تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835186015
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - محمدرضا بهرامی معتقد است القاعده بعد از مرگ بن لادن تضعیف شده و البته آمریکایی ها بعد از مرگ بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران مورد توجه قرار خواهند داد. عملیات کشتن بن لادن درپاکستان که بدون هماهنگی آمریکایی ها با ارتش این کشور و آی اس آی انجام شد از یکسو تنش میان اسلام اباد و واشنگتن را منجر شده و از سوی دیگر می تواند نتایج قابل توجهی برای منطقه داشته باشد. بررسی تبعات کشته شدن اسامه بن لادن برای ارتش پاکستان، بررسی تنش پیش آمده میان اسلام اباد و واشنگتن و نیز نتایج مرگ اسامه برای منطقه و جهان موضوع بحث کافه خبر بود که سفیر سابق کشورمان در افغانستان محمدرضا بهرامی در آن حضور داشت. بهرامی معتقد است که آمریکا و پاکستان به شدت به یکدیگر در زمینه های مختلف نیازمند هستد و قطع رابطه میان این دو کشور متصور نیست. القاعده بعد از مرگ بن لادن تضعیف شده و البته آمریکایی ها بعد از مرگ بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران مورد توجه قرار خواهند داد. محمدرضا نوروزپور: پاکستان بعد از اسامه بن لادن را چگونه ارزیابی می کنید؟پیش از بررسی اوضاع پاکستان پس از کشته شدن بن لادن باید مسائل دیگری را درباره این کشو مد نظر قرار دهیم. پاکستان را با چند مشخصه باید شناخت. این کشوربه لحاظ جمعیت دومین کشور مسلمان دنیاست. گرایشات مردمی اسلامی در آن بسیار بالاست هر چند همواره حکومت غیر نظامی و در واقع مجالس منتخب در اختیار احزاب اسلامی نمی باشد ، یعنی باور عمومی نسبت به توان اعمال حاکمیت توسط احزاب اسلامی ضعیف است .پاکستان تنها کشور اسلامی برخوردار از سلاح هسته ای است و در عین حال کشوری است که به شدت برای اداره امور خود به کمک های خارجی و خصوصا کمک های مالی کشورهای غربی از جمله آمریکا و اتحادیه اروپا وابسته است. این کشور در طول سالهای گذشته همواره با بحران هایی مواجه بوده است، گرانی، تورم، بیکاری، فقر، سیل و بحران انرژی و طی دو دهه اخیر نیز موضوع افراط گرایی به عنوان یک شاخصه مهم از جمله این بحرانها بوده است . از سوی دیگر در پاکستان ارتش در امور امنیتی و سیاسی نقش محوری داشته و عملا ستون خیمه حاکمیت است و تجربه نشان داده است که ارتش برغم اینکه در اواخر دوران مشرف با کاهش محبوبیت مواجه بوده اما به خاطر احساس دشمنی دائمی که بین هند و پاکستان وجود دارد و به دلیل اینکه در همین افکار عمومی حفظ این کشور به توان و اراده ارتش وابسته بوده توانسته موقعیت خود را در بین افکار عمومی بازسازی نماید . موضوع دومی که باید درباره پاکستان مورد توجه قرار دهیم نقش ارتش این کشور و البته سیستم امنیتی آن یعنی آی اس آی بویژه در سیاست منطقه ای این کشور است . در طول سالهای گذشته سه پروژه اصلی و حیاتی برای پاکستان یعنی موضوع هسته ای ، افغانستان و هند یا کشمیر همگی در اختیار ارتش این کشور بوده و تصمیم گیرنده نهایی آنها بوده اند. این مسائل از اوایل دهه هشتاد قرن گذشته و با سیاست اسلامی سازی ارتش که توسط ژنرال ضیاالحق آغاز شد تشدید گردید . اتفاقی که از دهه 80 آغاز و در دهه 90 به یک باور تبدیل شد این بود که ارتش و سیستم امنیتی آن آی اس آی به این نتیجه رسید که می تواند از گروه های شبه نظامی اسلامگرا برای پیشبرد اهداف خود در سیاست منطقه ای استفاده کند. نوع رویکرد نسبت به گروههای شبه نظامی کشمیری و تمرکز سیاست آی اس آی بر حمایت از آنان در واقع نتیجه حاصله از تجربه موفق افغانستان بود . قرار دادن تندروی و افراگرائی و بهره گیری از احساسات اسلامی در مسیر اهداف منطقه ای در هند و افغانستان بصورت جدی در دستور کار سیستم امنیتی پاکستان و یا حداقل بخشی از این سیستم قرار گرفت . نوع نگاه القاعده و اسامه بن لادن نسبت به تحولات نقاط بحرانی جهان اسلام و همچنین غرب و مشخصا آمریکا در مسیر سیاستهای بخش مربوطه در پاکستان قرار داشت . توان القاعده نیز در جهت تحریک احساسات اسلامی مورد استفاده قرار گرفت و چون جهت گیری عملی این تحریکات محیط بیرونی پاکستان بود طبیعتا نمی توانست عامل نگرانی برای این کشور محسوب گردد . طالبان دقیقا از چه زمانی در افغانستان ظهور کرد؟ نقطه شروعی که از طالبان در تاریخ داریم و به عنوان اولین اقدام آنها ثبت شده عبور آنها از مرز چمن به داخل افغانستان در سال 1373 بوده است . ببینید اگر فقط کمی از این تاریخ به عقب برگردیم در همان زمان که دولت غیر نظامی بینظیر بوتو فقید در پاکستان بر سر کار بود آقای ژنرال نصیرالله بابر که وزیر کشور دولت بود تلاش نمود جمعی از سفرای کشورهای خارجی در پاکستان را از طریق کویته و قندهار به هرات و ترکمنستان برده و حمایت مالی آنان را برای سرمایه گذاری بر روی ایجاد خط ترانزیت شمال به جنوب یعنی از کشورهای آسیای میانه به پاکستان از طریق افغانستان جلب نماید و حتی بخشی از هزینه ایجاد این مسیر را نیز تقبل نمود . در ادامه هنگامی که کاروان کمکهای اهدائی برای کشورهای آسیای میانه در داخل افغانستان غارت شد ، اهمیت استقرار ثبات در افغانستان محسوس تر گردید و به فاصله کمی حرکت طالبان آغاز گردید . طالبان ابتدا قندهار را به تصرف خود درآورده و در ادامه استانهای هلمند ، زابل،غزنی و تا میدان وردک پیش رفتند. در آنجا در مقابل نیروهای دولتی متوقف شده و نتوانستند کابل را تصرف نمایند و لذا مجبور شدند تغییر مسیر داده و در سیاست جدید دو جهت را پیش گرفتند. عده ای به سمت فراه و هرات رفته و با توجه به اختلاف ماهوی که میان هرات و کابل وجود داشت آنجا را تصرف کرده و از طریق بادغیس به سمت استانهای شمال افغانستان حرکت نمودند . جهت دیگربه سمت مناطق جنوبی شامل استانهای پکتیا، پکتیا و خوست رفتند که اگر مطالعه کنید یکی از بزرگترین انبارهای سلاح و مهمات حزب اسلامی حکمتیار در اشپینه شگر بود که تصرف آن موضوع مهمی در آن هنگام بشمار می رفت . پس از آن به سمت شرق افغانستان حرکت و استانهای ننگرهار و لغمان ، نورستان و کنر را به تصرف خود درآوردند . در آن هنگام من سرکنسول کشورمان در ننگرهار بودم . آنها از این مسیر خود را به کابل رساندند و در واقع کابل را از مسیر جلال اباد تصرف کردند. تجزیه و تحلیل چگونگی حرکت و فعالیت طالبان ، ماهیت رفتار آنها با مردم در مناطقی که متصرف می شدند و چگونگی برخورداری آنها از کمکهای غیر بومی می تواند خودش یک موضوع مفصلی برای بحث قرار گیرد. به موضوع پاکستان بعد از بن لادن بازگردیم و اینکه کشته شدن بن لادن برای ارتش چه تبعاتی را به همراه داشت. منطور من از بیان این مقدمه این بود که دریابیم استفاده از گروه های تندرو به عنوان یک ابزار برای بخشی از ارتش پاکستان و آی اس آی نتیجه داده بود و قبلا در سیستم امنیتی پاکستان به اثبات رسیده بود. در واقع ارتش پاکستان همواره سعی می کرد این موضوع یعنی استفاده از گروه های تندرو و شبه نظامی در پیشبرد اهداف سیاست خارجه در منطقه استمرار پیدا کند. تا اینکه حوادث یازده سپتامبر پیش آمد و تحولات بعد از آن شرایط ویژه ای را برای پاکستانی ها به همراه آورد. از آن تاریخ به بعد بخشهای امنیتی پاکستان دست به یک بازی دوگانه زدند. یعنی از یکسو داعیه دار همراهی با غرب در بحث مبارزه با تروریسم شدند اما از سوی دیگر بازهم حمایت از گروه های شبه نظامی را این بار با یک ویترین جداگانه و نه با همان سبک و سیاق گذشته ادامه دادند. آنچه ارتش پاکستان اکنون با کشته شدن اسامه بن لادن با آن مواجه شده است را باید با همین مشخصه ها ارزیابی کرد یعنی فارغ از دانستن این نکات و بدون در نظر داشتن این تاریخچه نمی توان به ارزیابی درستی از وضعیت رسید. لذا با تکیه به همین ویژه گی ها تحلیل شخصی من این است که بخشی از جریان امنیتی در پاکستان از محل اختفای بن لادن کاملا مطلع بودند و آن را از دولت پاکستان و مخفی نگه داشته بودند. به نظر من دولت پاکستان را باید در این موضوع کنار گذاشت. از سوی دیگر عملیاتی که امریکایی ها انجام دادند از نظر من لزوما با هماهنگی پاکستانی ها نبوده است . شاید بتوان گفت از برخی منابع خود در پاکستان کمک گرفته اند و یا حتی ممکن است درلحظات آخر آنها را از ماجرا مطلع کرده باشند ولی به نظر من این عملیات بدون هماهنگی و اطلاع آی اس آی بوده است. بارزترین نکته ای که در عملیات کشتن بن لادن می توان ملاحظه کرد آشکار شدن عدم اعتماد میان امریکایی ها و پاکستانی ها برغم همکاری های ظاهری زیادی است که وجود دارد . در واقع به نظر می رسد که ارتش در پاکستان به دلیل این عملیات تا حدودی تحقیر شده است. شاید یکی از دلایلی که احمد شجاع پاشا رئیس آی اس آی پس از این عملیات پیشنهاد استعفا کرد و پذیرفته نشد به همین دلیل بود. از سوی دیگر موضوع رفتار یا بازی دوگانه پاکستان به عنوان یک بحران جدی میان امریکا و پاکستان خودش را نمایان نمود. البته با این همه پاکستانی ها هنرمندانه توانستند این موضوع را با برجسته کردن نقض حاکمیت ملی شان توسط امریکاتحت الشعاع قرار دهند. یعنی آنها موفق شدند بحران حقارت و بی اعتمادی میان دو کشور را تا حدود زیادی در سطح افکار عمومی خود مدیریت کنند . شما به نکته مهمی اشاره کردید و آن آشکار شدن بحران روابط بین اسلام اباد و پاکستان است. ایا آمریکایی ها اینقدر عصبانی هستندکه پاکستان را از جرگه متحدان خود دور کنند و یا پاکستانی ها آنقدر به شرافت و حاکمیت ملی شان اهانت شده است که دست به چنین کاری بزنند؟