واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نگاهي به حذف تدريجي خانواده از فرايند ازدواج
خبرگزاري فارس: حذف خانواده از فرايند ازدواج مشكلاتي را بهوجود آورده كه تهديد كننده جامعه و نهاد خانواده است.زيرا بر اساس آمار ها ازدواج هايي كه در آن خانواده نقشي نداشته و دختر و پسر پس از آشنايي با يكديگر و بدون مشورت با والدين و بعضا علي رغم مخالفت والدين اقدام به ازدواج با يكديگر مي كنند اغلب دچار مشكل مي شوند
خانواده به دليل اهميت و جايگاه ويژه اش در حيات انسان ها از ديرباز مورد توجه انديشمندان بوده و با رويكرد هاي ديني، اخلاقي، فلسفي و حقوقي مورد مطالعه قرار گرفته است. از زمان پيدايش و گسترش علوم جديد نيز شاهد بررسي هاي تاريخي، مردم شناسي، روان شناختي و بويژه جامعه شناسي در موضوع خانواده هستيم.
جامعه شناسان، كاركردهاي گسترده اي را براي نهاد خانواده بر مي شمرند ؛ تنظيم رفتار جنسي، توليد مثل، حمايت و مراقبت، جامعه پذيري، عاطفه و همراهي، تامين پايگاه اجتماعي براي افراد خانواده، كنترل اجتماعي شامل كنترل همسران و فرزندان، كاركردهاي اقتصادي و تداوم نابرابري هاي جنسي، از جمله اين كاركردها مي باشد. برخي از اين كاركردها از سوي دين اسلام نيز مورد تاييد قرار گرفته و در مواردي تكميل شده است.
از آنجا كه خانواده نهاد مقدسي در اسلام است و اساس شكل گيري آن نيز بر پايه ازدواج مي باشد لذا موضوع ازدواج از اهميت ويژه اي برخوردار است.متاسفانه بر اثر نفوذ مدرنيته شكل گيري اين نهاد دست خوش تغيير و تحول شده است.ازدواج به روش سنتي كه خانواده در آن نقش محوري را ايفا مي كرد در بخشي از جامعه منسوخ شده و ما شاهد شكل گيري ازدواج هاي خودگزين هستيم كه در آن خانواده كمترين نقش را ايفا مي كنند.
حال با توجه به فضاي موجود اين سئوال پيش ميآيد كه آيا نظام تربيتي خانواده هاي ما كه در آن پدر و مادر انتخاب همسر را براي فرزندشان حق خود ميدانند، با اين نگرش در ميان جوانان ايجاد تضاد نميكنند؟ و آيا اصلا جامعه ما با توجه به مسائل مذهبي وفرهنگي مان پذيراي ازدواج مدرن هست يا خير؟ و اصولا آمار و ارقام ازدواج هاي سنتي را موفق تر مي دانند و يا ازدواج هاي مدرن را؟
ازدواج درگذشته به صورت سنتي بين افراد برقرار مي شد و در آن خانواده پسر پس از انتخاب دختري كه او را مناسب خانواده و پسر خود مي ديدند، پس از خواستگاري، وي را به عقد ازدواج پسر خود در مي آوردند. دراين ازدواج ها دختر و پسر شناختي از هم نداشته و تا قبل از ازدواج از خصوصيات و رفتارهاي دروني و شخصي فرد موردنظرشان بي خبر بودند. با گذشت زمان و گسترش ارتباطات گونه ديگري از ازدواج كه از آن به ازدواج مدرن ياد مي شود، در جامعه ما سايه انداخت.
هرچه جامعه كوچك تر و بسته تر بود، شيوه انتخاب همسر ساده تر و دوام و بقاي زناشويي بيشتر بود. به همراه گسترش جوامع و توسعه شهرنشيني و افزايش تحصيلات به تدريج از سهم ازدواجهاي سنتي كاسته شده و جامعه به طرف ازدواج هاي مدرن حركت كرد ولي اين تحول به يكباره بيانگر يك ازدواج مدرن نيست، به عنوان مثال انتخاب همسر توسط دختر و پسر انجام مي شد و ساير موارد را خانواده ها انجام مي دادند. يا اينكه انتخاب همسر توسط والدين بود و ساير موارد به زوجين واگذار مي شد به همين دليل از ديد جامعه شناسي اين مرحله را "مرحله گذار" مي نامند.
دكتر شهلا كاظمي پور جامعه شناس در اين باره مي گويد:"بسياري از مسائل و مشكلاتي كه براي زوجين جوان پيش مي آيد ناشي از دوگانگي ازدواج ها در ايران است كه بخشي از آن سنتي و بخشي مدرن است. در ازدواج هاي مدرن كه در غرب بيشتر رايج است كليه مسئوليت و عواقب زندگي خانوادگي متوجه زوجين بوده و ميزان مشاجرات و اختلافات ناشي از خانواده ها به حداقل رسيده است. هر چند كه رقم بالاي طلاق در غرب بيشتر به علت بحثهاي احساسي است.
