واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: در گفت وگو با كارشناسان مطرح شدروند تحول در علوم انساني رضايت بخش نيست
بحث ضرورت تحول در علوم انساني سال هاست كه در كشور ما مطرح است. اين بحث حداقل با پيشينه اي بيش از سه دهه روبه رو است به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، موضوع تحول در علوم انساني به عنوان علومي كه رسالت تربيت و پرورش انسان را برعهده دارد، به طور جدي مطرح و حتي طرح انقلاب فرهنگي در دانشگاه هاي كشور اجرايي شد.
اما چنان كه مقام معظم رهبري اشاره كرده اند اين تحول روند رضايت بخشي را طي نكرده است و همچنان در مراكز علمي و دانشگاهي كشور علوم انساني غربي كه مبتني بر جهان بيني غيراسلامي و غيربومي است، تدريس مي شود. رهبر فرزانه انقلاب در اين باره هشدار دادند كه برخي از منابع علوم انساني كه در دانشگاه هاي ما تدريس مي شود، نه تنها با مباني اسلامي و آموزه هاي قرآني ما مطابقت ندارد بلكه در تعارض و تضاد با اين مباني و آموزه هاست.
حال پرسش مهمي كه در اين زمينه مطرح مي شود اين است كه ما چه روندي را در زمينه تحول در علوم انساني طي كرده ايم و چه آسيب ها و ضعف هايي در اين مسير وجود داشته است كه پس از گذشت سال ها هنوز نتوانسته ايم به نقطه مطلوب دست يابيم و حركت ما لاك پشتي و كند بوده است.
پيشينه اي بيش از ۳دهه
دكتر محمد تقي موحد ابطحي سردبير فصل نامه حوزه و دانشگاه و عضو هيئت علمي پژوهشگاه حوزه و دانشگاه معتقد است بحث تحول در علوم انساني اگرچه در يكي دو سال اخير آن هم به دليل تاكيدات و هشدارهاي مقام معظم رهبري به طور جدي مطرح شده است، اما حداقل در اين موضوع با پيشينه اي بيش از سه دهه مواجه هستيم. وي اشكال و آسيب اصلي را كه باعث كندي حركت ما در متحول شدن علوم انساني شده است سياست گذاري هاي نادرست و اهمال برخي از مسئولان امر مي داند و مي گويد: سال هاست كه دغدغه تحول در علوم انساني اسلامي و بومي شدن آن ذهن اهالي فكر و فرهيختگان علمي و دلسوزان كشور را به خود مشغول كرده است اما در اين زمينه بيشتر با هياهو و شعار و ادعا روبه رو بوده ايم تا عمل.
به طوري كه با گذشت بيش از ۳۰سال از انقلاب همچنان ما بحث تحول در علوم انساني را مطرح مي كنيم. به بيان ديگر امروز ما همان حرف ها و آسيب هايي را مطرح مي كنيم كه ۳۰سال پيش در ابتداي انقلاب مطرح كرده بوديم. بحث تحول در علوم انساني حتي قبل از انقلاب هم مطرح بود ولي با پيروزي انقلاب به طور جدي تري پيگيري شد به طوري كه در سال هاي اول پس از انقلاب دانشگاه هاي كشور تعطيل و بحث انقلاب فرهنگي مطرح شد تا سرفصل ها و منابع و رشته هاي علوم انساني مورد بازنگري و اصلاح قرار گيرد.هم زمان مراكز علمي و پژوهشي مثل پژوهشگاه ها، سازمان انتشارات سمت و دانشگاه هايي مانند امام صادق (ع)، باقرالعلوم و ... تاسيس شد.
شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها بايد به كار خود ادامه مي داد
وي با اشاره به اين كه ۱۵سال پيش شوراي عالي انقلاب فرهنگي، شورايي را تحت عنوان «شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها» شكل داد، مي افزايد: اين شورا رسالت بازنگري در متون علوم انساني و اسلامي شدن آن را برعهده گرفت و جلسات و مصوباتي نيز داشت ما به جاي آن كه در دو سال اخير شوراي ديگري تحت عنوان «شوراي تحول و ارتقاي علوم انساني» را تشكيل مي داديم بايد بررسي مي كرديم تا درمي يافتيم چه آسيب ها و موانعي سر راه شوراي اسلامي شدن دانشگاه ها وجود داشته كه تصميمات و مصوبات آن در عرصه عمل موفق نبوده است.
به عبارت ديگر ما به جاي اين كه دوباره وقت و هزينه هاي بسياري را صرف مي كرديم و شوراي ديگري را تشكيل مي دا ديم، بايد به آسيب شناسي عملكرد همان شوراي قبلي مي پرداختيم تا با رفع ضعف ها و آسيب ها همان شورا كار خود را ادامه دهد و ما اين قدر فرصت ها را در اين زمينه از دست ندهيم. اما ما درحال ارتكاب اشتباه هاي ديگري در اين زمينه هستيم. به طوري كه وقتي مقام معظم رهبري در يكي دو سال اخير به شدت از وضعيت علوم انساني در كشور گله كردند ما به جاي رفع نقايص بلافاصله چاره كار را در راه اندازي شوراي تحول و ارتقاي علوم انساني ديديم و گمان كرديم با تشكيل آن اشكالات برطرف مي شود.
مسئولان امر، مقصران اصلي
وي با تاكيد بر اين كه علت اصلي تحول و ارتقا نيافتن علوم انساني در كشورها بي توجهي مسئولان امر و نبود سياست گذاري كلان در اين زمينه است ، مي گويد: چندي پيش يكي از معاونان وزير علوم در سخناني گفت دهه اول انقلاب دهه پزشكي، دهه دوم دهه مهندسي و دهه فعلي نيز دهه علوم انساني است. حرف اين مسئول نشان دهنده آن است كه با وجود ادعاهايي كه ما در اين سال ها در زمينه اهميت و اولويت علوم انساني در كشور مطرح كرديم اما در عرصه عمل باور ديگري داشتيم و آن اهميت نداشتن علوم انساني بوده است.
دليل اين حرف هم آن است كه ما سال ها پيش ابتدا جشنواره خوارزمي در حوزه مهندسي و علوم پايه، سپس جشنواره رازي در زمينه علوم پزشكي و در سال هاي اخير جشنواره فارابي در عرصه علوم انساني را راه اندازي كرديم. با اين كه از ابتداي انقلاب از اهميت علوم انساني سخن گفته مي شد ولي در عمل مي بينيم آخرين جشنواره اي كه در كشور راه اندازي شد، در حوزه علوم انساني بوده است.
كشور با تفكر علوم انساني اداره نمي شود
وي با بيان اين كه كشور ما با تفكر علوم انساني اداره نمي شود، تصريح مي كند: شاهد اين حرف آن است كه حداقل سه پنجم جمعيت دانشگاهي كشور اعم از استاد و دانشجو را علوم انساني ها تشكيل مي دهند. اين طيف گسترده انتظاري را براي ما به وجود مي آورد؛ اين كه حداقل در اين سه دهه بايد تعداد قابل توجهي از وزيران كشور به ويژه وزير علوم از علوم انساني ها مي بود.
درحالي كه اگر سوابق وزراي علوم در كشور را بررسي كنيم، درمي يابيم غير از وزير علوم در دولت موقت كه رشته اش علوم انساني بوده بقيه وزرا همه تحصيلات پزشكي، مهندسي و ... داشته اند. از نمونه هايي كه ذكر شد مي توان نتيجه گرفت كه اگرچه ما در شعار همواره از اهميت علوم انساني در كشور سخن گفته ايم ولي در عرصه عمل برخلاف آن عمل كرده ايم.
جايگاه ضعيف علوم انساني در نقشه جامع علمي
نمونه ديگري از تضاد بين حرف و عمل ما در زمينه علوم انساني، جايگاه ضعيف اين علوم در نقشه جامع علمي كشور است. در اين نقشه كه پس از سند چشم انداز از اسناد مهم و بالادستي محسوب مي شود و برنامه هاي توسعه كشور براساس آن تدارك ديده مي شود، علوم انساني جايگاه واقعي خود را ندارد و نقشه جامع كاملا مبتني بر بي توجهي به علوم انساني تنظيم شده است.
در زمينه محتوا مشكلي وجود نداشته است
موحد ابطحي در پاسخ به اين سوال كه آيا در اين سال ها زمينه ها و ظرفيت هاي علمي و محتوايي لازم براي تحول در علوم انساني و اسلامي و بومي شدن آن فراهم بوده است، مي گويد: برخي از اين ظرفيت ها موجود بود و برخي جايگزين ها هم قابل تحقق بود.
به طور مثال پس از تشكيل شوراي تحول و ارتقاي علوم انساني، شوراي عالي انقلاب فرهنگي تهيه برخي منابع و متون درسي موردنظر را به پژوهشگاه هاي حوزه و دانشگاه و علوم انساني سپرد كه هر دو پژوهشگاه با وجود فرصت اندك و با تاخيري كوتاه سرفصل ها و منابع موردنظر را تهيه كردند.
در زمينه محتوا و منابع مشكلي وجود نداشته است حداقل وزارت علوم يا شوراي عالي انقلاب فرهنگي مي توانست مسئوليت تهيه محتوا و منابع را به نهادهاي مربوطه بسپارد تا آن ها هم با برنامه ريزي اين وظيفه را انجام دهند. ولي اين مسئوليت به آن ها سپرده نشد.
حتي وزارت علوم مي توانست به دانشگاه هاي كشور اختيارات بيشتري بدهد تا دانشگاه هايي كه از پشتوانه علمي قوي برخوردارند با آزادي عمل بيشتري وارد اين عرصه شوند.
دانشگاه هاي كشور اختيار عمل ندارند
در كشورهايي مانند پاكستان، مالزي، اندونزي و ... دانشگاه ها اختيار دارند و مي توانند كل واحدهاي درسي خود به ويژه در مقاطع ارشد و دكتري را بر اساس منابع اسلامي قرار دهند. به همين دليل اقتصاد اسلامي يا جامعه شناسي اسلامي در دانشگاه هاي آن كشورها تدريس مي شود. ولي در كشور ما دانشگاه ها حتي اختيار قرار دادن چند واحد درسي در زمينه اقتصاد اسلامي و ... را ندارند، چون سيستم وزارت علوم بايد همه واحدهاي درسي را ابلاغ كند و در وزارت علوم هم آن قدر مسائل و مشكلات مختلف مطرح است كه فرصتي براي فكر كردن به اين مقوله ها باقي نمي ماند.
مقام معظم رهبري از روند تحول گلايه دارند
موحد ابطحي در ارزيابي نهايي از روند تحول علوم انساني در كشور با بيان اين كه اين امر روند موفقيت آميزي را در كشور طي نكرده است، مي گويد: همين كه مقام معظم رهبري از وضعيت علوم انساني به ويژه روند تحول اين علوم به طور رسمي و علني گلايه مي كنند و مي فرمايند وضعيت علوم انساني مناسب نيست، كافي است تا ما متوجه ضعف هاي اساسي در اين حوزه باشيم.
آن چه در اين زمينه قطعي و مسلم است اين كه تحول در علوم انساني مطابق با انتظارات رهبري و بقيه دلسوزان نظام و مردم پيش نرفته و خواسته ها برآورده نشده است اگرچه بي انصافي است كه برخي تلاش هايي را كه در اين زمينه انجام شده است، ناديده بگيريم.
