كه در آن ميخوانيد:
رابطه اصولگرايان با هاشمي رفسنجاني در طول سالهاي گذشته فراز و نشيب فراواني داشته است. به عبارتي زماني كه اصلاح طلبان موضع انتقادي نسبت به رييس سابق مجلس خبرگان داشتهاند اصولگرايان به دفاع از وي پرداخته و هاشمي را يكي از ركنهاي اصلي نظام دانستهاند و زماني هم كه جريان چپ دستانش از قدرت كوتاه شده و دست به دامان هاشمي بردند، اصولگرايان تغيير موضع داده و رفته رفته منتقد هاشمي شدند. اگرچه اين انتقادات پس از وقايع سال 88 شدت گرفت و منجر به پايين كشيدن هاشمي از رياست مجلس خبرگان شد اما ديدگاههاي انتقادي نسبت به رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام به زمان انتخابات دور نهم رياست جمهوري برمي گردد.
در دور نخست اين انتخابات به دليل كثرت كانديداهاي اصولگرايان و اصلاح طلبان تا حدودي خطوط سياسي مشخص نبود اما پس از آنكه احمدي نژاد و هاشمي به دور پاياني انتخابات رسيدند اصولگرايان نيز با بريدن از رييس سابق مجلس خبرگان در اردوگاه احمدي نژاد قرار گرفتند. برهمگان آگاه است كه در آن دوران تيم انتخاباتي احمدي نژاد چگونه توانست با به رخ كشيدن برخي نواقص دولت هاشمي و مديران او كسب راي كند.
در حقيقت كساني كه اكنون به جريان موسوم به انحرافي مشهور شدهاند آن زمان توانستند بخش اعظمي از مردم را از "تكرارهاشمي" بترسانند. در آن فضا اصولگراياني كه پشت سر احمدي نژاد قرار گرفته بودند هيچ به فكرشان نميرسيد كه در اين تنور گرم شده از سوي ياران احمدي نژاد براي آنان ناني پخته نميشود و تنها اين خدمات هاشمي است كه زير سوال ميرود.
اصولگرايان اگرچه در 4 سال پس از انتخابات دور نهم رياست جمهوري خيري از دولت احمدي نژاد نديدند اما همان رويه گذشته را در انتخابات 88 تكرار كردند. اصولگرايان توقع داشتند پس از پيروزي دولت مهرورز، مهر اين دولت شامل حال آنان شود اما نشد. شايد ميتوان گفت تير خلاص را در اين باره جوانفكر در صدا وسيما زد. وي در شرايطي كه يكي از اصولگرايان حامي سرسخت دولت مقابلش نشسته بود صريح و بي پرده تاكيد كرد كه احمدي نژاد بدون حمايت اصولگرايان هم پيروز انتخابات بود. با اين حال اصولگرايان در انتخابات 88 ميتوان گفت از سر ناچاري به حمايت از احمدي نژاد پرداختند.
دولتيها همانطور كه بيان كرده بودند در انتخابات دوره دهم هم نيازي به حمايت اصولگرايان نداشتند و تنها بر يك استراتژي تكراري حساب باز كرده بودند و آن تشكيل دوقطبي "احمدي نژاد - هاشمي " بود. درست يا غلط، اين سيستم بازي تيم انتخاباتي احمدي نژاد در غياب فيزيكي هاشمي در انتخابات رياست جمهوري دهم چيده شد و نتيجه آن شد كه اكنون هويدا است. اصولگرايان كهنه كار همانطور كه در سال 84 سكوت كردند در سال 88 نيز از اينكه احمدي نژاد پاي هاشمي را وسط كشيده خرسند بودند و كسي از آنان از اين موضوع انتقادي نكرد.
اصولگرايان سنتي حتي از اينكه در مناظرههاي انتخابات به هاشمي تهمت زده شد خم به ابرو نياوردند ودر برابر اين بدعت خطرناك سكوت كردند. در همان شرايط حتي اصولگراياني بودند كه نه تنها سكوت نكردند بلكه از تشكيل اين دوقطبي حمايت هم كردند. يكي از اين اصولگرايان كه امروز به عنوان نماينده حامي دولت در مجلس حضور دارد آن زمان در وبلاگ خود در اين باره نوشته بود:" به نظر ميرسد براي تحليل انتخابات دهم بايد كمي دقيق تر به صحنه رقابت نگاه كرد.
