تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1838102408
واكاوي فرقهگرايي(12)؛
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: واكاوي فرقهگرايي(12)؛
خبرگزاري فارس: در دورهي محمدرضا شاه پهلوي، بهاييان علاوه بر ارتش در حوزههاي فرهنگي نيز نفوذ گستردهاي داشتند و با هدف تخريب اعتقادات جامعه وارد اين حوزه شدند. آنها با كمال افتخار براي اسراييل و آمريكا جاسوسي ميكردند و براي كمك به آنان پول جمع ميكردند؛ آنها ايران را بعد از اسراييل دومين سرزمين بهاييان ميدانستند!
مهمترين مهرههاي نفوذي بهاييت در دوران محمدرضا پهلوي
1- سپهبد عبدالكريم ايادي: پزشك مخصوص شاه- كه صاحب 80 شغل كليدي و پولساز بود. وي از سال 1340ه.ش. كه «ارنست پرون» -محرم اسرار و رفيق فاسد محمدرضا- درگذشت، جايگزين وي شد. «فردوست» او را فردي فاسد و منحرف جنسي ميداند. او فرزند «ميرزا محمد تقي ابهري» ـ ابن ابهرـ از ايادي عباس افندي است،پدر بزرگ مادري او «علياكبر شهميرزادي» نيز از ايادي عباس افندي بود،به اين جهت نام خانوادگي او را «ايادي» گذاشتند. ابن ابهر و منيره مادر «ايادي» براي رواج بيحجابي در تهران بسيار فعال بودند. ايادي در افزايش نفوذ سياسي و اقتصادي بهاييان در اركان اجرايي حكومت پهلوي نقش اول را داشت. «هژبر يزداني» -كلان سرمايهدار بهايي- توسط وي رشد يافت.
2- اميرعباس هويدا: فرزند «عينالملك» بهايي و از نوادگان «يعقوب كليمي بغدادي» است. او بهايي، روتارين و عضو سازمان شوم ماسوني بوده و بيش از 13 سال در رأس قوهي مجريه قرار داشت. وي از سال 1343ه.ش. تا سال 1357ه.ش. كه دستگير و زنداني شد دولتمرد طراز اول رژيم پهلوي بوده است. او بيش از 13 سال نخست وزير يك كشور شيعه بود و تا توانست وزير و معاون وزير بهايي با توصيهي آمريكاييها وارد دولت نمود. هويدا و نخستوزير قبلي او «حسنعلي منصور» مهرههاي مطلوب آمريكا بودند كه در نهايت هم فداي فضاي باز سياسي حزب دموكرات آمريكا شدند و به دست انقلابيون مسلمان زنداني و اعدام گرديدند. هويدا در سال 1298 شمسي در يك خانوادهي سرشناس بهايي متولد شد.
پدر بزرگ او «ميرزا رضا قناد» از نزديكان و خواص حسينعلي نوري و عباس افندي بود. پدرش «حبيبالله عينالملك» در جواني منشي و كاتب آثار «عباس افندي» بود. عينالملك در سال 1314 شمسي از دنيا رفت و جسد او در كنار قبر «ميرزا رضا بهايي» در عكا دفن شد، از اين رو در نسبنامهي بهايي هويدا هيچ شك و ترديدي نيست. در ضمن «عينالملك» كارمند وزارت خارجه بود و مدت طولاني كنسول ايران در سوريه و لبنان بوده و در آنجا آشكارا به تبليغ بهاييت ميپرداخته است، از اينرو اميرعباس هم قبل از خدمت سربازي در سال 1322ه.ش. به استخدام وزارت خارجه درآمد و در سال 1324ه.ش. وابسته به سفارت ايران در پاريس و سال بعد كارمند سفارت ايران در آلمان شده است. او در سال 1330ه.ش. مأمور سازمان ملل شد.
او در 5 سالي كه در «كميسارياي پناهندگان سازمان ملل» بود، به وسيلهي رييس كميسارياي عالي پناهندگان كه استاد اعظم لژ بزرگ فرانسه بود، به عضويت لژ بزرگ فرانسه و لژ مستقل ايران در فرانسه در ميآيد و از اين به بعد رشد و ترقي هويدا در وزارت خارجه و شركت نفت ايران چند برابر ميشود. هويدا در سال 1338ه.ش. به ساواك وصل ميشود و در سال 1343ه.ش. وزير دارايي كابينهي «حسنعلي منصور» شده و 11 ماه بعد پس از مرگ حسنعلي منصور، از بهمن سال 1343ه.ش. تا مرداد 1356ه.ش. به نخستوزيري «محمدرضا» منصوب ميشود.
با توجه به اينكه او جاسوس سازمان سيا، عضو چند لژ فراماسونري و يك بهايي سرشناس و مورد اعتماد انگليس و فرانسه است، مدتي طولاني در اين سمت ميماند. هويدا براي بقاي سلطهي شيطاني خود گاهي با بوسيدن قرآن، رفتن به حج و بقاع متبركهي ائمهي شيعه سعي داشت تا خود را مسلمان معرفي كند. ولي تبار بهايي و عملكرد جانبدارانهي او از بهاييت و وارد كردن بهاييان به اركان نظام شاهنشاهي مانع پذيرش ادعاي او ميشد. در ضمن نسب هويدا به يهوديان بغدادي يعني «يعقوب كليمي بغدادي»ميرسد و مثل ساير بهاييان با صهيونيسم بينالملل رابطهاي عميق داشت و فردي فاسدالعقيده و فاسدالاخلاق بود.
وزراي بهايي كابينهي هويدا عبارتبودند از: «سرلشكر ارفع» -وزير راه- "عباس آرام" -وزير خارجه-، «منصور روحاني» -وزير كشاورزي-، «عطا خسرواني» -وزير كشور-، «منوچهر شاهقلي» -وزير بهداري-، «منوچهر گنجي» -وزير آموزش و پرورش-، «اسدالله صنيعي» -وزير جنگ-، «فرخرو پارسا» -وزير آموزش و پرورش-، «منوچهر تسليمي» -وزير بازرگاني-، «نصرتالله معينيان» -وزير اطلاعات-، «ناصر گلسرخي» -وزير منابع طبيعي-، «منوچهر پرتو» -وزير دادگستري-، «سپهبد خسرواني» -معاون نخست وزير و رييس تربيت بدني- كه سه نفر اخير با تشكيل بزرگترين باند زمينخواري به ثروت انبوهي دست يافتند، همچنين تعداد زيادي از معاونين وزرا بهايي بودند.
