واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > میرفتاح، سیدعلی - حتی آنها هم که از شر ماهواره در امانند و روی پشت بامشان دیش و الامبی ندارند، فهمیدهاند که چه حجم کثیری از امواج اخلالگر، در آسمان تهران پراکنده است تا جلوی ورود امواج ماهوارهای مزاحم را بگیرند. حتی آنها هم که از شر ماهواره در امانند و روی پشت بامشان دیش و الامبی ندارند، فهمیدهاند که چه حجم کثیری از امواج اخلالگر، در آسمان تهران پراکنده است تا جلوی ورود امواج ماهوارهای مزاحم را بگیرند. پارازیت، ظاهراً به حدی است که بعضی از پزشکان و نمایندگان مجلس، بابت تبعات احتمالی آن هشدار دادهاند و اعلام نگرانی کردهاند. ما هنوز دقیقاً نمیدانیم که در این تزاحم و ازدحام اشعههای خوب و بد، چه بلایی به سرمان میآید. آیا اینها بعدها تبدیل به غدههای خوش خیم و بدخیم میشوند؟ آیا بر اساس یک شایعه عامیانه، مردانی که ناخواسته در معرض این تشعشعات قرار میگیرند عقیم میشوند؟ آیا این سردردهای فراگیر که عصر به عصر به سراغمان میآید و این خلق گرفته و اعصاب به هم ریخته، از تبعات همین پارازیتهای ناشناخته است؟ دیروز آقای مطهری گفتند که باید در برابر شبکههای فاسد اخلاقی هم فکری شود و پارازیتی مناسب موج آنها نیز به آسمان پرتاب شود. البته فراست چندانی لازم نبود تا منظور ایشان معلوم شود، اما اگر پارازیت فرستندگان، به این خواسته جواب مثبت دهند و امواجی علیهده پرتاب کنند چه؟ آیا موجی دیگر به این امواج اضافه خواهد شد. فقط سیاسی و اخلاقی که نیست. با یک ریسیور ساده، بیش از هزار کانال ماهواره را میشود دریافت کرد. از این میان جز معدودی که خودی هستند، باقی یا مشکل سیاسی دارند، یا مشکل اعتقادی، یا مشکل اخلاقی. آیا باید برای تک تک آنها هزینه کرد و موجی به مقابله فرستاد و یک جنگ تمام عیار اشعهای در پهنه آسمان راه انداخت؟ هیچ بعید نیست. تا همین چند وقت پیش، استدلال میکردم که راه مبارزه با دزدانی که از آسمان میآیند، دیوارکشی و ارسال پارازیت نیست. گمان میکردم که این شیوه مقابله یک جای کارش ایراد پیدا میکند و نمیتواند شر دشمنان را از سرمان کوتاه کند. به هر حال عقیدهام این بود که این روش در جهان امروزی قابل اعتماد نیست و هر چقدر هم که دیوار ضخیم در برابر امواج بکشیم، باز رخنه و روزنی پیدا میشود که هزینه و انرژی و زحمتمان را بر باد میدهد. امروز اما فکر میکنم که دیگر نباید از این حرفها زد. نه به خاطر اینکه این حرفها غلط هستند، یا اینکه من متحول شدهام و به چوبین بودن پای استدلالم پی بردهام، نه؛ این دلایل هنوز هم غنی و معنویاند و در برابر این رگهای گردنی که دوستانمان از سر دلسوزی و غیرت و چاره جویی، قوی کردهاند، کم نمیآورند، اما حقیقت این است که دیگر گوشی نیست که بدهکار این نوع حرفها باشد. اصلاً دیگر کسی برای این بحثهای نظری تره هم خرد نمیکند و وقعی نمینهد. وقتی کسی نمیشنود، پس چه دلیلی برای ادامه بحث؟ من اصلاً از این هم یک پله بالاتر میروم و به دوستانی که برای مقابله با امواج دشمن آستین بالا زدهاند میگویم «سلمنا». حتی برایشان آرزوی توفیق هم میکنم، اما فقط میگویم مراقب باشید و از همین الآن یک فکری بکنید که خدایی نکرده فردا روزی یک توده تخم مرغی از بیخ گلویمان بیرون نزند. عقیمی به جهنم، خوب حساب و کتاب کنید که یک وقت کچلی و سیاه زخم و سرطان و از این چیزها نگیریم. یا لااقل بگویید که شدت این امواج کجاها بیشتر است که لااقل توی آن مناطق رفت و آمد نکنیم و آنجاها خانه کرایه نکنیم. اصلاً گور بابای ماهواره. بیایید ازمان قول بگیرید که زودتر این بساط شیطان را به دست خودمان جمع کنیم، شما هم در عوض این باران امواج را قطع کنید. آیا این تقاضا هم بیربط است؟ ما در بد شرایطی زندگی میکنیم. چیزهای زیادی دور و برمان هستند که حیاتمان را تهدید میکنند. آلودگی هوا خودش به اندازه کافی سم قاتل هست. آلودگی صدا و موبایل و مواد نفتی و ظرفهای یک بار مصرف و دکلهای فشار قوی و لباسهای پلیاستر و قند و چربی و سیگار همسایه و هزار کوفت و زهرمار دیگر هست که تنها نگرانیاش میتواند مثل خوره جانمان را بخورد. به این همه قوز، یک بالاقوز دیگر اضافه نکنید که خدایی نکرده این تتمه سلامتیمان هم به خطر بیفتد. گور پدر ماهواره، سلامتی که مهمتر است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 425]