بايد گفت در حال حاضر در جامعه ما دوگانگي در ازدواج ها مهمترين مسئله اجتماعي است به طوري كه به مرور زمان نه تنها از سطح ازدواج هاي سنتي كم نكرده بلكه خانواده ها به دليل كمرنگ شدن حضور خود در يكي از مراحل ازدواج در ساير مراحل مي خواهند سهم زيادتري داشته باشند.بسياري از جوانان متقاضي ازدواج مدرن هستند زيرا خود همسرشان را انتخاب مي كنند ولي تنوع فرهنگي، ضعف شناخت از يكديگر و صرفا شناخت هاي ظاهري و تكيه كردن به يك سري از معيارهاي كمي باعث شده است ازدواج هاي مدرن در جامعه ما آسيب پذير باشند".
دكتر فربد فدايي روانشناس، ايران را يك جامعه درحال گذار از سنت به مدرنيته ميداند كه دچار سردرگمي يا ابهام درباره بسياري از مسائل است. وي اين تصور را كه برخي از ازدواجهاي سنتي، دليلي بر كاهش طلاق و ازدواجهاي مدرن دليلي بر افزايش طلاق است، اشتباه ميداند و ميگويد:"در ازدواجهاي سنتي، نقشها تعريف شده است.يك مرد نانآور مقتدر در برابر يك زن فرمانبر و كدبانوي خانهدار قرار دارد. در اين نوع ازدواجها، زن به دليل پايين بودن تحصيلات و امكانات پايين مالي و خانواده سختگيري كه دارد، امكان طلاق ندارد.
اما در جامعه نوين براي زني كه شاغل و به حقوق خود آشنا و به دنبال چيزي فراتر از تأمين مادي زندگي است، نقش سنتي زن در چهارچوب فرمانبري، كدبانوگري و... مصداق نمييابد؛ چون زن مدرنطالب چيزهاي ديگري نظير همفكري، نزديكي عاطفي و دنياي ذهني است.بدين ترتيب، ازدواجهاي نوين كه بر مبناي روانشناختي ازدواج تأكيد بيشتري دارند، انعطافپذيرترند. به همين دليل نيز ميزان طلاق در اين نوع ازدواجها بالاتر است و اين بهايي است كه براي زندگي در جامعه مدرن بايد پرداخت".
دكتر بيرشك روانشناس در اين مورد مي گويد:"به نظر من اشكال ازدواج هاي مدرن در اين است كه در بسياري از مواقع پسر و دختر از ديد احساسي به مسئله نگاه مي كنند و بدون داشتن آگاهي تن به اين ازدواج ها مي دهند و مشكلات آنها پس از شروع زندگي مشترك در زير يك سقف، مشخص شده و بروز مي كند.هرچند به اعتقاد من ازدواج يك ريسك است و بايد از طرف مقابل شناخت اوليه داشته باشيم و عواملي مثل سن، فرهنگ دو خانواده، وضعيت اقتصادي، وضعيت تحصيلي و خصوصيت شخصيتي را نيز درنظرگرفت. براي رسيدن به اين شناخت بايد مشاوره هاي قبل از ازدواج داشت".
حذف خانواده از فرايند ازدواج مشكلاتي را بهوجود آورده كه تهديد كننده جامعه و نهاد خانواده است.زيرا بر اساس آمار ها ازدواج هايي كه در آن خانواده نقشي نداشته و دختر و پسر پس از آشنايي با يكديگر و بدون مشورت با والدين و بعضا علي رغم مخالفت والدين اقدام به ازدواج با يكديگر مي كنند اغلب دچار مشكل مي شوند.لذا ازدواج بدون حضور خانواده از سوي متخصصان به هيچ وجه توصيه نمي شود.البته اين توصيه به معناي در نظر نگرفتن شرايط امروز جامعه و مقتضيات زمان نيست بلكه به معناي رعايت برخي اصول است كه ضمن تأييد از سوي مراجع علمي ريشه در فرهنگ و سنن اين آب و خاك دارد.دكتر وثوق روانشناس و مشاور خانواده در خصوص آسيب شناسي ازدواج مدرن معتقد است:
" بايد اين نكته را در نظر بگيريم كه موضوع ازدواج پيوند تنها دو نفر نيست، بلكه پيوند دو خانواده است، پيوند دو سيستم، دو فرهنگ با ويژگيهاي خاص و آداب و رسوم خاص، به همين دليل وقتي در ازدواجها به عوامل فرهنگي اجتماعي توجه نمي شود، تنش و كشمكش بين خانواده زياد رخ مي دهد.
