واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > حدادی، محسن - ما حدود ساعت 8.30 به مرقد رسیدیم ولی معلوم نبود مردمی که توی محوطه اصلی نشستهاند و جا گرفتهاند از چه ساعتی آمدهاند! همین جماعتی که نظام کمپلت متعلق به آنهاست، کافی بود یک نفر را ببینند و بویی از بیت امام(ره) را از او استمشام کنند...ارادت این ملت به حضرت روح الله آنقدر هست که حتی تیم تشریفات هم از لطف مردم بی نصیب نماند. صبحانهای برای بچههای رسانهها آماده کردهاند؛ خب البته روز اول رجب است و برخی دوستان روزهاند ـ ریا نشود! ـ برای همین هم بازار «تعارف و حدیث و حکایت که فلان آیت الله بزرگ یک ربع مانده به غروب به تعارف یک آدم معمولی روزهاش را خورد و اساسا روزه مستحبی چنان است و چنین است و بزن روشن شی!» بدجوری داغ است. و بالتبع بازار روزهخواری!*اساسا مشکل مراسمهای رسمی در کشور ما، «مسئولان» هستند، آمدنشان، پارکینگ ماشینشان، همراهانشان، کفش در آوردنشان، پلاستیک از روی زمین برداشتنشان، سر جای خودشان نشاندنشان، آب خنک دادن دستشان، باد زدنشان!، ساکت کردنشان و...گرچه جایگاه ویژه روز شنبه، خیلی پر نبود و خیلی از مسئولان یحتمل در مسافرت بودند و روز 14 خرداد را دورکاری گرفتهبودند!*مراسم با تذکرات جالب حجت الاسلام موسوی از بیت امام(ره) آغاز میشود که: شعار جانبی ندهید، از شعارهای غیرضرور پرهیز کنید و کلا بچههای خوبی باشید! اما یک عده نیروی خودجوش خودسر که در سمت راست جایگاه، روبروی ما جماعت خبرنگار - عکاس، درست زیر دوربین پرنده!، جمع شدهبودند، هنوز سید حسن شروع نکرده، شروع کردند! گویا برنامه این بود که فقط شلوغ کنند! ...شعارها ادامه داشت. تذکرات بچههای بیت رهبری از بالا و پایین برای ساکت کردن آن یک عده هم به خوبی مشهود بود و بالاخره هم موفق شدند ساکت شان کنند اما در انتهای سخنان سیدحسن باز هم مثل بلدالملک قهوه تلخ، اوج گرفتند! خلاصه بودند برای خودشان...به نظرم جریان انحرافی مراسم، لقب خوبی برای این جماعت بود بویژه که رهبری هم تذکرات جالبی درباره توهم انقلابیگری برخی دادند.* رهبری که در جایگاه حاضر شد، همزمان برادران لاریجانی، جناب جنتی، هاشمی شاهرودی و رییس جمهور هم پای جایگاه به پشتیهایشان تکیه زدند. جناب موسوی بجنوردی هم به این جمع اضافه شد و بعد هم معاون اول رییس جمهور. سید حسن خمینی هم بعد از همراهی رهبری روی جایگاه، خودش را به پشتیها رساند و کنار رییس جمهور نشست؛ تا پایان مراسم هم با احمدینژاد زیاد خوش و بش کرد. رییس جمهور هم در حین سخنرانی به هیچکس «نه» نگفت و با ایما و اشاره و دست و سر جواب همه را میداد؛ البته حتما حواسش به سخنرانی هم بوده است. دقایقی بعد آیت الله هاشمی رفسنجانی به این جمع اضافه شد و بین شاهرودی و لاریجانی قضا، فاصله انداخت! تقریبا نیم ساعتی از مراسم گذشته بود که آیت الله مهدوی کنی هم آمد و نه به پشتی که روی صندلی کنار رییس جمهور نشست. فضای کم جایگاه ویژه مسئولان باعث شد تا همه مهربانتر بنشینند و مهربانتر هم با هم کنار بیایند. قبل از آغاز رسمی مراسم، جمع مذکور به غیر از غائبین، در سالنی جمعوجور در کنار رهبری استراحتی کردند و چایی نوشیدند و یک قاچ هندوانه خنک به بدن زدند و در فضایی آرام و بیحاشیه خود را به روی صحنه رساندند.*اصولا تنها کسانی که کمترین توجهی به سخنرانی دارند، جماعت عکاس و فیلمبردار و خبرنگارند. صداوسیماییها دنبال جا برای گفتن پلاتو هستند، عکاسها که چشم درد گرفتهاند از بس یک چشمی توی لنز خیره شدهاند برای یک عکس متفاوت. فیلمبردارها هم دائم در حال زاویه عوض کردن که هم جمعیت را داشته باشند و هم سخنران. خلاصه اگر از بچههای رسانهای بپرسید که در این یکساعت چه چیزهایی عنوان شد، اصولا بیشتر از یک خط پاسخ نخواهید گرفت، مثل همان پلاتوهایی که خبرنگاران شبکههای تلویزیونی هر سال تکرار میکنند: «بیست و دومین سالگرد ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب با حضور پرشور مردم و رهبر معظم انقلاب در...»