در روابط آمریکا و پاکستان باید واقعیت هایی را لحاظ کرد که در ادامه یا قطع این روابط تاثیر گذارند. پاکستان به کمک های آمریکا نیاز دارد. هم به کمک های مالی و هم به کمک های نظامی آمریکا نیازمند است. شرکای دیگر پاکستان و از جمله چین در شرایطی نیستند که بتوانند جای امریکا را بگیرند. از این رو در هیچ شرایطی پاکستان به سمت قطع روابط با امریکا پیش نمی رود. پاکستان برغم همه مواضعی که اتخاد می کند هیچ وقت به مرحله قطع روابط با امریکا نخواهد رسید. از جهتی می توان گفت که این مواضع تند از سوی پاکستان هم مصرف داخلی داشته و هم با هدف حساس تر نمودن شرایط برای اخذ امتیاز بیشتر ارزیابی می شود .از سوی دیگر امریکا هم با وضعی مشابه روبروست. برای امریکا هم از دست دادن پاکستان نمی تواند اتفاق ممکنی به دلایل عدیده تلقی گردد . بازی دوگانه بخشهائی در پاکستان در ارتباط با تروریسم و موضوع افغانستان پدیده جدیدی برای سیستم آمریکا نمی باشد اما برداشت من این است که می خواهند این بحران پدید امده را مهار کنند و از آن در جهت تعریف منافع مشترک جدیدی استفاده نمایند . ارزیابی ابتدایی من این است که بخش امنیتی پاکستان در حال خرید زمان است و امریکایی هم سعی می کنند با اعمال فشار به پاکستانی ها انها را بیشتر در مسیر خواسته های خود در حوزه افغانستان قرار دهند. هر دو طرف سعی می کنند بحران ایجاد شده در روابطشان را در مسیر اهداف خود بر طرف نمایند. غربی ها مانور زیادی روی مرگ بن لادن دادند، کشته شدن اسامه بن لادن بیشتر برای غرب مفید بود یا جهان اسلام؟ به لحاظ تبلیغاتی غربی ها و مشخصا دولت آمریکا سعی کردند سوار بر این ماجرا شوندو در حوزه خودشان بهره برداری کنند و البته این کار را نیز کردند. در آمریکا اوباما بهره زیادی از این ماجرا برد یعنی دولت دموکرات امریکا توانست خود را در افکار عمومی این کشور احیا نماید . از سوی دیگر تعریفی که اسامه و القاعده از اسلام ارائه کرده بوند تعریفی درست و واقعی از اسلام نبود. آنها حتی در میان مردم و جریان های اسلامی منطقه هم نتوانسته بودند بصورت عمقی نفوذ نمایند . به همین خاطر است که شما رد پا و تفکر القاعده را بصورت جدی در تحولات خاورمیانه نمی توانید پیدا کنید. در حالیکه در تحولات خاورمیانه گروه ها و جریانات اسلامی منشاء اثر بوده اند ، البته برخی مطالبات دیگر اجتماعی و اقتصادی مردم را نیز نمی توان نادیده گرفت . آنچه به نظرم مسلم است اینکه به لحاظ تبلیغاتی غرب توانست بهره تبلیغاتی خود را ببرد ، اما از سوی دیگر این فرصت مهیا شده است که تعریف اسلام القاعده به کناری گذاشته شده و تعریف واقعی تری از اسلام ارائه شود که بتواند با تعامل با ادیان دیگر الهی در یک مسیر مناسب قرار گیرد . از این زاویه نبود اسامه و تفکر القاعده می تواند برای جهان اسلام و اسلامگرایان معتدل و عقل گرا مثبت تلقی شود. می توان کشته شدن اسامه را به عنوان پایان پارادایم گذشته نظام سیاسی آمریکا در منطقه یعنی مبارزه علیه تروریسم و یک پارادایم جدید از سوی آمریکا تعبیر کرد؟ ممکن است این اتفاق بیفتند. قاعدتا انچه برای آمریکایی ها مهم و قابل ملاحظه است اینکه منافع خود را با توجه به شرایط جدید بگونه ای تعریف نمایند که امکان ادامه نفوذ را داشته باشند . اما باید به این نکته توجه داشت که بواقع آمریکا فعال مایشاء در تحولات جاری در این منطقه نمی تواند تلقی شود . ببینید همانطور که درجریان تحولات خاورمیانه آمریکایی ها در ابتدا گیج بودند و سرعت حوادث خارج از تصور اولیه انها چه در تونس و چه در سایر کشورهای دیگر بود دستپاچگی و نوعی شتابزدگی در سیاست ها و مواضع اعلامی آنها قابل مشاهده بود . اینگونه نیست که تمام تحولات را بتوانند در مسیر مورد نظر خودشان هدایت کنند. آینده نظام سیاسی منطقه هم به اراده مردم کشورها و نیز به تلاشی مربوط می شود که مجموعه کشورهای مستقل دیگر منطقه داشته باشند. نگاه مردم به تحولات و چگونگی رفتار گروه هایی که می توانند تاثیر گذار باشند بر افکار عمومی منطقه فرصت جدیدی فراهم کرده که در پرتو این فرصت می توان تعریف مستقلی از نحوه تعامل کشورهای خاورمیانه با غرب و مشخصا امریکا ارائه کرد. البته اگر این فرصت از دست برود و امریکایی ها بتوانند این تحولات را در مسیر مورد نظر خودشان مدیرت کنند روند تحولات تغییر می کند اما به هر صورت شرایط دیگر به گذشته بصورت کامل باز نخواهد گشت . اوباما با شعار اسمارت پاور ( قدرت هوشمند) روی کار آمد و ادعا کرد که شعار دو رئیس جمهور پیش از خود یعنی بوش و کلینتون که شعار هارد پاور ( قدرت سخت) و سافت پاور ( قدرت نرم ) را مطرح کردند به خوبی نتوانسته است اهداف آمریکا را محقق کند و یا اگر کرده با هزینه های زیادی بوده و یا بسیار وقت گیر بوده است. اگر این فرض را بگیرم که اوباما با هزینه ای بسیار کمتر نسبت به بوش، اسامه بن لادن را از میان برداشته است یعنی موفق شده است تئوری خود را ثابت کند. بوش هشت سال جنگید و کلی هزینه انسانی و نظامی به جهانیان و حتی به آمریکا وارد کرد اما نتوانست کاری از پیش ببرد. اما اوباما با شعار قدرت هوشمند توانست اسامه را از بین ببرد؟ آیا نمی توان این استراتژی اوباما را به سایر تحولات خاورمیانه تعمیم داد؟ یعنی آمریکایی ها توانسته باشند این بار بدون حمله نظامی و با استفاده از توانایی های مردمی به اهدافشان در منطقه برسند؟من واقعا نمی توانم ارتباطی بین این قدرت هوشمندی که شما می گویید و کشته شدن اسامه بن لادن ایجاد کنم. تصور شخصی من این است که واقعا بحران افغانستان برای امریکایی ها یک چالش بزرگ بوده و هنوزهم هست و کشته شدن اسامه بن لادن یک فرصت گرانبها در اختیار آمریکایی ها قرار داده که بتوانند از این مرحله عبور کنند و آنها این فرصت را از دست نداده اند. اینکه دقیقا بخواهیم بگوییم کشته شدن اسامه در قالب یک طراحی دقیق از مدتها قبل از سوی آمریکایی ها انجام و اجرای آنرا برای این زمان مشخص تنظیم نموده بودند واقعا تردید دارم . در جریان همان عملیات یکی از بالگردهای آمریکا از بین رفت این را هم باید بخشی از همان طراحی قدرت هوشمند تصور نمود و یا این موج جدید عملیات گروههای شبه نظامی که بعد از کشته شدن اسامه ایجاد شد در طراحی آمریکا قابل مدیریت و ممانعت نبود . یا بالارفتن تعداد تلفات امریکایی هادر ماه مارس را در افغانستان مورد توجه قرار دهید اگر آنها اینقدر مدیریت هوشمند دارند چرا نتوانستند تلفاتشان را کاهش دهند. اینکه برنامه ریزی و تولید فکر در آمریکا مبنا است موضوع درستی به نظر می رسد اما اینکه بخواهیم برای آنها قدرتی غیر عادی تصور کنیم در واقع به مفهوم این است که در جنگ روانی آنها از ابتدا شکست را پذیرفته ایم . در همین تحولات خاورمیانه نیز گذشت زمان به آنها کمک کرد تا بتوانند تا اندازه ای از سردرگمی اولیه خارج و تحولات را تا اندازه ای مدیریت کنند. اینکه چقدر می توانند در نهایت امر موفق شوند باید صبر کرد و دید. پس می توان گفت آمریکایی ها به طور مرتب خوش شانسی می آورند بدون آنکه برنامه ایی ریخته باشند و زحمتی کشیده باشند.نه، چرا باید این تصور را کرد که همه چیز دارد به نفع آمریکا پیش می رود؟ مگر تحولات منطقه خاورمیانه به نفع امریکا است؟ تحولات مصر مگر به نفع امریکا بوده است؟ آمریکا دولت دوست و هم پیمان خود را از دست داده است ، دولتی که کمپ دیوید امضا کرده بود، به اسرائیل گاز صادر می کرد، مرز رفح را بر روی فلسطینیها بسته بود، حماس را تحت فشار گذاشته بود، با ایران رابطه نداشت. یک دولت متحد آمریکا در منطقه سقوط کرده و هنوز معلوم نیست چقدر نفوذ و سهم در دولت آینده داشته باشند. حتی اگر آنها شریک هم شوند دیگر سهمشان مثل زمان مبارک نیست. باز شدن رفح در شرایطی که هنوز حماس در به رسمیت شناختن اسرائیل ملاحظه جدی دارد ضرر بزرگی به آمریکا و اسرائیل محسوب می شود. چرا تصور کنیم که این ها به نفع امریکایی ها می تواند ارزیابی شود. چالش عمده ای که عربستان در منطقه با آن مواجه است کجا به نفع آمریکاست؟ تحولات یمن قاعدتا می تواند به صورت جدی عربستان را متاثر بکند یا آنچه که در بحرین دارد اتفاق می افتد به صورت مزمن می تواند منافع آمریکا در منطقه را به چالش بکشد. شاید توقعات عربستان این بود که در مدت کوتاه سوار موج شوند و همه چیز را تمام کنند اما تا کنون اینگونه نشده است . من این را نمی توانم به نفع امریکا تلقی بکنم من براین باورم که این پازل در منطقه بصورت جدیدی دارد چیده می شود و ما نمی توانیم بگوییم لزوما به نفع امریکاتمام خواهد شد . این احتمال جدی است که شرایط منطقه به سمتی حرکت کند که آمریکا یک دشمن تلقی نشود اما میزان نفوذ آمریکا حداقل در کوتاه مدت همانند گذشته نخواهد بود . همین اتفاق درباره پاکستان هم روی داده است . هر چند نیاز دوطرفه نمی گذارد اتفاق ویژه ای در روابط دو جانبه بیفتد اما نمی توان انکار کرد که روابط واقعا متاثر شده است. برخی از کارشناسان که باورشان براین است ، معتقدند که امریکا مدت هاست به این نتیجه رسیده است که دیگر نمی تواند جوابگوی هزینه دیکتاتورهای بدنام منطقه باشد و سرانجام به این نتیجه رسیده است که باید در این کشورها دموکراسی برقرار کند و نفع دراز مدت آمریکا در گرو این اتفاق است. سابق بر این امریکا می خواست با هارد پاور آقای بوش این کار را بکند اما نتوانست اما حالا اوباما با قدرت هوشمند در همین مسیر حرکت می کند. بله این چیزی است که نئوکان ها و تیم بوش دنبال آن بودند اما دلیل شکست خوردن آنها درست به همان اندازه می تواند عامل بازدارنده تیم اوباما برای ادامه آن روش باشد. آمریکایی ها یک تجربه داشتند و دریافتند هرجا به حکام مستبد منطقه فشار اوردند و فضا یک مقدار ازاد شد، نتیجه آن حضور گروه های اسلامی در ساختار قدرت بود. مانند حماس و یا اخوان المسلمین در مصر. یکی