3- «عباس آرام»، فرزند «ملاعليرضا» بهايي از سال 1338 تا 1345 وزير امور خارجه بوده است. او عامل برقراري ارتباط با اسراييل است و پدرش در راه تبليغ بهاييت كشته شده و از مبلغان فعال يزد، تبريز، فارس و از فراماسونرهاي معروف و وابسته به لژ «ستاره سحر» و «كيوان» زير مجموعهي لژ بزرگ آلمان بوده است. آرام تحصيلات بالايي نداشت و خانوادهاش هم اسم و رسمي نداشتند ولي حمايت اساتيد اعظم ماسون «عبدالكريم ايادي» و «شريف امامي» او را ترقي داد.
4- «اسدالله صنيعي» فردي بود كه از دوران وليعهدي «محمدرضا»به عنوان آجودان مخصوص در كنار او بود. رضاخان با علم به بهايي بودن اسدالله او را كه درجهي سرگردي داشت، آجودان مخصوص محمدرضا قرار داد و تا درجهي سپهبدي رشد كرد. او در دوران محمدرضا وزير جنگ و وزير كشاورزي شد و از حاميان اعطاي حق كاپيتولاسيون به اتباع آمريكايي بود. صنيعي از نظاميان و دولتمردان نادرست و خائن بود كه سابقهي چندين فقره اختلاس كلان را در پروندهي خود دارد.
5- سرلشگر «ضرغام» از بهاييان متعصب فعال در ارتش بود ولي راز بهـايي بودن خود را پنهـان نگه ميداشت اما زماني كه به رياست بانك «اصناف و نونهالان بهايي» و عضو هيأت مديرهي «شركت امناء» منصوب شد، بهايي بودن وي افشا گرديد. او در زمان نخست وزيري دكتر «منوچهر اقبال» به وزارت گمركات و انحصارات و مدتي هم به عنوان وزير دارايي منصوب شد. سرلشكر ضرغام به سبب بهايي بودن از دوران جواني به رياست ادارات و سازمانهايي كه امكان سوءاستفادهي مالي در آنها وجود داشت، منصوب ميشد.
6- «منصور روحاني» فرزند «عليمحمد» از وزراي بهايي كابينهي «منصور» و «هويدا» بود. منصور به شدت از افشاي نسبنامهي خانوادگي خود پرهيز و خود را از تبار روحانيت قزوين معرفي ميكرد، ولي به استناد اسناد ساواك پدرش از مبلغان فعال بهايي در تهران بوده است. احتمالاً مادر وي شيعه بوده ولي خود وي از ماسونها و عضو شاخص كلوپ «روتاري» بوده است. او وزير آب و برق، كشاورزي و سرپرست منابع طبيعي در كابينههاي منصور و هويدا بوده است.
7- «غلامرضا كيانپور» در سال 1353ه.ش. وزير اطلاعات و در سال 1356ه.ش. وزير دادگستري كابينهي هويدا بود. او از وزراي بهايي غارتگر بيتالمال است كه در دههي 40 هنگامي كه معاون وزارت اقتصاد بود، متهم به اختلاس ميليوني شد. همچنين وي متهم به همجنسبازي و فساد اخلاقي است. مادر فرح مينويسد:
«من خودم ديدم كه كيانپور لباس زنانه ميپوشيد و ميرقصيد.»
8- «منوچهر تسليمي» مدتي معاون وزارت اطلاعات بود و مشاغل متعددي داشت كه عمدتاً آموزشي و رسانهاي بوده و يك دوره نيز وزير بازرگاني دولت هويدا بوده است. پرويز تسليمي از همين خاندان رييس دانشگاه علوم «جندي شاپور» شيراز و داماد سرلشگر «عزتالله علايي» بهايي است.
9- «منوچهر فرهنگمهر»، بهايي زرتشتي تبار از دولتمردان عصر «محمدرضا پهلوي» است كه عضويت چند لژ ماسوني را داشت و به شدت مورد علاقهي «اسدالله اعلم»، «منصور» و «هويدا» بود. وي معاون نخستوزير در كابينهي هويدا و معاون وزارت دارايي در زمان «حسنعلي منصور» بود. او مدتي رييس دانشگاه پهلوي شيراز و از دوستان صميمي «شاپور ريپوتر» - سرجاسوس انگليس- بود. «مِئْير عَزْري» (نمايندهي اسراييل در ايران) او را چهرهاي دوستدار اسراييل و ضد اسلام معرفي ميكند. وي به شدت مورد محبت شاه و فرح بود و نشانهاي متعددي از آنها دريافت كرده بود.
10- «منوچهر شاهقلي»، وزير بهداري و علوم آموزش عالي و از بهاييان متعصب و فرزند سرهنگ «شاهقلي» مؤذنِ بهاييان ميباشد.او پزشك مخصوص هويدا بوده و متهم به فساد مالي است. شاهقلي از جمله كساني است كه پس از انقلاب در دوران سازندگي با وساطت «مهاجراني» به ايران بازگشت.
11- «هوشنگ نهاوندي» وزير علوم كابينهي «شريف امامي» و وزير مسكن دولت «منصور» و «هويدا» بوده است كه در كارنامهي او فساد اخلاقي، فساد مالي و جنسي، عضويت در لژهاي ماسوني و تبليغ بهاييت به چشم ميخورد.
12- «فرخرو پارسا» وزير آموزش و پرورش دولت هويدا، ماسون،روتارين [1] و از رهبران حزب ايران نوين بود، همسر وي تيمسار «احمد شيرينسخن» نيز از دوستان صميمي سپهبد «صنيعي» و بهايي بود.
13- «شاپور راسخ» ـ رييس برنامه و بودجه ـ و از ماسونهاي نشاندار دوران هويداست. او در مقالهاي بهاييت را ديني ايراني و جهانگير معرفي كرد كه جلال آلاحمد وي و افكارش را مورد انتقاد قرار داده است. راسخ نزد «ايادي» و «هويدا» بسيار چاپلوس و متملق بود.