بخشي از منابع علوم انساني در تضاد با آموزه هاي ديني و بومي ماست
همچنين حجت الاسلام دكترآذربايجاني، قائم مقام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه به مغفول ماندن بحث تحول علوم انساني در كشور اشاره مي كند و با بيان اين كه با وجود تاكيدات مقام معظم رهبري به ويژه در سال هاي اخير سرعت پي گيري اين بحث بسيار كند و نااميد كننده بوده است، مي گويد: مقام معظم رهبري معتقدند بخشي از متون و منابعي كه در علوم انساني در كشور تدريس مي شود، نه تنها با آموزه هاي ديني و قرآني ما منطبق نيست، بلكه با اين اعتقادات در تضاد نيز هست بنابراين ما بايد در اين زمينه توليد علم داشته باشيم چون آن منابع پاسخگوي نيازها و دغدغه هاي ما نيست؛ به عنوان نمونه در روان شناسي غربي، بحث هايي مثل روح يا برخي ديگر از ابعاد متافيزيك وجود انسان ناديده گرفته مي شود كه اين نوع نگرش با مباني ديني ما در تعارض است.
پس ما مجبوريم در اين بخش ها، با نگاه حذفي و كنار گذاشتن آن منابع وارد ميدان شويم كه متاسفانه با وجود فرصت هايي كه وجود داشته، ما عزم جدي براي اين تحول را نداشته ايم اگرچه توليد علم با شتابزدگي همخواني ندارد و بايد با برنامه ريزي درازمدت و نگاهي ژرف وارد اين عرصه شد.
دسته دوم اين علوم، علومي است كه بخش هايي از آن ها با انديشه ها و باورهاي ما تطابق ندارد كه آن بخش ها بايد حذف شود و نگاهمان بايد نگاه اصلاحي و ويرايشي باشد.
دسته سومي از علوم و منابع، علوم انساني نيز هست كه تجربي و حاصل دستاوردهاي عقلي و تجربي بشر است كه لازم نيست به كلي كنار گذاشته يا اصلاح شود بلكه بايد متناسب با نيازها و اعتقادات خود با آن برخورد كنيم.
متاسفانه بيشتر رشته ها و منابع علوم انساني كه در كشور ما تدريس مي شود، اصلا تناسبي با باورهاي اعتقادي و بومي و نيازهاي كشور ما ندارد و مشكلي را از جامعه حل نمي كند يعني بودن و نبودن آن ها فرقي به حال ما ندارد. اما متاسفانه ما تمام وقت و انرژي مان را براي فراگيري آن هدر مي دهيم.
پذيرفتن ضعف ها گام اول تحول
دكتريحيي يثربي، استاد بازنشسته گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبايي نيز گام اول در راه تحول علوم انساني را پذيرفتن كاستي ها و ضعف ها در اين زمينه مي داند و مي گويد: اگر ما كاستي ها و ضعف هايمان را در اين زمينه بپذيريم، گام اول را با موفقيت برداشته ايم. آن وقت اين ضعف ها به مسئله تبديل مي شود و ما متناسب با شرايط بومي و اعتقادات و باورهاي خود با اين مسئله ها و مشكلات روبه رو مي شويم.
در گام سوم، مديران لايق و مسئولان مرتبط، اين مسئله ها را به محققان و صاحب نظران مي سپارند تا براي حل اين مسئله ها تلاش كنند كه در اين نقطه ما به طور عملي وارد مقوله تحول در علوم انساني مي شويم. اما متاسفانه ما هنوز گام اول را برنداشته ايم به اين معنا كه نپذيرفته ايم كه كاستي ها و ضعف هاي جدي در زمينه علوم انساني داريم كه بايد اصلاح شود. هنوز باور ما اين است كه همه چيز داريم و هيچ مشكلي وجود ندارد. تا وقتي اين باور وجود نداشته باشد و ما منتقد خود و شرايط نباشيم، نمي توانيم حتي يك گام به جلو برداريم.
چهارشنبه|ا|14|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 340]