از دلایلی که بوش پسر سیاست خاورماینه بزرگ و ایجاد اصلاحات در خاورمیانه را متوقف کرد این بود که متوجه شد هر تغییر در نظام سیاسی منطقه به نفع جریان های اسلامگرا خواهد شد و لزوما به نفع آنها نخواهد بود . همین اتفاق الان هم ممکن است بیفتد. اینکه امریکایی ها احساس می کنند عمر دیکتاتورهای منطقه قابل استمرار نیست و باید تغییراتی ایجاد شود موضوع درستی است اما اینکه فکر کنیم هرآنچه که در حال اتفاق افتادن است در چارچوب اهداف پیشبینی شده آمریکاست، با این موافق نیستم . با این همه آنها در سوار شدن بر موج تحولات، خرید زمان و مدیریت امور تا حدودی موفق عمل کرده اند مثلا آنها توانسته اند در تونس با نفوذی که در ارتش داشته اند مانع از بحرانی بزرگتر از آنچه اکنون با آن روبرو هستند شوند و یا همینطور توانستند از بروز یک فاجعه برای خود در مصر جلوگیری کنند. ولی اگر بپذیریم که در یک دوره ای ولو دوره نئوکان ها این استراتژی دنبال می شده است که مثلا مبارک باید از مصر برود، خوب الان رفته. پس این در ذات خود برای آمریکایی ها تصادفی هم که باشد تصادف مطلوبی است. با این تفاوت که آیا ماهیت تحولی که منجر به رفتن مبارک شد ناشی از طراحی آنان بوده و یا عوامل ذاتی دیگری در این موضوع موثر بوده است . باز کردن مرز با نوار غزه و همچنین نوع تعامل جدیدی که بین ایران و مصر در حال پدید آمدن است قطعا در چارچوب منافع امریکا نیست. البته این موضوعات و خصوصا رابطه ما با مصر نیاز به مراقبت داشته و به مرحله پایدار هنوز نرسیده است . قطعا این نمونه ها در دوران مبارک نمی توانست وجود داشته باشد. آیا می توان تحولات ناشی از شرایط جدید را که البته هنوز هم به مرحله با ثباتی نرسیده در راستای منافع آمریکا تلقی نمود؟ به نظرم برای نتیجه گیری کمی زود است . شما چقدر کشته شدن اسامه بن لادن را حقیقی می دانید؟ آیا معتقد نیستید که سناریویی در کار بود تا پس از آن آمریکا در منطقه روش و منش تازه ای را پیش بگیرد؟چرا می خواهیم در گذشته متوقف شویم؟ چه امریکایی ها اسامه را از قبل کشته باشند، چه آمریکایی ها در همین عملیاتی که می گویند او را کشته باشند و چه اصلا اسامه سال ها قبل خودش مرده باشد و الان آن را با این برنامه ریزی اعلام کرده باشند هرکدام را بخواهید در نظر بگیرید دریک واقعیت نمی توان تردید کرد و اینکه دیگر اسامه بن لادن زنده نیست. شما در شرایطی هستید که موضوع کشته شدن بن لادن به عنوان یک واقعیت برای همه طرف ها قطعی شده است جریان القاعده در صدد یافتن یک رهبر جدید و دائمی غیر از رهبر موقت کنونی است. طرفداران اسامه در داخل گروه های تندوری پاکستان به این جمع بندی رسیده اند که دیگر اسامه وجود ندارد. در واقع به دوران پست اسامه رسیده ایم و نباید در گذشته توقف کنیم. حالا امریکا با هر هدفی این کار را کرده حقیقت این است که دیگر اسامه وجود ندارد. اما این نکته درستی است که کشته شدن اسامه موجب ایجاد شرایط جدیدی در این منطقه خواهد شد . پس اجازه دهید نتایج حاصل از کشته شدن اسامه بن لادن را در منطقه بررسی کنیم. حالا که مرگ بن لادن قطعی شده نتایج آن در منطقه چیست؟ 1- باورم این است که به دلیل ماهیت کاریزماتیک اسامه در جریان القاعده انتخاب جانشینی که خلا او را پر کند بسیار دشوار است . هرچند القاعه سلول های مستقلی داشتند و نیازی به مدیریت متمرکز در آن وجود نداشته است ، اما اسامه رهبر همه این شاخه ها محسوب می شد. فکر نمی کنم کسی بتواند خلا معنوی اسامه را پر کند. بنابراین از این منظر باورم این است که عصر اینکه القاعده به عنوان یک تهدید بزرگ مطرح باشد به سمت کمرنگ تر شدن دارد پیش میرود نتایج ان را درروند حرکت تشکیلاتی القاعده خواهیم دید و حرکت القاعده در یک شیب قرار خواهد گرفت . 2- نبود القاعده فرصت مناسبی را برای اوباما فراهم نموده تا موضوع خروج تدریجی نیروهای خود از افغانستان را که قول آنرا از جولای سال جاری میلادی داده بود عملی سازد . البته این خروج ارتباطی با بحثهای مربوط به ادامه حضور بخشی از نیروهای آمریکا بعد از سال 2014 و در قالب پایگاههای نظامی و یا هر ویترین دیگری که برای آن ایجاد نمایند ندارد . 3- کشته شدن اسامه بن لادن و چینش جدید اوباما در نیروهای خود در صف و ستاد و در ارتباط با افغانستان مبین این نکته است که وی می خواهد پرونده افغانستان را از اختیار پنتاگون خارج و در اختیار یکی دیگر از دستگاههای دولت آمریکا قرار دهد . به بیان دیگر به تسلط 10 ساله نظامیان بر این حوزه می خواهد خاتمه دهد . 4- درحوزه جغرافیایی پاکستان ، عدم حضور بن لادن عاملی خواهد شد که امکان نزدیک تر شدن دیدگاه های پاکستان و افغانستان را بیش از گذشته مهیا می کند . اگر بپذیریم که القاعده بدون اسامه در شیب قرار میگیرد د رخلا حضور اسامه ارتباط طالبان و القاعده ضعیف خواهد شود.