پس از آنجا كه دو نفر(زن و شوهر) از دو خانواده در حال معاشرت و رفت و آمد با دو خانواده هستند اگر بدون نظر پدر و مادر ازدواج صورت گيرد همه معادله هاي خانوادگي به هم مي خورد و ميزان تنش و اختلاف نظر در اين خانواده ها بيشتر ديده مي شود.در نتيجه اين مسئله هم روي كيفيت زندگي و هم بر روابط زن و شوهر اثر ميگذارد".حضور خانواده در فرايند ازدواج به معناي انتخاب همسر از سوي خانواده و تحميل آن بر فرزندان نيست بلكه به معناي حضور يك مشاور امين،با تجربه و خير خواه است كه مي تواند در انتخاب بهترين همسر براي فرزند خود نقش آفريني كند.اين موضوع به معناي نفي نقش كليدي طرفين ازدواج نيست.
شرط يك ازدواج موفق علاقه و رضايت دختر و پسر نسبت به يكديگر است.در اين بين خانواده مي تواند نقش مكمل و مشاور را ايفا كند.خانواده ها نيز بايد خود را با شرايط روز جامعه هماهنگ كنند.به هر حال ازدواج يك انتخاب است و بي گمان نگاه نسل كنوني با نسل قبلي متفاوت شده، زيرا نسل فعلي سعي مي كند به سبب ابزارهاي ارتباطي گسترده اي كه وجود دارد شناخت و آگاهي خود را نيز افزايش دهد، بنابراين انتخاب او با انتخاب نسل گذشته خيلي متفاوت است و نمي تواند خود را در معيارها و اندازه هاي كوچك گذشته بيارايد، از اين رو پدر و مادرها بايد خود را به دنياي جوان، نيازهاي جوان، معيارها و ارزش هاي قابل قبول جوان نزديك كنند؛ ضمن اينكه كمك حال او باشند و در هيچ شرايطي او را تنها نگذارند.
كارشناسان امور اجتماعي معتقدند خانواده هايي كه هنوز نسبت به مسئله ازدواج همان ديد سنتي و فرهنگ قديمي خود را دارند، بايد آمادگي پذيرش اين موضوع را داشته باشند كه دختر يا پسرشان حق دارد همسر آينده اش را خودش انتخاب كند و عدم پذيرش اين موضوع باعث مي شود برخوردها و فاصله هاي زيادي ميان فرزندان و والدين آنها ايجاد شود كه تاثيرات بسيارنامطلوبي بر روابط اعضاي خانواده خواهدگذاشت.
معمولاً جواناني در ازدواج موفق مي شوند كه پدر و مادر در حالي كه فرزند خود را راهنمايي مي كنند به انتخاب او هم احترام مي گذارند.موضوع انتخاب سنتي در مقابل انتخاب غيرسنتي جامعه ما زياد مطرح مي شود در اين ازدواج ها دو مسئله وجود دارد.يكي اينكه خانواده بايد بدانند وظيفه آنها در انتخاب همسر و تعليم و تربيت فرزندانشان حدي معقول است، يعني اينكه بايد نظر خود را در يك حد متعادل نگه دارند. به طوري كه فقط جنبه ارشادي داشته باشند، نه اينكه نظرشان را به فرزند تحميل كنند.
متأسفانه بسيار ديده شده خانواده ها حتي دختر 25 ساله و پسر 30 ساله را به رسميت نمي شناسند و در برابر انتخاب او موضع گيري مي كنند. به عنوان مثال مي گويند اگر فلاني را انتخاب كني در مجلس عروسي تو شركت نمي كنم، در حالي كه به انتخاب بچه ها بايد احترام بگذاريم چون ملاكها تغيير يافته و آنها تحت تأثير مسائل موجود در جامعه قرار مي گيرند و انتخابشان بر همان اساس شكل مي گيرد، پس نمي توانند بناي زندگي مشتركشان را بر سليقه ما و نظر ما بگذارند.از طرف ديگر، بررسي ها نشان مي دهد انتخاب هايي نيز كه پسر و دختر بدون نظر خانواده انجام مي دهند چندان مطلوب نبوده و ميزان طلاق در اين انتخاب ها چند برابر بيشتر مي باشد، بنابراين توصيه مي شود نخست خانواده ها به انتخاب جوان احترام بگذارند و هميشه در كنار او باشند و از سوي ديگر جوان ها نيز به خاطر كاهش آسيب هاي خانواده حتماً نظر والدين و مشاوران را جويا شوند.
فرشته حسين آبادي
منبع : روزنامه رسالت 12/10/1390
انتهاي پيام /
دوشنبه|ا|12|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 344]