در حقيقت بايد انتخابات رياست جمهوري دهم را مرحله سوم انتخابات نهم در تيرماه سال 84 دانست، انتخاباتي دو قطبي، با كانديداتوري خاتمي ولي رقابت احمدي نژاد با فرد سوم... و البته نتيجه انتخابات هم تكرار نتيجه مرحله دوم انتخابات در سوم تير 84 است. " اكنون پس از گذشت 2 سال از تشكيل آن دوقطبي، استراتژيستهاي انتخاباتي دولت كه اصولگرايان از آنان با عنوان جريان موسوم به انحرافي نام ميبرند تلاش دارند براي بار سوم دو قطبي "احمدي نژاد- هاشمي " را براي انتخابات مجلس نهم راه بيندازند. اگر نگاهي كوتاه به بازوي رسانهاي اين جريان در روزهاي گذشته بيندازيد اين موضوع به راحتي براي هركس آشكار ميشود.
اما طنز روزگار سياسي ما اينجاست، آقاياني كه تا ديروز از اين دوقطبي بهره ميبردند و در برابر آن سكوت ميكردند اكنون معترض به تكرار آن شدهاند و آن را حتي شيطاني ميدانند" يك نماينده مشهور اصولگرايان در مجلس گفت: «سناريوي جريان انحرافي ايجاد فضاي دو قطبي است و آنها ميخواهند هاشمي را مظهر طرفدار سرمايه داري و احمدي نژاد را مظهر عدالتخواهي معرفي كنند كه اين تقسيم بنديها نشات گرفته از انديشههاي شيطاني است.»
مع الوصف اين شائبه پيش ميآيد كه ترفندهاي جريان موسوم به انحرافي زماني كه براي اصولگرايان نان داشته باشد در مقابل آن سكوت و حمايت ميكنند و حال كه قرار است جرياني غير از اصولگرايان از آن بهره ببرد از آن انتقاد و آن را شيطاني معرفي ميكنند. آقايان اصولگرا بايد به اين سوال روشن پاسخ دهند كه اگر دو قطبي "احمدي نژاد- هاشمي" شيطاني است چرا سال 88 سكوت كردند و دربرابر توهينهايي كه به يكي از اركان اصلي نظام زده شد دم نزدند؟
شرق
«تدبير لازم اما ناكافي» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم احمد حاتميزدي است كه در آن ميخوانيد:
سياست تغيير وضعيت بحراني در بازار ارز تنها با افزايش سود بانكي سادهانديشي است. عوامل متعددي مستقيما موجبات گرايش شديد بازار به خريد ارز و افزايش تقاضا را فراهم آوردهاند كه بعضا از اهميت بيشتري برخوردارند:
1- بيثباتي در مقررات ارزي كشور موجبات كاهش اعتماد عمومي را فراهم آورده است. بارزترين آنها عدم پرداخت ارز به صاحبان حسابهاي ارزي نزد بانكهاست كه باعث ميشود موسسات دولتي و خصوصي به ناچار درآمدهاي ارزي خود را در خارج از كشور نگهدارند و در نتيجه بازار ارز داخل دچار مضيقه بيشتر و تمايل به خروج سرمايه از كشور ميشود. خلف وعده بانكها در برابر خريداران اوراق مشاركت ارزي را ميتوان بهعنوان نمونه بارز ديگر نام برد.
صدور اوراق براي سرمايهگذاري در ميادين نفت و گاز در ابتدا اميدهاي زيادي به بار آورد. وقتي دولتها، بانكها و شركتهاي نفتي خارجي و ساير فعالان دنياي سرمايهداري متفق شدند تا از ورود منابع و امكانات جهاني به بخش استراتژِيك اقتصاد ايران يعني صنعت نفت و گاز جلوگيري كنند، طرح خريد اوراق مشاركت ارزي توسط اشخاص و شركتهاي ايراني خارج و داخل كشور بهمثابه پاسخ مناسب هرچند محدود به موضعگيري متفرعانه غربيها بود.