عدم حضور بن لادن عاملی خواهد شد که دیدگاه های پاکستان و آمریکا در حوزه افغانستان احتمالا بیش از گذشته نزدیک می شود. بیانیه طالبان پس از کشته شدن اسامه بن لادن بخوبی مرزبندی که این گروه می خواستند میان آنها با القاعده مورد توجه قرار گیرد را پررنگ نموده بود . در این بیانیه نه از قصد طالبان برای انتقام گیری قتل اسامه خبری بود ، نه همکاریها و ارتباطات القاعده با طالبان در دوران تسلط آنها بر بخشی از افغانستان مورد اشاره قرار گرفته بود و نه مبارزه فعلی آنها در چارچوب جهاد جهانی القاعده علیه آمریکا تعریف شده بود و بر عکس سعی نموده بودند مبارزه فعلی خود را یک حرکت بومی و در چارچوب منافع ملی ابراز نمایند . یکی از نگرانی های غربی ها از طالبان ارتباط این گروه با القاعده بوده است. اگر القاعده را از طالبان جدا کنیم طالبان از یک گروه ترویستی به یک گروه بومی افراطی تبدیل می شود که در حوزه جغرافیایی مربوطه منافع خودش را دنبال کرد و دنبال جهاد جهانی علیه امریکا نیست. با این فرض پس می شود با آن به تعامل رسید. این با مساعدت پاکستانی ها قابل دست یافتنی است. این سه دوره مذاکره ای که میان امریکایی ها و طالبان در قطر و آلمان صورت گرفته نمی تواند خارج از نظارت سیستم امنیتی پاکستان بوده باشد. البته این پروسه زمان بر است اما به نظر می رسد اصطلاحا این قطار حرکت کرده و باید منتظر اولین نتایج آن در کنفرانس بن دو که در 5 دسامبر سال جاری میلادی و در آلمان برگزار خواهد شد باشیم . 5- البته ضعف ساختار مدیریتی در افغانستان و اینکه طرف قدرتمندی که بتواند با گروههای شورشی بصورت جدی مذاکره نماید وجود ندارد عاملی خواهد شد تا ایده ارائه امتیاز به این گروهها و جذب آنها بیش از گذشته مورد توجه قرار داشته باشد . البته توجه داشته باشید در بهترین شرایط و اگر تمام این ارزیابیها درست باشد باز هم بحران افغانستان خاتمه نخواهد یافت بلکه احتمالا تخفیف یافته و برخی جناحهای تندرو به مبارزه خود ادامه می دهند . این مبارزه اگر چه تعیین کننده نخواهد بود اما می تواند مطلوب برخی طرفها و از جمله خود آمریکائیها باشد . بدون تردید با مرگ بن لادن بخشی از انرژی آمریکایی ها که معطوف به شناسایی یا مهار القاعده بود آزاد شده است آیا آزاد شدن این انرژی می تواند تاثیری بر منطقه بگذارد؟ البته این موضوع درستی است و احتمال بسیار زیاد است که این بخش از نیروی انسانی و اطلاعاتی و نظامی خود را که برای پیدا کردن و کشتن اسامه به کار گرفته بودند به نقطه دیگری منتقل کنند. نوع رویکرد آنها در بعد تبلیغاتی و متعاقب کشته شدن اسامه بن لادن نشان می دهد که علاقمندند از ابزار تروریسم استفاده بیشتری برای فشار به جمهوری اسلامی اسلامی ایران اعمال نمایند . این موضوع به فاصله چند روز پس از کشته شدن بن لادن در فضاهای رسانه ای و مجازی و حتی در برخی نهادهای قانونی آنان آغاز شد. در این اواخر نیز در مورد جانشین موقت بن لادن و ارتباط وی با کشورمان شایعاتی را در فضای رسانه ای مطرح کردند و مشخص است که سعی می کنند افکار عمومی را در مسیر مورد نظر خود هدایت کنند. در مجموع به نظر می رسد سه موضوع هسته ای ، تروریسم و حقوق بشر بعنوان سه ابزار فشار و افزایش تحریم ها در ابعاد مختلف بعنوان راهکار بیش از گذشته مورد توجه کشورهای غربی و مشخصا آمریکا در مواجهه با ایران قرار گرفته است. علاوه بر این نمی توان از علاقه آنها نسبت به جریانات داخلی البته منظورم جریانات معاند و برانداز داخلی است غافل شد . در این زمینه هم به نشانه های روشنی می توان دست یافت که بیانگر تغییر جهت گیری غرب در مواجهه با کشورمان تلقی می شود . در هر حال موج جدیدی را بنا دارند ایجاد نمایند که بیش از گذشته نیازمند توجه برای مهار و مقابله با آن هستیم . چگونه باید با این استراتژی مقابله کرد؟در این موضوع که غرب و مشخصا آمریکا از برخی مفاهیم و حتی ارزشهای اخلاقی نظیر حقوق بشر استفاده ابزاری و در جهت منافع خودش می کنند تردیدی نیست و نشانه های واضحی در این مورد وجود دارد و یا اینکه در برخی موضوعات دیگر مانند تروریسم و یا حتی هسته ای برخوردهای دوگانه و گزینشی انجام می دهد نیز می توان به موارد آشکاری اشاره کرد. نکته قابل توجه به نظرم این است که زمین بازی غرب در بهره گیری از این موضوعات تفاوت کرده و بویژه ظرف یک سال گذشته موضوعاتی نظیر رسانه و فضای سایبری نقش بیشتری در شکل دهی افکار عمومی پیدا کرده اند و بیش از گذشته تاثیر گذار شده اند . بعنوان نمونه آمریکائیها خیلی تلاش داشتند سوار موج ناشی از کشته شدن بن لادن در منطقه شوند اما با اقبال کمی در افکار عمومی منطقه مواجه شدند البته دلیل آن هم محبوبیت بن لادن نبود و موضوعات دیگری در این رابطه دخیل بودند. بنابراین توجه بیشتر به افکار عمومی و استفاده از موضوع دیپلماسی عمومی