واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: جامعهشناسي تغييرات اجتماعي
در خانواده هستهاي الگوهاي سنتي انتخاب همسر و روابط بين والدين و فرزندان در قياس با خانواده گسترده تغييراتي را تجربه ميكند. به نظر «گيدنز» تغييراتي چون: سنتزدايي در خصوص نقشهاي مردان و زنان، تغيير در ساختار و منافع درون خانواده كه تصميم به بچهدار شدن را بر خلاف جامعه سنتي تبديل به يك تصميم حساس و پيچيده كرده است، تغييردر روابط قدرت ميان زن و مرد و نيز فرزندان كه معمولاً زنان و فرزندان را از حالت انفعالي به نيروهاي فعال در صحنه خانواده تبديل كرده است، موجب شدهاند كه نهاد خانواده در جامعه صنعتي تغييرات گستردهاي را نسبت به جامعه سنتي تجربه كند(گيدنز، 371:1379).
در جامعههاي صنعتي، ازدواج و تشكيل خانواده بيشتر به صورت نوعي انتخاب درآمده است تا نوعي ضرورت. يكي از نشانههاي اين امر را ميتوان در شمار روزافزون افرادي يافت كه تنها و جدا از هر گونه گروه خانوادگي به سر ميبرند(نولان و لنسكي، 455:1380).
خانواده هستهاي به رغم اين كه بسياري از كاركردهاي خود را به ديگر نهادهاي اجتماعي چون نهادهاي آموزشي، رفاهي، اقتصادي و سياسي واگذار كرده است، و ليكن پارهاي از كاركردها هر چند در مقياس محدود در انحصار خود دارد و اين موجب شده است كه جامعهشناساني چون، «پارسونز» از تخصصتر شدن نهاد خانواده ياد كنند.
«نولان و لنسكي» معتقدند پيشرفتهاي فني و روندهاي ناشي از آن زمينه را براي تخصصيتر شدن خانواده فراهم كردهاند. به نظر آنها عناصر ويژه تكنولوژي جديد به خصوص آنها كه در تنظيم باروري مؤثر بودهاند، تغييرات محسوسي را در ابعاد خانوار موجب شدهاند. مهمتر اين كه توسعه صنعتي ساختار خانواده را از نظر نوع اقتدار حاكم بر آن نيز كمابيش تغيير داده است. پدر خانواده، ديگر همان رييس مرسوم در جامعههاي كشاورزي سنتي محسوب نميشود و والدين ديگر قادر نيستند همان نظارت تنگاتنگ و سختگيرانهاي را كه دست كم تا اوايل عصر صنعتي بر رفتار فرزندان خود اعمال ميكردهاند، ادامه دهند. افت بيچون وچراي اقتدار والدين تا حد زيادي نتيجه اجتنابناپذير تحولات اجتماعي و فني گوناگوني است كه در مجموع نقش خانواده را به عنوان يك واحد توليدي متزلزل ساخته و يا از ميان برداشته است. توسعه صنعتي اعضاي خانواده را به جسم و به ذهن از يكديگر جدا ساخته است. بسياري از پدران و مادران شاغل در تمام مدت روز دور از خانه خود به سر ميبرند و از سوي ديگر سازمانهاي اجتماعي نيز فرزندان را به دلايل گوناگون بيرون از خانه نگاه ميدارند.
امروزه كودكان در كلاسهاي پايينتر، بيشتر وقت خود را با معلمانشان ميگذرانند نه با مادرانشان و نوجوانان بيشتر در جرگه دوستان و همگنان به سر ميبرند تا در خانه و كاشانه خود. همينسان، شوهران و زنان نيز بيشتر در جمع همكاران خود ديده ميشوند تا در مصاحبت يكديگر با همراه فرزندانشان. از طرفي گسترش جهانبينيهاي مردم سالارانه در جوامع صنعتي كه بر حقوق فردي تأكيد دارند، اقتدار سنتي خانواده را تقليل دادهاند(نولان و لنسكي، 60:1380ـ456).
فرآيند صنعتي شدن تأثير شگرفي را بر تغيير در نقش زنان داشته است. اين تغيير كه همراه با افزايش مشاركت اجتماعي و اقتصادي زنان و شكلدادن به جنبشهاي اجتماعي زنان بوده است، تأثير مهمي بر تغيير خانواده داشته است. كساني كه تغييرات اجتماعي، عمدتاً بر حسب نقش عوامل فني و صنعتي تبيين ميكنند، معتقدند تغيير در نقش زنان و پيامدهاي بعدي آن را بايد نتيجه نوآوريهاي تكنولوژي تا تلاشهاي سياسي سازمانيافته دانست. به نظر آنها اختراع دستگاههاي خانگي كه زنان را از صرف وقت و انرژي زياده ازحد در خانه معاف ميداشت، يخچالها، يخدانها(فريزر)، ماشينهاي لباسشويي و خشككنها، جاروبرقي، خوراكيهاي منجمد شده و مانند اينها، به بازار آمدن خوراكيهاي سالمي كه ميتوانست جانشين شيرمادر شود، و همچنين كشف روشهاي مؤثرتري براي تنظيم مواليد مهمترين نوآوريهايي بودند كه سرانجام زنان جوامع صنعتي را از قيد محدوديتهاي تاريخ آزاد ساختند و به آنها اجازه دادند كه در صورت تمايل به جستوجوي كار و حرفه واقعي بپردازند و براي نخستين بار به عرصههاي ديگري خارج از فعاليتهاي خانگي گام نهند (نولان و لنسكي، 461:1380). در نتيجه فرآيند صنعتي شدن خانواده را نيز مانند ديگر بخشهاي حيات اجتماعي دستخوش تغييرات عديدهاي كرده است. اين تغييرات چنانكه در آغاز اين بحث آورده شده است شامل: تغيير در ابعادساختاري، كاركردي، روابط بيروني و بين نهادي ميشود.
شنبه|ا|10|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 354]