واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تقلید و تكرار آفت همیشگی جشنوارهها
سیاوش تهمورث با اجرای نمایش «رویاهای رام نشده» دست به ابتكار جدیدی در حوزه نمایشهای سنتی زده و رویكرد جدیدی به سنتهای اصیل نمایش ایرانی داشته است.در نمایش «رویاهای رامنشده» داستان، كلام مدرن و امروزی دارد اما بستر نمایش،فضایی كاملا سنتی و قهوهخانهای است كه بیش از هرچیز مخاطب را به یاد نمایشهای اصیل ایرانی میاندازد.تهمورث به نمایش سنتی با همان شكل و شمایل گذشته اعتقادی ندارد و این نمایش را نیازمند نگاهی جدید برای حفظ و گسترش آن میداند و در این راستا با اجرای این نمایش پیشگام شده است.به همین بهانه با او گفتوگویی انجام دادهایم كه در زیر میخوانید. *در اولین برخورد با نمایش «رویاهای رام نشده» تماشاگر با یك قهوهخانه روبهرو میشود كه تداعیگر یك فضای سنتی، بهخصوص در حوزه نمایش ایرانی است. از آنجا كه تالارسنگلج به اجرای نمایشهای آیینی – سنتی اختصاص یافته است تماشاگر هم در انتظار این نوع نمایش مینشیند اما نمایش «رویاهای رام نشده»اثری مدرن در بسته سنتی است.با اجرای این نمایش قصد داشتید تا ظرفیتهای نهفته در نمایشهای سنتی ایرانی را به تصویر بكشید؟ من معتقدم نباید تالار سنگلج را درگیر این كلیشهها كرد و مبنا را بر این گذاشت كه صرفا نمایشهای آیینی- سنتی در این تالار اجرا شود.هر سالنی كه نمایش در آن اجرا شود به تفكر كارگردان مربوط میشود كه آن را برای اجرای نمایشش انتخاب كرده است. تالار سنگلج، بهرغم آنكه من خاطرات خوبی از آن دارم و از ابتدای كار این تالار در آن حضور داشتم اما متأسفانه امروزه به مخروبه تبدیل شده و ای كاش من منتظر مانده بودم تا تعمیرات و بازسازی تالار انجام شود و سپس نمایشم را در این تالار روی صحنه میبردم.به هر حال از اعتقادات من درخصوص كار سنتی كه عمده فعالیتم را به خصوص در سالهای پس از انقلاب تشكیل میدهد این است كه نباید فرهنگ، آداب و رسوم و سنتهای ایرانی را تكرار كنیم.من معتقدم كه داشتههای كهن و سنتی خود را باید با دیدگاه جدید و استفاده از تكنولوژی امروزی وارد ساختار فرهنگ خود كنیم تا هم آن را حفظ كرده باشیم و هم دیدگاه جدید را بشناسیم. از نظر من تنها این نوع كار سنتی دارای ارزش است.استنباط من از صحبتهای شما این است كه امروز بیش از هر زمان نمایش سنتی ما نیازمند یك رویكرد و نگاه جدید است تا به رشد و شكوفایی دست پیدا كند. ما باید دست از تقلید برداریم. به خصوص كه من معتقدم این اتفاقات امروزی تقلید بد از گذشته است.تاكنون به صورت خیلی ناشیانه و خام با نمایش سنتی ایران برخورد شده است.*به عنوان مثال تاكنون در جشنواره تئاتر آیینی – سنتی چه اتفاقی افتاده است؟!این جشنواره سرشار از تكرار و تكرار بوده است مضاف بر اینكه این تكرارها لطمات زیادی به هر سنت، جشنواره و حتی مفاهیم فرهنگی زده است.اگر رویكرد جدیدی به نمایش سنتی داشته باشیم آن وقت است كه ارزش این هنر را درك كردهایم. * آقای تهمورث! شما در اغلب كارهایتان از نمایشنامههای خودتان استفاده میكردید. با تو جه به گفتههای شما درباره رویكرد جدید به هنر سنتی میخواستم بپرسم برای همین است كه از نمایشنامه یك نویسنده جوان استفاده كردهاید؟نه! من پیش از این یك نمایشنامه از آقای ایوب آقاخانی خواندم و سپس اجرای آن را دیدم كه خیلی از نمایشنامه و اجرای آن لذت بردم.