وابزارهایی که می توان ارتباط بیشتر و موثرتری با افکار عمومی برقرار نمود موضوع مهم و قابل توجه ای به نظرم می رسند . البته موضوع دیپلماسی عمومی نیاز به توجه بیشتری در کشور ما دارد . نکته دیگر به نظرم تقویت همگرائی داخلی و عبور از موضوعات غیر ضروری و غیر بنیادی و گفتمان داخلی است . این تجربه ای اثبات شده در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است. اجازه دهید خاطره ای در این رابطه که البته مربوط به کشورمان نمی شود را نیز ذکر کنم . یادم می آید در جریان یک سفر ، با یکی از وزرای خارجه پیشین افغانستان برای مدتی در طول پرواز گفتگو داشتم . ایشان معتقد بود برای امکان ادامه حکومت یا باید به مردم و جریانات داخلی اتکا نمود تا بتوان در مقابل خارجی ها ایستاد و یا باید به جریانات خارجی اتکا نمود تا بتوان مخالفین داخلی را سرکوب کرد . قصد قضاوت در مورد گفتار ایشان و یا عملکرد دولت متبوعه ایشان را ندارم و فقط خواستم بگویم این موضوعی مهم از نظر همه کشورها حتی با رویکردهای متفاوت است . نکته آخر نیز به گمان من استفاده بیشتر از مزیتهای و فرصتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در این مسیر می باشد . درباره نتیجه دوم برخی خوش بین نیستند و می گویند امکان ندارد ارتش پاکستان در جهت نظم و آرامش در افغانستان گامی بردارد.اگر در چارچوب منافع ملی آنها قرار داشته باشد ممکن است ارتش پاکستان این کار را بکند. من معتقد نیستم که ارتش می خواهد همیشه در افغانستان بی نظمی و بی ثباتی باشد . این ها همه در چارچوب منافع پاکستان قابل بازتعریف است. بحث بر سر تعریف منافع است. من این نکته را درست نمی دانم که بعضا گفته می شود طالبان بخشی از ارتش پاکستان است . من معتقدم طالبان ابزاری در دست بخشی از سیستم امنیتی ارتش پاکستان برای رسیدن به اهداف مورد نظر بوده است و اگر در چارچوب بخشی از منافع ملی پاکستان لازم شود که این ابزار کنار گذاشته شود این کار حتما انجام می شود. پاکستان هم بازیگر تیز هوشی است و محاسبه سود و زیان خود را در منطقه می کند و هرجا به نظرش بیاید که نفعی می برد این کار را می کند. این ادعا چقدر درست است که افغانی ها پاکستان را به رسمیت نمی شناسند یا پاکستانی ها به کشور مستقلی به نام پاکستان اعتقاد ندارند. من این برداشت را هم ندارم . در یک مقطع کوتاه و در ابتدای استقلال پاکستان این تردید وجود داشت .این دو کشور بعنوان دو مجموعه مستقل شناسائی شده و هر دو نیز قائل به حفظ روابط دیپلماتیک رسمی با یکدیگر می باشند . مشکلات ارضی موجود میان دو طرف نیز ریشه در گذشته داشته و بیش از اینکه ماهیتی واقعی در شرایط حاضر پیدا کند بیشتر بعنوان ابزارهای چانه زنی مورد استفاده قرار می گیرد . آیا باور دارید که در ارتش پاکستان گروه های جهادی زیادی حضور دارند و مانع از تحقق افغانستان با ثبات خواهند شد. این که بخش بزرگی از ارتش پاکستان را گروه های جهادی تشکیل داده باشند موضوع درستی نیست. آی اس ای چطور؟ در اینکه رگه های اسلامگرایی و افراطی گرایی در آی اس آی بسیار قوی است شکی نیست. اما اینکه این رگه ها سبب شود که منافع ملی را تغییر دهد و بر ساختار کلی ارتش و آی اس آی تاثیر بگذارد درست نیست. اگر بپذیریم که این افراد در آی اس آی و ارتش نفوذ دارند، آیا قادر نیستند با انجام عملیات خودسرانه مانع از تحقق اهداف مشترک آمریکا، پاکستان و افغانستان شوند؟این حرف درستی است اما حوزه عمل گروه های خودسر قاعدتا مقطعی و کوتاه مدت است چون قدرت انها وسیع نیست. من به یک جمع بندی نرسیده ام که پاکستانی ها می خواهند که افغانستان همیشه در بی ثباتی باشد. گمان من این است که اگر منافع پاکستان لحاظ شود قطعا پاکستانی ها به ثبات افغانستان رضایت می دهند . پس اینگونه می شود که آنها زمانی رضایت به افغانستان با ثبات می دهند که منافع آنها لحاظ شود. اما آیا می توانیم تعریف دقیقی از منافع پاکستان در افغانستان داشته باشیم؟پاکستانی ها حتما از منافع خودشان در افغانستان تعریفی دارند اما اینکه تا کنون آن را اعلام نکرده اند ریشه در دلایل دیگری دارد. به نظر می رسد پاکستانی ها می خواهند قدرت اول در افغانستان باشند ، بالاترین میزان نفوذ در این کشور را داشته باشند و کوچکترین دغدغه ای از بابت افغانستان و خصوصا رابطه هند و افغانستان نداشته باشند، می خواهند افغانستان دالان انتقال انرژی از شمال به جنوب باشد ، کریدور انتقال کالا بین پاکستان و اسیای میانه باشد، برای پاکستانی موضوع افغانستان از منظر ژئواستراتژی کلیدی است پاکستانی ها به دلیل عرض کمی که کشورشان دارد همواره نگاه عمق استراتژیک به افغانستان در نظامیان آنجا مطرح است ، از سوئی به نظر می رسد از نگاه نظامیان در پاکستان موضوع افغانستان و کشمیر در یک برهه زمانی باید به نتیجه قابل پذیرشی برسند . این اهداف اگر محقق شوند موجب تولد پاکستان جدیدی با مولفه های قابل توجهی در منطقه خواهد گردید . البته تحقق تمامی این اهداف از چشم انداز روشنی برخوردار نیست.