واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: اگر بخواهیم خیلی واقع بینانه قضاوت کنیم برای بسیاری از والدین، بچه ها نمادی از آرزوهای بربادرفته شان است.... مادری که دوست داشت درس بخواند و پزشک شود، چون با مخالفت پدرش مواجه و به جای ادامه تحصیل راهی خانه شوهر و گرفتار بچه داری و خانه داریمی شود، آرزوی خانم دکترشدن در دلش می ماند و حالا به دخترش اجبار می کند باید رشته تجربی را ادامه دهد و پزشک شود. متاسفانه در اغلب موارد این واقعیت تلخ را در زندگی افراد داریم. واقعیت تلخی که آینده این بچه ها را تباه می کند. چراکه ما انسان ها هر کدام متمایز و متفاوت از یکدیگر خلق شده ایم و خود این به عنوان شگفتی خلقت در قرآن یاد شده که ما انسان ها را متفاوت از یکدیگر آفریده ایم. حتی در میان دوقلوهایی که از یک ژنتیک و با یک زمان تولدند و با یک شیوه تربیتی پرورش یافته اند می توانیم تفاوت سلیقه ها و گرایش ها را ببینیم چه رسد به دیگر موارد. بسیاری از والدین وقتی با مخالفت بزرگ ترها یا کارشناسان به خاطر این اصرار و پافشاری ها در زندگی و آینده فرزندشان مواجه می شوند، سعی می کنند از قبول واقعیت طفره بروند و با اشاره به اینکه صلاح بچه ها را می دانند در تصمیم گیری های این چنینی نظر خود را تحمیل می کنند. عاقبت این اصرارها همیشه یک چیز است. آینده ناخوشایندی که بچه ها را در خود می گیرد. بچه هایی که درست در نقطه مقابل توانایی ها و علایق خود رشته تحصیلی شان را انتخاب می کنند، وارد دانشگاه می شوند (البته اگر بتوانند) و مسیر آینده شان را مطابق میل و آرزوی والدین خود می پیمایند نه آنچه استحقاق و توانایی اش را دارند. اکثر والدین باورشان نمی شود این ظلم بزرگی در حق فرزندان شان است. شاید ذکر نمونه هایی در این باره و داستان هایی این چنینی از زندگی این بچه ها گوشزد جدی برای ما پدر و مادرها باشد. وقتی دختر یا پسر کوچولوی شما به رغم اینکه همه توانش را به کار می گیرد تا آن طوری باشد که شما دوست دارید، اما موفق نمی شود دچار صدمات جدی جسمی، روانی و حتی اجتماعی می شود. این ضعف اعتمادبه نفس و سرخوردگی از هویت کنونی اش، هویتی که دوستش ندارد از آنجا ناشی می شود که مدام به خود می گوید «من بد هستم، من نمی توانم» او خود را بد می پندارد چون نتوانسته آرزوی شما را برآورده کند با اینکه استعداد و توانایی های کشف نشده او شاید در حد نبوغ در فلان تخصص یا رشته باشد اما او خود را ناتوان می داند و باعث می شود از اعتماد به نفس اش کاسته شود. شما پدر و مادر عزیز به جای اینکه تلاش کنید استعدادهای فرزندتان را بشناسید و به او کمک کنید در آن زمینه که خداوند استعداد ذاتی در او قرار داده به موفقیت های خاص دست یابد، مدام سرزنش اش می کنید. چگونه؟! «پسر کارمندم با اینکه نصف امکانات تو را ندارد و پدرش زیردست من کار می کند اما شاگرد اول شده و مطمئنم بدون کلاس فوق برنامه کنکور پزشکی هم قبول می شود اما تو چی؟!»، «ما که شانس نیاوردیم بچه های مردم را ببین، چنین و چنانند!» متاسفانه این رفتار نادرست شما با فرزندتان در هر سنی که باشد عوارض جدی ای برایش به بار می آورد. دختر ۱۷ ساله مبتلا به پرخوری عصبی که وزن ۱۱۰ کیلوگرم دارد و به افسردگی شدید مبتلاست به خاطر اصرار مادرش به رشته تجربی آمده و شب و روز می کوشد آنچه که اصلا مورد علاقه اش نیست بخواند و حفظ کند تا بلکه پزشکی قبول شود و آرزوی مادرش را برآورده کند. پسر نوجوانی که از خانه فرار کرده و دوبار به اصرار بزرگ ترها به خانه برگردانده شده از این می گریزد که پدر او برخلاف برادرانش نتوانسته جراح شود و فقط توانسته یک تکنیسین ساده در بیمارستان شود اما حالا آرزو دارد پسرش به رشته تجربی برود و جراح شود. اما او با گریه و التماس می خواهد افسر پلیس شود و به دانشکده پلیس برود. با پدر که صحبت می کنیم می گوید این شغل عاقبت ندارد و من صلاح او را بهتر می دانم. حالا نظرتان چیست؟ اگر متوجه شدید طرز فکر مبنی بر اینکه من به فلان جایگاه خاص نرسیدم اما بچه ام باید برسد چقدر آسیب رسان است حتما می پرسید باید چه کار کنیم. خداوند از اینکه هر آدمی را متفاوت از دیگری آفریده به عنوان معجزه خلقت یاد کرده است. پس از تفاوت فردی فرزندتان با شما و البته تفاوت او با خواهر و برادرش به عنوان لطف و شگفتی خدا لذت ببرید و سعی کنید به جای مقایسه های نابه جا او را کشف کنید و فرزندتان را همان طور که هست با همه آنچه در نظر شما خوب یا بد است دوست بدارید. او از اینکه دوستش دارید و مورد پذیرش بی قیدوشرط شماست راضی می شود. دنیای کشف نشده کودکتان را از بچگی بشناسید و سعی کنید با شناسایی استعدادهای او و تقویت این مهارت های درونی نهایت آرزوی او را برآورده کنید نه اینکه به دنبال آرزوهای خود باشید. همه ما وقتی استعداد خاص منحصر به فردمان را که خداوند در ما قرار داده کشف کنیم و در آن راه قدم بگذاریم قطعا و قطعا به موفقیت خواهیم رسید. خواه این استعداد در موسیقی باشد، در مهارت و کارهای دستی باشد یا قدرت بالای حفظیات یا هر آنچه که می توان مثال زد. پس این درست نیست که بگوییم من با عقل و درایتی که دارم می دانم فلان شغل آینده دار است یا آخر و عاقبت ندارد. بسیارند مهندس ها یا پزشکانی که از یک خیاط یا از یک نقاش آینده شغلی نامناسب تری دارند و همین حالا نمونه هایش را در جامعه می بینیم. این استدلال درستی نیست و بهانه خوبی برای سوق دادن بچه ها به سمت آرزوهای خودمان نیست. روزنامه سلامت پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]