14- «پرويز خسرواني» رييس تربيت بدني و معاون نخست وزير در كابينهي هويداست. او به عنوان فرماندهي ژاندارمري تهران در كشتار 15 خرداد نقش اساسي داشت كه به واسطهي اين جنايت تقديرنامهاي از بهاييت دريافت نموده است.
15- «پرويز ثابتي» ـ معاون ساواك ـ در سال 1337ه.ش. به استخدام ساواك درآمد و در فرم استخدام به تبار بهايي خود اشاره ميكند. پدر و مادر او بهايي بودند و پرويز هيچگاه بهطور رسمي از بهاييت تبري نجسته است. وي آجودان مخصوص شاه و نوكر حلقه به گوش ايادي و هويدا بود، از سال 1350ه.ش. به رياست ستاد كميتهي مشترك ضدخرابكاري كه از مخوفترين شكنجهگاههاي ساواك بود، برگزيده شد و در سال 1352ه.ش. رياست ادارهي سوم ساواك را نيز بهعهده گرفت. ثابتي 10 روز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي به آمريكا گريخت. او قبل از انقلاب گاهي ادعاي مسلماني ميكرد ولي هيچكس به واسطهي تبار بهايي و خدمات او به بهاييان اين ادعا را جدي نگرفت.
16- سپهبد «عليمحمد خادمي»، مدير عامل بهايي «هما» از جمله فراماسونها و روتارينهاي معروف دوران محمدرضا است. وي نيز به علت فعاليت در دفتر محمدرضا پهلوي رابطهي بسيار نزديكي با دربار داشت.
17- ارتشبد «جعفر شفقت» رييس ستاد ارتش و فرماندهي گارد شاهنشاهي بود. اين فرد بهايي در كابينهي 37 روزهي «بختيار» وزارت جنگ را بهعهده داشت كه با لغو قراردادهاي خريد نظامي ايران ضربات زيادي به ارتش وارد ساخت.
18- «محمدحسن احمدي» رييس اوقاف در زمان هويداست. او فرزند يكي از مبلغان بهايي و اهل بشرويه استان خراسان بود. اين كارمند شهرداري و آموزش عالي از جمله افراد مورد علاقهي هويدا بود كه در سال 54 به رياست اوقاف منصوب شد و اين انتصاب از طرف علما مورد انتقاد شديد قرار گرفت.
19- «حبيب» يا «ايرج ثابت» معروف به «ثابت پاسال» از بهاييان يهودي تبار و ماسونهاي معروف است كه كمكهاي زيادي به اسراييل مينمود. وي از يهودييان همدان است كه در دوران محمدرضا صاحب 70 شركت تجاري، 20 كارخانه و كارگاه بزرگ وكوچك، مالك شبكهي 3 تلويزيون ملي زمان طاغوت و يكي از كلان سرمايهداران دوران پهلوي است. وي از رانندگي شروع كرد و با استفاده از رانتهاي دولتي و از مجاري غيرقانوني به همه چيز رسيد. در جريان كودتاي 28 مرداد از حاميان با نفوذ محمدرضا بود كه با اوجگيري انقلاب اسلامي به آمريكا گريخت.
20- «هژبر يزداني» كلان سرمايهدار بهايي است. وي متولد 1313 شمسي و از بهاييان سنگسر سمنان است كه از چوپاني به واسطهي كمكهاي «عبدالكريم ايادي»، «شمس»، «اشرف پهلوي» و «هويدا» به يكي از كلان سرمايهداران كشور مبدل شد.
هژبر با تباني و همدستي سپهبد «نعمتالله نصيري» و كمك همشهري ساواكي خود، «پرويز ثابتي» براي سرقت اموال بيتالمال و اختلاسهاي كلان ساواك جهنمي را نيز در خدمت گرفته بود.
او ميگفت:
«عبدالكريم ايادي پدر من، نعمتالله نصيري برادرم و منصور روحاني نوكرم است.»
«منصور روحاني»، «هرمز قريب» و «محمد يگانه» ـ رياست بانك مركزي ايران ـ شركاي وي در سرقتهاي كلان او بودند. او وامهاي كلاني دريافت ميكرد ولي به لطايف الحيل از پرداخت اقساط آن شانه خالي ميكرد.
هژبر، سهامدار عمدهي بانك «ايرانيان» و بانك «صادرات» بود. او علاوه بر دامداري، كشت و صنعت، صنايع كشاورزي، بانكداري، در قاچاق طلا و جواهر و زمينخواري سرآمد مفسدان اقتصادي بود. اسناد زيادي موجود است كه وي كمكهاي چندين ميليون دلاري به تشكيلات بهاييت و صهيونيستها نموده است.
21- «ذبيحاله قربان» -رييس دانشگاه شيراز- از جمله بهايياني است كه از زمان رضا شاه در خدمت رژيم منحوس پهلوي بوده و قبل از انجام كشف حجاب توسط رضاخان در بهبودستان شيراز پرستاران را مجبور به كشف حجاب كرده بود. او جاسوس سازمان اطلاعاتي انگليس، فرماسونر و يكي از روتارينهاي معروف است.
22- «هوشنگ سيحون» رييس دانشكدهي هنر و از بهاييان يهودي تبار و عضو كلوپ روتاري بود كه رابطهاي صميمي با اسراييل داشته و به صورت علني به تبليغ بهاييت و ترويج فساد ميپرداخت.
23- «مهدي ميثاقيه» سرمايهدار و فيلم ساز صاحب نامي است كه استوديوي «ميثاقيه» را براي ساخت فيلمهاي مبتذل تأسيس نمود.
24- «عليمحمد ورقاء» -يكي از اياديان بهاييت- و مبلغين اين فرقه در سطح دانشگاههاي كشور بوده است كه مدتي مديريت گروه جغرافياي دانشكدهي تربيت معلم را بهعهده داشت.
25- «فتحالله ستوده» از اركان حزب «ايران نوين»، روتارين و وزير پست و تلگراف منصور و هويدا بوده است. اين وزير بهايي نيز در آغاز شكلگيري انقلاب اسلامي در سال 57 مقادير زيادي ارز از كشور خارج نمود.