در همین زمینه با هم صحبت و همفكری كردیم.یك طرح نمایشنامه را در اختیار او گذاشتم و سپس وی شروع به نوشتن نمایشنامه كرد و حاصل كار شد «رویاهای رام نشده» كه البته به نظر من موفق بود اما بعد از آن كارگردانی من شروع میشد.كارگردانی من بر مبنای شناخت من نسبت به سنت و مدرنیته و نسبت به نمایش شكل گرفت و البته تمام اینها در راستای صحبتهای روز اول من با او در ارتباط با طرح نمایشنامه بود. * نگاه شما به «زن» در این نمایشنامه نگاه جدیدی است. این نگاه به طور كلی اثر را به سمت نوعی «زن محوری» سوق میدهد. این نگاه چگونه شكل گرفت؟ صرفا تأكید شما بود یا آقاخانی هم با شما هم عقیده بود؟طبق صحبتهایی كه با او داشته و تفكرات و عقیدههای مشتركی كه داشتیم باید بگویم اتفاقا نمایش اصلا زن محور نیست.اگر از جنس مونث یا «زن» به طور مطلق دفاع كنی و آن را در خطی قراردهی كه تمام حقانیت هستی و زندگی را به او عطا كردی، آنجاست كه اثر معنای زن محورانه پیدا میكند. * البته این نوع زن محوری كه شما میفرمایید متعلق به جامعه ایرانی است. منظور من از زنمحوری، غربی است.حرف شما را قبول دارم اما این نوع نگاه زن محورانه ایرانی در نمایشها وجود ندارد. در این نمایشها زن را به عنوان سمبل و نماد طبیعت و هستی كه میتواند تمام آرزوها، خواستها و تمایلات و آمالها را متجلی سازد،در نظر گرفتهام، «زن» در نمایش ما صرفا حكم یك جنس مونث را ندارد، بلكه یك سمبل و نماد است.* چرا زن را به عنوان یك نماد در نظر گرفتهاید و چرا این زن هیچگاه در طول نمایش دیده نمیشود؟!ببینید گاهی اوقات برای اینكه برای یك جنبه ارزش بیشتری قائل شویم و معنی آن را خدشهدار نكنیم، ناچاریم آن را پنهان كنیم.اگر این زن وارد صحنه میشد، حكم جنس مونث را پیدا میكرد و سمبل و نماد ما را از بین میبرد و آن ارزش و مقامی كه در ذهن و تخیل مخاطب حركت میكند و دیدگاهی كه مخاطب نسبت به آن زن پیدا كرده است جسمیت مییافت و آن ذهنیت سقوط میكرد در حالی كه من تلاش میكردم ذهن مخاطب نسبت به این مقوله باز شود و حتی جلوتر حركت كند.در سایر كارهایم من این رویه را در پیش میگیرم. * این مصداق را به خصوص در شاهنامه به وفور میتوان دید و شما هم در زمینه آثار ماخوذ از شاهنامه سابقه زیادی دارید. این نگاه نشأت گرفته از همین رویكرد به شاهنامه نیست؟!خب این مقوله در شاهنامه به وفور دیده میشود و من هم در این زمینه زیاد فعالیت كردهام. به عنوان مثال رستم شاهنامه جایگاه ویژهای دارد. اگر ما زیباترین، قویترین، خوشاندامترین... آدمهای روی زمین را به جای رستم روی صحنه بیاوریم باز هم برای تماشاگر قابل قبول و باورپذیر نیست، چرا كه فردوسی در شاهنامه آنچنان رستم را پرورش داده است و آنچنان تخیل مخاطب را برمیانگیزاند كه هیچ كس نمیتواند به آن شكل دهد، بنابراین برای پرداختن به آن باید از ترفندهای هنری استفاده كرد و باید در تعریف درست مانند فردوسی عمل كرد تا بتوان به آن ادای دین كرد.* به نظر میرسد این ذهنیت گرایی برای شما خیلی مهم است و حتما این نگاه طبیعتگرایانه حاكم بر اثر هم از این نگاه نشأت میگیرد. من معتقدم اگر تماشاگر از سالن خارج شود و با نمایش و خودش درگیر نباشد آن وقت من هیچ كاری نكردهام.منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 197]