اگر در پاکستان ارتش همه کاره است چرا آمریکایی ها همیشه با دولت مذاکره می کنند؟آمریکا به خوبی از توانمند بودن ارتش در پاکستان آگاه است اما سیاست امریکا از اواخر دوران مشرف بر این قرار گرفت که ساختارغیرنظامی را در پاکستان تقویت و نظامیان رادر چارچوب امور خودشان قرار داده و این را به یک موضوع دائمی تبدیل کند. مهمترین ابزار آمریکا در این مسیر کمکهای نظامی و مالی آنها به دولت پاکستان بوده است .امریکایی ها نمی خواهند پاکستان به دوران نظامی گری و حاکمیت نظامیان بازگردد و ارتش پاکستان نیز این موضوع را درک کرده ، یعنی پذیرفته اند که در پشت صحنه قدرت خود را حفظ کنند و دیگر مانند زمان مشرف در دولت حضور علنی نداشته باشند. بنابراین دولت غیر نظامی در پاکستان سقوط نخواهد نمود ، حتی زمانیکه زرداری در شرایط سختی بود، سقوط نکرد و بعد از این هم سقوط نخواهد کرد. 4949
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 564]
صفحات پیشنهادی
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - محمدرضا بهرامی معتقد است القاعده بعد از مرگ بن لادن تضعیف ...
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - محمدرضا بهرامی معتقد است القاعده بعد از مرگ بن لادن تضعیف ...
آمریکا: جانشین بن لادن را ایران آزاد کرد
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران مورد توجه .
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران مورد توجه .
مرگ اسامه بن لادن انرژی زیادی از آمریکایی ها آزاد کرد
مرگ اسامه بن لادن انرژی زیادی از آمریکایی ها آزاد کرد-بین الملل > آسیای میانه و قفقاز ... ها بعد از مرگ بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از ... بررسی تبعات کشته شدن اسامه بن لادن برای ارتش پاکستان، بررسی تنش ...
مرگ اسامه بن لادن انرژی زیادی از آمریکایی ها آزاد کرد-بین الملل > آسیای میانه و قفقاز ... ها بعد از مرگ بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از ... بررسی تبعات کشته شدن اسامه بن لادن برای ارتش پاکستان، بررسی تنش ...
موج جدید حمله به زرداری برای کشته شدن آمریکاییها
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد ... القاعده بعد از مرگ بن لادن تضعیف شده و البته آمریکایی ها بعد از مرگ بن لادن به طور قطع .
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد ... القاعده بعد از مرگ بن لادن تضعیف شده و البته آمریکایی ها بعد از مرگ بن لادن به طور قطع .
حبس یک پلیس به دلیل استفاده از توالت موگابه
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران مورد توجه .
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران مورد توجه .
کلینتون آشکارا اعلام کرد: چین باید به توقف برنامه هستهای ...
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد ... مرگ بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران .
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد ... مرگ بن لادن به طور قطع انرژی آزاد شده خود را برای دخالت درامور سایر کشورها از جمله ایران .
چالشهای نهادی در بخش انرژی
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را ... کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... همچنین غرب و مشخصا آمریکا ...
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را ... کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... همچنین غرب و مشخصا آمریکا ...
تردید واشنگتن از آزادی یک آمریکایی
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... میان اسلام اباد و ...
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... میان اسلام اباد و ...
دموکراسی از نوع آمریکائی (عکس)
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را ... کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... نوع رویکرد نسبت به گروههای ...
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را ... کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد. ... نوع رویکرد نسبت به گروههای ...
دولت پاكستان در خواست بررسي مرگ بوتو را رد كرد
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد بررسی تبعات کشته شدن اسامه بن لادن برای ارتش پاکستان، بررسی تنش پیش آمده میان اسلام ...
کشته شدن بن لادن انرژی آمریکا برای دخالت در سایر کشورها را آزاد کرد بررسی تبعات کشته شدن اسامه بن لادن برای ارتش پاکستان، بررسی تنش پیش آمده میان اسلام ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها