واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: حضور چهرههای دوست داشتنی سینما مانند رضا کیانیان، هانیه توسلی، آتیلا پسیانی و بابک حمیدیان به اندازه کافی تکمیل کننده انگیزه مخاطب برای دیدن ابتکارهای گروه تئاتر بازی در تالار اصلی تئاتر شهر است... هنگامی که برای دیدن یک نمایش از "آتیلا پسیانی" به سالن تئاتر قدم میگذاری، از همان ابتدا حس هیجان مواجه شدن با اتفاقهای عجیب و تازه برایت ایجاد میشود. دیدن نمایش از کارگردانی که با وجود داشتن مشخصههای اجرایی خاص خود همیشه آثار متفاوت و متناقضی ارائه میکند. کسی که تجربهگراییاش باعث شده تا از چارچوبهای تئاتر بی چارچوب آوانگارد هم قدم فراتر بگذارد و همواره و در هر اجرا قوانین و قراردادهایی در نقض قوانین و قراردادهای تئاتر وضع کند.با این ذهنیت وقتی در انتظار ورود به تالار اصلی هستی، انتظار هر نوع اجرایی را از گروه آوانگارد تئاتر بازی در سر میپرورانی جز اجرای یک نمایش طنز با حضور بازیگران چهره در تالار دارای سن مجموعه تئاترشهر؛ آن هم با داستان و چاشنیهای فراوان روز ایران. شاید در نگاه اول و با مجذوب شدن در ابتکار طراحی و فضاسازی پسیانی نتوانی به ماهیت اصلی این نمایش پی ببری و مدام درگیر کشف این ماهیت با خود باشی اما در صحنه آخر به خوبی متوجه میشوی مشغول تماشای نمایشی متناسب با سیاستهای کلان فرهنگی کشور هستی، نمایشی که طراحی و فضاسازی پر از خلاقیتهای جذاب آن ذهنت را بیشتر به سمت جنبههای بصری صحنه هدایت میکند تا داستان پروفسور بوبوس بیچاره. استفاده از صحنه و آکساسوار به عنوان بخشی از بازیگری یکی دیگر از ویژگی قابل تحسین پسیانی است که در این اجرا نیز قابل توجه است. او با کوچک کردن وسایل صحنه و المانهای نمایشی در این اجرا در مقابل بازیگران، بر تضاد و تناقضهای برخاسته ازشیوه اجرایش تأکید میکند. حضور چهرههای دوست داشتنی سینما مانند رضا کیانیان، هانیه توسلی، آتیلا پسیانی و بابک حمیدیان به اندازه کافی تکمیل کننده انگیزه مخاطب برای دیدن ابتکارهای گروه تئاتر بازی در تالار اصلی تئاتر شهر است. نمایشی که کارگردان زیرک و تجربه گرایش همه قواعد اجرا در تالار اصلی را برهم میزند تا نمایشی برای این تالار طراحی کند.تناقض یکی دیگر از ویژگیهای این نمایش است. نقض کردن برای خلق کردن در نمایشی که بازی حرفهایها باید به دور از کلیشههای سینما نقض شود تا خلاقیتی از دل آن شکل بگیرد، نمایشی که هر چند برخاسته از خلاقیتهای ابزاری گروه تئاتر بازی است؛ اما میتواند در قالبی متناسب با یک نمایش سفارشی هم خود را ارائه کند. نمایشی که طراحی، اجرا، کارگردانی، میزانسن، بازیگری و... رایج در تئاترهای تالار اصلی را در هم میشکند؛ اما با مشخصه خاص خود در تالار اصلی به صحنه میآید و با وجود تلاشهای خلاقانه پسیانی برای هم زدن تئوریها و متدهای ساختارشکنانه و متفاوت کردن اثر چاشنیزدهاش در تالار اصلی، بازهم اجرای آن با این نوع نگرش در تالار بزرگ تئاترشهر تعجبآور است.پسیانی از جمله معدود کارگردانی است که با آشنایی کامل به اصول تئاتر آوانگارد، در عرضه تئاتر معاصر و تجربی پیشتاز است. او این بار با زیرکی و ذکاوت خاص خود، تجربههای علمیش را در خدمت تئاتری متفاوت؛ اما تماشاگرپسند به کار میگیرد؛ تجربه اجرای نمایشی با مولفه جذب مخاطب در تالار اصلی تئاتر. نخستین موضوعی که در این اجرا از همان ابتدا نظر تماشاگر دقیق و آشنا با تئاتر پسیانی را به خود جلب میکند، زیرکی و ذکاوت ذاتی و دائمی این کارگردان است که در اجرای متن ناآشنای «پروفسور بوبوس» اثر نویسنده ناشناختهای به نام الکس فایکو با سیاست خاصی اعمال شده است. تماشاگر از همان آغاز ورود به سالن با صحنه و فضایی متفاوت از اجراهای قبلی در تالار اصلی مواجه است، صحنهای که عمق نامتناسب و غیراستاندارد آن با طراحی حساب شده و دکور سه بعدی نمایش گرفته شده و طول آن تا وسط جایگاه میانی تماشاگران ادامه دارد. صحنه به شکل یک سالن مد لباس طراحی شده و در انتهای سکوی عرضه نمایشی مانکنها که تا میان جایگاه تماشاگران کشیده شده، یک در کوچک قرار گرفته است. 15 دقیقه اول اجرا، تماشاگر به دیدن شو مانکنهای عجیب و غریب نمایش (بازیگران) با لباس