26- «قاسم اشراقي» از بهاييان ماسون و عضو لژ همايون است كه وزارت پست و تلگراف كابينهي «رزمآرا» و «منوچهر اقبال» را بهعهده داشت و در نامهاي «حبيب ثابت» را هممسلك خود ميخواند.
27- «احسان يارشاطر» از اركان فرهنگي رژيم طاغوت و بهاييان ماسون است كه مدتي به عنوان استاد دانشگاه تهران به ترويج باستانگرايي و قلم فرسايي برضد اسلام مشغول بوده است.
28- «كامبيز محمودي» يكي از بهاييان فعال در حوزهي رسانه و معاون تلويزيون ملي و مدير كانال 3 و از دوستان صميمي «ثابت پاسال» بوده است.
29- «اميرمنصور سرداري» از بهاييان فرماسونر و از اعضاي حزب ايران نوين است. وي پسرخالهي «هويدا» و داراي انحرافات شديد اخلاقي و فساد مالي است كه ساواك در گزارشي آورده است:
«عياشي «اميرمنصور» زبانزد خاص و عام است.» او مدتي معاون وزير بهداري و سرپرست تنظيم خانواده بوده است كه مدتي با نام خانوادگي «زادسر» شهرت داشته است.
30- «ناصر شيرزاد» رييس خبرگزاري پارس و مدتي نيز مسؤول راديو ايران و رايزن مطبوعاتي ايران در انگلستان و پاكستان بوده است.
31- «عباس فروتن» معاون وزير فرهنگ و مدتي هم به عنوان معاون وزير اطلاعات و جهانگردي فعاليت داشته است.
32- «ايرج انور» كارگردان تلويزيون ملي ايران و منوچهر انور مدير عامل بنياد سينمايي فارابي از بهاييان فعال در عرصهي فرهنگي بودهاند.
33- «هوشنگ توزيع» از بهاييان فعال در حوزهي تلويزيون و تئاتر ميباشد. وي به همراه همسرش «شهره آغداشلو» در اين عرصه فعاليت ميكرده است و در آخرين اقدام، همسر وي در فيلم ضد اسلامي «سنگسار ثريا» ايفاي نقش نموده است.
34- «محبوبي» و «گلچين» نيز دو تن از بهاييان فعال در حوزهي فرهنگي كشور و تهيه كنندگان فيلم «فروغ جاويدان» در جشنهاي 2500 ساله بودهاند كه آن را 10برابر قيمت واقعي به دربار فروخته و پول آن را خرج تبليغ بهاييت كردند.
35- «داود معنوي» فرزند «سليمان يهودي» و از بهاييان يهودي تباري بود كه با شوقي افندي رابطهاي صميمي داشت و به گفتهي «فضلالله مهتدي» ـ صبحي ـ بخشي از عوايد زمينخواري و اختلاس خود را براي شوقي ميفرستاد.
داوود معنوي از سال 1314ه.ش. با خريد املاك مرغوب حاشيهي شمالي و غربي تهران به تصرف مراتع و زمينهاي باير پرداخت و با دادن رشوه به ادارهي ثبت اسناد و املاك، تصرفات غيرقانوني را جزو املاكي كه با قباله خريده به ثبت ميرساند و پس از تفكيك به مردم ميفروخت.
معنوي با خريد مزرعهي «ارغونيه» كه بعداً به «داووديه» معروف شد بخش عظيمي از زمينهاي باير جادهي قديم شميران و اطراف خيابان ظفر كنوني را تصرف و به ثبت رساند،او سپس چند هزار متر از اين تصرفات را به مهندس «محسني» داد و از او خواست كل داووديه و مراتع و زمينهاي باير را تفكيك نمايد.
او در وسط اين زمينها «ميدان محسني» را احداث كرد و يك مجسمهي شاه وسط آن گذاشت كه بعداً به «ميدان مادر» تغيير نام داد و تمام ملك را به جز دو قطعهي بزرگ كه به «تيمور بختيار» و «دكتر سجادي» فراماسونر و سناتور مجلس سنا داده بود، فروخت و بين خود و شوقي افندي و سران مفتخور محفل تهران تقسيم كرد.
معنوي بهايي، در زد و بند ديگري حدود 900 هزار متر از اراضي يافتآباد و قلعه مرغي را تصاحب و به يكي از كلان سرمايهداران بهايي مبدل شد. او در سال 1346ه.ش. بزرگترين معاملهي زمين را به قيمت 450 ميليون تومان كه به پول آن روز 11 گوني پول شده بود، در زمينهاي قلعه حسنخان ـ شهر قدس كنونيـ انجام داد كه خريدار نيز يك سرمايهدار يزدي بود.
داوود معنوي در سال 1335ه.ش. به همراه مهندس محسني و دو كارمند شهرداري به جرم زمينخواري بازداشت و زنداني شدند كه سه ماه بيشتر طول نكشيد و در اول كار دولت دكتر «منوچهر اقبال» آزاد شدند. وي پس از عمري غارت املاك و اموال مسلمين در سال 1350ه.ش. به آمريكا مهاجرت كرد. زمينخواري و تصرف املاك كشور ايران تنها به «داوود معنوي» منحصر نيست بلكه بهاييان در دوران سلطنت محمدرضا بهويژه در دوران صدارت «حسنعلي منصور» و «هويدا» به صورت روشمند و برنامهريزي شده به اين كار ميپرداختند. در اين ايام مديران ارشد كه عمدتاً بهايي بودند با ايجاد شبكهاي در وزارت مسكن، كشاورزي و وزارت كشور به خصوص شهرداريها و سازمان ثبت اسناد و املاك، زمينها و املاك مرغوب را شناسايي و بهنام سران اين شبكه به ثبت ميرساندند و با فروش آنها افرادي مثل ايادي، يزداني،صنيعي،خسرواني و حتي مديران مياني و دونپايهي بهايي از آن منتفع بودند.
اين شبكهي حرامخوار و خبيث حتي به املاك و زمينهاي مالكين مسلمان نيز چشم طمع دوخته و با لطايفالحيل اين املاك را از دست آنان خارج ميكردند. به اين نحو كه با كمك مطبوعات به دروغ اين املاك و زمينها را مشمول طرح تعريض خيابانها يا ايجاد فضاي سبز و فضاي آموزشي معرفي نموده و پس از معامله و خارج كردن املاك از دست صاحبان بياطلاع در خبري ديگر اعلاميهي ياد شده را تكذيب ميكردند.
يكي ديگر از شيوههاي زمينخواري بهاييان دريافت زمين براي اماكن مذهبي و فرهنگي خود و تصرف زمينهاي اطراف آن محل دريافتي بوده است. به عنوان نمونه بهاييان در زمان محمدرضا براي احداث «حديقه» ـ باغات بهايي ـ زميني در تهران درخواست كردند كه زمين درخواستي در شمال لويزان به بهاييان تحويل شد. اما آنها تمام مزارع و زمينهاي باير اطراف آن را تصرف كردند كه خوشبختانه پس از انقلاب، اين زمين از چنگ بهاييان خارج و به شهرك «شهيد محلاتي» و شهرك «قائم» تبديل شد.
نفوذ گستردهي بهاييت در ارتش محمدرضا شاه پهلوي
پس از تسلط بهاييان بر قوهي مجريه و وزارتخانهها، نفوذ بهاييان در ارتش شاهنشاهي بسيار چشمگيرتر از ساير دستگاههاي حكومت پهلوي بود، زيرا پستهاي كليدي ارتش در دست افرادي نظير ارتشبد «جعفر شفقت»، ارتشبد «ازهاري»، ارتشبد «فريدون جم»، ارتشبد «اويسي»، سپهبد «عبدالرحيم ايادي»، سپهبد «رستگار مقدم»، سپهبد «عليمحمد خادمي»، سپهبد «ابوالحسن سعادتمند»، سپهبد «خسرواني» و عدهي زيادي از امرا و افسران ارشد ارتش بود، استخدام بهاييان در ارتش را تسهيل ميكرد. مهمترين امرا و افسران ارشد بهايي در ارتش به قرار زير بودند:
1. سرلشكر «ضرغام»
وي تا مدتها بهايي بودن خود را كتمان ميكرد ولي هنگامي كه به رياست بانك اصناف و نونهالان بهايي در شركت امنا منصوب شد، شك و ترديدها در بهايي بودن او از بين رفت.
2. سرلشكر «مقربي» او از بهايياني است كه جاسوسي او براي شوروري محرز و در سال 1356ه.ش. اعدام شد.
3. سرلشكر «عزتالله علايي» پدر زن پرويز تسليمي؛
4. سرتيپ «علياكبر درخشاني»، او مدتي فرماندهي فوج گيلان آذربايجان را به عهده داشت و مدتي نيز استاندار آذربايجان بود ولي در سال 1357ه.ش. به جرم جاسوسي براي شوروي دستگير شد.
5. سرتيپ «هدايت سهراب»كه از اقوام احمد سهراب از سران بهاييت بود.
6. سرتيپ «عبدالرحيم ايادي»،برادر عبدالكريم ايادي؛
7. سرتيپ «عطاالله علايي»، از امراي نيرو هوايي؛
8. سرتيپ «عطاء منتصري»، از امراي نيروي زميني؛
9. سرتيپ «عنايتالله ذوقي»؛
تعدادي سرهنگ از جمله: «سرهنگ امانالله وثوق، سرهنگ حسين كلباسي، سرهنگ عباس آذر، سرهنگ غلامرضا آذين، سرهنگ شاهقلي پدر منوچهر شاهقلي، سرهنگ مهتدي، سرهنگ فردوس، سرهنگ رفيعي، سرهنگ صادقيان و سرهنگ شايسته» كه سه نفر اخير جزو بزرگترين باند اختلاس زير نظر سپهبد «صنيعي» بودند. همچنين ميتوان به سرهنگ «شيروانلو» -از مقامهاي ارشد ساواك و محرم اسرار محمدرضا پهلوي- و سرهنگ «زيبايي» -مدير و شكنجهگر ساواك- اشاره كرد.
به جرأت ميتوان ادعا كرد بسياري از پستهاي حساس ارتش در دست بهاييان بود و عدهي زيادي از افسران ارشد و درجهداران بهايي در پستهاي مديريتي و حساس ارتش مشغول فعاليت بودند. لازم به ذكر است در قوهي مجريه و ارتش زمان شاه، عدهي زيادي نيز وجود داشتند كه هيچ اعتقاد قلبي به بهاييت نداشتند ولي مانند «غلامعلي اويسي» براي مال دنيا و رسيدن به پست و مقام بالاتر و برخورداري از سفارشات جريان شوم فراماسونري، به دروغ اظهار بهاييت كرده بودند و در محافل آنان شركت ميكردند.
ولي متأسفانه نزديك شدن اين افراد بيهويت و پست به بهاييت موجب شد فرزندان آنان قضيه را جدي بگيرند و بهايي شوند. اين افراد منافق همچون ارتشبد «اويسي» و سرلشكر «ضرغام» در بعضي اماكن خود را مسلمان معرفي ميكردند ولي در ميان مسئولين ارشد نظام طاغوت، خود را مدافع جريان شوم فراماسونري و روتارين و بهايي نشان ميدادند.
نفوذ بهاييان در حوزهي فرهنگ
بهاييان علاوه بر ارتش در حوزههاي فرهنگي نظير دانشگاهها، مطبوعات، سينما و تئاتر، راديو و تلويزيون نيز نفوذ گستردهاي داشتند. آنها با هدف تخريب اعتقادات جامعه وارد اين حوزه شده بودند و ميتوان از افرادي نظير زينالعابدين و حميدرضا رهنما، ايرج ايمن (رييس مؤسسهي تحقيقات دانشگاه تربيت معلم)، علي توانگر -استاد دانشگاه-، دكتر منجذب -استاد دانشگاه-، فرهاد نيكوخواه -قائم مقام شهرداري تهران و مشاور عالي مطبوعاتي دربار-، بيژن صفاري -فعال مطبوعات مبتذل-، شهين قيامي -فعال در عرصهي فرهنگ و هنر مبتذل زير نظر فرح-،ليلا و مهري آهي -فرزندان مجيد آهي كه به ترتيب در آموزش و پرورش و انجمن كتاب فعال بودند-، ايرج مستعان -بنيانگذار مجلهي اطلاعات بانوان-، پرتو بيضايي - فعال در حوزهي ادبيات-، مسعود فناييان -فعال در آموزش عالي-، رجبعلي اعتمادي -سردبير مجلهي جوانان-، داوود و فرشيد رمزي، ستار لقايي، اميرگلآرا، ناصر شيرزاد، هما احسان -سرپرست گروه كودك و گويندهي راديو-، مهرداد شكوري، پرويز قريب افشار، رويا ثابت، ژيلا سازگار، كامبيز آزردگان، منصور و سميرا رفيعزاده، خسرو هريتاش، فريدون فروغي[2]، نادر سپاسكار، نصرت كريمي - كارگردان فيلم ضداسلامي محلل- ، رضوان نبيل، عباس امانت، مهندس اشراق خاوري، ذكرالله ثابت، دكتر هدايت نيّرسينا و غيره نام برد.
افراد فوق غرق فساد بودند و مأموريت داشتند بيديني و فساد را به جامعهي مسلمان ايران پمپاژ كنند. تمام افرادي كه اسمشان برده شد به همه گونه فساد اعم از فساد اخلاقي، جاسوسي و حرامخواري و وطنفروشي آلوده بودند. براي مثال به گوشهاي از فساد دو نفر از افراد ياد شده اشاره ميشود:
«بيژن صفاري» -پسر تيمسار صفاري، رييس شهرباني كل كشور- و «كيوان خسرواني» -پسر سپهبد خسرواني- كه هر دو بهايي و فعال در فرهنگ و هنر بودند در زمان محمدرضا بهعنوان يك زوج همجنسباز به طور رسمي با هم ازدواج كردند[3] كه اين عمل شنيع در ايران مسلمان سر و صداي زيادي بهپا كرده ولي بهاييت كثيف به وجود اين دو عنصر نجس افتخار ميكند. لازم به ذكر است «شهره آغداشلو» كه رابطهي نزديكي با اصلاحطلبان دوم خردادي دارد با شوهرش «هوشنگ توزيع» زير نظر همين «بيژن صفاري» همجنسباز در كارگاه نمايش كار ميكردهاند.
مواضع فرقهي بهاييت در دوران زعامت آيت الله عظمي بروجردي(ره)
بهاييان همچنان كه در دوران مشروطه از محمدعلي شاه مستبد حمايت ميكردند در جريان ملي شدن نفت هم در مقابل ملت و روحانيت ايستادند و به شدت با «آيتالله كاشاني» و «مصدق» مخالف بودند. آنان سقوط مصدق و روي كار آمدن دولت كودتايي زاهدي را جشن گرفتند و پس از اين كودتا به شاه و دربار نزديكتر شدند و نفوذ آنان در دستگاههاي دولتي گسترش بيشتري يافت. اين وضعيت نامطلوب از چشم ملت و روحانيت پوشيده نماند، ولي مصدق به صراحت اعلام ميكرد: «براي من بهايي و مسلمان فرقي ندارند.» او نفهميد كه بهاييانِ جاسوس، در سقوط دولت او نقش اساسي داشتهاند. آيتالله «بروجردي» كه در اين زمان زعامت حوزهي علميه را بهعهده داشت، به شدت نسبت به نفوذ گستردهي بهاييت اعتراض نمود.
وي در 20 خرداد 1333ه.ش. از حجت الاسلام «فلسفي» -خطيب مشهور- خواست با شاه ديدار كند و او را از عواقب سوء و تبليغات و اقدامهاي بهاييان آگاه نمايد و در نامهي آيتالله بروجردي به آقاي فلسفي چنين آمده است:
«چندي قبل از آبادان مكتوبي از وكلاي حقير رسيده كه ادارهي امور نفت آبادان بهدست فرقهي بهاييه افتاده است. نميدانم اوضاع ايران به كجا منجر خواهد شد ... عاقبت امور ايران را از اين فرقه خيلي وخيم ميبينم. وي با اشاره به قتل 5 مسلمان به دست يك بهايي در اَبرقو و عدم رسيدگي دادگستري از اصلاح امور اظهار يأس نموده و ادامه ميدهد به هر تقدير اگر صلاح ميدانيد از دربار وقت بگيريد و مطالب را به گوش شاه برسانيد، اگرچه گمان ندارم اندك فايدهاي مترتب شود به كلي حقير از اصلاحات اين مملكت مأيوسم.»
آيت الله بروجردي مجدد در تير ماه سال 1334ه.ش. طي نامهاي به نخست وزير درخواست كنترل اقدامهاي ضداسلامي بهاييت را نمودند و از رمضان 1334 فعاليت تبليغي روحانيون براي تبيين مهدويت و خنثيسازي تبليغات بهاييت شروع شد. آقاي فلسفي نيز پس از اخذ موافقت آيتالله بروجردي سخنرانيهاي پرشور و مستدلي در طول ماه رمضان 1334 ايراد نمود كه از راديو پخش شد.
آقاي فلسفي علاوه بر سخنراني به مدت ؟؟؟؟ روز در ماه رمضان در تاريخ 16 ، 19و 20/2/1334 در مصاحبه با «كيهان» نظرات و پيشنهادات آيتالله بروجردي و علماي اسلام را تشريح نمود و گفت:
«بر اساس لوحي كه از اين فرقه به دست آمده، سال 1335 شمسي را سال تسلط بر ايران ناميدهاند.»
وي اضافه كرد بايد «حظيرهالقدس» آنان تخريب شود و از نفوذ آنان در دستگاههاي دولتي كاسته شود. آقاي فلسفي گفت در مذاكراتي كه با آقاي «علم»،- وزير كشور- داشتيم، موافقت شد ضمن جلوگيري از هرگونه بينظمي در مجلس، طرح غيرقانوني بودن اين فرقه تصويب شود. علم گفت وكلاي مجلس مسلمان هستند و از اسلام دفاع خواهند كرد حتي نمايندگان اقليتهاي كليمي، ارمني و زرتشتي نيز از فرقهي بهايي متنفرند و آمادهي تصويب طرح غيرقانوني شناختن بهاييت هستند.
اما برخلاف انتظار علما و همچنان كه آيتاللهبروجردي فرموده بود، شاه و دولت اقدامي انجام ندادند. اصلاً طرح غيرقانوني شناختن بهاييت در مجلس مطرح نشد و اخراج بهاييان از دولت نيز به فراموشي سپرده شد و پس از مدتي «حظيره» و ديگر مراكز بهاييان كه در سال 1334ه.ش. توسط دولت به صورت موقت بسته شده بود به آنها بازگردانده شد و مشخص شد نرمش و همراهي شاه يك حركت تاكتيكي براي خروج از بحران پس از كودتاي 28 مرداد بوده و در باطن حامي بهاييان ميباشد.
امام خميني(ره) در اين زمان طي مذاكرات مفصل با آيتالله بروجردي بر تداوم مبارزه با بهاييت و پاكسازي دستگاههاي دولتي از نفوذ آنان پافشاري ميكرد، ولي به واسطهي وابستگي رژيم به قدرتهاي استكباري و دشمنان اسلام تحقق نظرات آيات عظام بهخصوص امام خميني(ره) ممكن نبود. از اين رو روحانيت با برگزاري باشكوه جشنهاي نيمهي شعبان و ترويج فرهنگ انتظار و مهدويت فعاليت تبليغي خود برضد تفكرات شوم بهاييت را گسترش داد. تا زماني كه آيتالله بروجردي زنده بود، رژيم جرأت و جسارت تقويت علني بهاييت را نداشت ولي پس از رحلت آيتالله «بروجردي» شاه سعي كرد مرجعيت آيتالله «حكيم» در عراق را تبليغ نموده و مرجعيت و زعامت شيعه را به عراق منتقل نمايد ولي اين امر محقق نشد و حوزهي علميهي قم تمام قد مقابل طرحهاي استعماري شاه ايستاد.
پس از رحلت آيتالله بروجردي ـ 1340(ه.ش.)ـ ، شاه و اربابان خارجي او پنداشتند فرصت مناسبي براي خارج كردن كامل اسلام از امور سياسي و اجتماعي فراهم شده است، از اين رو حركت ضدديني خود را با القاي بعضي قوانين اسلامي آغاز كردند. مطرح شدن لايحهي انجمنهاي ايالتي و ولايتي، كنفرانس آزاد مردان و آزاد زنان، انقلاب سفيد و تصويب قوانين ضداسلامي به اسم قانون حمايت از خانواده براي به انزوا كشاندن اسلام بوده است. امام خميني(ره) با هوشياري تمام متوجه خطر شد و مبارزات خود برضد سياستهاي ضدديني شاه را از سال 1341ه.ش. در جريان مقابله با لايحهي انجمنهاي ايالتي و ولايتي به صورت علني آغاز كرد. امام هدف اين لايحه را حاكميت بهاييان بر سرنوشت ملت ايران ارزيابي ميكرد. او در سخنراني خود در جمع طلاب حوزهي علميهي قم فرمودند:
«اينجانب حسب وظيفهي شرعي به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر ميكنم قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است استقلال مملكت و اقتصاد آن در قبضهي صهيونيستها است كه در ايران به صورت حزب بهايي ظاهر شده است.»
امام شجاعانه به افشاگري برضد دولت «علم» پرداخت و از حمايت مادي و سياسي دولت علم از بهاييان پرده برداشت. امام خميني(ره) با صراحت از تسهيلاتي كه دولت «علم» براي انجام كنفرانس ضداسلامي بهاييان در لندن منظوركرده بود، انتقاد كرد و افزود:
«بسياري از پستهاي حساس مملكت به دست فرقهي ضالهي بهاييت است كه حقيقتاً عمال اسراييل هستند.»
ايشان در سخنراني ديگري در همان سال فرمودند:
«اين سكوت مرگبار اسباب اين ميشود كه زير چكمهي اسراييل به دست همين بهاييها، اين مملكت و نواميس ما پايمال شود.»
بهطور كلي از ديدگاه امام خميني(ره) بهاييت با سازمان خود در ايران به جاسوسي براي آمريكا و اسراييل مشغول بود و در اساس براي شكستن شيعه بهوجود آمده بود. از اين رو تأكيد ايشان برنابودي بهاييت در راستاي مبارزه با آمريكا، اسراييل و رژيم منحوس پهلوي قابل ارزيابي است.
سرانجام رژيم كه تحمل مبارزات ضداستكباري امام را نداشت مقابله با ايشان و روحانيت مبارز را در رأس برنامههاي خود قرار داد. به حوزهي علميهي قم حمله كرد و در 15 خرداد 1342ه.ش. دست به كشتار ياران امام زد. جالب است كه در اين كشتار مسؤولين بهايي نقش اساسي داشتند. بهعنوان نمونه در اين زمان سرتيپ «پرويز خسرواني» بهعنوان فرماندهي ژاندارمري نقش مهمي در كشتار 15/3/1342 داشته كه از سوي محفل بهاييان تهران به خاطر كشتار «باقرآباد ورامين» مورد تقدير قرار گرفته است. در نامهي محفل بهاييان به خسرواني به تاريخ 20/3/1342 يعني 5 روز پس از كشتار ورامين از او به پاس عدالتگستري، نوعدوستي و وطنپرستي تقدير شد و در آخر نامه آمده است:
«قطعاً زحمات تيمسار را با ديدهي احترام و تقدير نگريسته و تاريخ امر بهايي آن جناب را در رديف چهرههاي درخشان حافظ مدنيت عالم انساني ثبت و ضبط خواهد نمود.»
هنگامي كه شاه و دولت طاغوت با مبارزات مهار نشدني امام خميني(ره) مواجه شدند ناچار در آبان 1343ه.ش. ايشان را بازداشت و به تركيه تبعيد نمودند. با تبعيد ايشان، روند نفوذ بهاييان در دستگاههاي دولتي شتاب بيشتري يافت و هويداي بهايي بيش از 13 سال رياست قوهي مجريه را بهعهده گرفت و 9 وزير بهايي و تعداد زيادي معاون وزير و صاحب منصب بهايي در ارتش بهكار گمارده شدند. در اين دوره بهاييت سعي كرد دو هدف اساسي را با استفاده از موقعيت بهدست آمده، تعقيب نمايد.