این جمله تقریبا در طول 22 سال گذشته تنها عددش تغییر کرده است.*نکته دیگر درباره خودمان اینکه ما «اضافه کاری» هم میکنیم؛ یعنی علاوه بر اینکه خودمان حواسمان به سخنرانی نیست، حواس ملت را هم پرت میکنیم و آنها هم حواسشان به ما میرود و نه سخنرانی!*پایین جایگاه، سمت چپ، کنار جناب حجازی، حجج اسلام مسعود و میثم خامنه ای نشستهاند و چند متر آنطرفتر هم حجج اسلام سید یاسر و سید علی خمینی اما روی صندلی.*وقتی آرایشگرها بیکار میشوند، چه میکنند؟ درست مثل خبرنگارهای تلویزیون! آنها هم وقتی 2 دقیقه پلاتویشان را گفتند، بیکار میشوند، در نتیجه میکروفن را جلوی همدیگر میگیرند و از حال و هوای مردم(!) ازشان سوال میپرسند. خبرنگار شبکه خبر از خبرنگار العالم، خبرنگار واحد مرکزی از خبرنگار پرستیوی، خبرنگار پرس تیوی از ایرنا، خبرنگار باشگاه خبرنگاران از شبکه خبر! این البته «کارویژه» است و اصلا نان به هم قرض دادن و تراشیدن سر همدیگر نیست!* جوانی روبروی جایگاه، چسبیده به حوض آب وسط محوطه، پلاکار کوچکی را باز کرده و روبروی آقا گرفته است، روی آن نوشته: «رهبر عزیزم جانم فدایت. کرولال هستم. اجازه دهید شما را از نزدیک زیارت کنم...»یکی دوبار بچههای تشریفات تذکر میدهند که پارچه را جمع کند اما، با سر به آنها میگوید که میخواهم آقا این را ببیند!*حرف رسیده بود به بحث عدالت که ناگهان سروصدای زنی، حواس همه را به خود جلب کرد. ردیف اول زنان روبروی جایگاه ایستاده بود، کاغذی در دست گرفته بود و با فریاد رهبری را صدا میکرد. تقریبا شبیه به جیغ کشیدن بود، آنچه میخواست بگوید. بغض و گِله و ناامیدی در همین فریادهای نصفه و نیمهاش به خوبی دیده میشد. خانمها که حریفش نشدند، مثل ماهی از دستشان سر میخورد و خودش را جابهجا میکرد و باز با صدای بلند، رهبری را صدا میکرد و چیزهایی میگفت. بچههای تشریفات خودشان را رساندند و قضیه را جویا شدند. کمی آرام شد اما دستبردار نبود و از بین جمعیت گردن میکشید برای جایگاه...چند دقیقه بعد نشست، چند نفری هم دورش را گرفتند. یک نفر هم با تعدادی نامه از میان داربستها خودش را رساند. یک نفر دیگر هم با کاغذ و خودکار...اینجا هم بساط نامه و درخواست به راه است، چند جای دیگر هم بین جمعیت افرادی بودند که نامهها را جمع میکردند؛ راستی کی قرار است درخواستهای مردمی از رهبری حین یک مراسم و یا دیدار به پایان برسد؟!*مجلس تمام شده است و بعد از خروج رهبر و مسئولان، مداحی روی سن ظاهر شده و با شور تمام دارد مرثیهسرایی میکند. جایگاه ویژه مسئولان که خالی میشود، پسربچهای خودش را به صندلی خالی میرساند و با ژست خاصی روی آن مینشیند و برای پدرش قیافه میگیرد؛ حال هوای خاصی دارد این صندلی مسئولیت که این بچه هم فهمیده!* بیرون مرقد هم عجله کار دست برخی داده بود و هنوز مراسم تمام نشده، چند عدد خودرو به خوبی از خجالت هم درآمده بودند و راه بندان و ترافیک و گرما و ...البته اینها هیچ ارتباطی با غرق شدن 14 نفر در دریای خزر طی دیروز و پریروز نداردها!* قرار بود از چیزهایی بنویسم که یا دیده نشده و یا کمتر دیده شده، قرار نبود و نیست که «آفتاب و مهتاب» بازی کنم با کلماتی که «هیچ کمکی به پیشرفت کار نمیکند» و هم به ضرر نویسنده است و هم به ضرر...این سطرها شمهای از کهکشان ارادت ملت ایران به حضرت روحالله رضوانالله تعالی علیه در سالگرد رحلت ایشان است. این گزارش به شکل کامل در تابناک منتشر شده است. 60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]