و گریمهایی متفاوت که بر اساس شخصیت درونی نقش انجام شده، فراخوانده میشود. حکومت استبدادی ژنرال فلج و علیل در حال فروپاشی است، وزیر میانسال و معاون اصلی ژنرال مشاور جوان خارجی خود را مامور یافتن یک استاد زیباشناسی آداب و رفتار درباری برای آموزش نامزد جوان خود کرده، آموزگار بوبوس بازنشسته که در تظاهرات شرکت کرده و مورد تعقیب پلیس است با باز شدن دری از یک امارت به رویش به ناچار وارد آن عمارت میشود و اسیر بازی ناخواسته و تحمیلی صاحبان این عمارت که بیشتر یک شو نمایشی است؛ میشود و... بوبوس بینوا از ترس جانش مجبور است به بازی ناخواستهای تن داده و با وجود مشاهده دروغها و تزویرهای دربار وزیر به نقشهای مختلف بارن مشاور جوان وزیر تن دهد و... پسیانی با گذاشتن قراردادهای ساده و خلاقانهای در صحنه، ضمن شکستن تمام قراردادهای متداول در اجراهای رایج تئاتر و با وجود درگیرکردن تماشاگر با این نوع نمایش، به نقض آن میپردازد؛ درواقع نقض تئاتر حرفهای در ساختار حرفهای تئاتر.او با زیرکی خاصی قواعد تئاتر کلاسیک و روایی را بهم میریزد و تئاتری با قاعدههای تجربی خود برای تالار اصلی تئاترشهر خلق میکند. تئاتری که کارگردان با در هم ریختن همه قواعد واصولش به گونهای ساختارشکنی کرده و مخاطب بتواند بفهمد تپق زدن بازیگر در صحنه از ضعف بیان است یا از ساختارشکنی یا برای زیر سوال بردن شیوه رایج بازیگری؟ یا استفاده از میکروفن توسط بازیگر در برخی صحنهها برآمده از یک ایده خلاقانه برای به سخره گرفتن این عمل توسط برخی از بازیگران در صحنه است؟ یا نه وسیلهای است برای استفاده کاربردی در مواقعی که وجودش برای کمک به بازیگر ضرورت پیدا میکند. این خلاقیت زمانی به اوج میرسد که کارگردان با استفاده از المانها و نشانههای به یاد ماندنی ذهن مخاطب، فرم اجرایش را بدون هیچ حاشیه و شلوغی به محتوای نمایش تحمیل میکند و با تمرکز بر فرم اجرایی، از پررنگ شدن روایت این نمایش قصه محور، میکاهد.موقعیت در این نمایش منتظر نمیماند تا با دیالوگ یا حرکتی خلق شود، بلکه موقعیتهای هر کدام از شخصیتها براساس قراردادهایی که در صحنه به مخاطب یادآوری میشود میآیند. طراحیهای نمایش از طراحی صحنه گرفته تا طراحی لباس و گریم بازیگران در عین تازگی و قدرت بالای زیباییشناختی، ساده و با المانهایی از یک اجرای تجربی به نظر میآید تا با استفاده از آخرین تجهیزات و تکنولوژیهای رسانهای محمل خوبی، برای نقض داستان مضحک شخصیتهای نمایش شوند.تأکید کارگردان بر نمایشی بودن همه چیز وقتی بیشتر جان میگیرد که هر بازیگر برای خلق موقعیت جدید در صحنه و بروز بخشی از واقعیت خود همچون مانکن به میان تماشاگران رفت و آمد میکند. اما در این میان به نظر میرسد یکسان نبودن شیوه بازی بازیگران کمی ضریب هوش مخاطب را برای رو شدن ترفند کارگردان بالا میبرد. بازی تکنیکی رضا کیانیان، بابک حمیدیان و خود آتیلا پسیانی در کنار بازیهای متفاوت و ضعیف دیگر بازیگران گمان تعمدی بودن این شکل بازی را رد میکند. زیرا اگر بخواهیم تصور کنیم بازیگران ثابت گروه تئاتر بازی که بیشتر تجربه اجرای نمایشهای کمدیالوگ یا بیدیالوگ را در تالارهای کوچک دارند اکنون به طور تعمدی به ارائه بازیهایی ساختارشکنانه از خود پرداختهاند، متوجه میشویم این فرضیه در مقایسه با بازی تکنیکی و حرفهای دیگر بازیگران قابل پذیرش نیست، زیرا مشاهده میکنیم که این شکل بازی به طور بارزی با جنس بازی کیانیان، هانیه توسلی، حمیدیان یا خود پسیانی فرق دارد. تپق زدن بازیگر تجربهگرای گروه در صحنه بزرگ تالار اصلی و در نمایشی پردیالوگ امر عجیبی نیست، اما ترفندهای زیرکانه کارگردان برای نشان دادن تعمدی بودن این نوع بازی عجیب است. به طور کلی ایدههای ناب پسیانی، کارگردان نوگرا و تجربی همیشه در صحنه به هدایت و ثمر نمیرسد. گاه این ایدهها در صحنه باز میمانند و به خوبی هدایت نمیشوند تا از ذهنیت بازیگر به عینیت برسند. هرچند پسیانی کارگردانی است که به دلیل هوشیاری و آگاهی فراوانش میتواند خلاقیتهای هنری خود را برای اجرای یک نمایش سفارشی هم به کار گیرد تا باز هم یکی از بهترین کارگردانان تئاتر ایران باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]