واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: بازي روسيه با كارت ايران
جام جم آنلاين: روابط خارجي كشورها متاثر از سياست خارجي آنهاست و سياست خارجي آنها متاثر از متغيرهاي مختلف داخلي و خارجي است.
جيمز روزنا خطمشي سياست خارجي كشورها را متاثر از پنج عامل ميداند:
1 ـ شخصيت تصميمگيران سياسي (نظام شناختي- Cognitive - و باورهاي تصميمگيران سياست خارجي)
2ـ نقش و ميزان اختيارات تصميمگيران سياسي (ميزان نهادينه بودن تصميمگيري سياست خارجي)
3 ـ عوامل ديوانسالاري و حكومتي
4 ـ نقش جامعه (فرهنگ عمومي و سياسي)
5 ـ نقش نظام بينالملل
روابط خارجي راهبردي مبتني بر منافع ملي، وابسته به دخالت نسبي و متعادل عوامل پنجگانه است. اگر يكي از متغيرهاي پنجگانه بسيار بيش از وزن خود در تصميمگيري سياست خارجي موثر باشد يا اين كه يكي از متغيرهاي فوق مغفول بماند، منافع ملي در بلندمدت آسيب خواهد ديد.
گرچه برقراري تعادل ميان تاثيرگذاري عوامل فوق نيز به سختي محقق ميشود و نيازمند مقدورات دروني و فرهنگي سياسي بالغ است.
بررسي تاريخ روابط ايران و روسيه نموداري پر افت و خيز پيشروي ما خواهد گشود كه در آن نقش نظام شناختي تصميمگيران و نظام بينالملل همواره بيش از ساير متغيرها بوده است. در دوران تزار و دوران حاكميت كمونيستي در شوروي سابق، روابط ايران و روسيه بيش از آن كه ناشي از نيازهاي دروني دو كشور و الزامات ژئوپليتيك منطقهاي باشد، عمدتا متاثر از شخصيت تصميمگيران، نوع نگاه آنها به جهان پيراموني و نقش ساختار نظام بينالمللي بوده است.
پس از وقوع انقلاب اسلامي نيز تا به امروز نقش ساختار نظام بينالملل مهمترين عامل در تعريف روابط دو كشور بوده است.
اين نوشتار نگاهي آسيبشناسانه به كيفيت روابط ايران و روسيه بويژه پس از فروپاشي نظام شوروي دارد و به اعتقاد نگارنده اين سطور، مبناي روابط ايران و روسيه پس از فروپاشي شوروي همچنان براساس الزامات نظام بينالمللي باقيمانده است به طوري كه الزامات ژئوپليتيك در روابط فيمابين، همواره تابعي از الزامات ساختار نظام بينالملل بوده است.
اين شرايط آسيبي جدي به منافع منطقهاي جمهوري اسلامي ايران وارد كرده، اما براي روسها بسيار پرمنفعت بوده است.
جايگاه ايران در سياست خارجي روسيه
روسيه پس از فروپاشي شوروي از پوست ايدئولوژيك و تعهدات كمونيستي به اقمار خود خارج شد، اما هيچگاه در روابط بينالمللي خود سياست انزواگرايانه پيشه نكرد.
روسها پس از فروپاشي شوروي با ديدگاهي عملگرايانه به روابط بينالمللي خود نگريستند تا در نقش يك قدرت جهاني بيشترين بهرهبرداري را براي كشورشان صورت دهند.
سياست خارجي روسيه مبتني بر سه اولويت تعريف شده است:
اولويت اول روسها در روابط خارجي، نظام بينالملل و نقش جهاني روسيه بوده است. روسيه به عنوان يكي از 5 عضو دائمي شوراي امنيت، اولويت نخست سياست خارجي خود را در چگونگي روابط با غرب بويژه آمريكا تعريف كرده است. روسها خود را در قواره يك قدرت برتر جهاني ميدانند.
جايگاه ايران در سياستهاي جهاني روسيه به طور مشخص تعريف شده است، حال آن كه جايگاه روسيه در سياست خارجي ايران به طور مشخص تعريف شده نيست و اين جايگاه كمتر تابع الزامات همسايگي و منطقهاي است
نگاه تقابلگرايانه آنها در دوره شوروي تبديل به نگاه انتقادي به غرب شده است.
هيچ حزب و گروهي در روسيه تقابل و تعارض با غرب را تجويز نميكند حتي حزب كمونيست شوروي كه در انتخابات اخير اين كشور به عنوان مهمترين رقيب حزب روسيه واحد، 20 درصد كرسيها را به خود اختصاص داد و به دنبال احياي نقش شوروي سابق براي روسهاست، تقابل با غرب را توصيه نميكند و انتقادش به مدودف صرفا به خاطر گسترش دادن روابط روسيه با غرب است.
در بعد اقتصادي، روسيه از كشوري كه در گذشته توليدات صنعتي گستردهاي را صادر ميكرد، اكنون تبديل به صادركننده انرژي شده است.