اين طرح تجربه صدور اوراق قرضه ملي توسط دولت دكتر مصدق در شرايط مشابه تحريم نفتي را تداعي ميكرد. بهنظر ميرسيد اين بار با صدور اوراق مشاركت ارزي بهجاي ريالي گام بلندتري برداشتهايم.
متاسفانه با عدم شفافيت و عدم رعايت شرايط و مقررات اعلامشده از سوي ناشران آن اوراق مانع استفاده مجدد از اين طرح شد. براي موسسات مالي و بانكي هيچ سرمايهاي بزرگتر، مهمتر و موثرتر از «اعتماد عمومي نيست». اگر «اعتماد عمومي» استمرار يابد. مردم با آرامش و اطمينان خاطر وجوه ارزي و ريالي خود را نزد بانكها ميسپارند بدون مطالبه هيچ وثيقه يا شرطي! صرفا در برابر دريافت رسيد يا فرم كاغذي مردم تمام سرمايه، پسانداز عمر خود، خانواده يا شركتشان را بيدريغ در اختيار ميگذارند. اگر اين اعتماد عمومي سلب شود نهتنها موجودي ارزي از سيستم بانكي و كشور خارج ميشود بلكه خانواده اقدام به تبديل نقدينگي و ساير داراييهاي خود به ارز، طلا، ملك و امثال آن ميكنند.
2- گسترش تحريمها عليه موسسات مالي ايراني و بسته شدن كانالهاي كمشمار باقيمانده انتقال ارز براي واردات كالا و خدمات، موجب هراس فعالان اقتصادي در بازار ارز شده است. معدود دولتهايي هستند كه هنوز به يكي، دو بانك در كشورشان اجازه ميدهند به معاملات ارزي با ايران بپردازند اما مقررات جديدي كه از طرف همين چند دولت وضع ميشود هر روز دايره عمل آنها را براي كار با ايران تنگتر ميكند. در نتيجه ميدان عمل براي صادركنندگان و واردكنندگان تنگتر ميشود و ميزان ريسك فعاليت آنان افزايش مييابد.
3- تورم در ايران عمدتا ناشي از افزايش نقدينگي هنگفتي است كه از بانك مركزي سرازير ميشود و مانند سيلي آحاد جامعه اقتصادي كشور را در هم مينوردد. تورم، مردمي را كه با درآمد ثابت امرار معاش ميكنند گرفتار فقر و تنگدستي كرده و قدرت خريدشان را كاهش ميدهد و دلالها، تاجران و صنعتگران را به رانتخواري ميكشاند. آنها كه بدهي بانكي دارند از تاخير در پرداخت دين خود منفعت ميبرند.
قيمت داراييهاي فيزيكي آنقدر افزايش مييابد كه چندين برابر جريمه تاخير بانك را هم پوشش ميدهد.
در چنين شرايطي انتظار ميرود نرخ ارز هم افزايش يابد و الا توليدكننده داخلي توان رقابت با كالاي وارداتي را از دست ميدهد و اين خود به تعطيلي بيشتر كارخانجات و بيكاري بيشتر جوانان ميانجامد.
در اقتصاد آزاد، همواره انتظار ميرود كه نرخ ارز كم و بيش با ميزان تورم بالا رود و الا پايين نگه داشتن دستوري نرخ ارز تنشها و فشارهاي دروني و ناپيداي اقتصاد را تا حدي افزايش ميدهد تا بالاخره زلزلهاي بهپا كند و آنگاه نه تنها شاهد بالا رفتن ناگهاني نرخ ارز و نوسان افسار گسيخته قيمت كالاها خواهيم بود بلكه متعاقب آن فساد اخلاقي گستردهاي مانند رشوهخواري و رانتخواري، حتي اعتياد و فحشا را نيز به همراه ميآورد.
هرچند افزايش نرخ سود بانكي متناسب با تورم با منطق قوي علم اقتصاد مطابقت دارد اما با شرايط اقتصادي كشور ما افزايش نرخ سود چه دردي را دوا ميكند؟ كداميك از سه عامل مهم فوقالذكر را هدفگيري ميكند؟ رشد نقدينگي، تحريم اقتصادي يا بيثباتي مقررات و سلب اعتماد عمومي ناشي از آن را؟ آيا سياستهاي اقتصادي غيركارشناسي سالهاي اخير كه موجب افزايش چهار برابري نقدينگي كشور شده متوقف خواهد شد؟ آيا بيثباتي سياستهاي ارزي و گمركي و تغييرات سريع مقررات به پايان ميرسد؟
تهران امروز
«چرا ديپلمات ارشد سفارت آلمان احضار نميشود؟» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسامالدين كاوه است كه در آن ميخوانيد:
به تازگي آلمان پيشرفتهترين زيردريايي ساخت اين كشور را كه توانايي حمل موشكهايي با كلاهك هستهاي دارد تحويل رژيم صهيونيستي غاصب داده است، در حالي تحليل همه تحليلگران اطلاعاتي، رسانهاي و سياسي مبني بر اين است كه ترور شهيد احمدي روشن كار اسرائيل بوده است، ازجمله در روزنامه صهيونيستي «يديعوت آحارنوت» يك تحليلگر ارشد نظامي به نام «رون بن يشاي» اعتراف كرده كه اين ترور و دو ترور پيشين انجام گرفته كه دانشمندان ايراني را هدف گرفته بود، كار دستگاههاي اطلاعاتي و جاسوسي تلآويو است، دولت آلمان پيشرفتهترين زيردريايي ساخت اين كشور از كلاس «دلفين» را به رژيم غاصب صهيونيستي تحويل ميدهد.
سياست يك بام و دوهواي غرب ازجمله آلمان كه از يكسو مدعياند ايران در پي دستيابي به تسليحات هستهاي است و از سوي ديگر رژيم صهيونيستي را به زيردرياييهايي با قابليت پرتاب موشكهاي هستهاي مجهز ميكند، اگر نشانه رياكاري و سياست دروغ نيست، پس چيست؟ در اين باره نخست وزارت امور خارجه بايد ديپلمات ارشد آلمان (مقيم تهران) را به وزارت خارجه احضار كرده و مراتب اعتراض جمهوري اسلامي به اينگونه اقدامات تحريكآميز و ايجاد رقابتهاي تسليحاتي در منطقه را به وي گوشزد كند، دوم اگر اسرائيل كه از همه سو مورد حمايت آمريكا، غرب و دوستان عربياش است، حق داشتن سلاحهاي كشتارجمعي و تسليحات استراتژيك را براي خود محفوظ ميداند گو اينكه اين رژيم از اساس مشروع نيست كه بتواند حقي داشته باشد ايران اسلامي بايد خود را آماده مقابله با تهديدات روزافزون آمريكا، اسرائيل غاصب و شركاي آنها كند.
شرايط و اوضاع كنوني منطقه، صلح مسلح را به ايران اسلامي تحميل كرده است.
اگرچه ملتهاي منطقه از ايران اسلامي حمايت ميكنند، اما در عمل در يك نبرد فراگير ايران اسلامي بايد به نيروهاي نظامي خود متكي باشد. فراموش نكنيم كه دولت روسيه از فروش سامانههاي پدافند هوايي اس- 300 كه كاربرد كاملا دفاعي دارند، تحت فشار آمريكا و غرب خودداري كرد اما غرب سخاوتمندانه مدرنترين تسليحات خود را به رژيم غاصب اسرائيل تقديم ميكند. نمونه آن تجهيز نيروي هوايي رژيم صهيونيستي به جنگندههاي فوق پيشرفته F-35 و تجهيز نيروي دريايي آن به زيردريايي كلاس «دلفين» است. اين سياست دوگانه و اين نابرابري در رويكرد به كشورهاي منطقه، تنها ايران اسلامي را در راه خود استوارتر و مستحكمتر خواهد ساخت. در صحنه سياسي نيز آمريكا و غرب همين رفتار را در پيش گرف�
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-