واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی:
اوايل كارم در دادگاه كيفري استان تهران بود كه پروندهاي را براي رسيدگي به من ارجاع دادند.در اين پرونده دختري جوان كه منشي يك پزشك بود از او شكايت كرده و مدعي شده بود كه
از سوي او مورد اذيت و آزار قرار گرفته است. پزشكان به دليل حرفهاي كه دارند و قسمي كه ميخورند افراد بسيار اخلاقگرايي هستند و كمتر اتفاق ميافتد دست به كاري خلاف اخلاق بزنند. ضمن اينكه مطابق مداركي كه در پرونده ارائه شده، دختر منشي گفته بود اين اتفاق چند ماه قبل افتاده است. پروندههاي تجاوز به عنف بايد حتما از سوي دادگاه كيفري مورد بازپرسي قرار گيرند و دادسرا صلاحيت بازجويي در اين خصوص را ندارد. من هم در اين پرونده با توجه به اينكه ميتوانستم طبق قانون بازجوييهاي لازم را انجام دهم، تحقيقات خودم را آغاز كردم. ابتدا منشي جوان را به دادگاه فراخواندم و خواستم توضيح دهد حادثه چطور اتفاق افتاد.او به من گفت در مطب، پزشك جوان به او حمله كرد و او را مورد اذيت و آزار قرار داد. كمي بيشتر كه با دختر جوان صحبت كردم، متوجه شدم او قبلا از متهم قول ازدواج گرفته بود. او به من گفت: وقتي مورد اذيت و آزار قرار گرفتم، پزشك جوان از من خواست شكايت نكنم و به من گفت ميخواهد با من ازدواج كند. چند ماه از اين ماجرا گذشت و فهميدم به من دروغ گفته است. او نميخواست با من ازدواج كند به همين دليل هم تصميم گرفتم شكايت كنم. پزشك جوان كه به عنوان متهم وارد دادگاه شده بود، وقتي حرفهاي اين دختر را شنيد به من گفت منشياش همه واقعيت را نگفته است. او گفت: من و دخترجوان با هم در مطب بوديم. او كارهايي ميكرد كه توجه مرا جلب كند و من هم با ميل خودش با او رابطه برقرار كردم. او به من اصرار ميكرد با هم ازدواج كنيم و من به خاطر اينكه نامزد داشتم، قبول نميكردم البته به اين دختر نگفته بودم نامزد دارم. يك روز نامزدم به مطب آمد و وقتي خانم منشي او را ديد و متوجه شد چند ماه ديگر ما با هم ازدواج خواهيم كرد، شروع به دادو فرياد كرد و با اين رفتارش كاري كرد كه نامزدم قهركند و برود. من زندگيام را از دست داده بودم و نميتوانستم ديگر نامزدم را كه عاشقانه دوستش داشتم، برگردانم و خيلي ناراحت بودم. از خانم منشي خواستم ديگر به مطب نيايد و او جواب داد بايد با هم ازدواج كنيم. وقتي ديد من برسر حرفم هستم و نميخواهم با او ازدواج كنم از من خواست مبلغ 50 ميليون تومان به او پول بدهم. اين خواستهاش را هم قبول نكردم و او هم مرا تهديد كرد كه شكايت ميكند. حرفش را جدي نگرفتم. با اين حال چند روز بعد پليس سراغم آمد و مرا بازداشت كرد. اين دختر ميخواهد از من اخاذي كند. من با او ارتباط داشتم اما به ميل خودش بود. من او را مجبور نكردم. بعد از چند ماه تحقيق متوجه شديم پزشك جوان واقعيت را گفته و دختر منشي براي اينكه پولي به دست بياورد با پزشك جوان ارتباط برقرار كرده و زماني كه فهميده نميتواند آن پول را بگيرد، شكايت كرده است. در نهايت آن دو به جرم رابطه نامشروع به شلاق محكوم شدند و پرونده بسته شد. حسين ساعي ـ رئيس شعبه 77 دادگاه كيفري استان تهران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 366]