بيش از 70 درصد از درآمد روسيه از محل صدور نفت و گاز تامين ميشود و در اين ميان كشورهاي اروپايي بيش از 2.3 درصد صادرات نفت و گاز روسيه را خريداري ميكنند. در اين زمينه وابستگي متقابلي ميان روسيه با غرب بويژه با اروپا شكل
گرفته است.
اولويت دوم روسيه در روابط خارجي، كيفيت روابط با چين و شرق آسياست. روسيه داراي منافع راهبردي در چين و شرق آسياست و آسياي شرقي را هنوز حيات خلوت خود تلقي ميكند. همچنين روسها همراهي با چين را كليد نقشآفريني در سطح بينالمللي ميدانند.اولويت سوم سياست خارجي روسيه را خاورميانه تشكيل ميدهد.
جايگاه خاورميانه در سياست خارجي روسيه برمبناي اولويت اول و دوم تعريف ميشود. روسيه بيش از آن كه براساس الزامات ژئوپليتيك به خاورميانه بنگرد، اين منطقه را تابعي از كيفيت روابط خود با غرب و شرق آسيا تعريف ميكند.
جايگاه ايران به عنوان يكي از قدرتهاي بزرگ منطقه خاورميانه نيز در روابط خارجي روسيه كاملا تعريف شده است. بر اين اساس:
1 ـ جايگاه ايران در سياست خارجي روسيه عمدتا براساس روابط روسيه با قدرتهاي بزرگ تعريف شده است. روسيه به فراست دريافته است كه چگونه از كارت ايران در برابر غرب استفاده كند.
2 ـ تقابل ايران با غرب بويژه در مساله هستهاي به روسيه نقشي جهاني ميبخشد. روسيه در منازعه هستهاي ايران با سياستي عملگرايانه به دنبال بيشترين بهرهبرداري است و خطوط نارنجي و قرمزي در اين زمينه ترسيم كرده است.
3 ـ خط نارنجي روابط با ايران، هستهاي شدن تهران است. روسها ايران هستهاي را تحمل نميكنند و به گفته كارشناسان روسي، غنيسازي بيش از 20 درصد در ايران، امنيت ملي روسيه را به خطر خواهد انداخت.
4 ـ خط قرمز روابط با ايران، اشغال و حمله نظامي غرب به ايران است. روسيه حمله نظامي و تغيير نظام سياسي در ايران را با سقوط جايگاه جهاني خود يكسان ميبيند چراكه ژئوپليتيك منطقه به ضرر روسيه و به سود آمريكا تغيير خواهد كرد و اين حادثه پيامدهاي حاد امنيتي و اقتصادي براي روسها دارد. به تعبير رجب صفراف، مدير مركز مطالعات ايران در مسكو، روسيه شايد بتواند با ايران هستهاي كنار بيايد، اما قطعا ايران اشغال شده توسط آمريكا را تحمل نخواهد كرد.
5 ـ از نظر مسكو ، در صورتي كه نقش جهاني روسيه بويژه در شوراي امنيت به خطر بيفتد، همراهي با ايران در برابر غرب سودمند نخواهد بود. روسها در مقابل قطعنامههاي شوراي امنيت عليه برنامه هستهاي ايران تا حد مشخصي مقاومت ميكنند و در صورت نياز پيشنويس قطعنامه عليه ايران و سوريه را خود به شوراي امنيت ميبرند، كما اين كه اين اقدام را هم عليه ايران و هم عليه سوريه انجام دادند.
6 ـ روسها روابط خود را با ايران استراتژيك و راهبردي تعريف نميكنند. در ادبيات روسها اساسا مفهوم روابط استراتژيك و راهبردي وجود ندارد. نگاه آنها به ايران كاملا مبتني بر منافع ملي و عملگرايانه است. يكي از گلايههاي روسها از مقامات جمهوري اسلامي اين است كه ايرانيها تصور ميكنند روسيه ميتواند نقش جهاني شوروي سابق را ايفا كند.
ايرانيها به اعتقاد روسها بايد درك كنند كه روسيه براساس منافع خود در قبال پرونده هستهاي ايران عمل ميكند. چراغ راهنماي سياست خارجي روسيه در اين جمله معروف روسي است: «اگر ميتواني اراده خود را بر ديگران تحميل كني اين كار را بكن وگرنه پاي ميز مذاكره بنشين.» به همين علت ساده است كه:
روسها به قطعنامههاي ضدايراني در شوراي امنيت، آژانس بينالمللي و ديگر نهادهاي سازمان ملل راي مثبت ميدهند، در تحريم ايران مشاركت ميكنند، از تحويل موشك300 - S به ايران خودداري مي ورزند، از سال 1995 تاكنون تكميل نيروگاه هستهاي بوشهر را به بهانههاي فني و در اصل با رفتاري سياسي به تاخير مياندازند، در ايجاد رژيم حقوقي درياي خزر به ضرر ايران صبوري نشان مي دهند ، براي مقابله با موشكهاي ايران، پايگاه جمهوري آذربايجان را به ناتو تعارف ميكنند و... .