- تلاش براي تقويت بنيهي مالي فرقه و ثروتمند نمودن بهاييان ايران جهت پيشبرد تبليغ امر بهايي؛
- تلاش براي اخذ رسميت بهعنوان يك اقليت ديني از جمله اهداف بهاييت در ايران بود.
اين فرقه در دهههاي 40 و 50 بهخصوص در سرشماري سال 1355ه.ش. كه زير نظر «شاپور راسخِ بهايي»، انجام ميشد، سعي كرد كه به هر طريق آمار بهاييان را چند برابر جلوه داده و خود را بهعنوان بزرگترين اقليت ديني ايران مطرح نموده و از شاه و دولت، رسميت قانوني دريافت نمايد. بهاييان در جشنهاي 2500 ساله طاق نصرتهاي زيادي درست كردند و خوش خدمتي و تملق از رژيم منحوس پهلوي را به اوج رساندند تا بتوانند به هر طريق رسميت قانوني دريافت كنند كه خوشبختانه با تلاش مراجع عاليقدر و مبارزات امام خميني(ره) خنثي شد ولي هدف اول يعني ثروتمند شدن بهاييان محقق گرديد بهنحوي كه در اين دوره شاهد ظهور كلان سرمايهداراني مثل «هژبر يزداني»، «ايادي»، «صنيعي»، «معنوي» و غيره ميباشيم.
بهاييان در اين دوره با كمال افتخار براي اسراييل و آمريكا جاسوسي ميكردند و علاوه بر تبريك روز ملي اسراييل براي كمك به آنان پول جمع ميكردند. گزارشات زيادي وجود دارد كه آنها ايران را بعد از اسراييل دومين سرزمين بهاييان و آن را مركز قيام و تسخير جهان ميدانستند. در طرح جامع بهاييت كه شامل 28 هدف است در هدف شمارهي 24 ميخوانيم:
«حمايت از دولت اسراييل را بر همهي دولتهاي جهان ترجيح داده و ايران كه نزد بهاييان مهد امرالله و از قداست ويژهاي برخوردار است بعد از اسراييل مركز بهاييت و ارض موعود معرفي ميشود كه بايد نصيب بهاييان شود.»
ولي انقلاب اسلامي ايران تمام محاسبات آنان را در هم ريخت. در سال 1357ه.ش. با تشديد مبارزات امام و امت، رهبران تشكيلاتي فرقه و صاحب منصبان بهايي احساس خطر نمودند و به دامن اربابان يهودي و غربي خود پناه بردند. «عبدالكريم ايادي» قبل از شاه از ايران خارج شد. امام خميني(ره) در فرانسه طي مصاحبهاي بهاييت را يك حزب جاسوس خواند كه در ايران بعد از انقلاب فاقد رسميت خواهد بود. با پيروزي انقلاب اسلامي اين فرقه به يكباره تمام پشتوانهي سابق خود و دستآوردهايي را كه در زمان رضاخان و پسرش كسب كرده بودند، از دست داد و تمام آمال و آرزوهاي شيطاني آنان نقش برآب شد به نحوي كه در گزارش سفارت آمريكا به وزرات خارجهاش در ژوئن 1979م. آمده است:
«يكي از رؤساي محفل بهاييان در ايران به ما گفت جامعهي بهايي ايران احساس ميكند از جهات اداري و اجتماعي و مالي در حال مرگ است و با بدترين بحران در تاريخ خود مواجه شده است. پس از اين ضربه جانانه كه حاصل قيام امام خميني(ره) و پيروزي انقلاب اسلامي بود عدهي زيادي از بهاييان اعتقاد خود را به اين مسلك پوشالي و منحرف از دست داده و دسته جمعي مسلمان شدند. ولي استعمار خارجي كه سالها براي تفرقه و فرقهسازي كار كرده بود، دست از توطئه برنداشت و آنان را تقويت نمود.»(*)
پي نوشت ها:
[1] ـ نخستين باشگاه روتاري در سال 1905م. توسط يك حقوقدان به نام «پل هريس» در شيكاگو به وجود آمد. پل هريس به همراه سه تن از بازرگانان شيكاگو به نامهاي «سيلوسترايل»، «پيرام شوري» و «گوستاو لوپر» اولين جلسهي رسمي روتاري را در روز 23 فوريهي سال 1905م. تشكيل دادند و موجوديت تشكيلاتي به نام كلوپ روتاري را اعلام داشتند. روتاري بنا به تعريف مؤسسان آن به مفهوم چرخهاي دوّار يك كارخانهي به هم پيوسته است كه با چرخش هر دنده، چرخ دندهي ديگر نيز به حركت در ميآيد و در نتيجه كل سيستم متحرك ميشود. با اين تعبير كلوپ روتاري بينالمللي به دنبال ايجاد يك نظام به هم پيوسته و متشكل جهاني است كه با اراده و حركت دندانههاي كلوپ مادر تمام اين سيستم جهاني در جهت منافع غرب به حركت در ميآيد.
[2] . متأسفانه در 13 مهر 1390 روزنامهي «تماشا» در ويژهنامهاش از فريدون فروغي اين خوانندهي بدنام بهايي در صفحهي اول و در متن با 2 صفحه مطلب تجليل نمود همچنين هفته نامهي «ستاره صبح» در تاريخ 16/7/90 در ستوني او را «ستاره آسمان موسيقي ايران» ناميد.
[3] ـ نگارنده در سال 1369 شمسي طي گفتوگويي كه با سرهنگ بازنشستهي شهرباني مرحوم سرهنگ قراگوزلو در تهران داشتم در مورد ازدواج اين دو بهايي فاسد، چنين ميگفت: «در ان روز تعدادي از امرا و افسران ارشد شهرباني از جمله من به جشن ازدواج اين دو دعوت شديم كه به خاطر تنفر شديد از اين حادثه در مراسم مذكور شركت نكرديم و اكثراً توبيخ شديم.»
* سيد حبيب الله تديني؛ كارشناس ارشد فرق و اديان الهي/
منبع : برهان
ادامه دارد....
شنبه|ا|17|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1415]
-
گوناگون
پربازدیدترینها