واضح آرشیو وب فارسی:قدس: سوگ ياد حضرت امام حسن عسكري(ع) ؛ آيينه روشن آرمانهاي معنوي
* جواد نعيمي
تو، سبزتريني به ديده من! وقتي مي خواهم بر آيينه يادها بوسه بزنم. مي آيي صبورانه و پرشكيب و بر بام بلند تاريخ مي ايستي و نسيم، نغمه محمدي مي سرايد تا صلابت تو را به ديده ها بكشاند !
به شاعران مي گويم تو را بسرايند. هيچ يك ابهت تو را بر نمي تابند و در ابتداي كلام مي مانند. شاعر سپيده دمان از راه مي رسد، بر دو زانوي ادب مي نشيند، كتاب نام نيكويت را ورق مي زند. سوره «والشمس» رويت را تلاوت مي كند و به آيه «واليل» گيسويت سوگند ياد مي كند كه سپيدتر از تو نديده است! فجر هم كه از راه مي رسد، در برابر نور تو رنگ مي بازد...
خورشيد يازدهم! وقتي مي نشيني، سروها در برابرت قيام مي كنند. وقتي قنوت مي خواني، عشق به زهد تو شهادت مي دهد. وقتي تشهد مي خواني، ايمان به تو سلام مي گويد و ماه از پنجره مهر خويش بر تو مي نگرد.
از كلام قصار تو، بزرگ ترين روشناي معنا در همه جا گسترده مي شود. نه تنها سينه انسان به عشق تو مي تپد، كه همه كائنات از زير نام بلند تو رد مي شوند و با ياد تو طراوت زندگي مي يابند. بخشندگي، سائل در خانه توست! فضيلت، از نام تو تبرك مي جويد. عبادت، زيوري است كه بر چكاد بلند تو تلالو دارد. نهال رشد و هدايت از نگاه بارور تو بالنده تر مي شود. عظمت اخلاق، از وجود تو آشكار مي شود و زيارت تو، بال هاي سپيدي بر تن زائر مي روياند كه او را عروج مي بخشد و بلاها را به دورهاي دور، مي راند !
اي نياي انسانيت! اي ناي پرخروش ولايت! اي آيينه ايزدنما! اي روح سرسبزي ما! ناخداي كشتي هدايت! هر گل واژه اي در ستايش تو، سترون است! هر كلامي در برابر تو، هيچ است !
اي ستاره سوسن! شهاب گونه از آسمان تاريخ گريختي! گرچه عطر سيادت را در كوي دل ها ريختي و عشق را با ايمان آميختي !
اي امام گل ها! اي راهبر دل ها! اي شكوفه زيباي گلزار نبي! اي تداوم وجود مبارك علي! تو فرزند ايماني و پدر درياي بي پاياني! مهبط انوار رحماني و مفسر بزرگ آيه هاي قرآني.
چكاوك نگاه من اكنون سراسر تاريخ را مي كاود و هيچ گلي را خوش رنگ و بوتر از تو نمي يابد. فردا، آفتاب كه برآيد، همه نام تو را زمزمه خواهند كرد و امروز كه خورشيد، در پس ابر مصلحت پنهان است، تو را نيز مي ستايند. تو را كه از كاشانه انديشه ات، شمع بزم آفرينش پرتو مي گيرد. رود خروشان نور عدالت، از خانه تو بر بستر زمين و زمان جريان مي يابد. اي يازدهمين آيت! خورشيد آخرين را تو پروريده اي. مژده ديرپايي صالحان تويي. شكوه عارفانه ايمان تويي. اين تويي كه در يك پگاه آفتابين، بر بلنداي زمانه مي ايستي و به هيأت آن سبز مي نگري كه دست مهربانش همه شمشيرهاي ستم را مي شكند و آفتاب وجودش «يخ» تاريخ را آب مي كند و هر چه را كه تيره و «تار» است از گستره زمين بر مي چيند و بر گيسوان جهان، گل بركت و عدالت و ايمان مي زند و همه جا را به سرور و شور ميهمان مي كند! ...
عدالت، پاره اي از تن توست، اي امام عسكري! و جهان لحظه شمار گل آرايي فرزند عزيزت !
اي مهربان! اي آيينه ايمان و آرمان! بسان خورشيد در مدينه سر از افق برآوردي و درخشان تر از هنگام طلوع، در سامره ما را غريب گذاشتي !
در سال سوگ فراقت، بر دلهاي مؤمنان و پيروانت، مرهم شكيبايي و تسلا، نثار باد!
چهارشنبه|ا|14|ا|اسفند|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 224]