7 ـ روسيه در زمينه انرژي، خاورميانه و كشورهايي نظير ايران را يك رقيب تلقي ميكند. روسها روزانه 7ميليون بشكه نفت و 6.5 تريليون فوتمكعب گاز توليد ميكنند. بيثباتي در بازار انرژي خاورميانه، وابستگي غرب را به انرژي روسيه بيشتر ميكند، خصوصا آن كه 70 درصد از صادرات انرژي روسيه به كشورهاي اروپايي صورت ميگيرد.
خاورميانه نوين و ارتقاي جايگاه ايران
براساس آنچه آورده شد جايگاه ايران در سياستهاي جهاني روسيه به طور مشخص تعريف شده است، حال آنكه جايگاه روسيه در سياست خارجي ايران به طور مشخص تعريف شده نيست.
در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نيز روابط با روسيه بيش از آن كه براساس الزامات همسايگي و منطقهاي باشد همواره تابعي از كيفيت تقابلها با غرب و بويژه آمريكا بوده است.
بر اين اساس روابط ايران با روسيه همواره سيال و تابعي از كيفيت تنشهاي ايران با نظام بينالمللي بوده است.
اما آيا ميتوان روابط با روسيه را بر مبناي ژئوپليتيك تعريف كرد؟ نگارنده اين سطور معتقد است ژئوپليتيك منطقه پس از حمله آمريكا به افغانستان و عراق و بويژه خيزشهاي اخير مردمي در خاورميانه با شناسنامهاي اقتباس شده از انقلاب اسلامي، شرايطي را در منطقه حاكم خواهد كرد كه روسها حفظ منافع منطقهاي و بينالمللي خود را در ايجاد روابط راهبردي با ايران جستجو خواهند كرد و اين فرصتي براي تعريف روابط دو كشور براساس الزامات همسايگي و منطقهاي (ژئوپليتيك) است:
1 ـ روسيه از نفوذ آمريكا در افغانستان و عراق خشنود نيست. اين دو كشور تا پيش از فروپاشي شوروي از اقمار شوروي محسوب ميشدند و پس از فروپاشي شوروي نيز متاثر از ساختارهاي سياسي و اقتصادي روسيه بودند. نفوذ تاريخي و معنوي ايران در عراق و افغانستان براي روسيه مطلوبتر است. جايگاه ايران در عراق و افغانستان باعث شده تا نقش ايران در سياست خارجي روسيه افزايش پيدا كند.
2 ـ در كلاف پيچيده امنيتي خاورميانه، ملتها هيچگاه كنشگري موثر نبودند. انقلاب اسلامي ايران نقطه آغاز كنشگري ملتها در سياست خاورميانه بود و حالا پس از 33 سال ساير ملتها نيز به اين عرصه وارد شده اند. هرنظام سياسي كه در كشورهاي رسته از استبداد ايجاد شود، جايگاه ايران را در خاورميانه افزايش خواهد داد. اقبال انقلابيون تونسي و مصري از اسلامگرايان، نشانهاي براي مسكو به شمار ميرود كه روند تحولات به سود ايران است.
3 ـ روسيه از گسترش موج بيداري اسلامي به منطقه قفقاز (منطقه «خارج نزديك» در ادبيات روسها) بشدت احساس نگراني ميكند. نفوذ معنوي و تاريخي ايران در اين مناطق در صورت وقوع اعتراضات مردمي بسيار موثر خواهد بود.
4 ـ جايگاه تركيه در خاورميانه جديد و نفوذ تركيه در قفقاز يك تهديد جدي براي روسها محسوب ميشود. در صورتي كه سوريه نيز از جبهه مقاومت خارج شود، نفوذ مديترانهاي روسيه كم ميشود و جايگاه تركيه افزايش پيدا ميكند. در آن صورت روسها براي متوازن كردن محور تركيه ـ رژيم اسرائيل مجبور ميشوند محور تهران ـ مسكو را تقويت كنند.
5 ـ روسها از نفوذ تاريخي تركيه در قفقاز در هراس امنيتي به سر ميبرند. تقويت روابط با تهران براي مقابله با نفوذ تركيه در قفقاز ضروري به نظر ميرسد.
6 ـ تعارضات روسيه با غرب در زمينه گسترش ناتو به شرق و استقرار سپر دفاع موشكي در اروپا، سياست خارجي روسيه را تدافعيتر خواهد كرد. منطقهگرايي در سياست خارجي تدافعي و بهرهبرداري از چالشهاي امنيتي آمريكا در خاورميانه، روسيه را به ايران نزديكتر خواهد كرد.
7 ـ در صورتي كه پوتين مجددا به رياست جمهوري روسيه برسد، نگاه اوراسيايي در اين كشور تقويت خواهد شد. ديدگاههاي پوتين در سياست خارجي برخلاف مدودف كمتر فراآتلانتيكي و بيشتر اوراسيايي است.
8 ـ اهميت راهبردي انرژي در سياست بينالملل و جايگاه خاورميانه بويژه تحولات مردمي در اين منطقه باعث خواهد شد تا خاورميانه بيش از گذشته اهميت جهاني پيدا كند. روسها در اين شرايط جايگاه جهاني خود را نيز بايد در رقابت در خاورميانه جستجو كنند.
دكتر سيد محمد حسيني - معاون بينالملل صدا و سيما
سه|ا|شنبه|ا|20|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 226]